eitaa logo
شمعدونی☘️عاطفه سادات موسوی
173 دنبال‌کننده
57 عکس
11 ویدیو
1 فایل
به لطف گریه نبود و برای توبه نبود خداگذشت از آدم به احترام حسین #عاطفه_سادات_موسوی
مشاهده در ایتا
دانلود
ما کشته ی ستّاری آغوش تو هستیم با هیچ کسی گفتن این راز نیاید 🚩🚩
امشب ساعت ۲۱ سرزمین شعر
رفیق تراز! به نظرم رفاقت فقط به احوال پرسی و دورهمی و خوش گذرونی و خنده نیست! رفیق اونیه که نه تنها با غمت غمگین میشه بلکه تو پیشرفتا و شادیات هم ذوق میکنه و همراهته! ممنونم از همه ی دوستان شاعرم هم از اون دوستانی که با حمایت های بی دریغ شون مهربونی رو بهم بخشیدن و هم از اون دسته از دوستانی که با (مثلا😅)بی توجهی شون بهم یاد دادن با خودم مهربون تر باشم... زندگی سراسر درس و سراسر امتحانه مواظب باشیم رفوزه نشیم! راستش خیلی ذوق کردم از اینکه دوستای شاعرم خبر شعر خوانیم در سرزمین شعر رو توی کانال و گروهاشون فوروارد کردن. بمونید برام.🙏💐
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
به دندان گرفتم که از سر نیفتد که این عشق از دست باور نیفتد به دندان گرفتم که این سایهٔ سر به پای غمی گریه‌آور نیفتد دلم گوشهٔ مسجد آتش گرفته خدایا که آتش به منبر نیفتد به کاشیِ مجروح ایوان بگویید که بر روی بال کبوتر نیفتد سر از شوق افتاده تا از مناره سر شور الله‌اکبر نیفتد دل من دعا کن که چشمی پس از این به جنگی چنین نا‌برابر نیفتد سپردم شهان را به شاه خراسان مگر کار ایشان به محشر نیفتد گرفتم به دندان خود چادرم را بگو روضه‌خوان یاد معجر نیفتد
هدایت شده از " ققنوس". مرضیه موفق
عاطفه سادات عزیزمون با 99 امتیاز به مرحله بعدی راه یافت.
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
من حق خود را از لبت خواهم گرفت اما بیچاره مجنونی که بی‌دست‌ودهن باشد
سلام مرحله ی دوم سرزمین شعر امشب ساعت۲۱از شبکه چهار
تقدیم به ریحانه ی عزیز دختری با گوشواره قلبی و کاپشن صورتی غمگینم از  نوشتن این ابیات در دفتری که از تو بجا مانده غمگینم از کشیدن کوهی که در بغض انعکاس صدا مانده موج آمد ، انفجار به ساحل زد آب از  سر کویر گذشت از اشک هی رود رود غصه به دریا ریخت سیراب شد بهانه ی دشت از اشک موج آمد و دوباره پدر لرزید اعصاب قرص، داشت بهم می ریخت مین در سرش دوباره عمل می کرد در فاو و فکه بود که بم می ریخت یک بار دیگر آه به آهو زد راه از غبار ،غرق تلاطم شد یک جفت گوشواره قلبی از گنجینه ی غرور  پدر گم شد ما با پدر به خانه رسیدیم و اخبار، گرم فلسفه بافی بود دنیا بهم نریخته بود اما یک چیز در اتاق اضافی بود می گشتم ابتدای سلامم را گل ریشه داشت ،آینه سالم بود می گشتم انزوای سکوتم را می گشتم اشک گرچه مزاحم بود از پشت عکس تا ته گلدان ها گشتم تمام بود و نبودم را شبهای روی شانه ی دردم را دنیای زیر چشم کبودم را ساعت خراب حال خرابم بود هی چکه چکه عقربه می افتاد سیب هزار ساله ی آرامش از شاخه داشت یکشبه می افتاد معصومه جیغ زد، سر من چرخید ریحانه با سکوت صدایم کرد دنیای دخترانه ی لبخندش بی اختیار گریه برایم کرد رفتم سراغ گریه ی معصومه ریحانه باز در بغلم خوابید اندوه بی قراری من انگار فهمید آنچه را که نمی فهمید من مادرم چگونه نباید سوخت در حسرت رها شدن گیسو بر شانه های دختر زیبایی در صبح زود باغچه ی شب بو از آن به بعد خانه ی ما پر بود از لحظه های آخر ریحانه در بغض مادرانه ی من هر روز ریحانه بود و مادر ریحانه
شعر با موضوع شهدای مرزبان سیستان در برزخی که جلوه ی یوم النشور بود خون گلوی خشک تو عبور بود نزدیک بود دلهره، نزدیکِ خاکمان اما هزار مرتبه ترس از تو دور بود می خواست موج همهمه از دشت بگذرد میخواست بگذرد، ولی انگار کور بود میخواست بگذرد پسر شیر را ندید هنوز در رگ مردی غیور بود هنوز چله کشِ عزت وطن در مشت های کماکان غرور بود با قلب مطمئن سپر تیر می شدی عزم تو سنگ،روح لطیفت بلور بود سرباز سرفراز، شدی قلبت شروع تازه ی فصل حضور بود ، راه خانه و سرباز، نام رود سرباز مرز روشنی از جنس نور بود ای پر شده از بغض هی داغ پشت داغ سکوتت صبور بود چالش مرحله دوم سرزمین شعر
درد دارم سلاح من بغض است باید این شهر را تکان بدهم یک شهادت برای من بس نیست زنده ام کن دوباره جان بدهم تا بفهمند شیعه یعنی چه...
پدر خانواده:تا من میرم بنزین بزنم شمام گوشیاتونو شارژ کنین😂😂😂
نتانیاهو:من دیگه نمیتانیاهو...😂
الان چایی میچسبه...(: @aboajor
سلام Atefe sadat هستم ✋️ لینک زیر رو لمس کن و هر حرفی که تو دلت هست یا هر انتقادی که نسبت به من داری رو با خیال راحت بنویس و بفرست. مطمئن باش که پیام‌هات بدون اینکه از اسمت باخبر بشم به دستم می‌رسه. خودت هم میتونی امتحان کنی و از بقیه بخوای راحت و ناشناس بهت پیام بدن 👇👇 https://t.me/BChatBot?start=sc-c4ce36d211
قد قامتت ستون زمین و زمان شده گلدسته است نام تو ، وقت اذان شده چونان انار تازه شکفته است کعبه را قبله نمای سرخ نماز جهان شده @aboajor
معصوم‌ترین مردگان کشتگان بمباران‌های هوایی هستند هیچ‌چیز به اندازهء جنگ آدمی را از آسمان نمی‌ترساند.
حضور عقربه حس می‌شد، زمان اگرچه تعلل داشت اگرچه درد سخن می گفت،سکوت شوق تکامل داشت جهان خواب زمستانی،به فکر زخم فرو می‌رفت ولی بهانه روییدن هنوز در سر خود گل داشت نسیم آمد و بغض آلود درون حوض تنش را شست چقدر سرخی بکری بود،چقدر رنگ به کاکل داشت نسیم از تو سخن می گفت، از این که چشم تو روشن بود از اینکه خاطر آرامت، چقدر عطر گلایل داشت اگرچه حاجت خود را تو،گرفته بودی و می‌رفتی عقیق روی زمین اما هنوز دست توسل داشت چقدر دغدغه ی غزه درون خانه قدم می زد چقدر بغض تو سنگین بود،چقدر شانه تحمل داشت نرفته بودی و می‌رفتی که عشق پشت سرت باشد که با وجود تو این لشکر همیشه پیش قراول داشت نرفته بودی و می‌رفتی که قدس مقصد آخر بود که جسم خسته ی تو بر خاک ،هنوز روح توکل داشت مسیح خواست که برخیزیم به قصد موعظه‌ای تازه اگرچه لحن یهودا نیز،هنوز مستی الکل داشت به اعتبار تو پر کردیم، خشاب خشم و تلافی را که قلب مردم آزادی به سمت فتح تمایل داشت
کانون شعر و ادب دانشگاه فردوسی مشهد برگزار می‌کند: «سه‌شنبه را به هیاهوی هفته برگردان» شب شعر و ترانه همراه با آیین رونمایی از کتاب «سه‌شنبه» اثر ملیحه آخوندی با حضور محمدکاظم کاظمی بی‌بی سمانه رضایی و شاعران برجستۀ خراسان همراه با اجرای گروه موسیقی ارغنون گاه: سه‌شنبه، ۱۷ مهرماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۰ جایگاه: دانشگاه فردوسی مشهد، مجتمع کانون‌های فرهنگی، تالار رودکی