eitaa logo
شمعدونی☘️عاطفه سادات موسوی
173 دنبال‌کننده
59 عکس
11 ویدیو
1 فایل
به لطف گریه نبود و برای توبه نبود خداگذشت از آدم به احترام حسین #عاطفه_سادات_موسوی
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز می میرم غمی دشوار را بی تو باید تحمل کرد این تکرار را بی تو زیر پتویی چشم می بندم که از بغضش روی سرم حس می کنم آوار را بی تو در انتظار بوسه های مرگ می بندم چشم سپید شامگاه تار را بی تو هی می شمارم جای میخ و قاب عکست را این زخم های کهنه ی دیوار را بی تو می خوابم و با دلخوری نادیده می گیرم گستاخی این ساعت بیدار را بی تو تنها همین را خوب می‌دانم نمی خواهم موی بلند و دامن چین دار را بی تو با دست های خسته دور گردنم بستم موهای مشکی؟ نه!طنابِ دار را بی تو
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
مرا ببر به سرزمین شعرها @sarzaminesher
بسم الله القاصم الجبارین...
هدایت شده از کانال حسین دارابی
تا ساعات آینده صدها پهپاد به خاک اسراییل اصابت میکند
إنا من المجرمین منتقمون... حضور عقربه حس می‌شد، زمان اگرچه تعلل داشت اگرچه درد سخن می گفت،سکوت شوق تکامل داشت جهان خواب زمستانی،به فکر زخم فرو می‌رفت هنوز در وسط دی ماه،حیاط خانه‌ی ما گل داشت نسیم آمد و بغض آلود درون حوض تنش را شست چقدر سرخی بکری بود،چقدر رنگ به کاکل داشت نسیم از تو سخن می گفت، از این که چشم تو روشن بود از اینکه خاطر آرامت، چقدر عطر گلایل داشت اگرچه حاجت خود را تو،گرفته بودی و می‌رفتی عقیق روی زمین اما هنوز دست توسل داشت عقیق راز مگویت بود،عقیق زخم عمیقت بود چقدر بغض تو سنگین بود،چقدر شانه تحمل داشت نرفته بودی و می‌رفتی که عشق پشت سرت باشد که با وجود تو این لشکر همیشه پیش قراول داشت نرفته بودی و می‌رفتی که قدس مقصد آخر بود که جسم خسته و خونینت،هنوز روح توکل داشت مسیح خواست که برخیزیم به قصد موعظه‌ای تازه اگرچه لحن یهودا نیز،هنوز مستی الکل داشت به اعتبار تو پر کردیم، خشاب خشم تلافی را که قلب مردم آزادی به سمت فتح تمایل داشت
برای مادران شهدا... به صبح چشم سیاه تو عید باید گفت به سالگرد تو عید سعید باید گفت شبیه بخت بلند است تا لباس عزا به  رنگ مشکی شالم سپید باید گفت عزیز دادم، عزیزی که بهتر از جان بود به مادر شهدا هم شهید باید گفت خدا چنانچه بخواهد به پیش هر داغی هزار مرتبه هل من مزید باید گفت به دل بریدن و دل بستن به این دنیا نبرد بین حسین و یزید باید گفت دلم خوش است به تبریک درشهادت تو که تسلیت به دل ناامید باید گفت چنان  به وعده ی رجعت امید دارم که به روز وصل تو حبل الورید باید گفت مسیح ما به تو جانی دوباره خواهد داد به بازگشت تو عهد جدید باید گفت
این هنر دوست عزیزم ملیحه آخوندیه ایشون شاعرند و هنرمند♥️ ملیحه با هنرش شعرای مارو قشنگ تر می‌کنه.🥰🥰 قاب رو اینجا سفارش بدید👇 @maliheakhoondi و شعراشو اینجا بخونید👇 https://eitaa.com/seshanbe
ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست درد تو بجان خسته داریم ای دوست گفتی که به دلشکستگان نزدیکم ما نیز دل شکسته داریم ای ....
از لحظه‌یِ زاییده شدن، گرمِ نَبَردیم بیهوده نپرسید چرا ساکت و سردیم؟! موجیم که سیلابِ حوادث هنرِ ماست! بازنده‌یِ همواره‌یِ این بازی نَردیم هر روز غمِ تازه‌تری آمد و نگذاشت دنبالِ غمِ کهنه‌یِ دیروز بگردیم ما حنجره در حنجره در حنجره بُغضیم ما آینه در آینه در آینه دردیم... گفتند برو زندگی‌ات را بکن ای مرد! این زندگیِ ماست؛ که‌ یک‌روز نکردیم...!
هدایت شده از Beri
با این شمایل فرستادیم رفت😇🥲😁
سلام ای مرقدت از صبح بیت النور زیباتر سکوتت از صدای خنده‌های حور زیباتر همیشه دوست دارم بیشتر نزدیکتان باشم اگرچه هست گاهی گنبدت از دور زیباتر به چشم ما سر ظهر خیابان ارم در قم همیشه بوده از شب های نیشابور زیباتر میان گریه های شوق از سمت ضریح تو صدایی می رسد از نغمه ی ماهور زیبا تر به سویت آمدند از راه هایی دور این مردم به شوق خنده ای از "سعیکم مشکور" زیباتر عجیب این است بین این همه دلداده می بینم مدارا کرده با این وصله ی ناجور زیباتر بسوزان دختر موسای عاشق‌ها گناهم را میان شعله های آتشی از طور زیباتر
من زنی هستم که دنیا را روی نوک انگشتانم می چرخانم ولی از پس دلتنگی هایم بر نمی آیم...
ما در این عقرب سرا هر لحظه از سر تا به پا نیش یاران،نیش ماران،نیش جانان خورده ایم
هدایت شده از s.f.naseri
30.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی خانوم موسوی_نشست ادبی ارادت
هدایت شده از  📝زهرا علیپور
مژده مژده ویژه بانوان زمان:آخرین پنج شنبه هر ماه مکان:حرم مطهر رضوی ،صحن آزادی ، رواق حضرت نجمه خاتون با شعرخوانی بانوان شاعر آیینی کشور با اجرای آیدی @zahraalipour1403 جهت هماهنگی و ارسال شعر https://eitaa.com/zahraalipoor19
سوگواره شعر خادم الرضا (علیه السلام) با حضور شاعران ملی و استانی زمان: 31 اردیبهشت ماه 1403 ساعت 19 همزمان با نماز مغرب و عشا مکان: بولوار پیروزی، نبش خاقانی 10، مجتمع شهدای سلامت (برج سپید)، سالن کنفرانس شهید سلیمانی
عزیز رهبر،رفیق مردم،رییس جمهور دل کجایی؟ خبر رسیده که باز تنها، بر آن شدی تا حرم بیایی گره به بندکفن زد این غم ،شراره بر جان من زد این غم قصیده ی قطعه قطعه گشته،هجا هجا بی صدا چرایی؟ رسیده ای با نگاه نافذ،بدون همراهی و محافظ تو با تمام غریبی خود، به چشم این مردم آشنایی کم است اگرچه سه سال خدمت ، خدا به کار تو داده برکت گواه این مدعای من شد، شکوه یک ماهه ی رجایی گره به کار جماعت دل،رسیده یا ایها المزمّل مگر که با دست بسته ی تو،کند خدایت گره گشایی حرم قرق شد به پیشوازت،بیا برای غبار بوسی درون آن جامه ی سپیدت،بدون عمامه و عبایی برو کنار در ورودی،درست پایین پای مولا بایست آنجا و نوکری کن،تو تا ابد خادم الرضایی
زدی به کوه که خلوت کنی برای خودت زدی به کوه به دنبال ردپای خودت تو انعکاس غم خفته در سکوت منی میان همهمه کوه با صدای خودت دعای ما همه این بود اینکه برگردی تو مستجاب شدی گرچه با دعای خودت بجز معامله با قلب خود چه می کردی بجز معاشقه در خانه ی خدای خودت تو می‌روی بزنی بوسه ی رضایت را به دست مرحمت حضرت رضای خودت آهای خادم این قوم لب به لب احساس تو چاره باش بر اندوه ماجرای خودت بگو به من که گریز کدام روضه شدی میان مقتل تقدیر با عزای خودت تو روضه خوان همین روضه ی منوره ای بیا به خلوت یابن الشبیب های خودت عبا به دست بگیر و بیا به خلوت صحن برس به داغ علی اکبر از عبای خودت آهای جمع پراکنده در هوای وصال بیا دوباره به مشهد ولی به پای خودت
بسم‌الله‌الرحمان‌الرحیم برای یه طبل تووخالی دیگه کسی گوش شنوایی نداره واسه مرگ آدما کف بزنی دوتا دستتم صدایی نداره دلِ پاکِ پشت به قبله‌ت، پس کو؟ معرفت، ماهیتت نبود مگه؟ داری به آدما هم پشت می‌کنی دینت انسانیتت نبود مگه؟! مرگ هر وقتی بیاد، سرم بالاس نمی‌خواد فکر کجا وُ کِی کنم چه برم صفحه‌ی بعدِ قرآنم چه موزیک بعدی رو پلی کنم اون که از فرش به عرش می‌رسه اونی که پر زد و رفت، خوشبخته این که عمری بچه‌هاش کابوس‌و خوابِ پرواز ببينن سخته مادرم که رفت دیدم جاش خوبه‌ وُ دنیا واسه مونده‌ها زندانه دو ساله وقتی که خوابم، روحم لب تختش توو بیمارستانه دست ما رو هم بگیرن ای کاش دستشون توو دستای خداس میگن این قدیمیا میگن از آسمون به زمین می‌باره، خیلی راس میگن🕊
بریز حادثه ات را تو بر سرم باران که مرگ خیمه زده در برابرم باران قسم به جان نه،که جانم چه ارزشی دارد قسم به لحظه ی اندوه رهبرم باران هراس نیست مرا از هجوم طوفان ها اگر که خادم این خاک و کشورم باران مرور کن غم سردار قهرمانت را که من ادامه ی این بغض پرپرم باران بهار را به تماشای باغ دعوت کن به بر نشسته درختان باورم باران سلام میدهم از دور شهر مشهد را به شوق لحظه ی دیدار در حرم باران شب است و شادی لبخند هشتمین خورشید صدای گریه ی نقاره در سرم باران از این زمین به فراسوی آسمان با خود نشان خادمی عشق می برم باران شهید نام بلندیست روی شانه عرش مزین است به این نام پیکرم باران تویی که قاصد این داغ تازه ای برسان سلام آخر من را به مادرم باران