هر روز می میرم غمی دشوار را بی تو
باید تحمل کرد این تکرار را بی تو
زیر پتویی چشم می بندم که از بغضش
روی سرم حس می کنم آوار را بی تو
در انتظار بوسه های مرگ می بندم
چشم سپید شامگاه تار را بی تو
هی می شمارم جای میخ و قاب عکست را
این زخم های کهنه ی دیوار را بی تو
می خوابم و با دلخوری نادیده می گیرم
گستاخی این ساعت بیدار را بی تو
تنها همین را خوب میدانم نمی خواهم
موی بلند و دامن چین دار را بی تو
با دست های خسته دور گردنم بستم
موهای مشکی؟ نه!طنابِ دار را بی تو
#عاطفه_سادات_موسوی
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
مرا ببر به سرزمین شعرها
@sarzaminesher
إنا من المجرمین منتقمون...
حضور عقربه حس میشد، زمان اگرچه تعلل داشت
اگرچه درد سخن می گفت،سکوت شوق تکامل داشت
جهان خواب زمستانی،به فکر زخم فرو میرفت
هنوز در وسط دی ماه،حیاط خانهی ما گل داشت
نسیم آمد و بغض آلود درون حوض تنش را شست
چقدر سرخی بکری بود،چقدر رنگ به کاکل داشت
نسیم از تو سخن می گفت، از این که چشم تو روشن بود
از اینکه خاطر آرامت، چقدر عطر گلایل داشت
اگرچه حاجت خود را تو،گرفته بودی و میرفتی
عقیق روی زمین اما هنوز دست توسل داشت
عقیق راز مگویت بود،عقیق زخم عمیقت بود
چقدر بغض تو سنگین بود،چقدر شانه تحمل داشت
نرفته بودی و میرفتی که عشق پشت سرت باشد
که با وجود تو این لشکر همیشه پیش قراول داشت
نرفته بودی و میرفتی که قدس مقصد آخر بود
که جسم خسته و خونینت،هنوز روح توکل داشت
مسیح خواست که برخیزیم به قصد موعظهای تازه
اگرچه لحن یهودا نیز،هنوز مستی الکل داشت
به اعتبار تو پر کردیم، خشاب خشم تلافی را
که قلب مردم آزادی به سمت فتح تمایل داشت
#عاطفه_سادات_موسوی
#نصرمن_الله_وفتح_قریب
#قاسم_هنوز_زندست
برای مادران شهدا...
به صبح چشم سیاه تو عید باید گفت
به سالگرد تو عید سعید باید گفت
شبیه بخت بلند است تا لباس عزا
به رنگ مشکی شالم سپید باید گفت
عزیز دادم، عزیزی که بهتر از جان بود
به مادر شهدا هم شهید باید گفت
خدا چنانچه بخواهد به پیش هر داغی
هزار مرتبه هل من مزید باید گفت
به دل بریدن و دل بستن به این دنیا
نبرد بین حسین و یزید باید گفت
دلم خوش است به تبریک درشهادت تو
که تسلیت به دل ناامید باید گفت
چنان به وعده ی رجعت امید دارم که
به روز وصل تو حبل الورید باید گفت
مسیح ما به تو جانی دوباره خواهد داد
به بازگشت تو عهد جدید باید گفت
#عاطفه_سادات_موسوی
هدایت شده از شعرزاد.معصومه سادات اسدیان
این هنر دوست عزیزم ملیحه آخوندیه
ایشون شاعرند و هنرمند♥️
ملیحه با هنرش شعرای مارو قشنگ تر میکنه.🥰🥰
قاب رو اینجا سفارش بدید👇
@maliheakhoondi
و شعراشو اینجا بخونید👇
https://eitaa.com/seshanbe
ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست
درد تو بجان خسته داریم ای دوست
گفتی که به دلشکستگان نزدیکم
ما نیز دل شکسته داریم ای #دوست....
#ابوسعید_ابوالخیر
از لحظهیِ زاییده شدن، گرمِ نَبَردیم
بیهوده نپرسید چرا ساکت و سردیم؟!
موجیم که سیلابِ حوادث هنرِ ماست!
بازندهیِ هموارهیِ این بازی نَردیم
هر روز غمِ تازهتری آمد و نگذاشت
دنبالِ غمِ کهنهیِ دیروز بگردیم
ما حنجره در حنجره در حنجره بُغضیم
ما آینه در آینه در آینه دردیم...
گفتند برو زندگیات را بکن ای مرد!
این زندگیِ ماست؛ که یکروز نکردیم...!
#امید_صباغ_نو
سلام ای مرقدت از صبح بیت النور زیباتر
سکوتت از صدای خندههای حور زیباتر
همیشه دوست دارم بیشتر نزدیکتان باشم
اگرچه هست گاهی گنبدت از دور زیباتر
به چشم ما سر ظهر خیابان ارم در قم
همیشه بوده از شب های نیشابور زیباتر
میان گریه های شوق از سمت ضریح تو
صدایی می رسد از نغمه ی ماهور زیبا تر
به سویت آمدند از راه هایی دور این مردم
به شوق خنده ای از "سعیکم مشکور" زیباتر
عجیب این است بین این همه دلداده می بینم
مدارا کرده با این وصله ی ناجور زیباتر
بسوزان دختر موسای عاشقها گناهم را
میان شعله های آتشی از طور زیباتر
#عاطفه_سادات_موسوی
#حضرت_معصومه_س
#عمه_جانم
من زنی هستم
که دنیا را روی نوک انگشتانم می چرخانم
ولی
از پس دلتنگی هایم بر نمی آیم...
ما در این عقرب سرا هر لحظه از سر تا به پا
نیش یاران،نیش ماران،نیش جانان خورده ایم
#فاضل_نظری
شمعدونی☘️عاطفه سادات موسوی
شعرخوانی خانوم موسوی_نشست ادبی ارادت
غزلی برای بابا💔
هدایت شده از 📝زهرا علیپور
مژده مژده
#ماه_شعر_گوهرشاد
ویژه بانوان
زمان:آخرین پنج شنبه هر ماه
مکان:حرم مطهر رضوی ،صحن آزادی ، رواق حضرت نجمه خاتون
با شعرخوانی بانوان شاعر آیینی کشور
با اجرای #زهرا_علیپور
آیدی @zahraalipour1403
جهت هماهنگی و ارسال شعر
https://eitaa.com/zahraalipoor19
عزیز رهبر،رفیق مردم،رییس جمهور دل کجایی؟
خبر رسیده که باز تنها، بر آن شدی تا حرم بیایی
گره به بندکفن زد این غم ،شراره بر جان من زد این غم
قصیده ی قطعه قطعه گشته،هجا هجا بی صدا چرایی؟
رسیده ای با نگاه نافذ،بدون همراهی و محافظ
تو با تمام غریبی خود، به چشم این مردم آشنایی
کم است اگرچه سه سال خدمت ، خدا به کار تو داده برکت
گواه این مدعای من شد، شکوه یک ماهه ی رجایی
گره به کار جماعت دل،رسیده یا ایها المزمّل
مگر که با دست بسته ی تو،کند خدایت گره گشایی
حرم قرق شد به پیشوازت،بیا برای غبار بوسی
درون آن جامه ی سپیدت،بدون عمامه و عبایی
برو کنار در ورودی،درست پایین پای مولا
بایست آنجا و نوکری کن،تو تا ابد خادم الرضایی
#شهید_جمهور
#خادم_الرضا
#تو_تا_ابد_خادم_الرضایی
#عاطفه_سادات_موسوی
زدی به کوه که خلوت کنی برای خودت
زدی به کوه به دنبال ردپای خودت
تو انعکاس غم خفته در سکوت منی
میان همهمه کوه با صدای خودت
دعای ما همه این بود اینکه برگردی
تو مستجاب شدی گرچه با دعای خودت
بجز معامله با قلب خود چه می کردی
بجز معاشقه در خانه ی خدای خودت
تو میروی بزنی بوسه ی رضایت را
به دست مرحمت حضرت رضای خودت
آهای خادم این قوم لب به لب احساس
تو چاره باش بر اندوه ماجرای خودت
بگو به من که گریز کدام روضه شدی
میان مقتل تقدیر با عزای خودت
تو روضه خوان همین روضه ی منوره ای
بیا به خلوت یابن الشبیب های خودت
عبا به دست بگیر و بیا به خلوت صحن
برس به داغ علی اکبر از عبای خودت
آهای جمع پراکنده در هوای وصال
بیا دوباره به مشهد ولی به پای خودت
#شهید_جمهور
#سید_ابوالفضل_مبارز
هدایت شده از سهشنبهیِ ملیحه آخوندی🕊
بسماللهالرحمانالرحیم
برای یه طبل تووخالی دیگه
کسی گوش شنوایی نداره
واسه مرگ آدما کف بزنی
دوتا دستتم صدایی نداره
دلِ پاکِ پشت به قبلهت، پس کو؟
معرفت، ماهیتت نبود مگه؟
داری به آدما هم پشت میکنی
دینت انسانیتت نبود مگه؟!
مرگ هر وقتی بیاد، سرم بالاس
نمیخواد فکر کجا وُ کِی کنم
چه برم صفحهی بعدِ قرآنم
چه موزیک بعدی رو پلی کنم
اون که از فرش به عرش میرسه
اونی که پر زد و رفت، خوشبخته
این که عمری بچههاش کابوسو
خوابِ پرواز ببينن سخته
مادرم که رفت دیدم جاش خوبه وُ
دنیا واسه موندهها زندانه
دو ساله وقتی که خوابم، روحم
لب تختش توو بیمارستانه
دست ما رو هم بگیرن ای کاش
دستشون توو دستای خداس میگن
این قدیمیا میگن از آسمون
به زمین میباره، خیلی راس میگن🕊
#ملیحه_آخوندی
#شهدای_خدمت
#شهدای_پرواز
هدایت شده از شعرزاد.معصومه سادات اسدیان
بریز حادثه ات را تو بر سرم باران
که مرگ خیمه زده در برابرم باران
قسم به جان نه،که جانم چه ارزشی دارد
قسم به لحظه ی اندوه رهبرم باران
هراس نیست مرا از هجوم طوفان ها
اگر که خادم این خاک و کشورم باران
مرور کن غم سردار قهرمانت را
که من ادامه ی این بغض پرپرم باران
بهار را به تماشای باغ دعوت کن
به بر نشسته درختان باورم باران
سلام میدهم از دور شهر مشهد را
به شوق لحظه ی دیدار در حرم باران
شب است و شادی لبخند هشتمین خورشید
صدای گریه ی نقاره در سرم باران
از این زمین به فراسوی آسمان با خود
نشان خادمی عشق می برم باران
شهید نام بلندیست روی شانه عرش
مزین است به این نام پیکرم باران
تویی که قاصد این داغ تازه ای برسان
سلام آخر من را به مادرم باران
#معصومه_سادات_اسدیان
#خادم_الرضا
#شهید_جمهور