اَتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
کتاب صوتی 📗#صلح_امام_حسن_علیه_السلام "پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ" اثر شیخ راضی آل یاسین ترجمه
قسمت بیست و چهارم ⬆️
قسمت بیست و پنجم ⬇️
Part25_صلح امام حسن.mp3
4.8M
کتاب صوتی
📗#صلح_امام_حسن_علیه_السلام
"پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ"
اثر شیخ راضی آل یاسین
ترجمه #آیت_الله_خامنه_ای
قسمت 5⃣2⃣
*قرارداد صلح
*مفاد و متن قرارداد
*مواد پنج گانه قرارداد صلح
*بررسی فرازهای برجسته قرارداد
*هوشیاری امام حسن(ع) در تنظیم قرارداد صلح
🇮🇷کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
@atna_ir
☀️مطالعه روزانه ی بیانیه #گام_دوم_انقلاب
🔷برکات انقلاب-سه)به اوج رساندن مشارکت مردمی و مسابقه ی خدمت رسانی
ثالثاً: مشارکت مردمی را در مسائل سیاسی مانند انتخابات، مقابله با فتنههای داخلی، حضور در صحنههای ملّی و استکبارستیزی به اوج رسانید و در موضوعات اجتماعی مانند کمکرسانیها و فعّالیّتهای نیکوکاری که از پیش از انقلاب آغاز شده بود، افزایش چشمگیر داد. پس از انقلاب، مردم در مسابقهی خدمترسانی در حوادث طبیعی و کمبودهای اجتماعی مشتاقانه شرکت میکنند.
🇮🇷کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
@atna_ir
اَتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
💠 سلسله دروس #تاریخ_تطبیقی_اسلام #استاد_طائب 📔جلسه دهم 📝حضرت موسی(ع) 1 🇮🇷آموزشهای تمدن ساز(#تار
جلسه دهم دوره جامع تدریس مجازی تاریخ تطبیقی اسلام⬆️
taaeb_tarikh_tatbighi_islam_11.mp3
10.15M
💠 سلسله دروس #تاریخ_تطبیقی_اسلام
#استاد_طائب
📔جلسه یازدهم
📝حضرت موسی(ع) ۲
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز(#تاریخ_تطبیقی_اسلام یکشنبه ها در کانال اتنا)
@atna_ir
@atna_ir☀️
دوره جامع تدریس مجازی #تاریخ_تطبیقی_اسلام جلسه یازدهم(۲)
بسم الله الرحمن الرحیم
✍وضعیت فرهنگی قوم حضرت شعیب(ع)
🔷ظاهر احوالات ملاقات موسی (ع) و شعیب (ع) نشان میدهد که شعیب (ع) دور از مردم منطقه زندگی میکرد. مردم منطقه، در چنان وضعیتی نبودند که حضرت شعیب (ع) با آنها مرتبط باشد. دلیل ادعای مذکور را اینگونه بیان میکنیم که آن پیامبر الهی به علت پیری، برای کارهای روزمره از دخترانش استفاده میکرد و آنها گوسفندان🐑 را این طرف و آن طرف میبردند. طبیعتاً پدری که در چنین سن و سالی است، دخترانش هم نباید سنشان پایین باشد. وقتی تا این سن ازدواج نکردهاند -با توجه به اینکه سنت انبیا این بود که دخترانشان را زود شوهر دهند- دلیل بر این است که افراد مناسب برای ازدواج با آنها نبوده است.
🔶مجموعه اینها حاکی از این است که یا عذاب هنوز نازل نشده و جامعه به شدت جامعه بدی است و منتظر عذاب میباشد و یا اینکه دچار عذاب شده و کسی نمانده است، و به همین جهت شعیب (ع) در بیابان زندگی میکند. البته از رفتاری که چوپانها با آن دختران داشتند، میتوان نتیجه گرفت این جریانها، قبل از عذاب بوده است که این همه انسان، حق این دو دختر را ضایع میکردند و آنها مجبور بودند تا پایان بایستند و از آب باقیمانده، گوسفندان🐑 خود را آب دهند.
🔷پس به طور کلی افراد آن منطقه، فرهنگ مناسبی نداشتند؛ حقوق ضُعفا را به هیچ وجه رعایت نمیکردند، یا اصلاً به ضعفا توجهی نداشتند. در حالی که حضرت موسی (ع) به عنوان انسانِ بافرهنگ، به محض اینکه میبیند حق دو دختر ضایع میشود، بلافاصله اقدام میکند؛ چرا که صحنه، صحنهای است که انسان صاحب فرهنگ به سرعت تحریک میشود و اقدام میکند.
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز (#تاریخ_تطبیقی_اسلام یکشنبه ها در کانال اتنا)
@atna_ir
@atna_ir☀️
دوره جامع تدریس مجازی #تاریخ_تطبیقی_اسلام جلسه یازدهم(۲)
✍ارتباط حضرت موسی (ع) با مصر
🔷 در جلسه قبل اشاره کردیم که حضرت موسی (ع) ده سال در کنار شعیب ماند و کار کرد. بعید است که حضرت موسی (ع) در طی این ده سال با مصر ارتباطی نداشته باشد. نقطهای که اینها مستقر بودند (مَدیَن) نزدیک آب قرار داشت و کشتیها در آن رفت و آمد داشتند. وقتی که موسی (ع) گوسفندان را تربیت کرد و بر تعداد آنها افزوده شد، طبیعتاً باید برای آنها خریدار پیدا میکرد؛ در نتیجه میتوان گفت او در یکجا مستقر نبود؛ رفت و آمد داشت و کنار آب میرفت و میتوانست از آنجا خبر مصر را بگیرد.
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز (#تاریخ_تطبیقی_اسلام یکشنبه ها در کانال اتنا)
@atna_ir
@atna_ir☀️
دوره جامع تدریس مجازی #تاریخ_تطبیقی_اسلام جلسه یازدهم(۳)
✍حرکت حضرت موسی (ع) به طرف مصر
🔷وقتی قرارداد حضرت موسی (ع) با شعیبِ پیامبر (ع) تمام شد، به طرف مصر حرکت کرد. البته حرکتش به سمت مصر در آن مقطع، مأموریتی نبود، بلکه میخواست به طور پنهانی وارد شده و کمکی بکند.
🔶حضرت موسی (ع) در صحرای سینا احساس امنیت نداشت. صحرای سینا تحت حاکمیت مصر بود و او به دلیل ارتباطاتی که با مصر داشت، میدانست که فرعون در مصر با همه قوا در پی یافتن اوست؛ بنابراین نمیتوانست از راه اصلی برود و بایستی از بیراهه عبور میکرد.با زن و بچه و گوسفندان حرکت میکرد. گوسفندان را به دو دلیل میآورد:
1. برای اینکه خرجی راه لازم داشت؛
2. گوسفندان، پوشش خوبی برای حرکت بودند و با این وضعیت، کمتر نسبت به او حساسیت پیدا میشد.
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز (#تاریخ_تطبیقی_اسلام یکشنبه ها در کانال اتنا)
@atna_ir
@atna_ir☀️
دوره جامع تدریس مجازی #تاریخ_تطبیقی_اسلام جلسه یازدهم(۴)
✍شروع مأموریّت حضرت موسی (ع)
🔷در مسیر، هوا بارانی شد و چون جهتشناسی از دست رفت، راه را گم کرد. در همین حال ظاهراً روایاتی داریم مبنی بر اینکه درد زایمان، همسر موسی (ع) را گرفت. از اینکه آن حضرت با همسر باردار و تقریباً پا به ماه حرکت کرده بود، معلوم میشود که خیلی نگران مصر بود؛ چرا که به محض تمام شدن قرارداد ده سالهاش با حضرت شعیب (ع)، حرکت کرد و مهلت نداد که همسرش وضع حمل کند و بعد برود.
🔶با وضعیت پیشآمده حضرت موسی (ع) در آن بیابان مستأصل شد.بعد از مدتی، نوری را از دور مشاهده کرد. نور میتوانست مخاطره آمیز هم باشد؛ ولی آنقدر اوضاع اسفبار بود که فرمود: «... امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى (طه/10)؛ من آتشی میبینم؛ بروم و مقداری از آن را بیاورم یا اینکه آنجا راهنمایی پیدا کنم». (باید در روایات و تفاسیر تحقیق کرد که آیا نوری را که حضرت موسی دید، خانوادهاش هم میدیدند یا خیر؟ اگر همسرش هم دیده بود، باید تأیید میکرد). «فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ مِن شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (قصص/30)؛ وقتی نزدیک آن نور رسید، از جانب راست این دره خطاب آمد: یاموسی! من خدا هستم که با تو حرف میزنم».
🔷از آن لحظه مأموریت شروع شد. اگر دقت کنیم، میبینیم که نقطه شروع مأموریت خیلی سخت است. شرایط مأموریت، خودش امتحان است و خدای متعال شرایط را مخصوصاً بیان کرده است. دقت در این شرایط، نشان میدهد که در مسیر امتحانات الهی نباید هیچ انتظاری داشته باشیم که خداوند متعال، در شرایط سهل و راحت، به عهده انسانها مأموریت بگذارد.
🔷در ادامه، خداوند متعال میفرماید: «اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى (طه/24)؛ به سراغ فرعون برو، که او طغیان کرده است». (خداوند متعال تا یک حدی مهلت میدهد. از یک حدی که بگذرد، دیگر جلوگیری میکند).
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز (#تاریخ_تطبیقی_اسلام یکشنبه ها در کانال اتنا)
@atna_ir
@atna_ir☀️
دوره جامع تدریس مجازی #تاریخ_تطبیقی_اسلام جلسه یازدهم(۵)
✍ارائه معجزات به موسی (ع)
🔷در اینجا، سؤالی به ذهن خطور میکند که آیا دست خالی میتوان حریف فرعون شد یا نه؟ شاید هم حضرت موسی (ع) این سؤال را پرسیده است. بنابراین خدای متعال اول باید این زمینه ذهنی را پاک کند. اما چگونه به صورت عینی برای موسی (ع) ثابت شود که موسی! وقتی من به تو میگویم برو، تو موفق میشوی. حضرت موسی (ع) در برابر فرعون نیرو میخواهد. خداوند فرمود: «وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَ لِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى (طه/17و18)؛ چه چیزی در دست توست؟ [موسی (ع)] پاسخ داد که عصای من است؛ به آن تکیه میدهم و کارهایم را انجام میدهم و با آن، گوسفندهایم را این طرف و آن طرف میکنم و برایشان برگ از درخت میاندازم و فایدههای دیگری هم دارد».مراد از عصا در این آیه، دنیاست. «قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى» (طه/19)؛ موسی! همین دنیایی را که در دستت هست، بینداز و به آن اعتماد نکن؛ اگر تو به آن اعتماد کردی، اشتباه کردهای. این چیزی را که به آن توکل کردی و به آن امیدهای دیگر هم داری، بینداز تا ببینی چه چیزی است. موسی (ع) عصا را انداخت: «فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى» (طه/20). ناگهان ماری ظاهر شد. «حَيَّة» در زبان عربی به مارهایی مثل بوآ و نپتون گفته میشود؛ چنانچه به مارهای کوچک افعی میگویند. ویژگی مارهای بوآ این است که خیلی آرام حرکت میکنند؛ اما مارهای افعی سریع حرکت میکنند. فرمود: «فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى (طه/20)؛ ... یک مار غول پیکر شد که [مانند افعی] به سرعت حرکت میکرد».موسی (ع) که تبدیل عصا به مار را دید، فرار کرد و پشت سرش را هم نگاه نمیکرد. چرا فرار کرد؟ ظاهر قضیه این است که بالأخره مار است؛ اگر دهانش را باز کند او را خورده است. باطن قضیه این است که دید به چه چیزی اعتماد داشته است. باطن دنیا این است و او هم از دنیا دل کَند. گفت دیگر به سمت دنیا برنمیگردم.از طرف خداوند خطاب آمد: موسی برگرد، نترس: «قَالَ خُذْهَا وَلا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الأُولَى» (طه/21)؛ یعنی چه؟ یعنی موسی وقتی گفتی عصای من این کارها را میکند، خودت را دیدی. در این دنیا اگر با من نباشی، این مار هست و نابودت میکند؛ اما اگر در دنیا با من باشی، همان عصا میشود. به دستور من این را بگیر. وقتی گرفت، تبدیل به عصا شد.
حضرت امیر (ع) فرمود: دنیا مار است؛ زیبا روی است، اما سمّش تو را میکشد. این همان دنیایی است که موسی (ع) دید و فرار کرد؛ چون آن چیزی که حضرت امیر (ع) فرمود، برای موسی (ع) کشف شد.البته ازیک نظر، دنیا چیز بدی نیست. کسی پیش امیرالمؤمنین (ع) گفت: دنیا! اف بر تو. حضرت فرمودند که دنیا چه بدی در حق تو کرده است که اینگونه میگویی؟ غیر از این است که در همین دنیا مسکن و لباس گرفتی؟ این که بد نیست. اگر با خدا سراغ این دنیا رفتی و برای آخرتت آن را انتخاب کردی، بهترین چیز است؛ ولی اگر بدون خدا سراغش رفتی و آن را به عنوان «دار مَقَر» انتخاب کردی، بدترین چیز است. به عبارت دیگر، برای عبور، عالی است، ولی برای ماندن، مار.
برداشت دیگر از قضیه مذکور این است که موسی (ع) توضیح داد که این چوب چه بود: «وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى (طه/17و18)؛ ... [خسته که میشوم] به آن تکیه میدهم و گوسفندان را این طرف و آن طرف میکنم ... ». تمام توضیحات در اینجا برای این است که بگوید این، چوبِ ویژهای نیست؛ یک تکه چوب است. خداوند گفت: همین چوب را به امر من به زمین بینداز. به امر خدا، همین چوبی که فقط میتوانست یک سنگ را به یک طرف بیندازد، به قدرتی تبدیل شد که موسی (ع) با همه شجاعتش، از آن فرار کرد. خداوند میخواست حضرت موسی (ع) این مطلب را بفهمد که اگر به امر پروردگارش جلو برود، چه قدرتی خواهی شد؛ فرعون با همه قدرتش از او خواهد ترسید.
این آیه و گفتوگوی موسی (ع) با خدا درسهای زیادی دارد. خداوند پس از قضیه عصا، خطاب کرد: دستت را در گریبانت ببر. چرا؟ حضرت موسی (ع) آمده بود که آتش ببرد؛ خداوند به او فرمود: دست خود را در گریبان ببر و سپس خارج کن. پس از اینکه حضرت موسی (ع) دستش را از گریبان خارج کرد، شعاع نور به آسمان رفت. اینکه گاهی اوقات میگویند: «دستش را در لباس میکرد و سفیدک میزد»، معجزه نیست. «بیضاء» به معنای درخشنده است و معنای سفید نمیدهد. میزان درخشندگیاش به حدی بود که بر شعاع نور خورشید غلبه میکرد؛ یعنی وقتی میانداخت، شعاعش در نور خورشید قابل رؤیت بود. به همین جهت، هر کس به آن نگاه میکرد کور میشد.
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز (#تاریخ_تطبیقی_اسلام یکشنبه ها در کانال اتنا)
@atna_ir
@atna_ir☀️
دوره جامع تدریس مجازی #تاریخ_تطبیقی_اسلام جلسه یازدهم(۶)
✍درخواستهای موسی (ع) از خداوند در آغاز مأموریت
🔷حضرت موسی (ع) در ادامه درخواستهایی را به درگاه خداوند مطرح کرد: «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي. وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي. وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي. يَفْقَهُوا قَوْلِي.وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي. هَارُونَ أَخِي» (طه/25-30)؛ خدایا! با همه این احوال به من شرح صدر بده. یعنی اینهایی که به من دادی، همهشان برای تفقد مادی خوب است؛ اما هدایت، تفقد معنوی میخواهد.شرح صدر چیزی است که خدای متعال با آن، بر پیامبر اسلام (ص) منت گذاشت: «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» (شرح/1)؛ یعنی شرح صدر پیغمبر ما در دنیا بینظیر است. البته ائمه ما اولاد پیامبر (ص) بودند و کلُّهم نورٌ واحدٌ؛ چنانچه بقیةالله الاعظم (عج) شرح صدر نبوی دارد؛ سالها تغییرات را میبیند و هیچ اقدام خارج از دستور خداوند نمیکند. این شرح صدر است.
🔶اما درباره «وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي. يَفْقَهُوا قَوْلِي»: موسی (ع) از خداوند میخواهد که زبانم را باز کن. آیا واقعاً حضرت موسی (ع) لکنت زبان داشت؟ اصلاً خدای متعال، پیغمبر دارای لکنت زبان میفرستد که او هم نیاز به دعا برای رفع آن داشته باشد؟! اگر خداوند پیغمبر لکنتی بفرستد، اصلاً کسی به سخن او گوش نمیکند. نمیشود پیامبر، علائم مشخصه داشته باشد. همه پیامبران باید متعادل باشند؛ یعنی زبان و چهره آنها متعادل باشد. در تاریخ دیدهاید که یکی از انبیا (ع) یا ائمه (ع) را به یک وضع نامأنوس جسمی متهم کرده باشند؟! خداوند متعال در وجود انبیا (ع)، چیز خلاف عرفی قرار نمیدهد؛ چون باعث میشود که به سخن او گوش فرا ندهند.مراد از «وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي» این است که حضرت موسی (ع) ده سال است که در مصر نبود و در این ده سال، به زبان دیگری سخن میگفت. از طرفی، در این مدت خیلی از کلمات مصریان عوض شده است. اما چون لازم است پیامبر سلیس صحبت کند، از خداوند میخواهد: تو با اِعجاز خودت، زبانم را با گفتمان امروز باز کن تا بتوانم راحت ارتباط بگیرم.البته ادعیهای که انبیا (ع) انجام میدهند، لزوماً به این معنا نیست که قبل از دعا، خداوند آن خواسته را نمیدهد؛ بلکه برای درخواست استمرار، و از الزامات حرکت است. علاوه بر آن، به ما یاد میدهد که همه چیز را باید از خدا بخواهیم. نقلش هم برای تبیین این مطلب است که اگر میخواهید مانند حضرت موسی (ع) وارد مسیری شوید، شرح صدر و درخواست سهولت از خدا و بیان واضح، از الزامات آن است.و بالأخره از خدا میخواهد: «وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي. هَارُونَ أَخِي؛ یک نفر از اهلم را هم بفرست که به من کمک کند؛ برادرم هارون را بیاور». خدای متعال فرمود که همه خواستههایت را اجابت کردم.
🔶از کوه طور به آن طرف، قرآن راجع به زن و بچه حضرت موسی (ع) چیزی نگفته است؛ چون در مسیر مأموریت دخالتی نداشتهاند. ولی اینکه قرآن ساکت گذاشته است، برای ما درسی دارد و آن اینکه، خداوند کأنه میخواهد بگوید: وقتی من مأموریت دادم، دیگر نباید به هیچ چیز فکر کنی؛ فقط باید به مأموریت فکر کنی. یعنی اگر چیزی در این راه مانع شد، باید بگذاری و بروی. در مسیر خدا هیچ چیز نباید مانع شود، حتی زن و بچه: «قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» (توبه/24).
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز (#تاریخ_تطبیقی_اسلام یکشنبه ها در کانال اتنا)
@atna_ir
@atna_ir☀️
دوره جامع تدریس مجازی #تاریخ_تطبیقی_اسلام جلسه یازدهم(۷)
✍حضرت موسی (ع) در کاخ فرعون
🔷حضرت موسی (ع) پس از دریافت مأموریت الهی، وارد مصر شد. او از اینجا به بعد، مخفیکاری را در پیش نمیگیرد. افرادی هم که او را میبینند، چون از مسیر عادی میآید، او را میشناسند. در هیچ نقلی نداریم که حضرت موسی (ع) برای ورود به کاخ فرعون با مشکل مواجه شده باشد. دلیلش هم این است که همه از او میترسیدند؛ چون ده سال پیش مأمور فرعون را کشته و فرار کرده بود و در این مدت، دربارهاش تبلیغ سوء کرده بودند.این پیامبر الهی، ساعتی را که فرعون با همه وزرایش جلسه داشت، انتخاب کرده و وارد کاخ شد. از قبل پیش بینی کرده بود که فرعون ابتدا مسأله قتل را مطرح خواهد کرد، و وقتی به عنوان قاتل محسوب شد، سخنانش حمل بر این میشود که میخواهد از مجازات فرار کند. به دلیل همین پیشبینی بود که قبلا از خداوند خواسته بود که برادرش، هارون (ع) را با او بفرستد تا وی سخنان موسی (ع) را تأیید کند، و اگر اتهام آدمکشی زدند، بگوید: هارون (ع) که آدم نکشته است؛ او هم این سخنان را میگوید.طبق پیشبینی حضرت موسی (ع)، فرعون به محض دیدن آن حضرت گفت: برگشتی؟ آیا رسم مروت این بود که من به تو خدمت کنم و تو انسانی را بکشی و فرار کنی؟ حضرت موسی (ع) جواب خوبی داد: «وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرَائِيلَ» (شعراء/22)؛ من را بزرگ کردی، ولی این از لطفت به من نبود. تو همه بنیاسرائیل را به اسارت کشیدی؛ مرا هم میخواستی بکشی که پدر و مادرم، مجبور شدند در آب بیندازند. از طرفی، من را هم نمیشناختی و چون علاقه داشتی صاحب فرزند شوی، مرا نگهداشتی و اگر میدانستی که من چه کسی هستم، حتی یک لقمه غذا نمیدادی. پس این غذاهایی که به من دادی، از باب لطف به من نبوده است؛ به خاطر خودت بوده است. اما در عین حال، وقتی من او را کشتم، به خاطر ارتباطش با تو نبود؛ من از حق دفاع کردم. این فرد در حال کشتن انسان دیگری بود.
🔶پس از آن، فرعون علت آمدن را از حضرت موسی (ع) پرسید. موسی (ع) گفت: من از طرف رب العالمین آمدهام. آمدهام بگویم که تو رب الأعلی نیستی که آن را ادّعا میکنی؛ تو هم انسانی مانند دیگران هستی. (تعبیر من این است که فرعون گفت فرد مناسبتری نبود که خدا بفرستد؟ چون موسی با لباسهای چوپانی آمده بود و یک چوب هم در دست داشت).فرعون در ادامه پرسید: علامت اینکه تو از طرف او آمدهای، چیست؟ موسی (ع) عصایش را انداخت و مار بزرگی ظاهر شد. اولین اتفاق این بود که تمام وزرا فرار کردند. اما فرعون فرار نکرد، چون اگر بلند شده و فرار میکرد، آبرویش میرفت.فرعون سیّاس بود؛ گفت: عصا را بگیر تا باهم مذاکره کنیم. موسی (ع) عصایش را گرفت. فرعون گفت: نشانه دیگری هم داری؟ موسی (ع) دستش را در گریبان فرو برد و درآورد. فرعون سرش را پایین انداخت. اگر به آن نگاه میکرد، کور میشد. گفت: آن را خاموش کن تا با هم مذاکره کنیم.از همان اول، وقتی خدای متعالی موسی (ع) را فرستاد، فرمود که با فرعون به تندی صحبت نکن. این را بدانیم که حق هرگز زور به کار نمیبرد، چون نیازی به آن ندارد.همه وزرا و حاضرین به جلسه بازگشتند؛ ولی همهشان به تردید افتادند که این چیست؟ اما فرعون، مغز متفکر است؛ در فکر فرو رفت که چه کار کند ربوبیت موهومش را برگرداند؟! بلافاصله گفت: سِحر خوبی بود. دیگران هم گفتند شاید موسی (ع) ساحر است. حضرت موسی (ع) بلافاصله گفت: اگر سحر است، آن را باطل کن! موسی (ع) در این کاخ بزرگ شده است و فرهنگ آنجا را خوب میداند؛ میداند که فرعون افرادی دارد که سحرها را باطل کنند.
🔷اینجا دعوا تمام میشود و موسی (ع) به فرعون و اطرافیانش مهلت میدهد. این مهلتدهی، برای خود حضرت موسی (ع) هم فرصتی فراهم میآورد تا با بنیاسرائیل، که با آمدنش برای آنها مایۀ تسکین شده بود، صحبت کند. هیچ کس هم حق تعرض به او را نداشت.
🔶حضرت موسی (ع) در مصر، دو مأموریت داشت:
1. فرعونیها را به سمت خدا دعوت کند.
2. بنیاسرائیل را آزاد کرده و با خود به قدس ببرد.
🔷در مورد مأموریت اول، از آنجایی که پول و نیرو و امکانات نداشت تا با اهالی مصر صحبت کند، روز یوم الزینه، روز جشن ملی را برای رو در رو شدن با ساحران انتخاب کرد. روز جشن ملی، همه فرعونیها میآمدند و در نتیجه حضرت موسی (ع) میتوانست با همه سخن بگوید.
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز (#تاریخ_تطبیقی_اسلام یکشنبه ها در کانال اتنا)
@atna_ir