eitaa logo
اطراف|م.ص.صاد
116 دنبال‌کننده
123 عکس
97 ویدیو
8 فایل
اطراف , گاه نوشت‌ ادمین @Saber1365
مشاهده در ایتا
دانلود
َ اللَّهُمَّ إِلَيْكَ نَشْكُو فَقْدَ نَبِيِّنَا وَ غَيْبَةَ وَلِيِّنَا وَ شِدَّةَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا وَ وُقُوعَ‏ الْفِتَنِ وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا فَافْرِجْ ذَلِكَ يَا رَبِّ عَنَّا بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ وَ نَصْرٍ مِنْكَ تُعِزُّهُ وَ إِمَامٍ عَدْلٍ تُظْهِرُهُ إِلَهَ الْحَق‏ آمین @atraf_man
تقدیم به روح آیت الله مصباح و حاج قاسم حدود 10 سال پیش بود که با مرحوم حجت الاسلام شیخ منصور غفوری معاون وقت سیاسی ائمه جمعه در دفتر ایشان صحبت می کردیم. صحبتی را مطرح کردم و از نگرانی هایم از سال های آتی گفتم و اینکه با چه خلاء هایی روبرو خواهیم بود. ایشان در جواب مرا نگران تر کرد. از نبود شخصیت های برجسته نسل اول انقلاب سخن گفت و با محاسباتی از فزونی آن در سال های آتی. امروز تقریبا اکثر کسانی که آن روز درباره آنها سخن می گفتیم در بین ما نیستند. این واقعتی بود و هست که از آن چاره و مفری نیست و لابد منه هستیم. اما واقعیت دیگر آن است که با از دست رفتن استوانه های یک حرکت بزرگِ اجتماعی بی شک آن حرکت اجتماعی خصوصا در قالب انقلاب اسلامی با وجود دشمن های فراوان و های نرم و سخت،با تهدیدهای هویتی و چالش های بزرگتری مواجه می شود. های و بزرگترین خطری است که نظام و انقلاب اسلامی را تهدید می کند. امری که خود را عهده دار آن و کار ویژه مقام رهبری می دانند. رهبری بدون نیروها و و افرادی که در جامعه نقش اساسی دارند از وظایف خود به درستی نمی توانند بربیایند و این امر معمول طبیعت انسانی و مجتمع آنهاست. امروز و بعد از درگذشت مجاهد و عالم پارسا و روشنگر و فقیه و انقلابی بزرگ و یار و عمار رهبری حضرت رحمه الله، و در شب سالگرد شهادت سردار بزرگ و چندی بعد از رحلت آیت الله یزدی و مومن، بار دیگر بیشتر به این خلاء نسل اولی فکر می کنم. شاید مهمترین وظیفه و و دیگر نسل های معتقد به چیزی جز توانمندی در هدایت و جذب های_اجتماعی نیست. هدایتی که در طول رهبری معظم انقلاب بتواند هدایت را در جامعه تکرار کند و رهبری را یاری برساند و در مقابل خناسان داخلی و دشمنان خارجی یاری رساند. این امر محتاج و تربیت نیروهای مخلص و عالم و انقلابی و عاقل و مردم شناس و مصلح و اهل هدایت است. و غفلت از آن مرگ یا دگردیسی انقلاب و تحمیل اراده خناسان و دشمنان را در پی خواهد داشت. حرکت الله در اجتماعی و امور و گستری و دادن و در بودن بزرگترین و مهم ترین راه جذب توده ها و اشراب و جاری کردن هدایت رهبری در اعماق و لایه ها و رگ های آن است. هدایتی که نسل اول انقلاب در طول ره به دوش کشید و بعد از انقلاب در ساخت حکومت و جامعه عهده دار شد و هزینه داد. اینک مائیم و این رسالت بزرگ جمعه: 12/10/99 شب شهادت حاج قاسم. ایام فاطمیه سلام الله علیها. قم @atraf_man
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
چادر مادر.mp3
1.98M
🎧 | پادکست چادر مادر ☑ معلوم نیست من دیگر زنده بمانم بگذارید این را به شما بگویم... 🏴 @mesbahyazdi_ir
هدایت شده از خبرگزاری فارس
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شعرخوانی یوسفعلی میرشکاک در محضر رهبر انقلاب - سال ۹۸ ▫️واپسین موقف معراج حقیقت زهراست ▫️ســـرّ تـوحــیــد در آیینـه غــیــرت زهـراست @Farsna
هدایت شده از سیدالعلماء
🔺 ذکر دعای سفارش شده از مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی به نقل از مرحوم امام خمینی که به شاگردان خویش به جهت دفع بلا و مصیبت توصیه می‌فرمودند: عصر و غروب جمعه، به نیابت از تمام شیعیان عالم ده مرتبه: اللهمَّ صلِّ علی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ وَ ادْفَعْ عَنَّا البَلاءَ المُبْرَمَ مِن السَّماءِ إنَّكَ عَلى کُلِّ شَئٍ قَدِیرٌ خدایا صلوات فرست بر محمد و آل محمد و دفع بنما از ما بلائی را که حتمی شده است از آسمان، همانا تو بر هر امری قادر و توانائی التماس دعا @seyedololama
هدایت شده از شعوبا
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬آهنگ یوسف الحسون خواننده فلسطینی درباره امام خمینی و انقلاب اسلامی ❇️اولین روزهای فوریه 1979، مردی سراسیمه وارد دفتر رادیو صدای فلسطین شد؛ خبر مهمی در منطقه پیچیده: خمینی به ایران رسید. این نه یک اتفاق ساده، که مهم‌ترین تحول قرن بود. تنها نه انقلابیون ایرانی، که مبارزان عرب و فلسطینی هم مدت‌ها بود انتظار چنین خبری را می‌کشیدند؛ آغازِ پایان شاهنشاه. روزهای عجیبی بود، آن‌قدر عجیب و شورآفرین که یوسف، خواننده و شاعر شهیر فلسطینی را آن‌چنان سراسیمه به دفتر رادیو کشاند تا سازش را کوک کند، پشت میکروفن برود و شروع به خواندن قطعه‌ای کند که همین چند ساعت پیش نوشته بود: «آفرین بر خمینی!» ‌ ⬅️ شعوبا، پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان: @shouba
مَنْ كَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ و آن كه از روى نادانى ستيزه گرى بسيار كند، كوردلى او از ديدن حق، پايدار مانَد حکمت 31 نهج البلاغه @atraf_man
عمامه عاریتی! 🔸 مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از شاگردان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی در سامرا بود. روزی می‌رود زیارت محضر امیرالمؤمنین (ع) در حرم و به آقا می‌گوید: 🔺 «آقا ما داریم برمی‌گردیم به ایران و می‌دانم برگردم، سیل مقلّدین و مراجعین در مسائل شرعیه به سمت ما می‌آید. آقا، یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آینده‌ی زندگی‌ام، این الگو بشود برای ما شاخص،این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند.» 🔹 حاج شیخ عبدالکریم حائری سه ماه نجف می ماند و صبح و شام وقتی حرم مشرّف می‌شد، از امیر المؤمنین (ع) همین خواسته را تقاضا می‌کرد. سه ماه هم ایشان کربلا می‌ماند. جمعاً می‎شود شش ماه. دیگر ایشان داشته باز ناامید می‌شد که شاید آقا امام حسین (ع) هم مصلحت نمی‌دانند که معرفی کنند، آن شب با دل شکسته از حرم می‌‍‌رود در همان منزلی که در کربلا اسکان داشتند، ایشان شب می‌خوابد؛ 🔹 خواب سیدالشهداء (ع) را می‌بیند. آقا می‌فرمایند: "شیخ عبدالکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته می‌خواهی به عنوان الگو؟" می‌گوید: بله آقا. می‌فرمایند: "فردا صبح وارد حرمِ ما که می‌خواهی بشوی طلوع فجر، کنار قبرِ حبیب بن مظاهر اسدی، یک جوان ۱۸ ساله‌ای نشسته، عمامه‌ای کرباسی به سر دارد و یک عبای کرباسی و لباس کرباسی هم پوشیده. شما که وارد می‌شوی، این جوان بلند می‌شود وارد حرم می‌شود یک سلامی پایین پا به من می‌کند، یک سلام به علی اکبر، یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج می‌شود بعدازطلوع فجر. این جوان را دریاب که یکی از انسان‌های بزرگ است." 🔹 حاج شیخ می‌فرماید: بیدار شدم. طلوع فجر، وقتی وارد حرم شدم، دیدم کنار قبر حبیب بن مظاهر، همان گوهری که امام حسین (ع) حواله کرده بود، نشسته بود. وارد شدم، وی قیام کرد و آمد در حرم... 🔹 دنبالش دویدم. در صحن، صدایش زدم و گفتم: آقا، بایست من با تو کار دارم. برگشت یک نگاهی به من کرد و گفت: "آقا! عمامه‌ی من عاریتی است" و رفت. از صحن رفت بیرون، رفت در کوچه‌ پس‌کوچه‌های کربلا، دنبالش دویدم: آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایست. دوباره درحال حرکت برگشت و گفت: "آقا! عبای من هم عاریتی است "؛ و رفت. 🔹 آقای حاج شیخ عبدالکریم می‌گوید: دیدم دارد از دستم می‌رود؛ محصول شش ماه زحمت درِ خانه‌‌ی دو امام، با این دو کلمه دارد می‌گذارد و می‌رود. دویدم و خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم و گفتم: "بایست. عبای من عاریتی است؛ عمامه‌ی من عاریتی است یعنی چه؟ شش ماه التماس کرده‌ام تا شما را معرفی کرده‌اند، کار داریم با شما." 🔹 جوان یک نگاهی به حاج شیخ می‌کند و می‌گوید: "چه کسی من را به شما معرفی کرد؟" آقا شیخ عبدالکریم می‌گوید: صاحب این بقعه و بارگاه، سیدالشهداء(ع). طلبه جوان به حاج شیخ عبدالکریم می‌گوید: "امروز چندمِ ماه است؟" حاج شیخ عبدالکریم روز را می‌گویند. می‌گوید: "دنبال من بیا". در کوچه‌ پس‌ کوچه‌های کربلا می‌روند تا به خارج از کربلا می‌رسند. یک تلّی بود که روی آن تل، یک اتاقکی بود. می‌رسد به درِ آن اتاق و می‌گوید: "اینجا خانه‌ی من است، فردا طلوع فجر، وعده‌ی دیدار من و شما همین جا." می‌رود داخل و در را می‌بندد. مرحوم حاج شیخ فرموده بود: من در عجب بودم؛ خدایا، این چه مطلبی می‌خواهد به من بگوید که موکول کرد به فردا! چرا امروز نگفت؟! آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آینده‌ی من راتضمین کنددر معنویت؛ بشود درس؛ بشود پیام. ایشان می‌فرماید: لحظه‌شماری می‌کردم. آن روز گذشت تا فردا و طلوع فجر، رفتم بیرونِ کربلا، روی همان تل؛ پشتِ همان اتاقک. آمدم در بزنم، صدای ناله‌ی پیرزنی از درون آن اتاق بلند بود و صدا می‌زد: وَلَدی! وَلَدی. پسرم، پسرم. در زدم، دیدم پیرزنی با چشمان اشک‌آلود در را گشود. گفتم: خانم دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر، وارد این خانه شد و گفت اینجا خانه‌ی من است و با من وقت ملاقات گذاشته. این آقا کجاست؟ گفت: این پسرِ من بود، الآن پیشِ پای شما از دنیا رفت. وارد شدم. دیدم پاهای این جوان به قبله دراز، هنوز بدن گرم. گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم. یک روز حاج شیخ بر فراز تدریس کرسی درس خارج در قم، این خاطره را نقل کرده بود از دوران جوانی و بعد فرموده بود: آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین (ع)به من آموخت، بود. روز قبل به من گفت: آقا عمامه‌ی من عاریتی است، عبای من عاریتی است. فردا جلوی چشمانِ من، عبا و عمامه را گذاشت و رفت. می‌خواست به من بگوید: شیخ عبدالکریم حائری! مرجعیت، عاریتی است؛ ریاست، عاریتی است؛ خانه‌هایتان، عاریتی است؛ پول‌های حسابتان، عاریتی است؛وجودتان، عاریتی است؛ سلامتی‌تان، عاریتی است. هر چه می‌بینید، عاریه است و امانت؛ دل به این عاریه‌ها نبندید. این‌ها را یا از شما می‌گیرند. یا حوادث، یا وارث می‌برد.
💠 قلب‌هایمان را امتحان کنیم ولای قلب‌های ما از آن کیست؟ محبت این قلب‌هایی که در سینه داریم مال کیست؟ آن عشقی که حاکم، محور و مرکز دل‌های ماست، چیست؟ خدای سبحان دو ولا را در یک دل جمع نمی‌کند؛ دو عشق محوری را در یک قلب جا نمی‌دهد. یا حب خدا یا حب دنیا؛ در یک دل، حب خدا و حب دنیا در کنار هم قرار نمی‌گیرند. قلب‌هایمان را امتحان کنیم، به سراغ قلبمان برویم و امتحانش کنیم، آیا به عشق خدای سبحان زنده است یا با حب دنیا زندگی می‌کند؟ اگر با عشق خدا زندگی می‌کند سعی کنیم این عشق را عمیق‌تر و استوارتر کنیم و اگر ـ پناه بر خدا ـ با حب دنیا زندگی می‌کند تلاش کنیم که از این بیماری فاجعه‌بار و مرض کشنده نجات پیدا کنیم. از رهنمودهای شهید صدر به شاگردانش در ۴رجب ١٣٩٩ق. بارقه‌ها، ص۴١ 🆔 @shahidsadr
اگر از این تحلیل ها تا بحال شنیده اید: 🔴 تاکید بر رجل سیاسی بودن برای رییس جمهور اشتباه بزرگی است و لذا همیشه گرفتار سیاسیون سیاست باز شدیم ! رییس جمهور مسئول اجرای قانون اساسی و رییس قوه مجریه است در میان کاندیدا ها به دنبال مدیر اجرایی قوی باشیم و الا درب بر همین پاشنه خواهد چرخید !!!! این بنده خدا اینگونه جواب میدهد: 🔵بنظرم این تحلیل ها رهزن هستند و به قلب واقعیت منجر میشوند هم تعریفی که قانون اساسی از رئیس جمهور داده و هم واقعیت خارجی - روئسای جمهور گذشته - نشان میدهند که چه مقدار اندیشه و نگرش رئیس جمهور در سیاست ها، تصمیمات، کنش ها و واکنش ها موثر است. بینش و نظام ارزشی رئیس جمهورست که مدیریت او را معنا میکند و جهت میبخشد. قبول نظام ولایی و تبعیت از فقیه یکی از پر چالش ترین امتحاناتی بوده که روئسای جمهور به آن مبتلا شده اند و اغلب رفوزه!! این مهم برای من یکی از مهمترین شاخص های تشخیص اصلحه و این تعابیر و تقلیل رئیس جمهور به یک مدیر اجرایی در حد یک نیروی خدماتی، نهایت خوبی نخواهد داشت و ما را از رسیدن به ایده دولت اسلامی دور می نماید. البته که طبق اصل ۱۱۵ قانون اساسی رئیس جمهور می بایست مدیر و مدبر باشد. @atraf_man
یکی از دوستان عزیز از حقیر درباره نحو تبلیغ و جذب مشارکت مردم در انتخابات پرسید، متن زیر جواب بنده می باشد: مهمترین مسئله امروز بنظر حقیر مسئله نسبت گیری و فاصله ایست که جامعه با انقلاب و مقدورات و استعدادها و ظرفیت های آن دارد. جریان تحریف توانسته است تا حد زیادی و به کمک فضای مجازی بروی این مسئله سایه بیاندازد و استعداد و توان انقلاب را بپوشاند آن هم با ناکارامدی دولت ها و جریانات غرب گرا در مثل مرغ و روغن و شکر و ... یا ساخت ماشین! وقتی نخبگان و خواص زبان بیان استعدادها و ظرفیت ها را ندارند لاجرم زبان دیگران باز است و هروز میتوانند انقلاب را به انفعال بکشانند. شاید بشود گفت که برجسته سازی و نورانداختن بر ظرفیت و توان انقلاب در معادلات داخلی و خارجی مهمترین امری است که باید پیگیری شود و انگاه جامعه خود به سراغ اصلح میرود و نیاز به معرفی و نام بردن نیست. در واقع بلوغ سیاسی ـ فرهنگی است که می بایست برای جامعه رقم بخورد آن هم نه با استفاده از شعارات مخصوص در جریان حزب الله ، بلکه بیان ساده و عمومی و استخراج واقعیات و نشان دادن ضعف ها بدون مجامله. جریان حزب الله آنگاه می تواند استعداد و توان خود را به فعلیت برساند که بتواند زبان گویا و رسای عامه مردم باشد و مردم عادی خود را در آنها مجسم ببینند و همزاد پنداری داشته باشند. نوع شعارات و نوع تبلیغات و نوع گفتگوها و دغدغه ها و نوع راه حل ها می باییست از کانال عامه مردم باشد اما افق پیش رو آرمان انقلاب . مثال: حیات طیبه افق پیش روی جریان انقلاب است اما در سطح عامه فهم نمی شود. حیات طیبه را می بایست به زبان کوچه و بازار ترجمه کرد و به تجربه زیسته مردم نزدیک کرد و مشکلات مردم را بیان و فهم کرد سپس در راه حل با زبان مردم راه حلی کارآمد و اقناعی و منطبق با آرمان حیات طیبه ارائه کرد. زبان مردم کلید حل ورود به دل مردم است تا با جریان حزب الله همراه شوند و نقطه افتراق جریان حزب الله از مردم عادی و کوچه و بازار هم زبان نبودن و سیر در وادی نخبگانی خود می باشد. همراه کردن مردم با آرمان انقلاب جز با هم نشینی و هم زبانی با آنها میسر نیست . ملاحظه کاریها، محافظه کاریها و ترس ها و واهمه ها و مصلحت اندیشی های دنیوی، بلای جان جریان حزب الله است. حزب الله تا در کنار توده مردم نباشد و نتواند خواسته های آنان را در زبان خود جاری و ترجمه کند نخواهد توانست بر مردم حکمرانی کند و انان را در مسیر رشد به پیش ببرد. پرهیز از مسائل فرعی و حساس ملی و طائفی و احترام به علائق عمومی مردم از دیگر مهارت هایی است که باید کسب کنیم مثال: طبیعت گردی در 13 فروردین را بایست ورود کنیم و به نفع انقلاب اصلاح کنیم و تخریب و تحقیر و تصغیر و.. را کنار بگذاریم لازم نیست سبک زندگی حزب الله را به مردم تبلیغ گل درشت کنیم بلکه کافی است تا با شباهت ظاهری و حداقلی به مردم آنان را به سبک زندگی خود دعوت کنیم بصورت عملی. همه اینها در گوشه و کنار توسط اهل جهاد و ایثار در حال رخ دادن است اما در بدنه حزب الله هنوز نهادینه نشده و جامعه متدین عموما پس میزند، متانت و وزانت در اجرا و جلوگیری از تفریط ها خط قرمزی است که برخی سبکسرها هتک می کنند و آبرو می برند.بنابراین ارائه الگوی صحیح و آوردن شخصیت ها به این صحنه و عادی سازی آن بسیار لازم و ضروری است. @atraf_man