eitaa logo
نگاه ِ نـو
131 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
598 ویدیو
14 فایل
متون زیبا ؛ ادبی ، تربیتی ، روان شناسی ، مذهبی #حکایات_و_خاطرات...
مشاهده در ایتا
دانلود
برای خیلی از مناطق ، امروز (اول تیر) شروع فصل گرما و تابسـتان است ، اما برای ما خوزسـتانی ها و دیگر اسـتان های جنوبی کشور شروع مـاه چهارم گرماست آخر این جا ۸ ماهِ گرم و شرجی یا به قول محلی ها پزان ، دارد گرما و شرجی ، تاب وطاقت آدمی را می سـتاند ، و ای کاش می شد ؛ تحفهٔ خارک ، رطب و خرمایش را درمنطقه ای خنک صرف کرد... #نیشکر##گاز#شرجی #خارک#خرما ─┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇💝࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ @shapour_shilani
گاهی وقت ها فقط حالِ دلت را منقلب می کند ! تصویر بالا را در یکی از کانال ها در فضای مجازی دیدم یکباره رفتم به حدود چهل و خُرده ای سال پیش(چیزی نزدیک۵۰سال) یاد سرای سه نخلمان توی روستا افتادم مادرم ، برادر خردسالم و بو حیولا(ابو حبیب الله ، بزرگ خاندان و عموی پدرم) که این سه تن برزخ نشینند...یاد سادگی های خانه ، یاد تفریحات ابتدایی ، شنا در جوملا(نهری که از وسط روستا می گذشت و منبع آب شرب بود) یاد همسایگان ، یاد رفقا ، یاد تیم فوتبال روستا(تیم نیرو) یاد باغ ها، حتی مرغ و خروس هایمان ، یاد سگ زردمان و یاد سگ سیاه همسایه که هیچ وقت با ما اُخت نمی شد و تا تکه نانی را در دست کودکان می دید حمله ور می شد ... نامرد نبود بچه را زهره ترک می کرد ولی فقط نانش را می ربود و گوشه ای می نشست و می خوردش ...در عوض سگ ما به دلیل عنایت مرحوم مادر همیشه سیر بود و اهل بازی و طناب کشی...باور کنید با دندان سر طناب را که این ورش دو ، سه کودک در حال کشش بودند به تنهایی حریف بود و پارس های قشنگش انگار لبخند شادی بود برای سرای خانه و آهنگی برای ادامه ی مسابقه... سگ های روستا همه اسم داشتند ، اسم سگِ زرد ما بود اسم سگ سیاه همسایه یادم نیست اما عیالم می گوید اسم سگ پدر بزرگش _ که هفت و هشت خانه با ما فاصله داشت_ بود... مثل این روزها که فصل و است ما از سه نخل داخل سرای خانه پرنصیب بودیم .دوتا نخل بزرگ که از پایین به هم چسبیده بودند وشکل۷فارسی به نظر می رسیدند ، خارکشان قرمز بود و آن تکی کُهباد(مشرق) خانه زرد... یاحق ح.ا.م ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti