برای خیلی از مناطق ، امروز (اول تیر) شروع فصل گرما و تابسـتان است ، اما برای ما خوزسـتانی ها و دیگر اسـتان های جنوبی کشور شروع مـاه چهارم گرماست آخر این جا ۸ ماهِ گرم و شرجی یا به قول محلی ها #خرما پزان ، دارد
گرما و شرجی ، تاب وطاقت آدمی را می سـتاند ، و ای کاش می شد ؛ تحفهٔ خارک ، رطب و خرمایش را درمنطقه ای خنک صرف کرد...
#خوز#نیشکر##نفت#گاز#گرما#شرجی
#تابستان#خارک#رطب#خرما
─┅═༅࿇💝࿇༅═┅─
@shapour_shilani
گاهی وقت ها فقط#یک_عکس حالِ دلت را منقلب می کند !
تصویر بالا را در یکی از کانال ها در فضای مجازی دیدم یکباره رفتم به حدود چهل و خُرده ای سال پیش(چیزی نزدیک۵۰سال)
یاد سرای سه نخلمان توی روستا افتادم مادرم ، برادر خردسالم و بو حیولا(ابو حبیب الله ، بزرگ خاندان و عموی پدرم) که این سه تن برزخ نشینند...یاد سادگی های خانه ، یاد تفریحات ابتدایی ، شنا در جوملا(نهری که از وسط روستا می گذشت و منبع آب شرب بود) یاد همسایگان ، یاد رفقا ، یاد تیم فوتبال روستا(تیم نیرو) یاد باغ ها، حتی مرغ و خروس هایمان ، یاد سگ زردمان و یاد سگ سیاه همسایه که هیچ وقت با ما اُخت نمی شد و تا تکه نانی را در دست کودکان می دید حمله ور می شد ... نامرد نبود بچه را زهره ترک می کرد ولی فقط نانش را می ربود و گوشه ای می نشست و می خوردش ...در عوض سگ ما به دلیل عنایت مرحوم مادر همیشه سیر بود و اهل بازی و طناب کشی...باور کنید با دندان سر طناب را که این ورش دو ، سه کودک در حال کشش بودند به تنهایی حریف بود و پارس های قشنگش انگار لبخند شادی بود برای سرای خانه و آهنگی برای ادامه ی مسابقه...
سگ های روستا همه اسم داشتند ، اسم سگِ زرد ما #زرنگ بود اسم سگ سیاه همسایه یادم نیست اما عیالم می گوید اسم سگ پدر بزرگش _ که هفت و هشت خانه با ما فاصله داشت_#ژولی بود...
مثل این روزها که فصل #خارک و#رطب است ما از سه نخل داخل سرای خانه پرنصیب بودیم .دوتا نخل بزرگ که از پایین به هم چسبیده بودند وشکل۷فارسی به نظر می رسیدند ، خارکشان قرمز بود و آن تکی کُهباد(مشرق) خانه زرد...
یاحق ح.ا.م
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti