استاد محمد ، نجار و سنگ تراش طایفهٔ بزرگ شیرالی اکثر فرزندانش درکودکی بیمار می شدند و می مردند او در آرزوی فرزند پسری بود که نامش را زنده نگه دارد با بی بی دی غلو که با سه یتیم به #گرگری_علیا آمده بود ازدواج کرد تا هم یتیم داری کند و هم فرزند ذکوری گیرش آید به قول مرحوم پدر هرچه فرزند زاده می شد سرخک می گرفتند و دردهای مشابه و می مردند واکسیناسیونی هم که نبود . ایشان به دنیا آمد نامش را #خداخواست گذاشت ، نمی دانم فرصت نکرد یا فکر می کرد این همه زنده نمی ماند، برایش شناسنامه نگرفت کودک بیچاره بی شناسنامه چند سالی را گذراند استاد محمد نابینا شد و بعدش از دنیا رفت زندگی بر بی بی دغُلو و سه فرزندش سخت شد فقر مطلق ایشان را گرفت...پدر می گفت بچه های روستا درمدرسه ۶کلاسه درس می خواندند اما من #بی_شناسنامه گوشهٔ باغ ملی ، کنارمدرسه فلوت وساز می زدم تا بچه ها تمام کنند و بیرون آیند و بازی کنیم...
خداخواست ، بی سواد بزرگ شد و برای گذران روزگار با برادران مادری و دیگر جوانان روستا به #کویت عزیمت کرد آنجا کمی با کتب اکابر درس خواند اما جدی نگرفت برادر بزرگتر خوب باسواد شد اما او نه...
بعد از انقلاب شرکت نفت برایشان کلاس نهضت سواد آموزی گذاشت...خلاصه تا چهارم نهضت را گذراند ...
کتابی که در دستش است ، کتاب فارسی نهضت است که در تپه های پشت محلهٔ #تانکی_سفید آغاجاری از او عکس برداشته شده...
۷دی سالروز تأسیس #نهضت سواد آموزی گرامی باد .
خدا همهٔ رفتگان را رحمت کند👋🕯🤲
یاحق ح.ا.م اهواز
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti