🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی
اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی
فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا
لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
#السلام_علیڪ_یاانصار_رسولالله🦋
【 @atre_shohada】
منهمانراندہشدہازدرغیرمارباب🦋
نیستغیرازتومراهیچخریدارحسین
#محرم
#امام_حسین
•••••⃞🥀🕊𝆺𝅥𝆹𝅥𝆺𝅥
.•بایدڪلمہعشقرادرصحنہعاشورایافت.
.•چگونگےپیوستنوبرگشتنعاشق
.•بہحضورمعشوق،
.•عشقےڪہدلراروانہبارےتعالےڪرده
.•وفڪردنیوےراسلبمےڪند.
.•حسین(ع)اینعاشقبزرگومظهرعشق
.•چگونگےاینامررابہمارهروانحقآموخت.
#شهیدسیفاللهروستازاده
#محرم
【 @atre_shohada】
🍃حسین گونه زندگی کنید
که تمام عاقبت بخیری در همین راه است
و همیشه یاد و خاطره شهدا را زنده نگهدارید..!
چون شهدا همیشه زندهاند
و من وجود آنهارا در زندگیِ خود،
همیشه احساس کردهام..!
#شهیدانه 🕊✨
#شهید_محمد_مصطفوی🌹
【 @atre_shohada】
💠آثار علمی نماز...
✔️تمرین مراقبه فردی و شخصی با نماز
بهترین راه ممکن برای تمرین مراقبه شخصی، نماز خواندن است. چرا که ممکن است در طول گذر زمان توجهتان به این جلب شود که غرق در اندیشه و تفکر برای تغییر و تبدیل شدن به انسانی بهتر هستید.
#نماز📿
#زندگی_بندگی
【 @atre_shohada】
ائمه رو دوست داشت، ولی علاقه اش به حضرت زهرا سلام الله خیلی بیشتر بود.
ورد زبونش یه جمله بود. همش می گفت: " دوست دارم، دست خود را گه به صورت، گه به پهلو، گاه بر بازو بگیرم. "
آخرش هم با ترکش توپ به صورت، پهلو و بازو تو عملیات کربلای ده شهید شد ...
#شهیدفریدونکرمی
#شهیدانہ♥
【 @atre_shohada】
📌بین خودمون باشه
تو سفره روضه هاست✨
که رزق کربلا روزی نوکرا میشه🌱
#بین_خودمون_باشه
#محرم
【 @atre_shohada】
🌱از صفات بارز اخلاقی شهید احترام بسیار زیاد به پدر و مادر ، مودب و با حیا ، بسیار دلسوز ، اهل فکر و صبور ، شوخ طبع، بسیار کار راه انداز و توانمند بودند.
شهید نوید صفری که برای انجام ماموریت سه ماهه به سوریه اعزام شده بودند پس از پایان ماموریت به درخواست خود شهید و با اجازه فرماندهان به دیرالزور البوکمال اعزام شدند.
#شهیدنویدصفری
#شهدا🦋🕊
【 @atre_shohada】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍نامه های #ماریه...
🔹امام حسین همه ی مردا رو تو خیمه جمع کرد و با همون صدای قشنگش حرف زد و گفت...
به نیت حضرت رقیه ۱۴ صلوات بفرستید.💚
#محرم
#قسمت_نهم
#حضرت_رقیه
【 @atre_shohada】
عطــــرشهــــدا 🌹
#قصهدلبری #رمان📚 #قسمت_دهم برای کمربند چرم دو رو هم حرفی نزد . آخر سر خندید که «بهتر نبود خشکه حس
#قصهدلبری
#رمان📚
#قسمت_یازدهم
دختر خاله ام می گفت:
«الان داره خودش رو رحیم پور از رغدی می بینه !»من هم مسخره اش می کردم :«از رغدی می شناسی؟! ایشون محمد حسین شونه !»🤣
خداییش قلمبه سلمبه حرف می زد ، ولی آخر حرف هایش به این می رسید که «طرف به دلت نشسته یا نه؟»😉
زیاد هم ازدواج خودمان را مثال می زد😅یک ماه بعد از عقد ، جور شد رفتیم حج عمره 😍
سفرمان همزمان شد با ماه رمضان .
برای اینکه بتوانیم روزه بگیریم ، عمره رایک ماهه به جا آوردیم .
کاروان یک دست نبود ، پیر و جوان و زن و مرد . ما جزو جوان تر های جمع به حساب می آمدیم .با کارهایی که محمد حسین انجام می داد ، باز مثل گاوپیشانی سفید دیده می شدیم .
از بس برایم وسواس به خرج می داد در مدینه گیر داده بودم که کوچه بنی هاشم را پیدا کنم.بلد نبود ، به استاد تاریخ دانشگاهمان زنگ زدم و از او سوال کردم از باب جبرئیل تا بقیعو قشنگ توضیح داد که حد و حریم کوچه ازکجا تا کجاست..هر وقت می رفتیم ، عرب ها آنجا خوابیده یا نشسته بودند ..زیاد روضه می خواند ، گاهی وسط روضه ها شرطه های سعودی می آمدند و اعتراض می کردند 🤦🏻♀
کتاب دستش نمی گرفت ، از حفظ می خواند .
هر وقت ماموران سعودی مزاحم می شدند ، وسط روضه می گفت :«بر پدر همه تون لعنت !» چند بارهم در مسجد الحرام نزدیک بود دستگیرش کنند 🤦🏻♀
با وهابی ها کل کل می کرد ، خوشم می آمد این ها از رو بروند ...
از طرفی می دانستم اگر نصیحتش بکنم که بی خیال این ها شو ، تاثیری ندارد😐
دوتایی بار اولمان بود می رفتیم مکه😄
می دانستیم اولین بار که نگاهمـان به خانه کعبه بیفتد، سه حاجت شرعی ما برآورده می شود.همـان استاد تاریخ گفت:قبل از دیدن خانه کعبه، اول سجده کنید.
بعد که تقاضای خودتان را از خدا خواستید، سراز سجده بردارید!
زودترازمن سرش رو آورد بالا.
به من گفت:توی مسجدباش! بـگو خدایا کل زندگی و همه چیزم رو خرج خودت کن، خرج امام حسین کن!وقتی نگاهم به خانه کعبه افتادگفت: ببین خداهم مشکی پوش حسینه!
خیلی منقلب شدم.
حرف هایش آدم رابه هم می ریخت ..
کل طواف را بازمزمه روضه انجام
می داد، طوری که بقیه به هوای روضه هایش می سوختند.درسعی صفا و مروه دعاها که تمام می شد، روضه می خواند.
دعای جوشن می خواند یامناجات امیرالمومنین و من همراهی اش می کردم.
بهش گفتم:باید بگیم خوش به حالت هاجر!
اون قدر که رفتی و اومدی، بلاخره آب برای اسماعیلت پیداشد،
کاش برای رباب هم آب پیدا می شد!
انگار آتشش زدم، بلندبلند شروع به گریه کردن موقعی که برای غار حرا از کوه می رفتیم بالا خسته شدم،نیمه های راه بریده بودم
ودم به دقیقه می نشستم.
شروع کرد مسخره
کردن که:چه زود پیرشدی! یا داری تنبلی می کنی؟بهش گفتم:من باپای خودم میام، هروقتم بخوام می شینم.
بمیرم برای اسرای کربلا، مردای نامحرم بهشون می خندیدن!
بدبادلش بازی کردم.
نشست، سرش را زیر انداخت و روضه خوانی اش گل کرد ..
درطواف، دست هایش را برایم سپر می کرد که به کسی نخورم😁
باآب و تاب دور و برم راخالی می کرد تا بتوانم حجرالاسود راببوسم😍❤️
کمک دست بقیه هم بود 😁
مادر شهیدی با دخترش آمده بود طواف و کارهای دیگر برایش مشکل بود.
دخترش هم توانایی بعضی کارها را نداشت.
خیلی هوایشان را داشت. از کمک برای انجام طواف گرفته تا عکس گرفتن از مادر دختر ..
یک بار وسط طواف مستحبی، شک کردم چرا همه دارند مارو نگاه می کنند، مگرظاهر یا پوششمان اشکالی دارد؟!🤔
یکی از خانم های داخل کاروان بعداز غذا، من را کشیدکنار وگفت:صدقه بذار کنار.. اینحا بین خانما صحبت ازتو و شوهرته که مثه پروانه دورت می چرخه!
از این نصیحت های مادرانه کرد و خندید وگفت:اینکه می گن خدا در تخته رو به هم چفت می کنه، نمونه ش شمایین!😅
دائم با دوربینش چیلیک چیلیک عکس می گرفت.
بهش اعتراض می کردم:اومدی زیارت یا عکس بگیری؟..یک انگشتر عقیق مستطیل شکل هم داشت که روی آن حک شده بور:((یازهرا)).
درمکه هدیه داد به شعیه ای یمنی ...
وقتی برگشتیم ، گفت:دیگه دوست ندارم بیام مکه ،باشه تا از دست سعودی ها آزاد بشه!
📚زندگینامهشهیدمحمدحسینمحمدخانی
#ادامهدارد...
【 @atre_shohada】
05-Mohtaje_To.mp3
6.57M
🍃به وقت مداحی...
هرکسی ندونه من که خوب میدونم
بخدا به شما خیلی مدیونم...💔🥀
#سیدمهدیحسینی
#محرم
#امام_حسین
【 @atre_shohada】
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی
اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی
فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا
لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
#السلام_علیڪ_یاانصار_رسولالله🦋
【 @atre_shohada】
وضع من را به خدا روضه تو سامان داد
من اگر گریه برایت نکنم میمیرم... !
#امام_حسین♥️
#محرم
خدابہصاحبالزمانصبردهدزیرااومنتظر
ماستنہاینڪہمامنتظراوباشیم.
هنگامیمیشودگفتمنتظریمڪہخودرا
اصلاحڪنیم!
#شهیداحمدمشلب
#شهیدانہ♥
【 @atre_shohada】
حقیقتاًبایدبھخودِخدابگیمتا
بھمونتقلببرسونھ..
ڪھقشنگترامتحانبدیم
قشنگترزندگیڪنیم
ڪمترگناھڪنیم..
وگرنھبھخودمونباشھ،
میشیم:
گناه'توبه''گناه'''توبه''''گناه..!
آخرشمیھومیفتیممیمیریم،
وحالابیادرستشڪن!!
اوجبگیریمسمتخدا
نذاریمهیچڪدومازلحظههامون،
بدونیادخدابگذرھ..!(:
#تلنگر💥
【 @atre_shohada】
📌بین خودمون باشه
نیاز امروز مسلمونافراتر از شعاره
ایمانت علاوه بر نیت وگفتار
توی عمل هم باید خودشو نشون بده
ما الان يه نسل با اراده و عمل گرا
می خواییم.
#بین_خودمون_باشه🌱
【 @atre_shohada】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍نامه های #ماریه
💌این آخرین نامه ماریه است.
▪️ اون از بدترین روز زندگیش نوشته.
💌اون به کبوترش گندم سپرده تا داستان اون روز رو برای همه پرندههای جهان تعریف کنه و به گوش همه آدمها دنیا برسونه
#محرم
#قسمت_دهم
#حضرت_رقیه
【 @atre_shohada】
⃞🥀🕊𝆺𝅥𝆹𝅥𝆺𝅥
.•مالشگرامامحسینیم،
.•حسینوارهمبایدبجنگیم،
.•اگربخواهیم
.•قبرششگوشہامامحسین(ع)را
.•درآغوشبگیریم
.•ڪلامےودعایـےجزایننبایدداشتہباشیم:
.•اللهماجعلمحیاےمحیامحمدوآلمحمد
.•ومماتےمماتمحمدوآلمحمد .
#شهیدحسینخرازے
#شهیدانہ♥
【 @atre_shohada】
عطــــرشهــــدا 🌹
#قصهدلبری #رمان📚 #قسمت_یازدهم دختر خاله ام می گفت: «الان داره خودش رو رحیم پور از رغدی می بینه !»م
#قصهدلبری
#رمان📚
#قسمت_دوازدهم
کلا ن تنها مکه یا جاهای دیگر ، در خانه هم در صورتی همکاری می کرد که وصل شود به اهل بیت امام حسین (ع) .
یکی از چیزهایی که باعث شد از تنفر به بی تفاوتی برسم و بعد بهش عشق و علاقه پیدا کنم ، همین کارهایش بود 😅
دیدم دیوانه وار هیئتی است . همه دوست دارند در هیئت شرکت کنند ، ولی اینکه چقدر مایه بگذارند ، مهم است ...
اولین حقوقی که از سپاه گرفت ، ۲۵۰هزار تومن بود .😅رفت با همه آن کتیبه خرید برای هیئت .از پرده فروشی ، ریش ریش های پایین پرده را خرید و به کتیبه ها دوخت و همه را وقف هیئت کرد ☺️پاتوقش پاساژ مهستان بود .
روی شعر پیداکن برای امام حسین (ع) خیلی وقت می گذاشت 😍
شعارش این بود :« ترک محرمات ، رعایت واجبات و توسل به اهل بیت (ع) .»
موقع توسل ، شعر و روضه می خواند . گاهی واگویه می کرد .اگر دونفری بودیم که بلند بلند با امام حسین (ع) صحبت می کرد ، اگر کسی هم دور و برمان نشسته بود ، با نجوا توسلش را جلو می برد ..عاشق روضه های حاج منصور بود ، ولی درسبک سینه زنی ، بیشتر از حاج محمود کریمی خوشش می آمد 😁
نهم فروردین سال نود ، در تالار نور شهرک شهید محلاتی عروسی گرفتیم و ساکن تهران شدیم .خانواده ها پول گذاشتند روی هم و خوب برایم خریدند، با اینکه وضع مالی اش چنان تعریفی نداشت ، کلا آدم دست و دلبازی بود ،اهل پس انداز و این چیزها نبود ، حتی بهش فکر نمی کرد و موقع خرید اگر از کارت بانکی استفاده میکرد رسید نمی گرفت و برایش عجیب بود که ملت می ایستند تا رسید خرید شان رانگاه کنند ..می خواست خانه را عوض کند ، ولی می گفت :
«زیر بار قرض و وام نمی رم !» 😐
حتی به این فکر افتاده بود پژویی را که پدرم به ما هدیه داده بود با یک سوزوکی عوض کند ، وقتی دید پولش نمی رسد بی خیال شد
محدودیت مالی نداشت .وقتی حقوق می گرفت ، مقداری بابت ایاب و ذهاب و بنزینش برمی داشت و کارت را می داد به من . اما قبول نمی کردم . می گفت :
« تو منی ، من توام . فرقی نمی کنه !»☺️😉
البته من بیشتر دوست داشتم از جیپ پدرم خرج کنم و دلم نمی آمد از پول او خرید کنم از وقتی مجرد بودم کارتی داشتم که پدرم برایم پول واریز می کرد . بعد ازدواج همان روال ادامه داشت ..
خیلی ها ایراد می گرفتند که به فکر جمع کردن نیست و شم اقتصادی ندارد ،اما هیچ وقت پیش نیامد به دلیل بی پولی به مشکل بخوریم .از وضعیت اقتصادی اش با خبر بودم ، برای همین قید بعضی از تقاضا ها را می زدم .
جشن تولد و سالگرد ازدواج و این مراسم رسمی ها نمی گرفتیم ، اما بین خودمان شاد بودیم 😁سرمان می رفت ، هیئتمان نمی رفت : رایة العباس چیذر ، دعای کمیل حاج منصور در شاه عبد العظیم (ع) ، غروب جمه ها هم می رفتیم طرف خیابون پیروزی هیئت گودال قتلگاه .
حتی تنظیم می کردیم شب های عید در هیئتی که برنامه دارد ، سالمان را تحویل کنیم 😍
به غیر از روضه هایی که اتفاقی به تورمان می خورد ، این سه تا هیئت را مقید بودیم 😁
حاج منصور را خیلی دوست داشت ، تا اسمش می آمد می گفت :
«اعلی الله مقامه و عظم شانه .»
ردخور نداشت شب های جمعه نرویم شاه عبد العظیم (ع) ، برنامه ثابت هفتگی مان بود .
حاج منصور آنجا دو سه ساعت قبل از نماز صبح ، دعای کمیل می خواند . نماز صبح را که می خواندیم می رفتیم کله پاچه می خوردیم،تا قبل از ازدواج به کله پاچه لب نزده بودم 😬
کل خانواده می نشستند و به به و چه چه می کردند ، دیگه کله پاچه را که بار می گذاشتند ، عق می زدم و از بویش حالم بد می شد .
تا همه ظرف هایش را نمی شستند ، به حالت طبیعی بر نمی گشتم .دوسه هفته می رفتم و فقط تماشایش می کردم ، چنان با ولع میخورد، که انگار از قحطی برگشته ،با اصرارش حاظر شدم فقط یه لقمه امتحان کنم ، مزه اش که رفت زیر زبانم ، کله پاچه خور حرفه ای شدم ،به هر کس می گفتم کله پاچه خوردم و خیلی خوشمزه بود و پشیمان هستم که چرا تا به حال نخورده ام ، باور نمی کرد 😂🤦🏻♀
می گفتند :« تو؟ تو با این همه ادا و اطوار ؟» قبل از ازدواج خیلی پاستوریزه بودم ، همه چیز باید تمیز می بود ، سرم می رفت ، دهن زده کسی را نمی خوردم ،بعد از ازدواج به خاطر حشر و نشر با محمد حسین خیلی تغییر کردم . کله پاچه که به سبد غذایی ام اضافه شد هیچ ، دهنی اقا رو هم میخوردماگر سردردی ، مریضی یا هر مشکلی داشتیم ، معتقد بودیم برویم هیئت خوب می شویم..
می گفت :« می شه توشه تموم عمر و تموم سالت رو در هیئت ببندی !»در محرم بعضی ها یک هیئت که بروند می گویند بس است ، ولی او از این هیئت بیرون می آمد می رفت هیئت بعدی،یک سال روز عاشورا از شدت عزاداری ، چند بار آمپول دگزا زد، بهش می گفتم :« این آمپول ضرر داره !» ولی او کار خودش را می کرد .
آخر سر که دیدم حریف نیستم ، به پدر و مادرم گفتم :« شما بهش بگین!»😑
📚زندگینامهشهیدمحمدحسینمحمدخانی
#ادامهدارد...
【 @atre_shohada】
Javad Moghadam - Vaveyla Aho Vaveyla (MusicTarin).mp3
6.04M
🍃به وقت مداحی...
واویلا آه و واویلا
زمین کربلا...
بوی ایثار و شهادت
بوی خون می آید...
#محرم
#امام_حسین
【 @atre_shohada】
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی
اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی
فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا
لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
#السلام_علیڪ_یاانصار_رسولالله🦋
【 @atre_shohada】
حسینجانم!
دردمندم،دلشکستهام؛
واحساس میکنم كه جز تو دارویی دیگر
تسکین بخش قلب سوزانم نیـست ..💙🌑
#امام_حسین