چگونه لبخند امام زمان (عج)را.....😊
✨ تهذیب نفس و کسب فضایل اخلاقی
✔️ یکی از عوامل اصلی کسب رضایت امام مهدی(عج) و توفیق دیدار ایشان، تهذیب نفس و آراستن خود ب اخلاق نیکو است.
📿 در روایتی از امام صادق(ع) آمده است:
" من سره ان یکون من اصحاب القائم، فینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الخلاق..."
💖(هرکس دوست می دارد از یاران حضرت قائم باشد و آن حضرت از او راضی باشد،باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید)
🍃 موضوع تهذیب نفس و دوری گزیدن از گناهان و اعمال ناشایست در عصر غیبت از چنان اهمیتی برخوردار است
که در توفیق شریفی ک از ناحیه مقدسه،حضرت صاحب الامر(عج) ، به مرحوم #شیخ_مفید(ره) صادر گردیده؛
آن حضرت میفرماید:
💖" تنهاچیزی ک رابطه ما را با #شیعیان قطع نموده و از آنان پوشیده می دارد،
همان چیزهای ناخوشایندی است که از شیعیان به ما می رسد و خوشایند ما نیست و از آنها انتظار نمی رود "😔
✨🌸الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🌸✨
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh🔮❣
🔸إِن يَنصُرْكُمُ اللّهُ فَلاَ غَالِبَ لَكُمْ وَإِن يَخْذُلْكُمْ
🔸فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم مِّن بَعْدِهِ
🔸وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكِّلِ الْمُؤْمِنُونَ🌟
♦️اگر خدا شما را يارى كند هيچ كس بر شما
♦️غالب نخواهد شد و اگر دست از يارى شما بردارد
♦️چه كسى بعد از او شما را يارى خواهد كرد
♦️و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند (۱۶۰)
📚 سوره مبارکه آل عمران
✍ آیه ۱۶۰
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh🔮❣
فردی برای امام صادق(ع) خبری آورد که فلانی در مهمانی علیه شما حرف میزد!
امام صادق فرمود:
حتما اشتباه شنیده ای!
گفت: نه مطمنم
امام صادق فرمود:
شاید تاریک و شلوغ بوده
و اشتباه فهمیده ای
گفت: نه یقین دارم! امام فرمود: شاید
در عصبانیت و اجبار بوده و حرفی زده!
گفت: در آرامش و اختیار بوده است.
امام صادق(ع) آنقدر بهانه آورد تا آن فرد
خبرچین خسته و پشیمان شد!
اخلاق مومنانه یعنی نسبت به برادر
دینی ات حسن ظن داشته باشی چون امام
صادق(ع) فرمود حسن ظن و خوش گمانی
از قلب سالم ناشی میشود.
#مصباح_الشريعة_ص٥١٥
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh🔮❣
♡
#استاد_پناهیان :
مواظب باشیم " دلمان" جایی نرود
که اگر رفت، بازگرداندنش کار سختی و گاهی محال است.
اگر برگردد، معلول و مجروح و سرخورده باز میگردد
مراقب باشیم
"دل" آرام، سربه هوا و عاشق پیشه است
و خیلی سریع "انس" میگیرد.
اگر غفلت کنیم میرود و خودش را به چیزهای "بی ارزش" وابسته میکند.
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh🔮❣
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
🍂بالا رفتن سن حتمی است
اما
اینکه روح تو پیر شود
بستگی به خودت دارد ... !
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺑﺰﻥ
ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﭼﺎﯼ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻧﺖ ﺑﻨﻮﺵ
مبادا ﺯﻧﺪﮔــے ﺭﺍ
ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ
پایان آدمیزاد
نه از دست دادن معشوق است
نه رفتن یار
نه تنهایی...
هیچکدام پایان آدمی نیست!
آدمی آن هنگام تمام میشود
که دلش پیر شود...
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh🔮❣
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
#داستان 65
✨آستر یا رویه ✨
پادشاهى بود که سه دختر داشت. روى از آنها پرسيد:
'آيا رويه آستر را نگاه مىدارد يا آستر رويه را؟' .
دختر بزرگ و دختر ميانى هر دو گفتند:
روويه آستر را نگاه مىدارد.
اما دختر کوچکتر گفت:
آستر روويه را نگاه مىدارد.
پادشاه از جواب دختر کوچکتر غضبناک شد و به وزير گفت که دستور دهد در شهر جار بزنند هر جوان زيبائى که در شهر هست به قصر بيايد. و به دختر اولى و دومى گفت: هر کدام از جوانها را که پسنديديد به طرف آنها يک ترنج پرتاب کنيد.
به اين ترتيب دو دختر بزرگتر شوهران خود را انتخاب کردند و پس از يک جشن عروسى مفصل به خانهٔ بخت رفتند.
پس از مدتى شاه دستور داد جار بزنند هر چه کور و کچل و شل هست در قصر حاضر شوند. مأموران شاه در خانهٔ پيرزنى پسر تنبل و بىعرضهاى را يافتند که توى زنبيلى در تنور خانه جا خوش کرده بود.
او را خدمت پادشاه آوردند. پادشاه امر کرد که دختر کوچک را به عقد آن پسر درآوردند و دختر را به خانهٔ پيرزن فرستادند.
دختر با کاردانى و تلاش، کمکم پسر را وادار بهراه رفتن و کار کردن کرد. پسر هم خيلى زرنگ شد و کار او بالا گرفت.
تا اينکه نوکر يک تاجر شد و همراه او و چند تاجر ديگر به سفر رفت. رفتند و رفتند تا به بيابانى رسيدند که در آن نه آبى بود و نه آباداني.
در آن بيابان چاهى بود که هر کس داخل آن مىشد ديگر بالا نمىآمد. تاجرها بين خودشان قرعه انداختند تا معلوم شود چه کسى بايد داخل چاه شود.
بالأخره حسن پس از اينکه از اربابش نوشته گرفت که پس از بيرون آمدن از چاه نصف مالالتجارهاش را به حسن بدهد، وارد چاه شد.
وقتى توى چاه رفت ديد تختى در ته آن گذاشته شده و ديوى روى آن نشسته است.
فورى سلام کرد. ديو گفت: 'اگر سلام نکرده بودى لقمه اول من بناگوشت بود.'
سپس پرسيد: 'کجا خوش است؟'
حسن گفت: 'آنجا که دل خوش است.'
ديو خيلى خوشش آمد و به اول چند دانه انار داد.
حسن از چاه آب کشيد و بالا فرستاد و صحيح و سالم از چاه بيرون آمد و نيمى از مالالتجارهٔ ارباب خود را صاحب شد.
تاجرها راه افتادند و رفتند و رفتند تا به شهرى که مىخواستند رسيدند، وارد کاروانسرائى شدند.
شب که شد تاجرها رفتند دنبال خوشگذرانى اما حسن روى بارهاى خود خوابيد.
کاروانسرادار در زير زمين چهل دزد را پنهان کرده بود تا مال هر تاجرى را که به کاروان سرا وارد مىشود، بدزدند.
اين را اينجا داشته باشيد.وقتى حسن از چاه درآمد، دو تا از انارها را توسط قاصدى براى مادر و آن دختر فرستاد.
قاصد انارها را به خانهٔ حسن برد.
دختر يکى از انارها را باز کرد ديد پر از دانههاى ياقوت است.
معمارباشى را خبر کرد و گفت که قصرى بسازد بزرگتر و قشنگتر از قصر پادشاه.
'اما بشنويد از حسن' .
نيمههاى شب حسن سر و صدائى شنيد. چشم باز کرد و ديد از دريچهاى که در زمين کاروانسرا نصب شده بود چهل دزد بيرون آمدند و همهٔ مال و اموال تاجرها را بردند به زيرزمين.
فردا صبح که تاجرها متوجه شدند بارهاى آنها دزديده شده است به حاکم شکايت بردند. چند روزى گذشت و اموال تاجرها پيدا نشد.
حسن به تاجرها گفت مىتوانم بارهاى شما را پيدا کنم بهشرطى که نوشته بدهيد من 'تاجرباشي' شما بشوم و يک دهم اموال را هم به خودم بدهيد.
تاجرها قبول کردند.حسن پيش حاکم رفت و گفت من مىتوانم اموال تاجرها را پيدا کنم بهشرط آنکه يک روز حکومت خود را به من بدهي.
حاکم قبول کرد. حسن در لباس حاکم به کاروانسرا رفت و اموال تاجرها را از آن زيرزمين بيرون آورد.
با اين کار بر ثروت حسن افزوده شد.حسن براى اينکه در شهر خودش جائى براى نگهدارى اموال خود درست کند به خانه برگشت.
در آنجا فهميد که دختر قصر باشکوه و بزرگى ساخته است.
خيلى خوشحال شد. دختر به او گفت:
وقتى به اينجا آمدى به ديدن پادشاه برو. اولين نفرى هم که پادشاه را دعوت مىکند بايد تو باشي. حسن قبول کرد.
برگشت و بارهاى خود را آورد. و پس از مدتى پادشاه را به قصر خود دعوت کرد. دختر، قصر را بهخوبى آراست. پادشاه وارد که شد ديد عجب دبدبه و کبکبهاي!
عجب بريز و بپاشي! پيش خودش گفت:
اى کاش اين تاجرباشى داماد من بود.
در اين موقع دختر از پشت پرده بيرون آمد و پادشاه فهميد که اين دختر خودش است. قرار شد دختر به قصر پادشاه برگردد و دوباره با عزت و احترام و جشن عروسى مفصل به خانهٔ تاجرباشى برود.
مدتى گذشت. روزى دختر به پادشاه گفت:
فهمديد که حق با من بود و آستر است که روويه را نگاه مىدارد.
اين من بودم که آن پسر کچل و بىدست و پار را به اينجا رساندم. پادشاه پیشانی دخترش را بوسيد و چند ده شش دانگ را هم به او بخشيد.
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh🔮❣
🍃🌸حکایت مرگ و زندگی 🍃🌸
گویند صاحب دلی، وارد جمعی شد.
حاضرین همه او را شناختند و از او خواستند که پس از انجام کارهایش آنان را پندی گوید.
پذیرفت.
کارهایش که تمام شد همگی نشستند و چشمها به سوی او بود.
مرد صاحب دل خطاب به جماعت گفت:
ای مردم ! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!
کسی برنخاست.
گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد!
باز کسی برنخاست.
گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید و برای رفتن نیز آماده نیستید!
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh🔮❣
#آرامبخش
تا به حال طعم بیخیالی را چشیدهای؟!
ملس است و دلچسب!
چقدر مینشیند به جانت
و دل آرام و دل شاد ،
از تمام اتفاقات اطرافت لذت میبری
از صبحهای بیتشویش
صدای گنجشکها
گلدانهای شمعدانی پشت پنجره
از نوشیدن فنجانی چای با طعم زندگی
و زمزمه های دعا و اسم زیبای خداوند بر لبانت
از سکوت شبهای بیدغدغه
کمی بیخیال باش جانم …
لبخند بزن
عمیق نفس بکش
و جان ببخش به تمام لحظههای بیجانت
❤️🍃خدای تو حی است،
او زنده ای ایست که هیچ گاه خواب به چشمانش نمیآید
او عاشقی ایست که مراقب و حافظ توست
او برای اینکه تو را از دالان تاریک و پیچ پیچ دنیا به خودش برساند نقشه ها میکشد
به او اعتماد کن
اگر مسیرت تاریک است اگر سردر گم شده ای
او هم شنوا و هم بینا و تواناست
صدایش بزن اجابت نزدیک است❤️🌿
🌿🌻🌿🌻
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh🔮❣
🌺🍃🌺🍃
#داستان 66
#داستانکهای_پندآموز
✨🌿✨🌿✨🌿
#داستانی_براساس_واقعیت
لیزی_والاسکوئز دختر بیست و هفت ساله ی آمریکایی دکترای ارتباطات از دانشگاه تگزاس را دارد.
او گرفتار بیماری مرموزی است که تنها دو نفر در جهان به آن مبتلا هستند؛
این بیماری باعث شده بدن او چربی ذخیره نکرده، عضله ای نسازد و وزنی اضافه نکند...
بیماری او با گذشت زمان پیشرفت می کند و موجب زشت تر شدن چهره ی او می شود...
علاوه بر این یک چشم او نابینا و یک چشم او کم بیناست.
او با وجود تمام مراقبت های پزشکی فقط ۲۶ کیلوگرم وزن دارد و با وجود مصرف ۶ وعده ی غذایی در روز و استفاده از ویتامین و قرص آهن ذره ای چربی در بدنش وجود ندارد.
لیزی به خاطر چهره ی نازیبایش در تمام زندگی اش مورد تمسخر قرار گرفته و قرار می گیرد.
با عبارت هایی مثل:
-من اگر جای تو بودم یک ماسک وحشتناک می خریدم تا مردم کمتر بترسند!
-چند میگیری تو خواب من نیای؟!
🔴اگر جای لیزی بودید چه می کردید؟؟؟
او بارها به فکر خودکشی افتاد...
بارها به زمین و زمان ناسزا گفت...
اما سرانجام؛
از یک جایی به بعد به این نتیجه رسید که او هم حق زندگی دارد و حالا که نمی تواند تقدیرش را تغییر بدهد، باید نگاه مردم را عوض کند.
او تصمیم گرفت با تمام توانایی هایی که دارد، زنده بماند و زندگی کند.
او می گوید:
«من یک انسانم و اگرچه این مسائل (طرد شدن از اجتماع، تحقیر، توهین) به من صدمه می زند اما سعی می کنم نسبت به این امور بی تفاوت باشم.»
🔴او تصمیم گرفت ۴ هدف را در زندگی اش دنبال کند:
✅خود را به عنوان یک سخنران توانمند در تشویق دیگران به پیشرفت و زندگی معرفی کند.
✅تحصیلات عالی داشته باشد.
✅کتاب بنویسد.
✅برای خودش زندگی تشکیل بدهد و شغل مناسبی داشته باشد.
🔹او اکنون در یک انجمن خیریه کار می کند و برای بچه های بی سرپرست لباس و مواد غذایی تهیه می کند.
🔹همچنین در طی ۷ سال توانسته بیش از ۲۰۰ کارگاه آموزشی برپا کند.
🔹کتاب دوم وی اخیرا به چاپ رسیده است.
شما می تونید عاااالی باشید.👍
حتی اگر زیبا نباشید...
حتی اگر بیمار باشید...
حتی اگر...
"از نقاط ضعف تون به عنوان موضع قدرت استفاده کنید"💪💪💪
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh🔮❣
#حسینـ جانـ✨
ـایستـٰادَمـ ڪِھ فقـَط🖐
دَسٺ بگیـࢪے از مَݩ••
مِثـلِ ••)👓ـڪُوࢪے ڪِھ عَصـٰایَش بِھ زمینـ👣(•• افتٰادِھ💔
شبتون حسینی🌹
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh🔮❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸درانتهــــــاے این فــــراق
🍃🌸نصیب مـــــن صوت اوشنیدن اســــت...
🍃🌸روی دلربــــای یار،دیدن اســــت...
🍃🌸طعم وصــــل اوچشیدن اســـت...
اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌹
🌼🍁🌺🍂🌸🍂
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh🔮❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹صیحه آسمانی چیست؟
🎙استاد کلباسی
🔰 #گامی_به_سوی_ظهور👌👌
🌼🍁🌺🍂🌸🍂
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh🔮❣
❣راه رستگاری
دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ🍃
که رستگاری جاوید در کم آزاری است🍃
حافظ❤️
مهم ترین پرسش همۀ آدمیان همین است
که ما برای رسیدن به رستگاری چه باید بکنیم؟
و پاسخ مکرر حافظ این بوده است که
رستگاری و رسیدن به بهشت جاوید در این است که
تا حد امکان مایۀ آزار هیچ کس نباشیم 🌷
و تا آنجا که توانیم
مایۀ سرخوشی و دلخوشی همگان شویم؛ 💖
چنانکه در کلام حضرت رضا در بیان صفات خردمندان آمده است:
الخیر منه مأمول 🌷
والشرّ منه مأمون 🌹
یعنی
مومن کسی است که
مردم به خیرش امیدوارند
و از شرّ او ایمنند. 🍃🍃🍃
برگرفته از کتاب " در صحبت حافظ "
به قلم دکتر حسین الهی قمشه ای
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh🔮❣
🕯
ای داده به دل خـزینـــهٔ راز
عقـل از تو شده خزینـه پرداز
ای دیــده گشــای دوربیــنان
ســرمایـه دهِ تهی نشیـــنان
ای تو به همین صفت سـزاوار
نـام تـو گره گشـــای هر کار
کاری که خـِرد صلاح آن جست
موقــوف بهکارسـازی توست
گر لطف کنی و گر کنی قهـر
در هر دو بود ز مرحمـت بهــر
همـــواره درِ تو جـای من باد
توفیــق تـو رهنــمای من باد
#امیرخسرو_دهلوی
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh🔮❣