eitaa logo
داستان📚 حکایت🗂🗃 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
1.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
538 ویدیو
11 فایل
﷽ 👑 @Atredelneshin_eshgh 👑 کانال های پیشنهادی ما 👇 🇮🇷 بصیرت عمار🚩 🔭🔍 @basirrat_ammar کانال دانشجو🎓 🎓 @Official_Daneshjou مطالب زیبا 💝 🌍 http://eitaa.com/joinchat/59637781Ce849d29b1f انتقادات وپیشنهادات👇 @serfanjahateettla
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 عالم اهل سنت ، چرا عبدالحمید را به مناظره دعوت کرد⁉️ در پی صحبت های عبدالحمید امام جماعت مسجد مکی در مورد صلح با رژیم صهیونیستی، با پیگیری های تحریریه روزنامه الوفاق،  عالم اهل سنت و سخنگوی شورای علمای فلسطین در لبنان، دکتر شیخ محمد الموعد  او را به مناظره زنده در مقابل رسانه های عربی و فارسی دعوت کرد. وی ادامه داد: شخصی که بگوید باید با  اسراییل صلح شود، یا نادان است و یا جاسوس  همان اسراییل غاصب که از او دفاع می کند‌ او ادامه داد: او را رسما دعوت به مناظره زنده می کنم تا همه بدانند ، او ساده ترین مسائل دین اسلام را نمی داند. گرچه این اشخاص بی سواد همیشه از مناظره و بحث های علمی فرار می کنند. ┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈ 💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🌸🍃🌸🍃 📚 امام خمینی (قدس سره) دختر امام خمینی رحمة الله علیه درباره یكی از خاطرات زمان دستگیری ایشان می‌گوید: امام برای من تعریف كردند: توی راه من گفتم كه نماز نخوانده‌ام، یك جایی نگه دارید كه من وضو بگیرم. گفتند:«ما اجازه نداریم.» گفتم: شما كه مسلح هستید و من كه اسلحه ای ندارم. به علاوه شما همه با هم هستید و من یك نفرم، كاری كه نمی توانم بكنم. گفتند:« ما اجازه نداریم .» فهمیدم كه فایده‌ای ندارد و اینها نگه نمی‌دارند. گفتم: خوب، اقلا ً نگه دارید تا من تیمم كنم. این را گوش كردند و ماشین را نگه داشتند، اما اجازه پیاده شدن به من ندادند. من همین طور كه توی ماشین نشسته بودم، از توی ماشین خم شدم و دست خود را به زمین زدم و تیمم كردم. نمازی كه خواندم، پشت به قبله بود. چرا كه از قم به تهران می‌رفتیم و قبله در جنوب بود. نماز با تیمم و پشت به قبله و ماشین در حال حركت! این طور نماز صبح خود را خواندم. شاید همین دو ركعت نماز من مورد رضای خدا واقع شود یكی از استادان حوزه علمیه قمی می‌گویند: از مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی (قدس سره) شنیدم كه فرمودند: دیدم آقا امام خمینی رحمة الله علیه در اتاق خود هستند و صدای گریه ایشان بلند است. از مادرم پرسیدم: چه شده كه آقا گریه می‌كنند؟ مادرم فرمودند: ایشان در شبی كه موفق به نماز شب و راز و نیاز به خدا نشود روز آن، چنین حالی را دارد. ┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈ 💫 @Atredelneshin_eshgh💫
خاطره نماز یکی از سال های گذشته که ماه رمضان در فصل زمستان بود من و مادرم تصمیم گرفتیم که حتما برای نماز عید فطر به مسجد نزدیک خانه مان برویم. اما ساعت دقیق خواندن نماز عید فطر را نمی دانستیم. خوشحال و خندان از خانه خارج شدیم و دیدیم که همه دارند برمیگردند و ما هم خوشحال و خندان به خانه برگشتیم و فکر میکنم همسایه ها هم خیلی به ما خندیدند. یکی دیگر از خاطره هایی که از نماز عید فطر در زمستان به یادم می آید روزی است که بسیار سرد بود و چون داخل مسجد جا نبود خیلی ها بیرون مسجد و در حیاط مشغول خواندن نماز بودند اما زمین از شدت سرما یخ زده بود و همه زیراندازهایشان را روی یخ ها پهن کرده بودند و برای من خیلی عجیب بود که چرا با این شرایط هنوز هم ایستاده اند و نماز می خوانند. بعدها که بزرگتر شدم فهمیدم خواندن نماز عید فطر یک جشن همگانی و یک وحدت زیبا بین روزه دارانی است که یک ماه با هم در مهمانی خدا بوده اند و همین باعث شده بود که این شرایط سخت را تحمل کنند. ┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈ 💫 @Atredelneshin_eshgh💫
از فرشته بزرگ الهی حضرت عزراییل (ع) پرسیدند😇 تابحال گریه نکردی 😭زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟ حضرت عزرائیل (ع) جواب داد: یک بارخندیدم،😂 یک بارگریه کردم😭 ویک بارترسیدم.😰 ."خنده ام"😅 زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم.. "گریه ام"😢زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم،او را دربیابانی گرم وبی درخت وآب یافتم که درحال زایمان بود..منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.. "ترسم"😰زمانی بودکه خداوندبه من امرکردجان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد وزمانی که جانش را می گرفتم ازدرخشش چهره اش وحشت زده شدم..دراین هنگام خداوند فرمود: میدانی آن عالم نورانی کیست؟.. او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن،موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود... ┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈ 💫 @Atredelneshin_eshgh💫
📚 داستان واقعی کریم پینه دوز 👞 👈 خانه خریدن عجل الله تعالی فرجه الشریف برای مستاجر تهرانی ❤️ 💠 نامش کریم بود، سید کریم محمودی، شغلش کفاشی بود، در گوشه ای از بازار تهران حجره ی پینه دوزی داشت، جورَش با مولا جور بود، می‌گفتند علمای اهل معنای آنروزِ تهران ، مولا هر سَری به حجره اش می‌زنند و احوالش را می‌پرسند مستاجر بود، درآمدِ بخور و نمیری داشت، صاحبخانه جوابش کرد، مهلت داد به او تا ده روز بعد تخلیه کند خانه را، کریم اما همان روز تصمیم گرفت خالی کند خانه را تا غصبی نباشد، پول چندانی هم نداشت برای اجاره ی خانه، ریخت اسباب و اثاثیه اش را کنار خیابان با عیال و بچه ها ایستاده بود کنار لوازمش، مولا آمدند سراغش، سلام و احوالپرسی، فرمودند به کریم پینه دوز، کریم ناراحت نباش، اجدادِ ما هم همگی طعم غربت را چشیده اند، کریم که با دیدن رفیقِ صمیمی اش خوشحال شده بود بذله گوئی اش گُل کرد و گفت :درست است طعم غریبی را چشیده اند اجداد بزرگوارتان، اما طعم مستاجری را که نچشیده اند آقاجان، مولا تبسمی کردند به کریم... یکی از بازاریان معتمد تهران شب خواب امام زمان ارواحنا فداه را دید، فرمودند مولا در عالم رویا، حاجی فلانی فردا صبح می روی به این آدرس، فلان خانه را می خری و میزنی بنام سید کریم پیرمرد بازاری صبح فردا رفت به آن نشانی، در زد، گفت به صاحب خانه، می‌خواهم خانه ات را بخرم، صاحبخانه این را که شنید بغضش ترکید، با گریه گفت به پیرمرد بازاری گره ای افتاده بود در زندگی ام که جز با فروش این خانه باز نمی شد، دیشب تا صبح امام زمانم را صدا میزدم... اما آقاجان! ای کاش ما هم مثل سید کریم و آن مرد خانه دار می توانستیم چشمان زهرایی تان را زیارت کنیم،هرچند روزگار ما روزگار غیبت امام زمان مان است، اگرچه وجود مبارک تان برای ما حاضر و غائب ندارد و همه ی عالم در تسخیر نگاه مهربان شماست... نشسته باز خیالت کنارِ من اما دلم برای خودت تنگ می شود چه کنم!؟ 📚برداشتی آزاد از تشرفات سید کریم محمودی ملقب به کریم پینه دوز 💝 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 💖 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🌸 ┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈ 💫 @Atredelneshin_eshgh💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشرف شهید مدافع حرم به محضر عجل الله تعالی فرجه الشریف در شهید اسماعیل خانزاده ┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈ 💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🌸🍃🌸🍃 ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی می‌کرد و مردم با نیرنگ، حماقت او را دست می‌انداختند. دو سکه به او نشان می‌دادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره. اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. اين داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهي زن و مرد می‌آمدند و دو سکه به او نشان میدادند و ملا نصرالدين هميشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. تا اينکه مرد مهربانی از راه رسيد و از اينکه ملا نصرالدين را آنطور دست می‌انداختند٬ ناراحت شد. در گوشه ميدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند، سکه طلا را بردار. اينطوری هم پول بيشتری گيرت می‌آيد و هم ديگر دستت نمي‌اندازند. ملا نصرالدين پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست، اما اگر سکه طلا را بردارم، ديگر مردم به من پول نمی‌دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آن‌هايم. شما نمی‌دانيد تا حالا با اين ترفند چقدر پول گير آورده‌ام. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌   ┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈ 💫 @Atredelneshin_eshgh💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 دعای شهادت در 🔸 📛 حواسمون به گفتارمون باشه اگه ما از اون دسته افرادی هستیم که الکی یا به هر دلیلی پشت سر طلاب و روحانیون حرف می‌زنیم تو اتفاق‌های اخیر سهیم خواهیم بود. 🔥 اگه تو قیامت جلومون رو گرفتن و گفتن تو تو قتل آیت الله سلیمانی شریک بودی یا تو سانحه اون طلبه شراکت داشتی، تعجب نکنیم. جلوی این زبون رو تا دیر نشده بگیریم و در صدد جبران گذشته‌ها بر بیایم. مظلومیت سربازان عجل الله تعالی فرجه الشریف همیشه در طول تاریخ بوده 😔 🔥حرف های درگوشی سیاسی🔥 🔍 اخبار و تحلیل های خاص از وضعیت اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی حال جامعه🔬 👇👇👇 🇮🇷 بصیرت عمار🚩 🔭🔍 @basirrat_ammar
28.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جشن تولد خانم خارجی برای رهبر ایران در اوج خفقان و موج بازداشت شیعیان در آذربایجان زنی مومنه و با غیرت به نام در خانه‌اش همراه یا بچه‌های همسایه در باکو برای امام خامنه‌ای جشن تولد گرفته است. این عشق و اعتقاد برخواسته از اندیشه مقاومت به هیچ وجه خاموش شدنی نیست آذربایجانی کیست؟ سید شهلا آذربایجانی خانم شیعه در کشور آذربایجان بوده که از عاشقانه ابا عبدالله الحسین می باشد و در ایام محرم دیوارهای شهر با نام امام حسین تزیین می کند تصاویر این اقدام خود در فضای مجازی مورد توجه قرار گرفت تا اینکه چند نفر از طرف دولت آذربایجان مامور شد که این اسامی نوشته شده را پاکسازی کنند اما با مقاومت مردم محلی روبرو شدن و با آنها درگیر شدند. به سبک استان جدا مانده از وطنِ باکو داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق) 👇👇👇 ┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈ 💫 @Atredelneshin_eshgh💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فداکاری به قیمت جان😔💔 🔹۸ اردیبهشت ماه بعد از مزاحمت اراذل و اوباش برای دو دختر سبزواری، که در آن نزدیکی حضور داشته برای کمک به دو دختر وارد صحنه شده اما اراذل و اوباش با چاقو به قفسۀ سینه، قلب و پشت سر این فرد زدند و او بر اثر شدت جراحات به شهادت میرسد .🖤 پلیسِ خراسان رضوی این اراذل و اوباش را بازداشت کرده است. بسوزه و فتنه گر که وضع جامعه رو به اینجا کشیدن و خون جوانان پاک وطنمون اینجوری بر زمین جاری میشه. خانوما اگه باور داشته باشند ┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈ 💫 @Atredelneshin_eshgh💫
♨️ (ص) چیست⁉️ (بسم الله الرحمن الرحیم) ✍ هنگامی که خشکسالی بر مردم مدینه فشار آورد، از سقف حجره بالای قبر رسول‌الله(ص) دریچه‌ای به سوی آسمان باز کردند تا بین آن و آسمان مانعی نباشد، در این هنگام باران شدیدی باریدن گرفت. ❌ وهابیان برای انحراف اذهان عمومی از قبح تخریب حرم ائمه بقیع (علیهم السلام ) در روز و یافتن توجیهی بر تأخیرشان نسبت به تخریب گنبد و بارگاه پیامبر(ص) ادعا می‌کنند، زایده‌ای که روی گنبد مسجد النبی( صلی الله علیه و آله و سلم ) وجود دارد، شخصی است که تصمیم داشته با مواد منفجره گنبد سبز مسجد را منهدم کند، اما خداوند نخواسته چنین اتفاقی رخ دهد و او را مسخ کرده و در همان هنگام صاعقه‌ای از آسمان نازل کرده و او را به گنبد چسبانده و چون پیکر او از گنبد جدا نمی‌شده با پوششی او را در همان جا دفن کرده‌اند. هدف از جعل این خرافه آن است که چنین به مردم القا کنند که وجود گنبد و بارگاه بر قبور امامان شیعه در کار درست و خوبی نبوده و به همین دلیل به هنگام تخریب آن مکان، هیچ اتفاقی نیفتاده و معجزه‌ای هم به وقوع نپیوسته، اما از آن جا که حفظ گنبد و بارگاه حرم رسول خدا(ص) موضوعی استثنایی و موردنظر خداوند بوده، چنین اتفاقی افتاده است. جالب‌تر این که چون گروهی از شیعیان از ساخت این خرافه توسط وهابیان و نیت پشت پرده آنان آگاهی ندارند و به سادگی این داستان را می‌پذیرند، آنان همه شیعیان را خرافی و ساده‌لوح معرفی می‌کنند و مایه تمسخر قرار می‌دهند. اما حقیقت مطلب چیست؟ سید مجتبی عصیری در کتاب «پیامبر وهابیت» درباره برجستگی روی گنبد مسجد‌النبی چنین می‌نویسد:   در حقیقت این برآمدگی پنجره‌ای بوده که بین آسمان و قبر مطهر حضرت(ص) قرار داشته و هر زمان که در مدینه خشکسالی می‌شده آن را باز و به برکت قبر مطهر آن حضرت، باران بر مردم نازل می‌شده است. بر اساس برخی اسناد مورد قبول وهابیت، اولین بار، این کار به دستور عایشه صورت گرفت؛ در این باره «دارمی» از متقدمان علمای اهل سنت و مورد قبول وهابیت با سند معتبر در کتاب خود چنین می‌گوید: «مردم مدینه دچار قحطی شدیدی شدند؛ از این مشکل به عایشه شکایت بردند؛ او گفت: بالای قبر رسول خدا(ص) از سقف حجره حضرت، دریچه‌ای به سوی آسمان باز کنید تا بین آن و آسمان مانعی نباشد؛ چنین کردند و به حدی باران بارید که گیاهان رویید و شتران چاق شدند؛ آن قدر که پوست آن‌ها از چاقی ترک خورد و به همین سبب آن سال را سال ترک نامیدند». بعدها باز کردن این دریچه جزو سنت‌های مردم مدینه شد و تا زمان «سمهودی» در قرن نهم نیز ادامه داشت؛ ولی پس از زمان او تنها جای آن باقی است، اما وهابیان که می‌دانستند دیده‌شدن چنین کرامتی برای رسول خدا(ص) اعتقاد آنان در مورد توسل به پیامبر(ص) و اولیای الهی را بر باد می‌دهد، با منحرف کردن اذهان مردم برای ترویج عقاید باطل خود کوشیدند. ┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈ 💫 @Atredelneshin_eshgh💫
داستان حلوا فروش سخت گیر 🤦🏻‍♂ مردی به نزد حلوا فروشی رفت وگفت: «مقداری حلوای نسيه به من بده» حلوا فروش قدری حلوا برايش در کفه ترازو گذاشت و گفت : « امتحان کن ببين خوب است يانه.» مرد گفت:« ام باشد موقع افطار » حلوا فروش گفت:« هنوز ۱۰ روز به مانده ؛ چطور است که حالا روزه گرفته ای .» مرد گفت:« قضای روزه پارسال است.» حلوا فروش حلوايش را از کفه ترازو برداشت وگفت : تو قرض خدا را به يک سال بعد می اندازی قرض من را به اين زودی ها نخواهی داد . من به تو حلوا نمی دهم . ✍ پ.ن: برای خودمون سخت بگیریم نه برای دیگران « سخت میگیرد خدا بر مردمان سخت گیر » ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌   ┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈ 💫 @Atredelneshin_eshgh💫