خاطره نماز #عید_فطر
یکی از سال های گذشته که ماه رمضان در فصل زمستان بود من و مادرم تصمیم گرفتیم که حتما برای نماز عید فطر به مسجد نزدیک خانه مان برویم. اما ساعت دقیق خواندن نماز عید فطر را نمی دانستیم. خوشحال و خندان از خانه خارج شدیم و دیدیم که همه دارند برمیگردند و ما هم خوشحال و خندان به خانه برگشتیم و فکر میکنم همسایه ها هم خیلی به ما خندیدند. یکی دیگر از خاطره هایی که از نماز عید فطر در زمستان به یادم می آید روزی است که بسیار سرد بود و چون داخل مسجد جا نبود خیلی ها بیرون مسجد و در حیاط مشغول خواندن نماز بودند اما زمین از شدت سرما یخ زده بود و همه زیراندازهایشان را روی یخ ها پهن کرده بودند و برای من خیلی عجیب بود که چرا با این شرایط هنوز هم ایستاده اند و نماز می خوانند. بعدها که بزرگتر شدم فهمیدم خواندن نماز عید فطر یک جشن همگانی و یک وحدت زیبا بین روزه دارانی است که یک ماه با هم در مهمانی خدا بوده اند و همین باعث شده بود که این شرایط سخت را تحمل کنند.
#نشر_رگباری
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
از فرشته بزرگ الهی حضرت عزراییل (ع) پرسیدند😇
تابحال گریه نکردی 😭زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟
حضرت عزرائیل (ع) جواب داد:
یک بارخندیدم،😂
یک بارگریه کردم😭
ویک بارترسیدم.😰
."خنده ام"😅 زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم..
"گریه ام"😢زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم،او را دربیابانی گرم وبی درخت وآب یافتم که درحال زایمان بود..منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم..
"ترسم"😰زمانی بودکه خداوندبه من امرکردجان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد وزمانی که جانش را می گرفتم ازدرخشش چهره اش وحشت زده شدم..دراین هنگام خداوند فرمود:
میدانی آن عالم نورانی کیست؟..
او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی.
من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن،موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود...
#نشر_رگباری
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
📚 داستان واقعی کریم پینه دوز 👞
👈 خانه خریدن #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای مستاجر تهرانی ❤️
💠 نامش کریم بود، سید کریم محمودی، شغلش کفاشی بود، در گوشه ای از بازار تهران حجره ی پینه دوزی داشت، جورَش با مولا جور بود، میگفتند علمای اهل معنای آنروزِ تهران ، مولا هر #شب_جمعه سَری به حجره اش میزنند و احوالش را میپرسند
مستاجر بود، درآمدِ بخور و نمیری داشت، صاحبخانه جوابش کرد، مهلت داد به او تا ده روز بعد تخلیه کند خانه را، کریم اما همان روز تصمیم گرفت خالی کند خانه را تا غصبی نباشد، پول چندانی هم نداشت برای اجاره ی خانه، ریخت اسباب و اثاثیه اش را کنار خیابان با عیال و بچه ها
ایستاده بود کنار لوازمش، مولا آمدند سراغش، سلام و احوالپرسی، فرمودند به کریم پینه دوز، کریم ناراحت نباش، اجدادِ ما هم همگی طعم غربت را چشیده اند، کریم که با دیدن رفیقِ صمیمی اش خوشحال شده بود بذله گوئی اش گُل کرد و گفت :درست است طعم غریبی را چشیده اند اجداد بزرگوارتان، اما طعم مستاجری را که نچشیده اند آقاجان، مولا تبسمی کردند به کریم...
یکی از بازاریان معتمد تهران شب خواب امام زمان ارواحنا فداه را دید، فرمودند مولا در عالم رویا، حاجی فلانی فردا صبح می روی به این آدرس، فلان خانه را می خری و میزنی بنام سید کریم
پیرمرد بازاری صبح فردا رفت به آن نشانی، در زد، گفت به صاحب خانه، میخواهم خانه ات را بخرم، صاحبخانه این را که شنید بغضش ترکید، با گریه گفت به پیرمرد بازاری گره ای افتاده بود در زندگی ام که جز با فروش این خانه باز نمی شد، دیشب تا صبح امام زمانم را صدا میزدم...
اما آقاجان! ای کاش ما هم مثل سید کریم و آن مرد خانه دار می توانستیم چشمان زهرایی تان را زیارت کنیم،هرچند روزگار ما روزگار غیبت امام زمان مان است، اگرچه وجود مبارک تان برای ما حاضر و غائب ندارد و همه ی عالم در تسخیر نگاه مهربان شماست...
نشسته باز خیالت کنارِ من اما
دلم برای خودت تنگ می شود چه کنم!؟
📚برداشتی آزاد از تشرفات سید کریم محمودی ملقب به کریم پینه دوز
💝 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 💖
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🌸
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشرف شهید مدافع حرم به محضر #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در #ماه_مبارک_رمضان
شهید اسماعیل خانزاده
#رمضان_مهدوی
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🌸🍃🌸🍃
#گداي_باهوش
ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی میکرد و مردم با نیرنگ، حماقت او را دست میانداختند. دو سکه به او نشان میدادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره. اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد.
اين داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهي زن و مرد میآمدند و دو سکه به او نشان میدادند و ملا نصرالدين هميشه سکه نقره را انتخاب میکرد. تا اينکه مرد مهربانی از راه رسيد و از اينکه ملا نصرالدين را آنطور دست میانداختند٬ ناراحت شد.
در گوشه ميدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند، سکه طلا را بردار. اينطوری هم پول بيشتری گيرت میآيد و هم ديگر دستت نمياندازند.
ملا نصرالدين پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست، اما اگر سکه طلا را بردارم، ديگر مردم به من پول نمیدهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آنهايم. شما نمیدانيد تا حالا با اين ترفند چقدر پول گير آوردهام.
#نشر_رگباری
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 دعای شهادت #ایت_الله_سلیمانی در #شب_قدر 🔸
📛 حواسمون به گفتارمون باشه
اگه ما از اون دسته افرادی هستیم که الکی یا به هر دلیلی پشت سر طلاب و روحانیون حرف میزنیم تو اتفاقهای اخیر سهیم خواهیم بود.
🔥 اگه تو قیامت جلومون رو گرفتن و گفتن تو تو قتل آیت الله سلیمانی شریک بودی یا تو سانحه اون طلبه شراکت داشتی، تعجب نکنیم.
جلوی این زبون رو تا دیر نشده بگیریم و در صدد جبران گذشتهها بر بیایم.
مظلومیت سربازان #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف همیشه در طول تاریخ بوده 😔
🔥حرف های درگوشی سیاسی🔥
🔍 اخبار و تحلیل های خاص از وضعیت اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی حال جامعه🔬
👇👇👇
🇮🇷 بصیرت عمار🚩
🔭🔍 @basirrat_ammar
28.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جشن تولد خانم خارجی برای رهبر ایران
در اوج خفقان و موج بازداشت شیعیان در آذربایجان زنی مومنه و با غیرت به نام #سیده_شهلا در خانهاش همراه یا بچههای همسایه در باکو برای امام خامنهای جشن تولد گرفته است.
این عشق و اعتقاد برخواسته از اندیشه مقاومت به هیچ وجه خاموش شدنی نیست
#سیده_شهلا آذربایجانی کیست؟
سید شهلا آذربایجانی خانم شیعه در کشور آذربایجان بوده که از عاشقانه ابا عبدالله الحسین می باشد و در ایام محرم دیوارهای شهر با نام امام حسین تزیین می کند تصاویر این اقدام خود در فضای مجازی مورد توجه قرار گرفت تا اینکه چند نفر از طرف دولت آذربایجان مامور شد که این اسامی نوشته شده را پاکسازی کنند اما با مقاومت مردم محلی روبرو شدن و با آنها درگیر شدند.
#زن_زندگی_ازادی به سبک استان جدا مانده از وطنِ باکو
#نشر_رگباری
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
👇👇👇
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فداکاری به قیمت جان😔💔
🔹۸ اردیبهشت ماه بعد از مزاحمت اراذل و اوباش برای دو دختر سبزواری، #حمیدرضا_الداغی که در آن نزدیکی حضور داشته برای کمک به دو دختر وارد صحنه شده اما اراذل و اوباش با چاقو به قفسۀ سینه، قلب و پشت سر این فرد زدند و او بر اثر شدت جراحات به شهادت میرسد .🖤
پلیسِ خراسان رضوی این اراذل و اوباش را بازداشت کرده است.
بسوزه #پدرفتنه و فتنه گر که وضع جامعه رو به اینجا کشیدن و خون جوانان پاک وطنمون اینجوری بر زمین جاری میشه.
خانوما اگه باور داشته باشند
#شهید_غیرت
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
♨️ #برجستگی_روی_گنبد_مسجد_النبی(ص) چیست⁉️
(بسم الله الرحمن الرحیم)
✍ هنگامی که خشکسالی بر مردم مدینه فشار آورد، از سقف حجره بالای قبر رسولالله(ص) دریچهای به سوی آسمان باز کردند تا بین آن و آسمان مانعی نباشد، در این هنگام باران شدیدی باریدن گرفت.
❌ وهابیان برای انحراف اذهان عمومی از قبح تخریب حرم ائمه بقیع (علیهم السلام ) در روز #هشتم_شوال و یافتن توجیهی بر تأخیرشان نسبت به تخریب گنبد و بارگاه پیامبر(ص) ادعا میکنند، زایدهای که روی گنبد مسجد النبی( صلی الله علیه و آله و سلم ) وجود دارد، شخصی است که تصمیم داشته با مواد منفجره گنبد سبز مسجد را منهدم کند، اما خداوند نخواسته چنین اتفاقی رخ دهد و او را مسخ کرده و در همان هنگام صاعقهای از آسمان نازل کرده و او را به گنبد چسبانده و چون پیکر او از گنبد جدا نمیشده با پوششی او را در همان جا دفن کردهاند.
هدف از جعل این خرافه آن است که چنین به مردم القا کنند که وجود گنبد و بارگاه بر قبور امامان شیعه در #بقیع کار درست و خوبی نبوده و به همین دلیل به هنگام تخریب آن مکان، هیچ اتفاقی نیفتاده و معجزهای هم به وقوع نپیوسته، اما از آن جا که حفظ گنبد و بارگاه حرم رسول خدا(ص) موضوعی استثنایی و موردنظر خداوند بوده، چنین اتفاقی افتاده است.
جالبتر این که چون گروهی از شیعیان از ساخت این خرافه توسط وهابیان و نیت پشت پرده آنان آگاهی ندارند و به سادگی این داستان را میپذیرند، آنان همه شیعیان را خرافی و سادهلوح معرفی میکنند و مایه تمسخر قرار میدهند.
اما حقیقت مطلب چیست؟ سید مجتبی عصیری در کتاب «پیامبر وهابیت» درباره برجستگی روی گنبد مسجدالنبی چنین مینویسد:
در حقیقت این برآمدگی پنجرهای بوده که بین آسمان و قبر مطهر حضرت(ص) قرار داشته و هر زمان که در مدینه خشکسالی میشده آن را باز و به برکت قبر مطهر آن حضرت، باران بر مردم نازل میشده است.
بر اساس برخی اسناد مورد قبول وهابیت، اولین بار، این کار به دستور عایشه صورت گرفت؛ در این باره «دارمی» از متقدمان علمای اهل سنت و مورد قبول وهابیت با سند معتبر در کتاب خود چنین میگوید: «مردم مدینه دچار قحطی شدیدی شدند؛ از این مشکل به عایشه شکایت بردند؛ او گفت: بالای قبر رسول خدا(ص) از سقف حجره حضرت، دریچهای به سوی آسمان باز کنید تا بین آن و آسمان مانعی نباشد؛ چنین کردند و به حدی باران بارید که گیاهان رویید و شتران چاق شدند؛ آن قدر که پوست آنها از چاقی ترک خورد و به همین سبب آن سال را سال ترک نامیدند».
بعدها باز کردن این دریچه جزو سنتهای مردم مدینه شد و تا زمان «سمهودی» در قرن نهم نیز ادامه داشت؛ ولی پس از زمان او تنها جای آن باقی است، اما وهابیان که میدانستند دیدهشدن چنین کرامتی برای رسول خدا(ص) اعتقاد آنان در مورد توسل به پیامبر(ص) و اولیای الهی را بر باد میدهد، با منحرف کردن اذهان مردم برای ترویج عقاید باطل خود کوشیدند.
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
داستان حلوا فروش سخت گیر 🤦🏻♂
مردی به نزد حلوا فروشی رفت وگفت:
«مقداری حلوای نسيه به من بده»
حلوا فروش قدری حلوا برايش در کفه ترازو گذاشت و گفت :
« امتحان کن ببين خوب است يانه.»
مرد گفت:« #روزه ام باشد موقع افطار »
حلوا فروش گفت:« هنوز ۱۰ روز به #ماه_رمضان مانده ؛
چطور است که حالا روزه گرفته ای .»
مرد گفت:« قضای روزه #رمضان پارسال است.»
حلوا فروش حلوايش را از کفه ترازو برداشت وگفت :
تو قرض خدا را به يک سال بعد می اندازی
قرض من را به اين زودی ها نخواهی داد .
من به تو حلوا نمی دهم .
✍ پ.ن: برای خودمون سخت بگیریم نه برای دیگران
« سخت میگیرد خدا بر مردمان سخت گیر »
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🌸🍃🌼🍃
نذر
خیلی دلش می خواست امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را ملاقات کند.
برای همین نذر کرد چهل صبح #جمعه برود و در چهل مسجد زیارت عاشورا بخواند.
در یکی از جمعه ها هنگامی که مشغول خواندن زیارت عاشورا بود که ناگهان شعاع نوری را دید.
نور از خانه ای در نزدیکی های مسجد بیرون می تابید.خوشحالی و شعف وجودش را فرا گرفت. برخاست و به سمت نور حرکت کرد.مسیر نور تا درب خانه ی یک کلبه ی فقیرانه ادامه داشت.وارد خانه شدو با حیرت ولی عصر(عج) را درآن خانه دید. آقا در یکی از اتاق های خانه بر سر جنازه ای که پارچه سفیدی روی آن کشیده شده بود ,حاضر شده بودند.
اشک ریزان وارد شد وبر حضرت سلام کرد.حضرت پاسخش را دادː <چرا اینگونه دنبال من می گردی و رنج ها متحمل می شوی!مثل این باشید تا من به دنبال شما بیایم. این بانویی است که در دوره کشف #حجاب (رضا شاه پهلوی) هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرمی او را ببیند!>
تا مدت ها بعد از ملاقات با #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صدای آقا در گوشش بود.
شرح حالات(مرحوم آیت الله سید محمد باقرمجتهد سیستانی پدر آیت الله العظمی حاج سید سیستانی)
کتاب ملاقات, ملاقات بانوان با امام زمان(عج)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🧔🏻♂🦋🕯🪔🌕
داستان رفتار آموزنده معلم دانا و حکیم، با شاگرد نا خَلَفی که اصلاح شد
#عید_فطر بود و مراسم عروسی 😍 ، پیرمردی در گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد جلو آمد و گفت: سلام استاد آیا منو میشناسید؟
معلم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم فقط میدانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم.
داماد ضمن معرفی خود گفت: چطور آخه مگه میشه منو فراموش کرده باشید؟!
یادتان هست سالها قبل ساعت گران قیمت یکی از بچهها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانشآموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که آبرویم را میبرید، ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید ولی تفتیش جیب بقیهی دانشآموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سالهای بعد در اون مدرسه هیچ کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد.
استاد گفت: باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست. چون من موقع تفتیش جیب دانشآموزان چشمهایم را بسته بودم.❤️
سالروز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری و #روز_معلم گرامی باد و برای همه کسانی که هم شمع و بودند و هم پروانه، تا ما پرواز کنیم عافیت و عاقبت بخیری از خدا میخوایم🤲
#نشر_رگباری
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
دام زن رقاصه 💃
روزی جمعی از اشرار اصفهان که مرتکب هرگونه خلافی شده بودند، تصمیم می گیرند کار جدیدی و سرگرمی تازه ای برای آن روز خود بسازند. پس از شور و مشورت با یکدیگر، به این فکر می افتند که یک نفر روحانی را پیدا کرده و سر به سر او گذاشته و به اصطلاح خودشان (تفریحی) بکنند!
به همین خاطر در خیابان و کوچه به دنبال یک روحانی می گردند که از قضا چشم آنان به عارف بالله و سالک الی الله مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ محمد بیدآبادی (رضوان الله علیه) می افتد که در حال گذر بودند.
گروه اراذل و اوباش به محض دیدن این عالم گرانقدر نزد ایشان رفته و دست آقا را می بوسند و از ایشان تقاضا می کنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و دو جوان را از تجرد درآورند.
ایشان نگاهی به قیافه شیطان زده آنان نمود و در هیچ کدام اثری از صلاح و سداد نمی بینند ولی با خود می اندیشند که شاید حکمتی در آن کار باشد، به همین دلیل دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محله های اصفهان می روند. سرانجام به خانه ای می رسند و آنان از ایشان دعوت می کنند که به آن مکان وارد شوند.
به محض ورود ایشان، زنی بی #حجاب و با لباس نامناسب و صد قلم آرایش صورت، از اتاق بیرون آمده و خطاب به مرحوم حضرت آیت الله بیدآبادی (نور الله قبره) می گوید: به به!حاج آقا خوش آمدی، صفا آوردی!!
ایشان متوجه قضایا می شوند و قصد مراجعت می کنند که جمع اوباش جلوی ایشان را گرفته و می گویند:
چاره ای نداری جز این که امروز را با ما بگذرانی!!!
آن جماعت گمراه ایشان را مجبور میکنند که در بالای اتاق بنشینند، و سپس همان زن که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود، در حالی که دایره ای یا تنبکی به دست داشته، وارد اتاق می شود و شروع به زدن و رقصیدن نموده و به دور اتاق می چرخد!!
جماعت اوباش نیز حلقه وار دور تا دور اتاق نشسته و کف می زنند. زن مزبور، در حال رقص گه گاه به آن عالم ربانی نزدیک شده و در حالی که جسارتی به آن بزرگوار نیز می نماید، این شعر را خطاب به ایشان خوانده و مکرر می گوید:
در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را!!!!!
پس از دقایقی که آن گروه گمراه غرق شعف و شادی و سرگرمی خود بودند و ایشان سر به زیر افکنده بودند، ناگهان سر بلند کردند و خطاب به آنان می فرماید:
تغییر دادم………
به محض آن که این دو کلمه از دهان عالم سالک خارج می شود، آن جماعت به سجده می افتند و از رفتار و کردار خود عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن ولی الهی بوسه می زنند و ایشان نیز حکم توبه بر آنان جاری می نماید.
در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار فرمودند:
در یک لحظه قلب آنان را از تصرف شیطان به سوی خداوند بازگرداندم…..
#نشر_رگباری
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
💔❤️🔥 شکستن دل و اجابت دعای معلم قرآن 💝
علی نقی، كاسب مؤمن و خیری بود كه هیچ گاه وقت نماز در مغازه پیدایش نمی كردند. در عوض این معلم قرآن در صف اول نماز جماعت مسجد دیده می شد.
یك عمر جلسات مذهبی در خانه ها و تكیه ها به راه انداخته و كلی مسجد مخروبه را آباد كرده بود ولی از نعمت فرزند محروم بود.
آنهایی كه حسودی شان می شد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه می گشتند تا نمكی به زخمش بپاشند؛ آخر بعضی ها عقده پدر او را هم به دل داشتند؛
پیرمردی كه رضاخان قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگی او را تعطیل كند.
علی نقی راه پدر را ادامه داده بود اماالان پسری نداشت كه او هم به راه پدری برود.
به خاطر همین همسایه كینه توز، بهانه خوبی پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد؛ در زد. علی نقی آمد دم در. مردك به او یك گونی داد و گفت:
«حالا كه تو بچه نداری، بیا اینها مال تو، شاید به كارت بیاید».
علی نقی در گونی را باز كرد، 11 تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون. قهقهه مردك و صدای گریه علینقی قاطی شد.
كنار در نشست و دستانش به دعا بلند و گفت «ای كه گفتی بخوانیدم تا اجابتتان كنم! اگر به من فرزندی بدهی، نذر می كنم كه به لطف و هدایت خودت او را مبلغ قرآن و دینت كنم».
خدایی كه دعای زكریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت كرده بود، 11 فرزند به علی نقی داد كه یکی از آنها حاج آقا محسن قرائتی است
سالروز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری و #روز_معلم گرامی باد و برای همه کسانی که هم شمع و بودند و هم پروانه، تا ما پرواز کنیم عافیت و عاقبت بخیری از خدا میخوایم🤲
#نشر_رگباری
💝 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 💖
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه مردم بدونن ارزشت رو 😭
سلام ای شهید امر به معروف 💔
سلام #شهید_غیرت 💔
🔹کسی که برای رفع مزاحمت از دختران پیشقدم شد و اراذل خون پاکش را ریختند. میگویند
نه بسیجی بود
نه طلبه
نه انقلابی، اما غیرت داشت و نتوانست مزاحمت علنی و کشمکش را تماشا کند.
شهید غیرت و عفت و #حجاب🌹
شهید #حمیدرضا_الداغی ❤️
کانال دانشجو🎓
🎓 @Official_Daneshjou
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اشکهای مادر شهید آمر به معروف سبزوار/ پسرم چاقو خورده بود اما باز از دختر مردم دفاع میکرد
🔸حمیدرضا الداغی ۸ اردیبهشت زمانیکه میخواست مانع مزاحمت اراذل و اوباش برای ۲ دختر سبزواری بشود براثر ضربات متعدد چاقو به شهادت رسید.
#حجاب
#پدرفتنه
#شهید_حمیدرضا_الداغی
🇮🇷 بصیرت عمار🚩
@basirrat_ammar
🦋🕯🦋🕯🦋
🕯🦋🕯🦋 ۰~☆ ﷽ ☆~۰
🦋🍃 #روز_معلم را به همه معلمین عزیز و با #غیرت و اساتید بزرگوار که بر ما حق دارند و
باعث رشد و بالندگی ما شده اند،
تبریک عرض میکنیم.🌼🌹🌸🍃🦋
🦋🍃 از خدای متعال براشون عمر بابرکت و طولانی و عزت روز افزون و عاقبت بخیری و برای آنانی که از پیش ما رفته اند، مغفرت الهی را از خداوند متعال مسئلت داریم 🍃🦋
👌😍این کارت پستال بسیار زیبا 🎊 را تقدیم کنیم به همه این شمع🕯 و پروانه های🦋 بی بدیل 💐
کارت پستال صوتی و تصویری بسیار زیبا😍👇🏻
https://digipostal.ir/moalemm
🕯🦋🕯🦋🕯🦋🕯🦋🕯🦋
#نشر_رگباری
کانال دانشجو🎓
🎓 @Official_Daneshjou
📿🕌📿🕋📿
حکایت جوان و پیرمرد در #ماه_مبارک_رمضان
در #ماه_رمضان چند جوان، پیرمردی را دیدند کـه دور از چشم مردم غذا میخورد.
بـه او گفتند:اي پیرمرد مگر روزه نیستی؟
پیرمرد گفت:چرا روزه ام، فقط آب و غذا میخورم.
جوانان خندیدند و گفتند:واقعا؟
پیرمرد گفت: بلی، دروغ نمیگویم، بـه کسی بد نگاه نمیکنم،کسی را مسخره نمیکنم.
با کسی با دشنام سخن نمیگویم، کسی را آزرده نمیکنم چشم بـه مال کسی ندارم و…
ولی چون بیماری خاصی دارم متاسفانه نمیتوانم معده را هم روزه دارش کنم.
بعد پیرمرد بـه جوانان گفت: آیا شـما هم روزهای #رمضان المبارک روزه هستید؟
یکی از جوانان در حالیکه سرش را از خجالت پایین انداخته بود بـه آرامی گفت: خیر ما
فقط غذا نمیخوریم!!!😔😥😓
💝 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 💖
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
💬📚 #معرفی_کتاب
معرفی کتاب زن، زندگی، آزادی
کتاب الکترونیکی «زن، زندگی، آزادی» نوشتهٔ فاطمه زنگی آبادی با ویراستاری محسن فوجی و موسی الرضا سلطان زاده در انتشارات مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی چاپ شده است.
درباره کتاب زن، زندگی، آزادی
این کتاب با روایت داستان دختری که در اعتراضات خیابانی ( #حجاب ) شرکت کرده و مشکلاتی برایش بهوجود آمده است، شرایط اعتراضات سال ۱۴۰۱ با شعار #زن_زندگی_ازادی و شیوهٔ برخورد با معترضان در ایران را با کشورهای دیگر دنیا مقایسه میکند. همچنین در خلال داستان به قوانین مرتبط با آزادی بیان در کشورهای اروپایی و آمریکایی میپردازد و تلاش میکند شباهت قوانین بینالمللی را با قوانین ایران نشان دهد.
کتاب زن، زندگی، آزادی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به دوستداران مطالعه در موضوعات مربوط به جامعهشناسی و تفاوتها و شباهتهای فرهنگها و کشورهای مختلف پیشنهاد میشود.
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
💬📚 معرفی_کتاب
کتاب «مسافر روز قدس»
کتاب «مسافر روز قدس» در شهر بردسیر کرمان و بر سر مزار شهید با #غیرت مدافع حرم فاطمیون «مصطفی سلطانی» رونمایی شد. این کتاب به قلم «غلام حیدر اسماعیلی» که ایشان هم از رزمندگان مدافع حرم فاطمیون در سوریه است به رشته تحریر درآمده است.
این نویسنده در گفت و گو با نوید شاهد درباره محتوای کتاب «مسافر روز قدس» اظهار کرد: کتاب درباره شهید مدافع حرم و مداح اهل بیت (علهیم السلام) «مصطفی سلطانی» است. ایشان سال 1395 همزمان با روز ولادت امام حسن مجتبی (ع) در تدمر سوریه به شهادت رسید و پیکر مطهرش روز قدس تشییع شد.
اسماعیلی اضافه کرد: بنده از دوران کودکی با این شهید آشنا بودم و خبر شهادت ایشان را در حرم امام رضا (ع) شنیدم و همان جا تصمیم گرفتم کتابی درباره دوست شهیدم بنویسم.
وی درباره دلیل انتخاب عنوان «مسافر روز قدس» برای این کتاب گفت: شهید سلطانی نیروی قدس و هدفش قدس بود. از آنجایی هم که #روز_قدس تشییع و به خاک سپرده شد، عنوان «مسافر روز قدس» را برای کتاب انتخاب کردم.
#شهید_غیرت
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
تلنگر ⚠
🔥 اگر امروز
مواظب لقمه غذایمان نباشیم!
فردا مجبوریم غصه
- #حجاب دخترمان
- #غیرت پسرمان
- حیای همسرمان
و ...
را بخوریم
🔥 لُقمه حرام، شروع کننده همه مصیبت هاست ⚠️
ان شاءالله دعای #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شامل حال تک تک ما بشه 🤲
💝 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 💖
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🔥🍂🔥🍂🔥🍂
گرسنه شكم و گرسنه شهوت
حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ غلامرضا فیروزیان نقل کردند:
تابستان سال 1323 در ونك مستوفى منبر می رفتم . امام جماعت آنجا سید بزرگوارى بود كه الان با گذشت ، 55 سال نامش را فراموش كرده ام .
بین گفتگوهایى كه با هم داشتیم تعریف كرد:
كه یك روز صداى در منزل بلند شد، وقتى آمدم در را باز كردم ، خانمى نیمه برهنه و بى #حجاب و آرایش كرده و دست و سینه باز را مقابل خود دیدم ، خواستم درب را ببندم و به او بى اعتنایى كنم . فكر كردم همین كه در خانه یك روحانى با این قیافه آمده شاید معایب بى حجابى را نمی داند: و شاید بتوانم نصیحتش كنم .
سرم را پائین انداخته و گفتم بفرمائید، داخل اطاق شده نشست ، و مسئله اى در مورد ارث از من سؤال كرد. من گفتم خانم من هم از شما مى خواهم مسئله اى بپرسم اگر جواب دادید من هم جواب مى دهم گفت : شما از من ؟گفتم بله . گفت بفرمائید؟
گفتم : شخصى در محلى مشغول غذا خوردنست غذا هم بسیار مطبوع و خوشبو است ، گرسنه اى از كنار او مى گذرد، پایش از حركت مى ایستد جلوى او مى نشیند شاید تعارفش كند، ولى او اعتنا نمى كند.
شخص گرسنه تقاضاى یك لقمه می كند او می گوید: غذا متعلق بمن است و نمى دهم هر چه التماس مى كند او به خوردن ادامه می دهد، خانم این چگونه آدمیست ؟
گفت : آن شخص بیرحم از شمر بدتر است .
گفتم : گرسنه دو جور است ، یكى گرسنه شكم و یكى گرسنه شهوت .
جوان غربى و گرسنه شهوت ، خانم نیمه برهنه و زیبائى را مى بیند كه همه نوع عطرها و آرایش هاى مطبوع دارد، هر چه با او راه میرود شاید خانم توجهى به او بكند و مقدارى روى خوش به او نشان بدهد، اما خانم به او اعتنا نمى كند.
جوان : اظهار علاقه می كند، زن : محل نمى گذارد، جوان : خواهش مى كند، زن می گوید: من نجیبم و حاضر نیستم با تو صحبت كنم .
جوان التماس می كند، زن : توجه نمى كند. این خانم چگونه آدمى است ؟
خانم فكرى كرد و از جا حركت كرد و از خانه بیرون رفت .
فردا درب منزل صدا كرد، رفتم در را باز كردم ، دیدم سرهنگى دم در ایستاده و اجازه ورود مى خواهد، وقتى وارد اطاق شد و نشست. گفت : من شوهر همان خانم دیروزى هستم ، وقتى كه با او ازدواج كردم چون خانواده اى مذهبى بودیم از او خواستم با حجاب باشد، گفت : بعد از ازدواج ، ولى هر آنچه به او گفتم و خواهش كردم تهدید كردم ، زیر بار نرفت ولى دیروز آمد و از من چادر و پوشش اسلامى خواست ، نمى دانم شما دیروز به او چه گفتید: ماجرا را به او گفتم : او با خود عبایى آورده بود. به من داد و تشكر كرد و رفت.
#غیرت
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
❤️🕊❤️🕊❤️
دیدار یار و راهنمایی برای پرواز 🥰
محدث عظیم و سالک وارسته مرحوم مجلسی اول میفرماید: در اوایل جوانی مایل بودم نماز شب بخوانم اما نماز قضا بر عهده ام بود و به همین دلیل احتیاط می کردم و نمی خواندم.
خدمت شیخ بهائی رحمه الله علیه عرض نمودم، فرمود: نماز قضا بخوان.
اما من با خود می گفتم نماز شب خصوصیات خاص خود را دارد و با نمازهای واجب فرق می کند. یک شب بالای پشت بام خانه ام در خواب و بیداری بودم که #امام_زمان علیه السلام را در بازار خربزه فروشان اصفهان در کنار مسجد جامع دیدم. با شوق و شعف نزد او رفتم و سوالاتی کردم از جمله خواندن #نماز_شب . فرمود: بخوان!
عرض کردم: یا بن رسول الله، همیشه دستم به شما نمی رسد! کتابی به من بدهید که به آن عمل کنم.
فرمود: برو از آقا محمد تاج کتاب بگیر!
در خواب گویا او را می شناختم؛ رفتم کتاب را از او گرفتم و مشغول خواندن بودم و می گریستم که از خواب بیدار شدم.
از ذهنم گذشت که شاید محمد تاج همان شیخ بهائی است و منظور امام از تاج، این است که شیخ بهایی ریاست شریعت را در آن دوره به عهده دارد.
نماز صبح را خواندم و خدمت ایشان رفتم. دیدم شیخ با سید گلپایگانی مشغول مقابله صحیفه سجادیه است.
ماجرا را برایش نقل کردم. فرمود: ان شاء الله به چیزی که می خواهی می رسی.
بعد ناگهان یاد جایی که امام را در آن ملاقات کرده بودم، افتادم و به کنار مسجد جامع رفتم. در آنجا آقا حسن تاج را دیدم که از آشنایان قدیمم بود.
مرا که دید گفت: ملا محمد تقی! من از دست طلبه ها به تنگ آمده ام. کتاب را از من می گیرند و پس نمی دهند. بیا برویم خانه یک سری کتاب به تو بدهم. مرا به خانه اش برد، درِ اتاقی را باز کرد و گفت: هر کتابی را که می خواهی بردار!
کتابی را برداشتم؛ ناگهان دیدم همان کتابی است که دیشب در خواب دیده بودم. #صحیفه_سجادیه بود. به گریه افتادم. برخاستم و بیرون آمدم.
گفت: باز هم بردار!
گفتم: همین بس است.
پس شروع نمودم به تصحیح و مقابله و آموختن #صحیفه_سجادیه به مردم و چنان شد که از برکت این کتاب، بسیاری از اهل اصفهان مستجاب الدعوه شدند.
مرحوم مجلسی دوم می فرماید: مجلسی اول چهل سال از عمر خود را صرف ترویج صحیفه کرد و انتشار این کتاب توسط او باعث شد که اکنون خانه ای نیست که صحیفه در آن نباشد. این حکایت بزرگ باعث شد بر صحیفه شرح فارسی بنویسم که عوام و خواص از آن بهرهمند شوند.
منابع:
امام شناسی، ج 15، ص 49و 50.
بحارالانوار، ج 110، ص 51 به بعد.
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
داستان📚 حکایت🗂🗃 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
📿🕌📿🕋📿 حکایت جوان و پیرمرد در #ماه_مبارک_رمضان در #ماه_رمضان چند جوان، پیرمردی را دیدند کـه دور از
📿🕌📿🕋📿
حکایت های شیرین #ماه_مبارک_رمضان
حکایت دوم:
«النَّجاةُ فی الصِّدق» 👌
روزی دو مسيحی خسته و تشنه در بيابانی سوزان در وسط گرمای ظهر تابستان در سرزمین های اسلامی در #ماه_رمضان گم شدند ناگهان از دور مسجدی را ديدند.
ديويد به استيو گفت: به مسجد كه رسيديم من ميگويم نامم محمد است تو بگو نامم علی است.
استيو گفت: من به خاطر آب نامم را عوض نميكنم.
به مسجد رسيدند. شخصی دانا در مسجد بود
گفت نامتان چيست؟ يكی گفت نامم استيو است و ديگری گفت نامم محمد است و بسیار تشنه و گرسنه هستیم.
مرد گفت: سریعاً برای استيو آب و غذا بياوريد و محمد ، چون ماه #رمضان المبارک است بايد تا افطار صبر کنی!
صداقت تنها راه میانبر و بدون چاله ، به سمت موفقیت است! 😁
حضرت علی (علیه السلام ) میفرمایند: "النجاه فی الصدق" یعنی نجات و رستگاری در صداقت و راستگویی است
💝 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 💖
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
❤️🌕💖🌸💝🌼💞☀️
فاصله ی قلب ها 💕 و درس زندگی که معلم دانا به شاگردانش داد💞
معلمی از شاگردانش پرسيد:
“چرا ما وقتى عصبانى هستيم داد میزنيم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگين هستند صدايشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟”
شاگردان فکرى کردند و يکى از آنها گفت:
“چون در آن لحظه، آرامش و خونسرديمان را از دست میدهيم”
استاد پرسيد: اين که آرامشمان را از دست میدهيم درست است امّا چرا با وجودى که طرفِ مقابل کنارمان قرار دارد، داد میزنيم؟
آيا نمیتوان با صداى ملايم صحبت کرد؟
شاگردان هر کدام جوابهايى دادند امّا پاسخهاى هيچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنين توضيح داد:
هنگامى که دو نفر از دست يکديگر عصبانى هستند، قلبهايشان از يکديگر فاصله میگيرد. آنها براى اين که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه ميزان عصبانيت و خشم بيشتر باشد، اين فاصله بيشتر است و آنها بايد صدايشان را بلندتر کنند.
سپس استاد پرسيد: “هنگامى که دو نفر عاشق همديگر باشند چه اتفاقى میافتد؟
آنها سر هم داد نمیزنند بلکه خيلى به آرامى با هم صحبت میکنند. چرا؟
چون قلبهايشان خيلى به هم نزديک است. فاصله قلبهاشان بسيار کم است...
استاد ادامه داد: “هنگامى که عشقشان به يکديگر بيشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟
آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند و عشقشان باز هم به يکديگر بيشتر میشود .
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بینياز میشوند و فقط به يکديگر نگاه میکنند. اين هنگامى است که ديگر هيچ #حجاب و فاصلهاى بين قلبهاى آنها باقى نمانده باشد...
🦋🍃 #روز_معلم را به همه معلمین عزیز و با #غیرت و اساتید بزرگوار که بر ما حق دارند و
باعث رشد و بالندگی ما شده اند،
تبریک عرض میکنیم.🌹🍃🦋
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫