🍀🍀🍀
❣﷽❣
🟢برای امام زمانم چه کنم؟
#توسل_به_امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه)
يا وَصِيَّ الْحسن و الْخَلَفَ الْحُجَّهَ أَيُّهَا الْقَائِمُ المُنْتَظَرُ الْمهْدِيُّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه، يَا حُجَّهَ اللَّهِ عَلَي خَلْقِه يَا سَيِّدَنا وَمَولانا،
_إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِكَ إلَي اللَّه و قَدَّمْنَاكَ بَينَ يَدَی حَاجَاتِنا،یا وَجِيهاً عِندَاللَّه اشْفَع لَنَا عِندَاللَّه.
__________________
#ادعیه.
#توسل
#امام_زمان
🦋─┅═ঈ🦋🌺🍃ঈ═┅─
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
🌸🍃🌸🍃
🟣#داستان_تشرف
🟠#توسل_به_امام_زمان
🔰 حاج ابوالحسن شریفی میگوید: در زمانی که رژیم شاهنشاهی حاکم بود، به خاطر مخالفتهای ما با اعمال رژیم جمعی از دوستان زندانی و بعضی اعدامی و جمعی هم فراری بودند. اینجانب به مسجد جمکران پناه آورده و از آقا امام زمان خواستم که واسطه شوند تا خدا مرا از این مهلکه نجات دهد.
✨💫✨
🔰شبی در خواب دیدم در بیابانی سرگردانم و نمیدانم از کجا بروم. چون اطرافم را ماموران گرفتهاند. در همان حال متوجه شدم که جوانی خوش سیما و نورانی در مقابلم قرار دارد و پرسید: چرا سرگردانی؟ گفتم: ماموران ساواک در تعقیبم هستند و میخواهند مرا دستگیر کنند. آن جوان نورانی فرمودند: وحشت نداشته باش! ذکری را که به شما یاد میدهم بگویید تا نجات پیدا کنید. خوشحال شدم و پرسیدم چه بگویم؟ فرمود بگو: «یا محمد و یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان درکنی و لاتُهلِکنی» پرسیدم خاصیت آن چیست؟ فرمود با گفتن این ذکر از دست اینها نجات پیدا میکنی.
✨💫✨
🔰من دیگر آقا را ندیدم و در فکر بودم که این آقا از کجا آمد و چگونه سریع غایب شدند! لحظهای گذشت، دیدم شخص قوی و نیرومندی در مقابلم قرار گرفت و گفت: چرا پریشانی؟ همان مطلب را به ایشان گفتم و اضافه کردم که «الان جوان باصفایی آمدند و به من این ذکر را تعلیم دادند. من هم منزل را میدانم ولی مامورهای اطراف نمیگذارند.» بیلی به دست داشتند به من فرمودند با این بیل به اطراف خود به طرف ماموران دور بزن و بعد فرمود به زمین بزن بیل را به زمین زدم یک وقت متوجه شدم همه ماموران اسلحه را انداخته و پا به فرار گذاشتند.
✨💫✨
🔰به آن آقا گفتم این ذکر عجب اثری داشت! فرمود: آری به این مطالب کاری نداشته باش. بیل را به دوش خود گرفته فرمود برویم تا من شما را به منزل برسانم. چند قدمی که برداشتم متوجه شدم به تهران خیابان بوذر جمهری کوچه حکیم که منزل ما آن وقت آنجا بود رسیدیم. به اتفاق ایشان طرف منزل آمدیم.
_از ایشان خواستم که به منزل بیایند. فرمودند: ماموریتی دارم که باید به دنبال آن بروم. بدون اینکه زنگ بزنند در باز شد و من وارد منزل شدم و از خواب بیدار شدم. به شخص معبّری مواجه و موضوع را در میان گذاشتم. ایشان فرمود: حکم دستگیری شما صادر شده و باید مخفی بمانید. من هم به مسجد جمکران پناه آورده و مدتی اینجا ماندم مأمورانی که در تعقیب من بودند مأیوس شده و منصرف گشتند و من با خاطر جمعی برگشتم و از این مهلکه به برکت آقا امام زمان و ذکر مخصوصی که در هیچ کتابی ندیده بودم نجات پیدا کردم..
✨✨✨
📗شیفتگان حضرت مهدی، ج ٢، ص ٨۶
#امام_زمان
#داستان_تشرف
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
🍃🌸🍃🌸
🔵#داستان_تشرف
🔴#توسل_به_امام_زمان ارواحنافداه
_جناب آقای سید جعفر میرعظیمی نویسنده کتاب مسجد مقدس جمکران تجلیگاه صاحب الزمان میفرمایند:
_حقیر وقتی وارد شهر قم شدم یکسال در منزل اخوی بزرگوار بودم که بعد از آن آمدم به مدرسه فیضیه مشغول تحصیل علوم دینی شدم تا این که رفقای ما برای عمامهگذاری از آقایان مراجع به مدرسه فیضیه دعوت میکردند و جشن میگرفتند.
✨💫✨
_بنده عصر میرفتم به مسجد جمکران بعد از نماز تهیّت مسجد و نماز امام زمان ارواحنا فداه خیلی گریه کردم و دعای توسل و فرج را خواندم و عرض کردم: یا صاحب الزمان من مهمان شما هستم، نوکر و سرباز شما هستم. به شما پناه آوردهام و کسی غیر از خدا و شما ندارم. به حق پدرت و به حق مادرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و جدت امام حسین علیه السلام به من کمک کن و حاجت مرا روا کن.
✨💫✨
_آن شب در عالم خواب دیدم سید بزرگواری فرمودند: فردا صبح در حرم حضرت معصومه خودت عمامه بر سرت می گذاری، عصر یک نفر از اطراف قم میآید شما را برای منبر میبرد. بنده همین دستور آقا را انجام دادم. عصر آن روز یک نفر به نام نام حاج اصغر ریاضی آمد ما را برد به نزدیکی امامزاده جعفر جهت منبر که حدود بیست خانوار بودند و مسجد نداشتند.
✨💫✨
_در منزل ایشان رسیدم گفتند: آقا میخواهم خمس مالم را بدهم. حساب کردیم بیست و پنج هزار تومان بدهکار شدند ده هزار تومان دادند بابت سهمین چون مقلد آیت الله العظمی نجفی مرعشی بودند حقیر ده هزار تومان به محضر معظم له بردم آقا فرمودند: کجا هستید و کی عمامه گذاشتید؟ داستان مسجد مقدس جمکران را نقل کردم. در حالی که آن مرجع بزرگ جهان شیعه گریه میکردند فرمودند: برو قدر امام زمان ارواحنا فداه را بدان.
✨💫✨
_و پنج هزار تومان پول به من دادند و با خط مبارک خودشان برای حقیر اجازه نامه نوشتند و فرمودند: مسجد مقدس جمکران معجزات و کرامات زیادی دارد، دست از این مسجد شریف برندارید و به دوستان و رفقای خود بگویید به این مسجد جمکران بیشتر بروند چون رفت و آمد امام زمان در این مسجد زیاد است.
🍃خلاصه از عنایت امام زمان ارواحنا فداه و از برکت دعای حضرت آیت الله العظمی نجفی مرعشی، حقیر در همین محل و اطراف آن چندین مسجد و مدرسه و مکتب قرآن و کتابخانه عمومی تأسیس نمودم. امیدوارم مورد رضایت حضرت ولی عصر ارواحنافداه قرار گیرد...
✨✨✨✨
📚مسجد مقدس جمکران تجلیگاه صاحب الزمان، ص ١١٢
#امام_زمان
#داستان_تشرف
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••
🔴#داستان_تشرف
✅#توسل_به_امام_زمان ارواحنافداه
عالممحقق شیخ حسن تویسرکانی فرمود: اوایل جوانی که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم امر معیشت بر من سخت می گذشت. بنا گذاشتم فقط به قصد دعا برای توسعه حال به کربلا مشرف شوم. اولی که وارد شدم شب را خوابیدم در حالی که هنوز به حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام مشرف نشده بودم. در خواب به حضور حضرت بقیه الله ارواحنا فداه رسیدم، فرمودند: «فلانی دعا کن»! عرض کردم: مولا جان، من فقط به قصد دعا کردن مشرف شده ام. فرمودند: خیلی خوب، اینجا بالای سر است، دعا کن.
▪️▫️▪️
🔸من دست به دعا برداشتم و با تضرع و زاری دعا کردم. فرمودند: نشد! دوباره بهتر از اول مشغول دعا کردن شدم، باز فرمودند: نشد! مرتبه سوم به جد و جهد آنگونه که بلد بودم در دعا اصرار نمودم. باز فرمودند: نشد! در اینجا من عاجز شدم وعرض کردم: آقاجان! دعا کردن وکالت بردار هست یا نه؟! فرمودند: بله هست. عرض کردم: من شما را وکیل کردم که برای من دعا بفرمایید. حضرت فرمودند: خیلی خوب و دست به دعا برداشتند و برای من دعا کردند و من در اینجا از خواب بیدار شدم بعد هم به نجف برگشتم.
▪️▫️▪️
🔸ناقل قضیه میگوید: شخص تاجری از اهل تویسرکان که ساکن تهران بود، به زیارت عتبات مشرف گردید و به حضور مبارک حجةالاسلام میرزای رشتی رسید و چون شیخ حسن تویسرکانی از شاگردان مبرز ایشان بود بهمین جهت میرزای رشتی توصیف او را نزد تاجر تویسرکانی بسیار نمودند و بالاخره فرمودند: دخترت را به او بده. حاجی تاجر فورا قبول کرد. پس از چند روز جناب شیخ حسن صاحب عیال و ثروتو خانه و زندگی گردید.
___________پ.
داستانهای ملاقات بامولا مارا به معرفت و شناخت ویقین به مولا میرساند..
📓عبقری الحسان ج۱ص۳۸۶,
📓ملاقات با امام زمان در کربلا ص ۶۳
#داستان_تشرف
#امام_زمان
━⊰🌼🦋🌼⊱━━
https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9