eitaa logo
مدرسه مجازی💠آوای توحید💠
7.6هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
562 ویدیو
35 فایل
کانال دوره های عرفانی و فلسفی مجازی آوای توحید lms.avayetowheed.ir جهت شرکت در دوره های حضوری در قم 👇 https://eitaa.com/ava1001 👤کارشناس مدرسه مجازی : @ava1234 معرفی دوره این هفته👇 دوره مربی گری مهدکودک+مدرک فنی حرفه ای https://B2n.ir/s75126
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️ خدا در بت خانه ✍ در مثنوی طاقدیس (ملااحمدنراقی) آمده که : از بلاد می گذشت. به شهری رسید که همه مردمش بت پرست بودند. بین او و بزرگان شهر از برهمنان و بت پرستان مباحثات زیادی در باب اعتقاد و دین درگرفت. در آخر بزرگ برهمنان گفت : همه صحبتهای شما بر پایه منطق بود، اما حق بر پایه واقعیت است و اگر حرف شما و دین شما بر است، چرا تنها شهر، با گذشت چند دهه از ساخت آن، رو به ویرانی نهاده و ترک بر ساخت آن وارد آمده، اما بتخانه ما صدها سالست که پابرجاست. این نشان از حقانیت ما دارد و بقیه هم که دستاویز خوبی بدست آورده بودند، شروع کردند به پروراندن این سخن و گشودن زبان طعن به میر. میر در پاسخ گفت: اتفاقاً درست همینست، چرا که اسمی در مسجد مسلمانان خوانده شود، که کوه در تجلی تاب ان نیارد و دریاهای خروشان تحمل نتوانند آورد، چه برسد به خشت و گل مسجد، اما در بتخانه شما این اسم بزرگ و این قهار خوانده نمی شود. بزرگ بلافاصله گفت، اگر اینچنین است، بیا اینجا و هر چه خواهی اسم خدایت بیاور و بگشا و عبادت کن. میر ، دل به ایزد یکتا داد، بر غیرت حق اعتماد کرد. بنا گاه بر او الهام شد که مترس و عصایت بینداز(اشاره به داستان حضرت موسی). پس بانگ زد بر برهمن که فردا موعد ما و شماست. به بتخانه بیایم و نام خدا را به شما بنمایانم. ✨ پس به خلوتی روی آورد و با خدا شروع به مناجات کرد که ای بی نیاز، من را چه به بت شکنی؟ من هنوز اسیر بت نفس خویشم. آنچه وعده دادم با تکیه بر تو بود و غیرتت. خود به من الهام کردی که بگویم. من هیچ هیچم و خود راه بنمای که خود دانی... تا به صبح مشغول مناجان و تضرع و گریه و زاری با حق بود. ✨ پس صبح به سوی بتکده روان شد و همه مردم شهر در گرداگرد آن جمع بودند. پس با ذکر بر لب و یاد او در دل وارد شد . بر روی پشت بام آن رفت و شروع کرد به گفتن اذان. تا گفت الله اکبر، لرزه ای در همه شهر در گرفت و همه، از کوچک و بزرگ، بی اختیار الله اکبر بر زبانشان جاری شد. حتی شیرخوار و چهارپایان و گاو و گوسفندها. ✨ را به اتمام رساند و داخل بتخانه شد. را گشود و به نماز ایستاد. تا دستها را بالا برد و تکبیر گفت، شنید که در و دیوار وبتها و زیور آلات و همه و همه، با او الله اکبر می گویند و زمین و ستونها در حال لرزش است. با عجله به بیرون دوید. بناگاه، کل ساختمان فرو ریخت، همه بتها، زیور آلات و... به صورت گردی در آمد و به باد سپرده شد و هیچ نشانی از بت و بتخانه برجای نماند. 💫 آنگاه بود که همه مردم شهر، به یکجا بر گذشته باطل خود تاسف خوردند و نوای توحید در شهر طنین انداز شد. 💫 📚مثنوی طاقدیس 📌 کانال رسمی موسسه آوای توحید https://eitaa.com/joinchat/3576430603Cf4a92fc96a 🙏مارادرنشر هر چه بیشتر مطالب یاری فرمایید 💢