eitaa logo
مُـݩـج᳜ــے❥
266 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
113 فایل
ټݩہا‌اُمیدماݩ‌بہ‌ݩجاټ،"ټُــۅیۍ"♡ سَـݪام‌اِۍمُـݩـجےِ‌بشـࢪیټ♡ 🍃مټعݪق‌بہ‌مجمۅعہ‌اَعۅان‌ُاݪمنجے بامجۅز ازسازماݩ‌ټبلیغاټ‌اسݪامے مشہد ⇦خادم‌کاݩاݪ‌ @avanolmonji_98 ⇦آشݩایۍبیشټࢪ وثبټ‌ݩام‌دࢪڪݪاس‌ها خادم‌ࢪۅابط‌عمۅمے @avanol_monji
مشاهده در ایتا
دانلود
رفع خستگی کار با اینجا دعوت شدن و تقدیر از خادمان موکب اختتامیه موکب ما بود🙂🥇 منتظر گزارش های تصویری دیگه در چند روز آینده باشید😍
یک‌اربعین‌گذشته‌وزینب‌رسیده‌است بالای‌تربتی‌که‌خودش‌آرمیده‌است 🖤🏴
فقط خواستم بگم این همه روضه، این همه عزاداری، این همه سخنرانی..همه و همه برای رسیدن به امام مونه... همه ی کسایی که توی این دو ماه براشون گریه کردیم کسایی بودن که برای امام شون خودشونو فدا کردن؛ مهم ترین درسی که می تونیم بگیریم همینه، اینکه باید تو راه امام زمان مون باشیم، تنهاشون نذاریم🙂 بیاید از الان شروع کنیم، بسم الله بگیم، به مدد امام حسین مون و امام زمان مون شروع کنیم به شناخت حضرت حجت عجل الله شروع کنیم به تبلیغ و صحبت درباره امام زمان مون...🫀 شبتون مهدوی💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مُـݩـج᳜ــے❥
یک چله از برای شما ناله سر دهم؛ تا در مُحَرمت بشوم مَحْرَمت حسین(ع) التماسِ دعا از شما خوبان 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
شب عاشورا را با حسین صبح کرده بودند. حسین با نماز و آنها با حسین! خندیده بودند از شوق کربلایی شدن. گریسته بودند از غربت حسین! سر بر شانه هم زمزمه کرده بودند: غریبم وا غریبم وا حسینا... راه رفته بودند و دنبال ره گشته بودند برای بچه‌های حسین... رفته بودند و از دور حال عباس را دیده بودند... زهیر علم برده بود نزد عباس و یادش آورده بود کلام علی را در یاری حسین... ابوالفضل لحظه شهادت امیرالمومنین بر وفای با حسین عهد بسته بود، حال خودش کوه غم بود، و کوه را آتش زده بود ظهیر... علمدار ایستاده بود برای پاسداری از خیمه‌های حسین... پناه اهل حرم بود و قوت قلب امام... زمزمه لب‌هایش: خدایا اگر دو دستم را این نامردان قطع کنند من هستم ، من پای حسین هستم... خورشید روز عاشورا با درد تابید... طبل جنگ نواخته شد... حر رفت به میدان، مسلم بن عوسجه هم رفت، حبیب راهی شد، پسر حر یا حسین گفت و رفت... در جنگ تن به تن کسی حریفشان نبود... هجوم جمعی آوردند، مسلم از اسب به زمین افتاد... اباعبدالله آمد کنارش: - رحمت خدا بر تو ای مسلم ابن عوسجه. تو به سوی بهشت پرواز کردی و ما نیز می‌آییم. حبیب کنار مسلم زانو زد. مسلم اشاره کرد به امام و رو به حبیب گفت: - جانت را فدایش کن حبیب... حبیب، حسین! این داستان ادامه دارد... 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حر و پسرش با بدنی پر زخم به زمین افتادند... در جنگ تن به تن بیش از ۳۰۰ نفر را کشته بودند. تیربارانش کردند و... اول پسرش را دید که شهید شد: - الحمدلله که خدا تو را فدایی حسین کرد و جاهل از دنیا نرفتی! و اباعبدالله در شهادت حر فرمود : - مادرت اسم نیکویی برایت گذاشت؛ حر... آزاده... آزاده‌ای در دنیا و آخرت! و اشک بود و صورت حسین ... باران بود و چشمان حسین... زمزمه بود و لب‌های حسین...! بحارالأنوارج۴۴و۴۵.ص۳۱۹و۱۴ 🖤 یاران چه غریبانه رفتند از این خانه هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه حسین با شهادت هر یک از یارانش قطره قطره آب می‌شد... عده ی ایشان کم بود و هرگاه یکی از یاران می‌افتاد... نقص در لشکر اباعبدالله به چشم می‌آمد اما عباس بود. همه جا چشم حسین به عباس روشن می‌شد . کار هرجا سخت می‌شد ،محاصره که تنگ می‌شد ک هجوم عباس محاصره را می‌شکست و گشایش می‌شد ... اما عطش... و آب... و گرما... سنگینی زره... و بار غم تنها شدن حسین، همه را بی‌تاب‌تر کرده بود که ؛ - خدایا من هم بروم حسین تنهاتر می‌شود ! - خدایا این قوم با حسین چه می‌کنند؟ - خدایا هزار جان بده، هزار بار تکه تکه شوم اما گردی بر چهره حسین ننشیند! - خدایا اشک حسین ما را بیچاره کرده است... - خدایا... 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}