هدایت شده از ذاکرین
4سال از عروسیم با محسن گذشته بود...
محسنی که تو این4سال یه شبم منو تنها نزاشته بود از زمانی که ماشین و خونه خریدیم و وضع مالیمون خوب شد یه شب در میون به بهانه های مختلف شب خونه نمیومد😢 💔دیگه واقعا از رفتاراش کلافه شده بودم و بهش #شک_کرده بودم😶
هفتهی پیش بود که بود محسن ساعت ۵ از سرکارش اومد خونه یه دوش گرفت و گفت امشب باید برگردم سرکار و شیفت شب وایستم به رفیقم پیام دادم که آماده باشن در خونمون که محسنو #تعقیب کنیم ببینیم کجا میره همین که محسن رفت منم سریع حاضر شدم و راه افتادیم دنبالش اما محسن سمت محل کارش نرفت و.... 😳👇
https://eitaa.com/joinchat/4276486319Cf5d1209cfd
کاش هیچوقت #تعقیبش نمیکردم😞
هدایت شده از ذاکرین
۳ سال از عروسیم با امیر گذشته بود
امیری که تو این ۳ سال یه شبم منو تنها نزاشته بود از زمانی که حامله شدم یه شب در میون به بهانه های مختلف شب خونه نمیومد دیگه واقعا از رفتاراش کلافه شده بودم و بهش #شک_کرده بودم
ماه ششم حاملگیم بود امیر ساعت ۵ از سرکارش اومد خونه یه دوش گرفت و گفت امشب باید برگردم سرکار و شب کاری وایستم به رفیقم پیام دادم که آماده باشن جای خونمون که امیرو #تعقیب کنیم ببینیم کجا میره همین که امیر رفت منم سریع حاضر شدم و راه افتادیم دنبالش اما امیر سمت محل کارش نرفت و....👇
https://eitaa.com/joinchat/349241597Ccfa393e1d8
کاش هیچوقت #تعقیبش نمیکردم😞
هدایت شده از خانواده با نشاط ما ❤️
⭕️شاید برای شما هم اتفاق بیوفتد⭕️
با پدرام زندگی خوبی داشتیم
حدود 6 سال از #زندگیمون میگذشت تا اینکه از یه ماه پیش هر شب حدود ساعت 9 پدرام از خونه میزد بیرون و آخرشب برمیگشت
از اون موقع #اخلاقش#تلخ شده بود و به دلایل کوچیک غر میزد و دعوام میکرد #جمعه شب وقتی رفت
سریع آماده شدم #تعقیبش کردم رفت تو #خونهی قدیمی مادر مرحومش🤔 خیالم راحت شد اومدم برگردم که #ناگهان دیدم ... 🔥😰
https://eitaa.com/joinchat/2113601843C0c9cfcd636
🔴 خدا این صحنه رو نصیب هیچ #زنی نکنه☝️🏻😞