فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طلوع گرم چشمانت
مرا صادقترین صبح است
اگر نه کار خورشیدِ جهان
عادت شده ما را...
صبح زیباتون بخیر و سلامتی 🌞🪴
✨@avayeqoqnus✨
🍁 الهی؛ مَکُش این چراغ افروخته را
🌼 مُسوز این دل سوخته را
🍁 مَدَر این پردهی دوخته را
🌼 و مَران این بندهی نو آموخته را
🍁 آمین 🙏🌸
#خواجه_عبدالله_انصاری
#مناجات
✨@avayeqoqnus✨
از بَهرِ دفع غم به کسی گر بَری پناه
هم غم به جای ماند و هم آبرو رود...
#جلالالدین_همایی
✨@avayeqoqnus✨
📜 حکایت مسجدِ مهمان کُش!
در اطرافِ شهر ری مسجدی بود که ساکنان خود را می کشت . هر کس شب بدان مسجد درمی آمد همان شب از ترس در جا می مُرد و نقش بر زمین می شد .
هیچکس از اهالی آن شهر جرأت نداشت مخصوصاََ در شب قدم بدان مسجدِ اسرارآمیز بگذارد .
اندک اندک این مسجد آوازه ای در شهرهای مجاور به هم رسانید و مردم حومه و اطراف نیز از این مسجد بیمناک شده بودند .
تا اینکه شبی از شب ها غریبی از راه
میرسد و یکسر سراغِ آن مسجد را میگیرد .
مردم از این کارِ عجیبِ او حیرت می کنند و می پرسند : با آن مسجد چه کار داری ؟
مردِ غریب با خونسردی و اطمینان تمام می گوید : می خواهم امشب در آن مسجد بخوابم .
مردم حیرت زده می گویند : عقل هم خوب چیزی است ، مگر از جانت سیر شده ای ؟!
مرد غریب می گوید : من این حرف ها سرم نمی شود . من به این حیاتِ دنیوی وابسته نیستم تا از کشته شدن واهمه ای داشته باشم .
خلاصه به قول معروف « سرم درد میکند برای اینجور کارها !»
بار دیگر ملامت جماعت شرع می شود امّا هر چه می گویند و اندرز می دهند گویی که بر آهنِ سرد می کوبند .
مردِ غریب بی توجّه به نصایح مردم ، شبانه قدم در آن مسجد اسرار آمیز میگذارد و روی زمین دراز می کشد تا چُرتی بزند .
در این حال صدای هولناکی بلند میشود . گویی کسی با صدای پُر طنین می گوید : آهای کسی که داخلِ مسجدی ، همین الّآن به سراغت می آیم .
این صدا پنج بار شنیده شد . امّا آن مردِ غریب هیچ نترسید بلکه خوشحال هم بود .
از اینرو با حالت آماده و مُصمّم از جا برخاست و فریاد زد : هر کسی هستی بیا تو ، من آمادی مرگم . اگر جرأت داری بیا جلو...
در همین لحظه بود که بر اثرِ این فریاد ، طلسم شکسته شد و از هر سو انبوهِ طلا سرازیر شد و آن مردِ غریب شروع کرد به جمع کردن آنها ...
این حکایت ، نقدِ حالِ عارف صادقی است که منازلِ پُر خوف و خطرِ ریاضت و سلوک را تا منزل مقصود طی می کند و از رنجِ راه و مصائبِ طریق و تهدید نفس و القائاتِ قاعدین و وسوسه گران سرد نمی شود و عاقبت به گنج معارف و معدن حقایق دست می یازد .
🔻 برگرفته از دفتر سوم مثنوی معنوی
#حکایت
#مولوی
✨@avayeqoqnus✨
وسواسی باشید
در انتخاب:
کتابهایی که میخوانید
فیلمهایی که میبینید
آدمهایی که با آنها معاشرت میکنید
موضوعاتی که به آن فکر میکنید
چون اینها غذای روح شما هستند... 👌🌸
عصرتون زیبا و دلپذیر رفقا ☕️🍰
✨@avayeqoqnus✨
❣ خون دل ❣
مرغی به باغ رفت و یکی میوه کَند و خورد
ناگه ز دست چرخ به پایش رسید سنگ
خونین به لانه آمد و سر زیر پر کشید
غلتید چون کبوترِ با باز کرده جنگ
بگریست مرغ خُرد که برخیز و سرخ کن
مانند بال خویش، مرا نیز بال و چنگ
نالید و گفت خونِ دلست این نه رنگ و زیب
صیاد روزگار، به من عرصه کرد تنگ
آخر تو هم ز لانه، پی دانه بر پری
از خون پر تو نیز بدینسان کنند رنگ
در سبزه گر روی، کندت دست جور پر
بر بام گر شوی، کندت سنگ فتنه لنگ
آهسته میوهای بکن از شاخی و برو
در باغ و مرغزار، مکن هیچگه درنگ
میدان سعی و کار، شما راست بعد ازین
ما رفتگان به نوبت خود تاختیم خنگ
#پروین_اعتصامی
✨@avayeqoqnus✨
💫🌿
یک عمر در انتظاری
تا بیابی آن را که درکت کند
و تو را همان گونه که هستی بپذیرد،
و عاقبت در می یابی که او از همان آغاز
"خودت" بوده ای!
🔸 از کتاب "یادداشت های مرد فرزانه"
نوشته ریچارد باخ
#بریده_کتاب
✨ @avayeqoqnus ✨
🕊
بی عشق دلم جز گِرِهی کور چه بود؟
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود 🌹
#قیصر_امین_پور
✨ @avayeqoqnus ✨
♦️ تک بیتی های پرمعنا از سعدیِ شیرین سخن:
⚜ تواضع گر چه محبوب است و فضل بیکران دارد
⚜ نباید کرد بیش از حد که هیبت را زیان دارد
⚜ دشمن خود را نباید زد تبر
⚜ گر توانی کشت او را با شِکر
⚜ هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
⚜ بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
⚜ دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی
⚜ زنهار بد مکن که نکردست عاقلی
#سعدی
✨ @avayeqoqnus ✨