eitaa logo
آوای ققنوس
8.3هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
577 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح نفسش حق است به هر بهانه بیدارت میکند که روز تازه را شروع کنی؛ به نوری، به عطر چایی یا به صدای گنجشکی هر چه هست زندگیست و زندگی زیباست. 🪴 صبح بخیر و سلامتی رفقا 🌞💐 ✨ @avayeqoqnus
پروردگارا؛ از اینکه یکبار دیگر مرا لایق حیات دانستی، از اینکه فرصت یک شروع مجدد را به من عطا کردی سپاسگزارم. هزاران بار شکرت 🙏🌹 @avayeqoqnus
. در دل چو عشقت آمد سودای جان نمانَد در جان چو مهرت افتد عشقِ روان نگنجد 🌹 @avayeqoqnus
. 📕 قاچاقچی زبل! مردی با دوچرخه بـه خط مرزی می‌رسد. او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد. مامور مرزی می پرسد: “در کیسه ها چه داری؟” مرد می‌گوید: “شن.” مامور وی را از دوچرخه پیاده می کند و چون بـه او مشکوک شده بود، یک شبانه روز وی را بازداشت می کند، ولی پس از بازرسی جز شن چیز دیگری در بساط مرد دوچرخه سوار نمی یابد؛ بنابراین بـه او اجازه عبور می‌دهد. هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا می شود و مشکوک بودن و بقیه ماجرا… این موضوع بـه مدت سه سال هر هفته یک‌بار تکرار می شود و پس از آن مرد دیگر در مرز دیده نمی‌شود. یک روز مامور او را در شهر می‌بیند و پس از درود و احوال پرسی، بـه او می‌گوید: "من هنوز هم بـه تو مشکوکم و می‌دانم کـه در کار قاچاق بودی، راستش را بگو. چه چیزی را از مرز رد می‌کردی؟" قاچاقچی می‌گوید: "در کار قاچاق دوچرخه بودم و تو در کیسه شن دنبال مدرک بودی!!" بعضی وقت ها دید ما آنقدر محدود می‌شود که موضوعات فرعی ما را بـه کلی از موضوع اصلی غافل می‌کنند. @avayeqoqnus
. انار فصل ندارد هر وقت تو بخندی می شکفد... ❤️‍🔥 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پدر خیال می‌کرد آدم وقتی در حجره خودش تنها باشد، تنهاست. نمی‌دانست که تنهایی را فقط در شلوغی می‌شود حس کرد... 📚 سمفونی مردگان ✍ عباس معروفی ✨ @avayeqoqnus
🌸🍃 دلِ فارغ ز درد عشق، دل نیست تن بی‌دردِ دل جز آب و گل نیست ز عالَم رویت آور در غمِ عشق که باشد عالمی خوش، عالم عشق @avayeqoqnus
از عارفی پرسیدند: "روی نگین انگشترم چه حک کنم که وقتی شادم به آن بنگرم و وقتی غمگین شدم به آن نظر کنم؟" گفت: "حک کن می‌گذرد..." @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. در بغداد روزی مستی افتاده بود و طاقت رفتن نبودش از مستی. شیخ جنید بر گذشت. چشم آن مست بر شیخ افتاد و شیخ را نیز بر وی افتاد. مست شرم داشت گفت: "یا شیخ! چنین که هستم می‌نمایم تو چنانک می‌نمایی هستی؟" گریه بر شیخ افتاد. به سبب این صدق حق تعالی آن مست را توبه داد. @avayeqoqnus