🌷 واعظی پرسید از فرزند خویش
🍃 هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟
🌷 صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
🍃 هم عبادت هم کلید زندگی ست
🌷 گفت: "زین معیار اندر شهر ما
🍃 یک مسلمان هست آن هم ارمنی ست"
#پروین_اعتصامی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
آزادی همان بی تعهدی نیست.
آزادی، توانایی انتخاب کردن،
و تعهد به آن انتخاب است.
🔻 از کتاب "زهیر"
✍ پائولو کوئلیو
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
تو نگاهت به خدا باشه
خدا و تمام نیروهاش
برای تو خواهند بود...
#خدا
✨@avayeqoqnus✨
به سالها بعد فکر می کنم!
به زیبایی سپیدی موهایمان
میدانستی؟
پیر شدن کنار تو چقدر میچسبد!؟
اینکه دستانم بلرزند،
پاهایم توان راه رفتن نداشته باشند،
و کنارت بنشینم و بی اختیار
سنگینیِ سرم را روی شانه هایت رها کنم!
خوابم ببرد
و رویای آن روزی را ببینم
که برای اولین بار گفتهام،
دوستت دارم
و تو خندیدی... ❤️ 🌿
#دلنوشته
✨@avayeqoqnus✨
باز کن پنجره را
من تو را خواهم برد
به سرِ رودِ خروشانِ حیات،
آب این رود به سر چشمه نمی گردد باز؛
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز .
باز کن پنجره را
صبح دمید...
صبح بخیر و شادکامی 🌞🍀
روز پربرکتی داشته باشید رفقا 💐
#حمید_مصدق
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در هیاهوی روزگار
اگر آرامیم
دلمان به خدا گرم است...
✨@avayeqoqnus✨
.
📜 ملا و فریب قاضی!
ملانصرالدین سندی داشت که باید قاضی شهر آن را تایید میکرد اما از بخت بدِ او قاضی هیچ کاری را بدون رشوه انجام نمیداد.
ملا هم آه در بساط نداشت که با قاضی شریک شود و کار تایید سند را به انجام برساند.
این بود که کوزهای برداشت و آن را پر از خاک کرد و روی آن عسل ریخت، بعد کوزهی عسل و سند را برداشت و نزد قاضی رفت.
کوزه را پیشکش کرد و درخواستش را گفت.
قاضی همین که در پوش کوزه را برداشت و عسل را دید بی فوت وقت سند را تایید کرد و هر دو شاد و خندان از هم خداحافطی کردند.
چند روز گذشت قاضی به حیلهی ملانصرالدین پی برد و یکی از نزدیکان خود را به خانهی ملا فرستاد و پیغام داد که در سند اشتباهی شده!
ملا به فرستاده قاضی جواب داد از طرف من سلام گرمی به قاضی برسان و بگو اشتباه در سند نیست در کوزهی عسل است!😄
#حکایت
#حکایت_طنز
#ملانصرالدین
✨@avayeqoqnus✨
عشق آموز، اگر گنج سعادت خواهی
دل خالی ز محبت، صدفِ بیگُهر است
#رهی_معیری
✨ @avayeqoqnus ✨
🍂🌼
عشق فقط تحسین نقاط قوت
و خوبیها نیست،
بلکه تحمل نقاط ضعف نیز هست
🔻 از کتاب "بخت و اقبالی که در
زندگی مییابیم"
✍ آلن دو باتن
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
هدایت شده از آوای ققنوس
.
الاغ گفت : رنگ علف قرمز است!
گرگ گفت : نه سبز است!
باهم رفتند پیش سلطان جنگل( شیر )
و ماجرای اختلاف را گفتند.
شیر گفت: گرگ را زندانی کنید.
گرگ گفت: ای سلطان، مگر علف سبز نیست؟
شیر گفت: سبز است ولی دلیل زندانی کردن تو بحث کردنت با الاغ است!
#تلنگر
✨ @avayeqoqnus ✨