eitaa logo
عکسنوشته فرهنگ و حجاب
687 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃شناخت ویژگی های امام راه اینکه ما معرفتمان به امام را بالاتر ببریم این است که هر چه بیشتر صفات امام را بشناسیم. ما هر چه بیشتر صفات امام را بشناسیم نتیجه اش بالاتر رفتن معرفت ما به امام می شود، که امام چه کسی است؟ چه جایگاه و صفاتی دارد؟ بهتـرین منبع برای این کـار زیارت جامعه کبیره است که در آن صفات و ویژگی های امام آمده. خواندن زیارت جامعه کبیره توصیه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به سید رشتی است. علامه مجلسی هم از قول💭 پدرشان می‌گویند که امام زمان به پدرشان گفتند زیارت جامعه «نعم الزیارة» زیارت خوبی است. پس خواندن این زیارت مهم در باب امام شناسی توصیه علما و بزرگان و ائمه معصومین ماست. 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سه دقيقه در قيامت 15.mp3
24.39M
قسمت 5⃣1⃣ "تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم" * اوصاف ملائکه *نقش و حضور ملائکه در عالم *استغفار ملائکه به چه معناست؟ *ملائکه به کدام عالم تعلق دارند؟ * دسته‌بندی ملائکه در کتاب وسائط *ملائکه واسطه فیض *ملائکه عالیین *عرش مقام قضا و قدر است *رزق عالم ماده از کجا منبث می‌شود؟ *قضا و قدر یک امت به واسطه فرد *تفاوت ملائکه و انسان *ملائکه عابدین * مثالی جالب از جبر و اختیار 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
🦋 ۳۰ روز تا عرفه 🦋 🌼امروز به نیت ❣شهید محمدهادی ذوالفقاری❣ قرائت ☘ دعای عهد ☘ ✨ان شاءالله عمل گفته شده را انجام دهیم تا شفاعت شهید شامل حالمان شود✨
💟 نهمین روز ذی القعده 🌺قرائت آیات ۱ تا ۳۵ سوره انعام ☘ثواب قرائت امروزمون رو هدیه میکنیم به امام سجاد علیه السلام. ان شاءالله بحق این امام بزرگوار شفای همه بیماران الخصوص بیماران کرونایی😍
حنان ترک"بازیگر مصری" مدتی ستاره ی اهل زمین بودم، با حجابم از خدا می خواهم مرا ستاره ی آسمان ها کند. جواهرانه، ص ۷۰ 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⭕️ همسر بیل گیتس: 🔻 سریع‌ترین کاهش نرخ ‎فرزندآوری به ازای هر زن در تاریخ جهان در ایران اتفاق افتاده است! 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
☘بیمارم و از دوست شفا می خواهم 🌼از اهل کرم لطف و عطا می خواهم ☘مشهد برسم کنار هر گلدسته 🌼هر چیز ندارم از رضا می خواهم 🦋در این روزهای سخت به نیت ✨تعجیل در فرج مولا ✨رفع بلای کرونا که کل کشور چندین ماه با آن درگیر هست و رفع معیشت مردم ✨شفای همه بیماران الخصوص بیماران کرونایی از ته دل به باب الحوائج موسی بن جعفر علیه السلام و امام رضا علیه السلام متوسل میشویم و ختم صلوات میگیریم. ان شاءالله بحق محمد و آل محمد دعاهامون به مرحله اجابت برسند🤲 🌺در صورت حضور تعداد صلوات خود را اعلام نمایید. @shahid_ahmadali_nayeri 😍
4_5857178881605240430.mp3
1.19M
آهنگ میشه ضامنم بشی از غلامرضا صنعتگر 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
📛 مدلینگ یا تن فروشی؟؟؟ 🚷 صنعت مدلینگ از صنایع پر درآمد این روز های دنیا است بخصوص برای بانوان، در کشور ماهم به لطف اینستاگرام و مدیریت که بر زندگی ما می‌کنند خانم های زیادی دوست دارند وارد این عرصه شوند. 🔞 افرادی که تازه وارد این کار می شوند برای اینکه زود معروف شوند تصمیم به عکاسی در مناطقی می گیرند که فضای دلنشینی داشته باشد و کجا بهتر از استان چهارمحال و بختیاری که طبیعت بسیار بکری دارد. 📵 در سایه خواب سنگین هم مسئولین و هم جوانان انقلابی استان تالاب چغاخور پاتوق مدلینگ های پیش پا افتاده شده است و به حدی گستاخ شده اند که تمام تصاویر خود را در اینستاگرام منتشر می کنند. 📌 اینستاگرام با مدیریت افکار کمر برنابودی فرهنگ اصیل ایرانی بسته است. 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد قرائتی به علامه طباطبایی گفتند: چه کنیم که امام رضا علیه السلام نزد خدا واسطه شود؟ گفت: بروید حرم و بگوئید بفاطمه بفاطمه بفاطمه. سه بار آقا را به فاطمه قسم بدهید. امام دعایت را مستجاب می‌کند. 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جناب آقای مسئول! به چه قیمتی سلامتی مردم را به خطر می اندازید؟! پدر و مادر عزیز! چرا نسبت به سلامتی ثمره ی زندگیتون آنقدر بی توجه هستید؟ ما کجای صحنه هستیم؟ 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
سه دقیقه در قیامت 16.mp3
25.41M
قسمت 6⃣1⃣ "تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم" * بررسی دو دسته از ملائک ۱. ملائکه قبض روح ۲. ملائکه کتابت اعمال * نکاتی پیرامون ۴ مَلَک مقرب * استنساخ ملائکه به چه صورت است؟ * ساختار عالم، ساختار تنزلی است. * ملائکه لوح محفوظ دارند. * اختلاف مراتب موجودات عالم، به اختلاف توجه و ذکر آنهاست. * پیامبر (ص) واسطه وجودی بین خدا و جبرئیل (ع) است *جبرئیل (ع) واسطه تنزل معارف است. * ملائک قبض روح می‌کنند، به چه معناست؟ * تفاوت وفات و فوت چیست؟ * مراتب قبض روح، به مراتب انسان‌هاست. * آیا پیامبر (ص) توسط حضرت عزرائیل(ع) قبض روح شد؟ 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
🦋 ۲۹ روز تا عرفه 🦋 🌼امروز به نیت ❣شهید سید مصطفی موسوی❣ قرائت ☘ دعای مجیر ☘ ✨ان شاءالله عمل گفته شده را انجام دهیم تا شفاعت شهید شامل حالمان شود✨
💟 دهمین روز ذی القعده 🌺قرائت آیات ۳۶تا ۷۰ سوره انعام ☘ثواب قرائت امروزمون رو هدیه میکنیم به امام سجاد علیه السلام. ان شاءالله بحق این امام بزرگوار شفای همه بیماران الخصوص بیماران کرونایی😍
🔸️آنها که را جدی نمی‌گیرند، کرونا آنها را جدی خواهد گرفت. اگرچه این ویروس مرموز زندگی ما را به سُخره گرفته، اما نشان داده که جنبه‌ی شوخی کردن ندارد. آنها که با دُم شیرِ کرونا بازی می‌کنند، روزی از دَم شمشیر او رد می‌شوند. 🔸️آنها که مرگ را برای همسایه می‌دانند، خاکریزِ احتیاط را رها کرده و وسط میدان‌اند. مرگ، سایه به سایه‌ی این ویروس می‌رود و سایه‌ی این مردمان را با تیر می‌زند. 🔸️یک پایان تلخ، همیشه بهتر از یک تلخی بی‌پایان نیست. یابن آدم! اِسمع، اِفهم! با تلخی فاصله‌گذاری‌ها کنار بیا تا میان تو و شیرینی‌ها فاصله نیفتد. دستورالعمل‌ها را رعایت کن تا کارَت با کرام‌الکاتبین نیفتد. 🔸️بلی مرگ حق است اما عقل هم پیامبر حق است. احتیاط شرط عقل است و دفع خطر احتمالی عقلا واجب است. باید آسه رفت و آسه آمد تا کرونا ما را شاخ نزند. "وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ" خود را به دست خویش به هلاکت نیفکنید. سلامت، امانت است و امانت باید در امنیت باشد. 🔸️هموطن! من ماسک می زنم تا سایه‌‌ی تو همواره بالا سر خانواده‌ات باشد. تا دعای والدینت برای سلامتی تو، مستجاب شود. تا اگر من خوشحالم، تو نیز خوشحال باشی. راستی، تو ماسک می‌زنی؟! 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
4_5859329526349170168.mp3
4.27M
🔸شب جشن و عیده 🌙(ع) 💠 سرود فوق العاده 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
🍃شهید عباس بابایی ما یه نگاه کردن داریم، یه دیدن. من شاید تو خیابون ببینم اما نگاه نمی کنم. 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم من زنده‌ام قسمت پنجاه و چهارم یکی از زنان عرب برای ما توضیح داد که قبلاً شیر این گاوها با دستگاه‌های پیشرفته ی مدرن دوشیده می شده، حالا آنجا برق ندارد و گاوها پرشیر شده‌اند و ما می‌خواهیم شیرشان را بدوشیم. هر کدام از اینها روزانه پنجاه تا هشتاد لیتر شیر می‌دهند. گاوهای درشت هیکلی که هر کدام از ما زیر یک لنگشان جا می‌شدیم، منتظر بودند که آنها را بدوشیم. با راهنمایی زنان عرب که دامداران سنتی بودند تا غروب آنروز توانستیم با ده بشکه شیر و انگشتان زخم و زیلی به مسجد برگردیم و برای فردای رزمندگان شیربرنج درست کنیم. شیر ها آنقدر چرب بود که تا چند روز از آنها سر شیر می‌گرفتیم. هیچ نقطه‌ای از شهر امن نبود. بعضی از گاوها باردار و نزدیک به وضع حمل بودند. برادر جعفر مدنی زادگان آنها را از آغل درآورد و به گاراژی نزدیک ایستگاه دوازده انتقال داد. دستگاه شیردوش را هم تعمیر کردند و با برق ژنراتور به کار انداختند. جالب اینکه گاوهایی که موقع دوشیدن شیر از ما رم می کردند دستگاه صدای دستگاه مکانیزه شیردوش را که شنیدند همگی به صف شدند. بعد از اینکه ایستگاه دوازده مورد هجوم بعثی های عراقی قرار گرفت آنها را به زمین چمن ورزشگاه منتقل کردند. یک روز دیگر گذشته بود. حال آبادان روز به روز بدتر می شد. دود غلیظ ناشی از سوختن تانکرهای عظیم نفتی، این سرمایه ی ملی، تمام شهر را فرا گرفته بود. هر کس که در مسجد کار می کرد عزیزی هم در جبهه داشت که از حال و روزش بی خبر بود. آژیر حمله ی هوایی که موزیک متن روزهای زندگی ما شده بود هر روز شدیدتر می شد و ریتم یکنواخت و طولانی اش آزارم می‌داد. اضطراب و دلواپسی احساسی دائمی بود که از ما جدا نمی شد. خواهران متاهل با دیدن برادر هایی که از جبهه برای بردن غذا می‌آمدند سراسیمه و مضطرب حال همسرانشان را جویا می‌شدند و بعضی وقت‌ها به جای خبر سلامتی، خبر شهادت همسرانشان به آنها می رسید. صحنه ها بسیار غم انگیز و ناراحت کننده بود اما بردباری خواهران در برابر حوادث و اخباری که از جبهه می‌آمد ستودنی بود. باورم نمی شد ظرفیت آدمی تا به این حد باشد که خبر مرگ عزیزش را بشنود و دم نزند و ضجه نکند. جنگ، تلخ و طاقت فرسا بود. در مسجد با خواهر دشتی مشغول گفت و گو بودم. به او گفتم: از وقتی به اردوی منظریه ی تهران رفتم خیلی وزن کم کردم. فکر کنم وزنم به زیر چهل کیلو رسیده. شلوارم توی دست و پام گیر می کنه، دنبال یه سنجاق قفلی به این در و اون در می زنم. زندگی خصوصی تعطیل شده و همه چیز از روال طبیعی اش خارج شده بود. به ندرت می توانستم به خانه بروم و خبر بگیرم. منتظر فرصتی بودم که به خانه بروم و سر و گوشی آپ بدهم و احوال آقا و بچه‌ها را بگیرم و یک سنجاق قفلی هم بردارم و به قولی که به سلمان و آقا داده بودم عمل کنم. روی یک تکه کاغذ نوشتم "من زنده‌ام" و راهی خانه شدم. آقا هر چند وقت یک بار به خانه سر می‌زد. چندتا مرغ داشتیم که تخم دو زرده می‌گذاشتند. تخم مرغها را جمع می‌کرد و بیمارستان O.P.D که محل کارش بود می برد و به مجروحان شیر و تخم مرغ دوزرده می‌داد که تقویت شوند و زودتر بهبود پیدا کنند. بین راه بودم که از رادیو ی جیبی که همیشه به گوشم چسبیده بود آژیر وضعیت قرمز اعلام شد و به دنبال آن صدایی نزدیک تر و مهیب تر از همیشه زمین را شکافت. همه در حالی که فرش زمین شده بودیم گوش ها را گرفته و سر ها را توی سینه جمع کرده بودیم. بعد از قطع صدای ضدهوایی و فرار میگ ها، دودی سفید رنگ در مسیر کوچه ی ما به هوا برخاست. شتابان و سراسیمه به سمت خانه دویدم. هر چه می دویدم خانه دورتر می شد. پاهایم کرخت شده بود. چشم‌هایم را فشار می دادم تا خانه را ببینم اما دیگر خانه ای در کار نبود... پایان قسمت پنجاه و چهارم 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB