eitaa logo
آیات غمزه
921 دنبال‌کننده
40 عکس
2 ویدیو
0 فایل
صفحه ی رسمی سایت آیات غمزه در شبکه اجتماعی ایتا ارتباط با مدیر: @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
ببین من هم صدای کوچکی در این هیاهویم راضیه مظفری به شوق دیدنت، طفلِ دبستان پیش از اردویم همه آماده...کفش و کوله...حتی گیره ی مویم... به گوشت می رسم از دورها... از دور های دور... ببین من هم صدای کوچکی در این هیاهویم الابیکم...هلابیکم... نمی دانم چه می گوید غذاهای بهشتی را تعارف می کند سویم ببین انگشت پایم تاولی کوچک زده اما به یاد کودکان کربلا چیزی نمی گویم رقیه_دوستم_موهای درهم برهمی دارد برای او ندارم هدیه ای جز گیرهٔ مویم... کسی در بین جمعیت ندیده مادر من را؟! زنی با مهربانی می نشیند آه... پهلویم... :: من اینجا آسمان را دیده ام با قد کوتاهم نمی خواهم که پیدایم کنند آری... نمی خواهم... اربعین @ayateghamze
پاییز می رسد که مرا مبتلا کند علیرضا بدیع پاییز می رسد که مرا مبتلا کند با رنگ های تازه مرا آشنا کند پاییز می رسد که همانند سال پیش خود را دوباره در دل قالیچه، جا کند او می رسد که از پس نه ماه انتظار راز درخت باغچه را بر ملا کند او قول داده است که امسال از سفر اندوه های تازه بیارد ـ خدا کند ـ او می رسد که باز هم عاشق کند مرا او قول داده است به قولش وفا کند پاییز عاشق است و راهی نمانده است جز این که روز و شب بنشیند دعا کند ـ شاید اثر کند و خداوند فصل ها یک فصل را به خاطر او جا به جا کند تقویم خواست از تو بگیرد بهار را تقدیر خواست راه شما را جدا کند خش خش... صدای پای خزان است، یک نفر در را به روی حضرت پاییز وا کند پاییز @ayateghamze
ما همه اکبر لیلازادیم قیصر امین پور باز هم اول مهر آمده بود و معلم آرام اسم ها را می خواند: اصغر پورحسین! پاسخ آمد: حاضر قاسم هاشمیان! پاسخ آمد: حاضر اکبر لیلازاد .... پاسخش را کسی از جمع نداد بار دیگر هم خواند: اکبر لیلازاد! ... پاسخش را کسی از جمع نداد همه ساکت بودیم جای او اینجا بود اینک اما، تنها یک سبد لاله ی سرخ در کنار ما بود لحظه ای بعد، معلم سبد گل را دید شانه هایش لرزید همه ساکت بودیم ناگهان در دل خود زمزمه ای حس کردیم غنچه ای در دل ما می جوشید گل فریاد شکفت! همه پاسخ دادیم: حاضر! ما همه اکبر لیلازادیم! پایداری بازگشایی مدارس @ayateghamze
طعم صلوات است این افشین علاء یک روز که پیغمبر در گرمیِ تابستان همراه علی می رفت در سایه ی نخلستان دیدند که زنبوری از لانه ی خود زد پر آهسته فرود آمد بر دامن پیغمبر بوسید عبایش را، دور قدمش پر زد بر خاک کف پایش صد بوسه ی دیگر زد پیغمبر از او پرسید: آهسته بگو جانم طعم عسلت از چیست؟ هر چند که می دانم! زنبور جوابش داد: چون نام تو می گویم گُل می کند از نامت صد غنچه به کندویم تا یاد تو را هر شب چون گُل به بغل دارم هر صبح که برخیزم در سینه عسل دارم از قند و شکر بهتر خوشتر ز نبات است این طعم عسل از من نیست، طعم صلوات است این شعر کودک شعر نبوی @ayateghamze
از بوی سیب پر شده تکبیر هفتمت یوسف رحیمی جان‌بخش‌تر ندیده کسی از تبسمت جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت آب حیات زمزمه‌های زلال توست جان می‌دهی به قلب بشر با ترنمت «اَسریٰ بِعَبدِهِ»... همه از لطف بندگی‌ست با دوست در «دَنَا فَتَدَلّیٰ» تکلمت دنیا سکوت کرد و حسین تو لب گشود از بوی سیب پر شده تکبیر هفتمت آه ای پدر به داد یتیمان خود برس! تلخ است این زمانه بدون تبسمت جان‌ها هنوز تشنۀ درک حضور توست تو حاضری و باز جهان می‌کند گمت شعر نبوی @karavanedel @ayateghamze
تا آمدی انسان به انسان گل تعارف کرد سعید مبشر قبل از تو انسان حرف انسان را نمی‌فهمید گل را نمی دانست، باران را نمی‌فهمید «آن»ی که از صبح ازل پیچیده در هستی انسان قبل از خنده ات، «آن» را نمی‌فهمید انسان قبل از چشم‌هایت هر چه می‌کوشید‌ پیدایی آن ذات پنهان را نمی‌فهمید هر شب می‌آمد بشنود عطر صدایت را حتی ابوجهلی که قرآن را نمی‌فهمید در بی زمان بوسیده پایت را وَ الّا رود در خود معطل بود و «جریان» را نمی‌فهمید تا آمدی انسان به انسان گل تعارف کرد قبل از تو انسان حرف انسان را نمی‌فهمید شعر نبوی @ayateghamze
هدایت شده از آیات غمزه
تا داشته ام فقط تو را داشته ام با یاد تو قدّ و قامت افراشته ام بوی صلوات می دهد دستانم از بس که گل محمدی کاشته ام سعید بیابانکی شعر نبوی @ayateghamze
موسم آن وعده ی دیرین می آید زکریا اخلاقی بعد از این توفان سنگین فصل باران های آهنگین می آید کاروان در کاروان گل، با صدای پای فروردین می آید روح صحراها گل افشان، جان مشرق ها و مغرب ها درخشان خاک لبریز از نیایش، از تمام دشت ها آمین می آید می تراود در فلسطین، می درخشد در بلندی های جولان در شبی سرشار حیرت، مثل ماه از آسمان پایین می آید پرشکوه این دشت ها را، اسب یال افشان او در می نوردد زیر باران تجلی، با سوارانی زلال آیین می آید در ترنم های لیبی، درنواهای شبانگاهان لبنان با تغزل های موزون، با بشارت های آهنگین می آید مثل سروی سایه گستر، می چمد در ساحت میدان لؤلؤ شوق ها گل می دهد باز، عشق ها را لحظه ی تکوین می آید از پی صبحی نمایان، در میان حلقه ی شوق شهیدان از مسیر ارغوان ها، با سپاه لاله و نسرین می آید چون نسیمی آسمانی می وزد در جمع یاران یمانی با شمیم آشنایی، با تبسم های عطرآگین می آید موج هایی پرتکاپو، از فرات افشانده تا نیل این هیاهو کشتی این جزر ومد ها، عاقبت تا ساحل تسکین می آید آخر آن طاووس دلها، کعبه را محو تجلی می نماید چشم در راهیم آری، موسم آن وعده ی دیرین می آید سختی این سالها را، می تکاند با سلامی سبز و آخر با تمام خارها گل، با تمام تلخ ها شیرین می آید مقاومت اسلامی شعر مهدوی شعر حوزویان @ayateghamze
پادشاه لخت هجویه ای برای اسرائیل مظلوم! مهدی جهاندار چارمین ارتش پرقدرت دنیا! چه خبر؟ از چپ و راست و از خشکی و دریا چه‌خبر؟ غمت این بود که آن روزِ مبادا برسد عاقبت آمده آن روزِ مبادا، چه خبر؟ تو از این جنگ بعید است کمر راست کنی ای کمر بسته به نابودی دنیا چه خبر؟! جعلیِ فاسدِ گستاخِ تفرعن‌پیشه! سگِ زنجیریِ کفتارْهیولا! چه خبر؟ گاوهای پُر از ایرادِ بنی‌اسرائیل! سامری‌های به گوساله مطلّا! چه خبر؟ دِیرِیاسین و کفَرقاسم و قانا به کنار ای جنایتگرِ صبرا و شتیلا چه خبر؟ پادشاها چه‌عجب، لخت تو را هم دیدیم آبرو رفته‌ی لوْ رفته‌ی رسوا! چه خبر؟ ▫️ راه قدس از طرف کرب‌وبلا می‌گذرد زائر کرب‌وبلا! مسجد الأقصی چه‌خبر؟ سامری نیّت مظلوم‌نمایی دارد چه‌خبر ای غضب حضرت موسی! چه‌خبر؟ @mehdi_jahandar @ayateghamze
ما عاشق مبارزه با صهیونیستیم زهرا سپهکار باید سوال کرد دقیقاً که چیستیم؟ امروز اگر که مشتِ گره کرده نیستیم شمر زمانه در دل میدان مشخص است در این نبرد، خوب ببینیم کیستیم در عمرمان دقیقه دقیقه حساب نیست آن لحظه‌ها که با مدد از عشق زیستیم ما ابرهای صاعقه باریم پس چرا در تنگنای قافیه تنها گریستیم ما پرچمیم دست علمدار و حاضریم حتی اگر که دست فدا شد، بایستیم ما در خط مقدّم عشقیم، عاشقیم ما عاشق مبارزه با صهیونیستیم @zahra_sepahkar @ayateghamze
دست و پا می زنند خونخواران میلاد عرفانپور غزه در خون خویش ‌غلتان است دادگاه بزرگ وجدان است دل من بود زیر بمباران... سوخت جانم، چه جای کتمان است؟ هر طرف نعش طفلی افتاده دل من مثل کودکستان است آی دنیا نگاه کن! دل من مثل این خانه‌هاست ویران است مثل آن مادرِ پسرمرده زلف لالایی‌اش پریشان است دل من بس‌که خون از او رفته‌ست زرد مانند برگ‌ریزان است نیست باریکه‌ای غریب... ببین غزه دیگر برای من جان است پرچمی زنده، باد را لرزاند شک ندارم زمان طوفان است دل من، رنگ انتقام بزرگ رنگ خونخواهی شهیدان است دست و پا می زنند خونخواران عمر این ظلم رو به پایان است هان! حقوق بشر چه شد؟! غزه دادگاه بزرگ وجدان است @ayateghamze