eitaa logo
𝑹𝒊𝒑𝒂𝒓𝒐 | ܢ݆ߺܝ̇ߺߊ‌ܣܭَߊ‌ܘ
3.8هزار دنبال‌کننده
529 عکس
124 ویدیو
2 فایل
. ﷽ - چرا پناهگاه ؟! ' من دلم نیومد بی‌پناهیِ آدمارو پناه نباشم ؛ ⤶‏و پناه بر تو از حزن‌های پی در پی🌱 ' . - اینجا جای کسیه ؟! ± بله ؛ پناهگاهِ منِ " 👤: @Imenshabah
مشاهده در ایتا
دانلود
𝑹𝒊𝒑𝒂𝒓𝒐 | ܢ݆ߺܝ̇ߺߊ‌ܣܭَߊ‌ܘ
- بسم الله الرحمین الرحیم - سلام خانوم خانوما ؛ لنگ ظهر شده هاا بیدار نشدی هنوز ؟! نوتیف پیامش که ر
- بسم الله الرحمان الرحیم - ( میدونی خوب هر آدمی تو زندگیش بلاخره باید یه روزی تقاص بده ؛ شاید دیر و زود بشه ولی هممون محکومیم به تقاص ؛ حالا یا بخاطر کاری که خودمون انجام دادیم یا کاری که بقیه آدما انجام دادن ما به هر نحوی با اون آدم در ارتباط بودیم ! گاهی وقتا باید واسه رسیدن به هدف اصلی خیلی رو قربانی بازی سرنوشت کرد که شاید هیچ ربطی به داستان تو ندارن ولی خوب تو چاره ای نداری جز ربط دادنشون ! میدونم ؛ میدونم الان با خودت میگی چقدر بی رحمی مریم ؛ ولی من فقط میخام جبران کنم همین .. حالا تو این جاده پر پیچ و تاب جبران کردن کیا و چجوری قربانی میشن مهمه ؟! نه ! من خودمم قربانی شدم .. توام میشی مطمئن باش ! ) پام رو از در دانشکده که تو گذاشتم با قیافه ذوق زده و کش دار عماد مواجه شدم که طبق معمول برای بار هزارم با دیدن من خوشحال شده بود . عماد : هروز خوشگل تر از دیروز ؛ دیر کردیا پوف کش داری کشیدم با بی حوصلگی از کنارش رد شدم ؛ عماد : سلامت کوو خانوم محجوب ؟! مریم : سلام جناب اقای عماد رحیمی ؛ خستم ولم کن! عماد : خستگیات به تنم خب ؛ چته؟! بدون توجه به حرفش به راهم ادامه دادم که با صدای گوش خراشش ادامه داد عماد : باشه حداقل بگو کجا میری ؟! مریم : کجارو دارم برم ؟! پیش نگارم . نگار صمیمی ترین رفیقم بود ؛ راستش بخاید چون از جیک و پوک زندگیم خبر داشت تو این راهی ک هستم اصلا کمکم نکرد ؛ چون به نظرش خیلی بیرحمانس ! ولی همین که جلومو نمیگیره و مانع کارام نمیشه برام کافیه ؛ وارد کلاس که شدم قیافه داغون و خسته نگار کسل ترم کرد نگار : عماد از صبح بست نشسته دم در دانشگاه تا بیای ! خدایی دلت میاد محلش نمیدی ؟! مریم : اولا سلام خانوم خانوما ؛ دوما تروجون مریم شروع نکن باز ؛ من گفتم عاشقم شه؟! خودش کلش باد داره وگرنه من کاریش ندارم ! نگار : مریم خانوم دیگه به منی که میدونم چی میگذره تو اون کله بی مخت که نگو ! عماد گناه داره مریم ! اون هیچ ربطی به تو و اون گذشته .. دیگه نزاشتم ادامه بده ؛ دستمو گذاشتم رو دهنش هیس بلندی کشیدم ! یاداوری کردنش فقط مسمم ترم میکنه تا بیشتر از قبل متوجه اینکه چقدر کارم درسته بشم و حتی یه لحظه دلم یه حال آدمای این داستان نسوزه . لطفا بدون آیدیِ منبع کپی نکنید ! @aye_110