𝑹𝒊𝒑𝒂𝒓𝒐 | ܢ݆ߺܝ̇ߺߊܣܭَߊܘ
- بسم الله الرحمان الرحیم - تیک عصبی داشتم و استرس باعث میشد تند از همیشه پاهامو تکون بدم ؛ به پول
- بسم الله الرحمن الرحیم -
( خودمونیم بعضی وقتا دلم به حال عمادی که روحشم از داستان خبر نداره میسوزه ؛ ولی خوب تقصیر منم نیست میفهمی ؟! شاید اگه عماد یه جایی دورتر از اینجا ؛ یه جایی بی ربط تر از این داستان بود منم عاشقش میشدم ؛ ولی خب دیگه دیره ؛ عماد تا خرخره غرق داستان من بود و منم تا خرخره غرق انتقام ؛ )
با صدای بوق مداوم ماشینی که زیر پنجره اتاقم بود با ترس از خواب پریدم ؛ سرم داشت منفجر میشد ؛ شالی که به سرم بسته بودم باز کردم تلو تلو خوران رفتم سمت پنجره با دیدن عماد اون لبخند مسخرش عصبی تر از قبل شدم ؛
پنجره رو باز کردم بدون اینکه سلام کنم پریدم بهش :
- مریم : سر اوردی؟! اینجا چیکار میکنی؟! کی بهت گفت بیای دم خونه من اصلا ؟!
عماد : سلام مریم جان ؛ خواب بودی عزیزم ؟! ببخشید نگرانت شدم از صبح که گفتی میرم مصاحبه خبری ازت نداشتم ؛ گوشیتم که جواب نمیدی !
مریم : وقتی جواب نمیدم یعنی نمیخام باهات حرف بزنم چرا پیگیر میشی عماد ؟!
عماد : باشه ؛ باشه عزیزم برو بخواب شب میبینمت ؛ میای دیگه مهمونی سپهر ؟!
آره خشک خالی بهش گفتم پنجره رو بستم اومدم تو ؛ سرم تیر میکشید چشمام از شدت درد قرمز شده بود ؛ پسر نکبت هیچی حالیش نیست ؛
گوشی رو برداشتم شماره نگارو گرفتم .
مریم : نگار جان من یچیزی میگم نه نگو !
نگار : سلامتم ک خوردی ؛ جان بگو
مریم : من نوکرتم هستم سلام دورت بگردم ؛ نگار امشب تولد سپهره رفیق فابه عماد میای توام ؟! تروخدا نه نگو من با عماد حوصلم نمیکشه !
نگار : مریم تو بیخیال این داستان نشدی ؟! دختر میدونی داری چیکار میکنی؟! داری با دم شیر بازی میکنی ؛ چقد کینه ای تو اخه .
مریم : میای یا نه فقط یه کلمه ؟!
نگار : باشه نکبت خانوم باشه .
( سپهر رفیق عماد بود ؛ و به زودی هم قرار بود بشه داماد خانواده رحیمی ؛ عماد یه ابجی بزرگتر از خودش داشت به اسم عطیه ؛ از اون دوزاری های روزگار ؛ سپهر فقط بخاطر پول بابای عماد و عطیه میخواست داماد این خانواده بشه وگرنه برعکس عماد ؛ عطیه هیچ پوءن مثبتی نداشت سر تا پاش از لجن نامردی پر بود ! باید میرفتم مهمونی امشبو هرجوری که شده بود ؛ باید سپهرو میدیدم ؛ باید عطیه رو برنداز میکردم ؛ باید خودم تو دل خانواده عماد جا میکردم ! )
#گلاریس
#پارتچهارم
لطفا بدون آیدیِ منبع کپی نشه !
@aye_110