تا این لحظه نه

بچه‌های رایحه‌ی محراب صبر رو خوب یاد گرفتن که😅💚

مگه ام معراج نبودم؟ :) خیلی وقته بچه‌های تلگرام جدة المعراج صدام می‌زنن. فکر کنم از همون وقتی که به دنیا اومد.

لینک کانال تلگرام من https://t.me/+HGD5wiry8NhhYjhk مهم: من به جز این کانال ایتا و کانال تلگرام که لینکش رو گذاشتم، تو برنامه‌های دیگه‌ کانال ندارم.

خلاقیت فقط خلاقیت همراه‌های من.

اسم جلد اول رو بگم؟!

يا جواد الائمة، جُد علينا بقضاء حوائجنا ما آمده‌ایم از کرمت بال بگیریم...

مصیبت دو جوان اهل بیت را سوزاند یکی غم جواد و دیگری علی‌اکبر...

سال‌ها قبل اسمش رو گذاشتم. اواسط نوشتن آیه‌های جنون بود. مهمونِ قلب و قلمِ من شد تا روزی که نوبت به نوشتنش برسه.

فعلا برای آنلاین نوشتنش یا چاپش تصمیمی نگرفتم. برای هر قصه‌ای مخلوقاتش تصمیم می‌گیرن که کِی، چطور و کجا مهمونِ چشم و قلب آدم‌ها بشن. صبور باشید، خودشون بهترین تصمیم رو می‌گیرن :)

چه احساسی به اسمش دارید؟ https://abzarek.ir/service-p/msg/1195761

بله خیلی قبل‌تر. حدود سال ۹۵ یا ۹۶

قطعا و حتما :)

اول اسمش شبی که ماه گم شد بود. وقتی فیلم سینمایی بیرون اومد کمی تغییرش دادم. ناشری که باهاشون صحبت کرده بودم گفتن اسم رو تغییر نده. اول انتخاب شما بوده. گفتم سبب خیر شد. این ترکیب رو بیشتر دوست دارم🌙 داستان رو بخونید می‌بینید چقدر بهش میاد.

چون خیلی عجیب و بدون پیش زمینه بهم گره خوردن و همدیگه رو کامل می‌کنن. بیشتر از این نمی‌تونم بگم تا زمانی که داستان منتشر بشه و بتونم درمورد جزئیات صحبت کنم.

اردیبهشت سال ۹۸ ماه رمضون بود. خدا کنار پیچ امین الدوله‌هایی که دیوارو بغل کرده بودن، نشسته بود :)

آقامعراج حواست به خودت باشه!

کاش امشب جناب جبرئیل بیاد کمکم یک عالمه نسخه ازش بنویسیم و به دستتون برسونیم. همین قدر به این داستان و لمس گرمای آغوش شما مشتاقم💫

تفاوت‌ها در یک قاب!

این پیام‌ها چیه نصفه شب می‌نویسید آخه؟! الان کی جلوی خنده‌ی منو بگیره بقیه بیدار نشن؟!

تا اینجا جنگ داخلی راه نیفتاده بریم‌ بخوابیم.

انقدر قشنگ و لطیف از احساستون نوشتید که انتخاب از بین این همه حرف سخته. آخر شب برای هم صحبتی و خوندن احساس شما میام‌.

شبت به خیر غمت نیز💫