❇ تفســــــیر❇
در آیه بعد، براى تأکید این مطلب مى فرماید: بعضى از اقوام پیشین، این گونه سؤالات را داشتند و به دنبال پاسخ آنها به مخالفت و عصیان برخاستند (قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها کافِرینَ).
در این که این اشاره کلّى درباره اقوام پیشین، مربوط به کدام یک از آنها است میان مفسران بحث است:
بعضى احتمال داده اند مربوط به درخواست مائده آسمانى از مسیح(ع)به وسیله شاگردان بوده که بعد از تحقق یافتن آن، بعضى به مخالفت برخاستند.
بعضى احتمال داده اند مربوط به تقاضاى معجزه از حضرت صالح(ع)بوده است، ولى ظاهراً تمام این احتمالات اشتباه است; زیرا آیه درباره سؤال به معنى پرسش و کشف مجهول سخن مى گوید، نه سؤال به معنى تقاضا و درخواست چیزى، گویا استعمال کلمه سؤال در هر دو معنى باعث چنین اشتباهى شده است.
اما ممکن است مراد، جمعیت بنى اسرائیل بوده باشد که چون مأمور به ذبح گاوى براى تحقیق درباره جنایتى شدند (که شرح آن، ذیل آیه ۶۷ سوره بقره گذشت) موسى را سؤال پیچ کرده و از جزئیات گاو که هرگز دستور خاصى در مورد آن نداشتند پى در پى پرسش کردند.
به همین جهت کار را بر خود آن چنان سخت کردند که به دست آوردن چنان گاوى آن قدر مشکل و پر هزینه شد که نزدیک بود از آن صرف نظر کنند.
🌼🌼🌼
در معنى جمله أَصْبَحُوا بِها کافِرینَ دو احتمال وجود دارد:
نخست این که مراد از کفر، عصیان و مخالفت بوده باشد همان طور که در بالا اشاره کردیم.
و دیگر این که کفر به معنى معروف آن بوده باشد; زیرا گاهى شنیدن پاسخ هاى ناراحت کننده که بر ذهن شنونده سنگین آید، سبب مى شود که به انکار اصل موضوع و صلاحیت گوینده به پاخیزد، مثل این که گاهى شنیدن یک پاسخ ناراحت کننده از ناحیه طبیب، سبب مى شود که بیمار عکس العمل از خود نشان دهد و صلاحیت او را انکار کند و این تشخیص را فى المثل ناشى از پیرى و خرفت شدن پزشک معرفى کند!
🌼🌼🌼
در پایان این بحث، تکرار نکته اى را که در آغاز گفتیم، لازم مى دانیم که آیه هاى فوق به هیچ وجه راه سؤالات منطقى، آموزنده و سازنده را به روى مردم نمى بندد، بلکه منحصراً مربوط به سؤالات نابه جا و جستجو از امورى است که نه تنها مورد نیاز نیست، که مکتوم ماندن آن بهتر و حتى گاهى لازم است.
«تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۰۲ سوره مائده »
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«مَا جَعَلَ اللَّهُ مِن بَحِيرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِيلَةٍ وَلَا حَامٍ ۙ وَلَٰكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ ۖ وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ»
خداوند هیچ گونه «بحیره» و «سائبه» و «وصیله» و «حام» قرار نداده است[= اشاره به چهار نوع از حیوانات اهلى که در زمان جاهلیّت، استفاده از آنها را به عللى حرام مى دانستند. و این بدعت، در اسلام ممنوع شد.] ولى کسانى که کافر شدند، بر خدا دروغ مى بندند. و بیشتر آنها درک نمى کنند.
(مائده/۱۰۳)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر❇
بدعت هاى جاهلى
در آیه، اشاره به چهار بدعت نا به جا شده که در میان عرب جاهلى معمول بود، آنها بر پاره اى از حیوانات به جهتى از جهات، علامت و نامى گذارده و خوردن گوشت آن را ممنوع مى ساختند.
و یا حتى خوردن شیر و چیدن پشم و سوار شدن بر پشت آنها را مجاز نمى شمردند.
گاهى این حیوانات را آزاد مى گذاشتند که هر راهى مى خواهند بروند و کسى متعرض آنها نمى شد، یعنى عملاً حیوان را بلا استفاده و بیهوده رها مى ساختند.
لذا قرآن مجید مى فرماید: خداوند هیچ یک از این احکام را به رسمیت نمى شناسد، نه بحیره اى قرار داده، نه سائبه، نه وصیله و نه حام (ما جَعَلَ اللّهُ مِنْ بَحیرَة وَ لا سائِبَة وَ لا وَصیلَة وَ لا حام).
🌼🌼🌼
و اما توضیح این چهار نوع حیوان:
۱ ـ بَحیره ،به حیوانى مى گفتند که: پنج بار زائیده بود و پنجمین آنها ماده ـ و به روایتى نر ـ بود، گوش چنین حیوانى را شکاف وسیعى مى دادند، و آن را به حال خود آزاد مى گذاشتند و از کشتن آن صرف نظر مى کردند.
بحیره از ماده بحر به معنى وسعت و گسترش است، و این که عرب دریا را بحر مى گوید، به خاطر وسعت آن است، و این که بحیره را به این نام مى نامیدند به خاطر شکاف وسیعى بود که در گوش آن ایجاد مى کردند.
۲ ـ سائبه، شترى بوده که دوازده ـ و به روایتى ده ـ بچه مى آورد، آن را آزاد مى ساختند و حتى کسى سوار بر آن نمى شد، به هر چراگاهى وارد مى شد آزاد بود و از هر آبگاه و چشمه اى آب مى نوشید کسى حق مزاحمت آن را نداشت، تنها گاهى از شیر آن مى دوشیدند و به مهمان مى دادند (از ماده سیب به معنى جریان آب و آزادى در راه رفتن است).
۳ ـ وصیله، به گوسفندى مى گفتند که هفت بار فرزند مى آورد و به روایتى به گوسفندى مى گفتند که دوقلو مى زائید (از ماده وصل به معنى به هم پیوستگى است) کشتن چنان گوسفندى را نیز حرام مى دانستند.
۴ ـ حام، اسم فاعل از ماده حمایت به معنى حمایت کننده، به حیوان نرى مى گفتند که از وجود آن براى تلقیح حیوانات ماده استفاده مى شد، هنگامى که ده بار از آن براى تلقیح استفاده مى کردند، و هر بار فرزندى از نطفه آن به وجود مى آمد، مى گفتند: این حیوان پشت خود را حمایت کرده یعنى کسى حق سوار شدن بر آن را ندارد (یکى از معانى حمى، نگاهدارى و جلوگیرى و ممنوعیت است).
در معنى عناوین چهارگانه بالا، در میان مفسران و در احادیث احتمالات دیگرى نیز دیده مى شود، اما قدر مشترک همه آنها، آن است که منظور حیواناتى بوده که خدمات فراوان و مکرّرى به صاحبان خود از طریق انتاج مى کردند، و آنها هم در مقابل، یک نوع احترام و آزادى براى این حیوانات قائل مى شدند.
درست است که در تمام این موارد، جلوه هائى از روح شکرگزارى و قدردانى حتى در برابر خدمت حیوانات به چشم مى خورد، و از این نظر، عمل آنها قابل تقدیس بوده.
ولى از آنجا که اجراى چنین احترامى در مورد این حیوانات علاوه بر این که با عدم درک آنها مفهومى پیدا نمى کرد، یک نوع اتلاف مال، از بین بردن نعمت هاى الهى و معطل ساختن آنها محسوب مى شد و از همه گذشته این حیوانات به خاطر این احترام، گرفتار زجرها و شکنجه هاى جانکاهى مى شدند; زیرا عملاً کمتر کسى حاضر مى شد، غذاى درستى به آنها بدهد و از آنها مراقبت و نگاهدارى کند.
و با توجه به این که این حیوانات معمولاً داراى سن زیادى بودند، به حالت دردناکى در میان انبوهى از محرومیت ها به سر مى بردند تا بمیرند، روى این جهات، اسلام از این کار جداً جلوگیرى کرده است!
از همه گذشته، از پاره اى از روایات و تفاسیر استفاده مى شود، آنها همه یا قسمتى از این برنامه را به خاطر بت ها انجام مى دادند و در واقع آنها را نذر بت مى کردند، در این صورت مبارزه اسلام با این کار شکل مبارزه با بت پرستى نیز به خود مى گیرد.
و عجیب این است که طبق پاره اى از روایات، هنگامى که بعضى از این حیوانات به مرگ طبیعى مى مردند، گاهى از گوشت آن (گویا به عنوان تبرّک و تیمّن) استفاده مى کردند که این خود یک نوع عمل زشت دیگر بود!
سپس مى فرماید: افراد کافر و بت پرست، اینها را به خدا نسبت مى دادند و مى گفتند: قانون الهى است (وَ لکِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ).
و اکثر آنها در این باره کمترین فکر و اندیشه اى نمى کردند و عقل خود را به کار نمى گرفتند، بلکه کورکورانه از دیگران تقلید مى نمودند (وَ أَکْثَرُهُمْ لایَعْقِلُونَ).
«تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۰۳ سوره مائده »
@ayehsobh
هدایت شده از مؤسسه رهروان راه قرآن مبارکه
راهکارهای زندگی موفق در جزء یازدهم قرآن کریم
@rahrovanraheqoran
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَىٰ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا
حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ۚ أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا
وَلَا يَهْتَدُونَ»
هنگامى که به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خدا نازل کرده، و به سوى پیامبر بیایید.»، مى گویند: «آنچه پدران خود را بر آن یافته ایم، ما را بس است.». آیا اگر پدران آنها چیزى نمى دانستند، و هدایت نیافته بودند (باز هم باید از آنها پیروى کنند)؟!
(مائده/۱۰۴)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر❇
در آیه بعد، به دلیل و منطق آنها در این تحریم هاى نابه جا و بى مورد اشاره کرده، مى فرماید: هنگامى که به آنها گفته شود: به سوى آنچه خدا نازل کرده و به سوى پیامبر(ص) بیائید، آنها از این کار سر باز زده، مى گویند: همان رسوم و آداب نیاکان ما، ما را بس است! (وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آبائَنا).
در حقیقت، خلافکارى ها و بت پرستى هاى آنها از یک نوع بت پرستى دیگر به نام تسلیم بدون قید و شرط در برابر آداب و رسوم خرافى نیاکان سرچشمه مى گرفت، گویا آنها تنها عنوان نیاکان و پدران را براى، صحت و درستى عقیده و عادات و رسوم خود کافى مى پنداشتند.
قرآن صریحاً در پاسخ آنها مى فرماید: مگر نه این است که پدران آنها دانشى نداشتند و هدایت نیافته بودند (أَ وَ لَوْ کانَ آبائُهُمْ لایَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لایَهْتَدُونَ).
یعنى اگر نیاکانى که شما در عقیده و اعمالتان به آنها متّکى هستید، دانشمندان و هدایت یافتگانى بودند، اقتباس و پیروى شما از آنان از قبیل تقلید جاهل از عالم بود.
اما با این که خودتان مى دانید آنها چیزى بیشتر از شما نمى دانستند و شاید عقب تر هم بودند، با این حال، کار شما مصداق روشن تقلید جاهل از جاهل است که در میزان عقل و خرد، بسیار ناپسند مى باشد؟
از این که در آیه قبل قرآن روى کلمه أَکْثَر تکیه کرده چنین برمى آید در آن محیط جهل و تاریکى نیز، اقلیتى هر چند ضعیف، فهمیده وجود داشتند که به این گونه اعمال به چشم حقارت و تنفر نگاه مى کردند.
🌼🌼🌼
نکته ها:
بتى به نام نیاکان!
از موضوعاتى که در زمان جاهلیت به شدت رائج بود و به همین دلیل در آیات مختلفى از قرآن منعکس است، مسأله افتخار به نیاکان و احترام بى قید و شرط و تا سر حدّ پرستش، در برابر آنان و افکار و عادات و رسوم آنها بود.
این موضوع اختصاصى به عصر جاهلیت نداشت، امروز هم در میان بسیارى از ملت ها وجود دارد، و شاید یکى از عوامل اصلى اشاعه و انتقال خرافات از نسلى به نسل دیگر محسوب مى شود.
گویا مرگ یک نوع مصونیت و قداست براى گذشتگان ایجاد مى کند و آنها را در هاله اى از احترام و تقوا فرو مى برد!
شک نیست که روح قدردانى و رعایت اصول انسانى ایجاب مى کند پدران، اجداد و نیاکان محترم شمرده شوند، اما نه به این معنى که آنها را معصوم از خطا و اشتباه بدانیم، و از نقد و بررسى افکار و آداب آنها خوددارى کنیم، و از خرافات آنها کور، کورانه تبعیت نمائیم.
زیرا این عمل، در واقع یک نوع بت پرستى و منطق جاهلى است، بلکه باید در عین احترام به حقوق و افکار و سنت هاى مفیدشان، سنن غلط آنها را به شدت در هم شکست، به خصوص این که نسل هاى آینده بر اثر گذشت زمان و پیشرفت علم و دانش و تجربیات بیشتر معمولاً از نسل هاى پیشین داناتر و باهوش ترند، و هیچ عقل و خردى اجازه تقلید کورکورانه از گذشتگان را نمى دهد.
«تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۰۴ سوره مائده »
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ ۖ لَا يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ ۚ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»
اى کسانى که ایمان آورده اید! مراقب خود باشید. اگر شما هدایت یافته باشید، گمراهى کسانى که گمراه شده اند، به شما زیانى نمى رساند. بازگشت همه شما به سوى خداست. و شما را به آنچه انجام مى دادید، آگاه مى سازد.
(مائده/۱۰۵)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر❇
هر کس مسئول کار خویش است
در آیه قبل سخن از تقلید کورکورانه مردم عصر جاهلیت از نیاکان گمراه، به میان آمد و قرآن صریحاً به آنها اخطار کرد که چنین تقلیدى، با عقل و منطق سازگار نیست، به دنبال این موضوع، طبعاً این سؤال در ذهن آنها مى آمد که اگر ما حسابمان را از نیاکانمان در این گونه مسائل جدا کنیم، پس سرنوشت آنها چه خواهد شد؟
به علاوه اگر ما دست از چنان تقلیدى برداریم سرنوشت بسیارى از مردم که تحت تأثیر چنین تقالیدى هستند، چه مى شود؟
آیه فوق در پاسخ این گونه سؤالات، مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید شما مسئول خویشتنید، اگر شما هدایت یافتید گمراهى دیگران (اعم از نیاکان، یا دوستان و بستگان هم عصر شما) لطمه اى به شما نخواهد زد (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لایَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ).
سپس به موضوع رستاخیز و حساب و رسیدگى به اعمال هر کس اشاره کرده، مى فرماید: بازگشت همه شما به سوى خدا است، به حساب هر یک از شما جداگانه رسیدگى مى کند، و شما را از آنچه انجام مى دادید آگاه مى سازد (إِلَى اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)
🌼🌼🌼
نکته:
پاسخ به یک ایراد
آیه فوق با صراحت مى گوید: شما مواظب و مراقب خود باشید، گمراهى دیگران بر شما زیانى وارد نمى کند، بر این اساس هر کس خود مى داند و عملش، هیچ کس نباید به دیگرى کارى داشته باشد.
به همین جهت، پیرامون این آیه سر و صداى زیادى براه انداخته، بعضى چنین پنداشته اند: میان این آیه و دستور امر به معروف و نهى از منکر که از دستورات قاطع و مسلّم اسلامى است یک نوع تضاد وجود دارد; زیرا این آیه مى گوید: شما مراقب حال خویشتن باشید، انحراف دیگران اثرى در وضع شما نمى گذارد.
از روایات رسیده نیز چنین بر مى آید که: این نوع سوء تفاهم و اشتباه، حتى در عصر نزول آیه براى بعضى از افراد کم اطلاع وجود داشته است.
بعضى از راحت طلبان عصر ما نیز هنگامى که سخن از انجام دو فریضه بزرگ الهى امر به معروف و نهى از منکر به میان مى آید، براى شانه خالى کردن از زیر بار مسئولیت به این آیه مى چسبند و معنى آن را تحریف مى کنند.
در حالى که با کمى دقت مى توان دریافت تضادى در میان این دو دستور نیست; زیرا:
اوّلاً: آیه مورد بحث مى فرماید حساب هر کس جدا است و گمراهى دیگران مانند نیاکان و غیر نیاکان، لطمه اى به هدایت افراد هدایت یافته نمى زند، حتى اگر برادرِ هم باشند و یا پدر و فرزند، بنابراین شما از آنها پیروى نکنید و خود را نجات دهید (دقت کنید).
ثانیاً: این آیه اشاره به موقعى مى کند که امر به معروف و نهى از منکر کارگر نمى شود، و یا شرائط تأثیر آن جمع نیست.
گاهى بعضى از افراد در چنین موقعى ناراحت مى شوند که با این حال، تکلیف ما چیست؟
قرآن به آنها پاسخ مى دهد که: براى شما هیچ جاى نگرانى وجود ندارد; زیرا وظیفه خود را انجام داده اید، و آنها نپذیرفته اند و یا زمینه پذیرشى در آنها وجود نداشته است، بنابراین، زیانى از این ناحیه به شما نخواهد رسید.
«تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۰۵ سوره مائده »
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصَابَتْكُم مُّصِيبَةُ الْمَوْتِ ۚ تَحْبِسُونَهُمَا مِن بَعْدِ الصَّلَاةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لَا نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَىٰ ۙ وَلَا نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الْآثِمِينَ»
اى کسانى که ایمان آورده اید! هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد، در موقع وصیّت باید از میان شما، دو نفر عادل را به شهادت بطلبد. یا اگر مسافرت کردید، و مصیبت مرگ شما فرا رسید، (و در آن جا مسلمانى نیافتید،) دو نفر از غیر خودتان را (به گواهى بطلبید). و اگر (به هنگام اداى شهادت، در راستگویى آنها) شک کردید، آنها را بعد از نماز نگاه مى دارید تا سوگند یاد کنند که: «ما حاضر نیستیم حق را به چیزى بفروشیم، هر چند درمورد خویشاوندان ما باشد. و شهادت الهى را کتمان نمى کنیم، که در این صورت، از گناهکاران خواهیم بود»
(مائده/۱۰۶)
@ayehsobh
ارتباط با مدیر کانال:
@shahed
❇ تفســــــیر❇
شأن نزول:
در مجمع البیان و بعضى تفاسیر دیگر در شأن نزول آیات فوق چنین نقل شده:
یک نفر از مسلمانان به نام ابن ابى ماریه به اتفاق دو نفر از مسیحیان عرب به نام تمیم و عدىّ که دو برادر بودند به قصد تجارت از مدینه خارج شدند در اثناى راه ابن ماریه که مسلمان بود بیمار شد، وصیت نامه اى نوشت، آن را در میان اثاث خود مخفى کرد، و اموال خویش را به دست دو همسفر نصرانى سپرد وصیت کرد که: آنها را به خانواده او برسانند، و از دنیا رفت.
همسفران متاع او را گشودند و چیزهاى گران قیمت و جالب آن را برداشتند و بقیه را به ورثه باز گرداندند، ورثه هنگامى که متاع را گشودند، قسمتى از اموالى که ابن ابى ماریه با خود برده بود را در آن نیافتند.
ناگاه چشمان آنها به وصیت نامه افتاد، دیدند، صورت تمام اموال مسروقه در آن ثبت است.
مطلب را با آن دو نفر مسیحى همسفر در میان گذاشتند آنها انکار کرده گفتند:
هر چه به ما داده بود به شما تحویل داده ایم! ناچار به پیامبر(صلى الله علیه وآله)شکایت کردند، آیات فوق نازل شد و حکم آن را بیان کرد.
ولى از شأن نزولى که در کتاب کافى آمده است چنین بر مى آید که: آنها نخست انکار کردند، جریان به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) کشیده شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) چون دلیلى بر ضد آن دو نفر وجود نداشت، آنها را وادار به سوگند کرد، سپس آنها را تبرئه نمود.
اما چیزى نگذشت که بعضى از اموال مورد بحث نزد آن دو نفر پیدا شد و به این وسیله دروغشان اثبات گردید، جریان به عرض پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید.
پیامبر(صلى الله علیه وآله)در انتظار ماند تا آیات فوق نازل شد، سپس دستور داد، اولیاء میّت سوگند یاد کنند، و اموال را گرفت و به آنها تحویل داد.
🌼🌼🌼
تفسیر:
شهادت به هنگام وصیت
از مهم ترین مسائلى که اسلام روى آن تکیه مى کند، مسأله حفظ حقوق، اموال مردم و به طور کلّى اجراى عدالت اجتماعى است.
آیات فوق گوشه اى از دستورات مربوط به این قسمت را بازگو مى کند.
نخست براى این که حقوق ورثه در اموال میت از میان نرود و حق بازماندگان، ایتام و صفار پایمال نشود، به افراد با ایمان دستور مى دهد: اى کسانى که ایمان آورده اید، هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد باید به هنگام وصیت دو نفر از افراد عادل را به گواهى بطلبید (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْل مِنْکُمْ).
و اموال خود را به عنوان امانت براى تحویل دادن به ورثه به آنها بسپارید.
منظور از عدل در اینجا همان عدالت به معنى پرهیز از گناه کبیره و مانند آن است، ولى این احتمال در معنى آیه نیز هست که مراد از عدالت، امانت در امور مالى و عدم خیانت باشد، مگر این که: با دلائل دیگر ثابت شود که شرائط بیشترى در چنین شاهدى لازم است.
و منظور از مِنْکُم یعنى از شما مسلمانان، در مقابل افراد غیر مسلمان که در جمله بعد به آنها اشاره شده است.
البته باید توجه داشت در اینجا بحث از شهادت معمولى و عادى نیست، بلکه شهادتى است توأم با وصایت، یعنى این دو نفر هم وصى اند و هم گواه .
و اما این احتمال که علاوه بر دو نفر شاهد، انتخاب شخص سومى به عنوان وصىّ در اینجا لازم است، بر خلاف ظاهر آیه و مخالف شأن نزول است; زیرا در شأن نزول خواندیم، ابن ابى ماریه تنها دو نفر همسفر داشت که آنها را به عنوان وصى و گواه بر میراث خود انتخاب کرد.
آنگاه اضافه مى کند: اگر در مسافرتى باشید و مصیبت مرگ براى شما فرا رسد (و از مسلمانان وصى و شاهدى پیدا نکنید) دو نفر از غیر مسلمان ها را براى این منظور انتخاب نمائید (أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصیبَةُ الْمَوْتِ).
گر چه در آیه، سخنى از این موضوع که انتخاب وصى و شاهد از غیر مسلمان ها مشروط به عدم دسترسى به مسلمانان است دیده نمى شود، ولى روشن است منظور در صورتى است که دسترسى به مسلمان نباشد و ذکر قید مسافرت نیز به همین جهت است.
همچنین کلمه أَوْ گر چه معمولاً براى تخییر است ولى در اینجا ـ مانند بسیارى از موارد دیگر ـ منظور ترتیب مى باشد، یعنى نخست از مسلمانان، و اگر ممکن نشد از غیر مسلمانان انتخاب کنید.
ذکر این نکته نیز لازم است که منظور از غیر مسلمانان تنها اهل کتاب یعنى یهود و نصارى مى باشد; زیرا اسلام براى مشرکان و بت پرستان در هیچ مورد اهمیتى قائل نشده است.
سپس دستور مى دهد: به هنگام اداى شهادت باید آن دو نفر را بعد از نماز ـ در زمینه تردید و شک ـ وادار کنند که به نام خدا سوگند یاد کنند (تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَیُقْسِمانِ بِاللّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ).
و باید شهادت آنها به این گونه باشد که بگویند: ما حاضر نیستیم حق را به منافع مادى بفروشیم و به ناحق گواهى دهیم، هر چند در مورد خویشاوندان ما باشد (لانَشْتَری بِهِ
ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى).
و ما هیچ گاه شهادت الهى را کتمان نمى کنیم که در این صورت از گناهکاران خواهیم بود (وَ لانَکْتُمُ شَهادَةَ اللّهِ إِنّا إِذاً لَمِنَ الآثِمینَ).
«تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۰۶ سوره مائده »
@ayehsobh
هدایت شده از مؤسسه رهروان راه قرآن مبارکه
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
تا خدا هست و خدایی میکند
#مجتبی مشکلگشایی میکند
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🌹💐 ولادت باسعادت کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی(ع) مبارک باد. 🌹💐
@rahrovanraheqoran
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«فَإِنْ عُثِرَ عَلَىٰ أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا فَآخَرَانِ يَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيَانِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِن شَهَادَتِهِمَا وَمَا اعْتَدَيْنَا إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ»
و اگر اطّلاعى حاصل شود که آن دو، مرتکب گناهى شده اند (و حق را کتمان کرده اند)، دو نفر از کسانى که نسبت به میّت، اَولى هستند، به جاى آنها قرار مى گیرند، و به خدا سوگند یاد مى کنند که: «گواهى ما، ازگواهى آن دو، به حق نزدیکتر است. و ما تجاوزى نکرده ایم. که اگر چنین کرده باشیم، از ستمکاران خواهیم بود»
(مائده/۱۰۷)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر❇
در آیه بعد، سخن از موردى به میان آمده که ثابت شود، دو شاهد مرتکب خیانت و گواهى بر ضد حق شده اند.
در چنین موردى دستور مى دهد: اگر اطلاعى حاصل شود که آن دو نفر مرتکب گناه، جرم و تعدّى شده اند (و حق را کتمان کرده اند)، دو نفر دیگر از کسانى که گواهانِ نخست به آنها ستم کرده اند (یعنى ورثه میّت) به جاى آنها قرار گرفته و براى احقاق حق خود شهادت و گواهى مى دهند (فَإِنْ عُثِرَ عَلى أَنَّهُمَا اسْتَحَقّا إِثْماً فَآخَرانِ یَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الأَوْلَیانِ).
اوّلاً ـ منظور از اسْتَحَقَّ در اینجا به قرینه کلمه إثْم (گناه) همان جرم و تجاوز به حق دیگرى است.
و ثانیاً ـ اَوْلَیان در اینجا به معنى اَوّلان است یعنى آن دو شاهدى که در آغاز مى بایست شهادت بدهند و از راه راست منحرف شده اند.
بنابراین معنى آیه چنین مى شود: اگر اطلاعى حاصل شد که دو شاهد نخستین، مرتکب خلافى شده اند، دو نفر دیگر جاى آنها را مى گیرند از همان کسانى که دو شاهد نخست بر آنها تجاوز کرده اند.
و در ذیل آیه، وظیفه دو شاهد دوم را چنین بیان مى کند: آنها باید به خدا سوگند یاد کنند که گواهى ما از گواهى دو نفر اول شایسته تر و به حق نزدیک تر است و ما مرتکب تجاوز و ستمى نشده ایم و اگر چنین کرده باشیم از ظالمان و ستمگران خواهیم بود (فَیُقْسِمانِ بِاللّهِ لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَیْنا
إِنّا إِذاً لَمِنَ الظّالِمینَ).
🌼🌼🌼🌼
در حقیقت اولیاى میت روى اطلاعاتى که از قبل درباره اموال و متاع او به هنگام مسافرت یا غیر مسافرت داشته اند، گواهى مى دهند که: دو شاهد نخست مرتکب ظلم و خیانت شده اند و این شهادت جنبه حسّى پیدا مى کند نه حدسى و از روى قرائن.
«تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۰۷ سوره مائده »
@ayehsobh
هدایت شده از مؤسسه رهروان راه قرآن مبارکه
راهکارهای زندگی موفق در جزء پانزدهم قرآن کریم
@rahrovanraheqoran
🌟 هدایت قرآنی
🔺️ رهبر انقلاب: عزیزان من! با #قرآن بیشتر اُنس بگیرید. ذکر الهی و تقوا اگر برای ما حاصل بشود، آن وقت #هدایت_قرآنی هم برای ما آسانتر میشود؛ [چون] «هُدًی لِلمُتَّقین»؛ تقوا که بود، هدایتْ حتمی است. هدایت مال متّقین است. هر چه #تقوا بالاتر باشد، هدایت روشنتر و بالاتر است؛ باید این را دنبال بکنیم. ۱۳۹۸/۰۱/۲۶
🌷 #مواعظ_رمضانی
@ayehsobh
هدایت شده از مؤسسه رهروان راه قرآن مبارکه
#اداره_تبلیغات_اسلامی و #مؤسسه_رهروان_راه_قرآن برگزار می کنند:
📱💻 اولین دوره #تربیت_مربی_سواد_فضای_مجازی در شهرستان مبارکه
با حضور استاد برجسته کشوری #روح_اله_مؤمن_نسب
🕰 زمان برگزاری دوره: ۲۳ و ۲۴ خرداد ۱۳۹۸
🏢 مکان برگزاری دوره: سالن همایشهای اداره تبلیغات اسلامی شهرستان مبارکه
♻️ مزایای شرکت در دوره:
1⃣ ارائه گواهی معتبر پایان دوره
2⃣ جذب منتخبین دوره جهت اعزام، تدریس و پژوهش
روش ثبتنام:
☎️ ۵۲۴۱۲۷۱۴
📱 ۰۹۱۰۶۴۲۹۳۰۰
🆔 @shahed
مهلت ثبتنام: پایان ماه مبارک رمضان
❗️(به دلیل ظرفیت محدود، اولویت با کسانی است که زودتر ثبت نام خود را قطعی کنند) ❗️
@rahrovanraheqoran
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَن يَأْتُوا بِالشَّهَادَةِ عَلَىٰ وَجْهِهَا أَوْ يَخَافُوا أَن تُرَدَّ أَيْمَانٌ بَعْدَ أَيْمَانِهِمْ ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاسْمَعُوا ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ»
این کار، نزدیکتر است به این که (از خدا بترسند و) گواهى بحق دهند، یا بترسند که (دروغشان نزد مردم فاش گردد. و)سوگندهایى جاى سوگندهاى آنها را بگیرد. از (مخالفت) خدا بپرهیزید، و گوش فرا دهید. و خداوند، گروه فاسقان را هدایت نمى کند.
(مائده/۱۰۸)
@ayehsobh
ارتباط با مدیر کانال:
@shahed
❇ تفســــــیر❇
در آخرین آیه مورد بحث، در حقیقت فلسفه احکامى را که در زمینه شهادت در آیات قبل گذشت چنین بیان مى کند: این کار بیشتر سبب مى شود که به حق گواهى دهند (و از خدا بترسند) و یا (از مردم) بترسند که (دروغشان فاش گردد و) سوگندهائى جاى سوگندهاى آنها را بگیرد (ذلِکَ أَدْنى أَنْ یَأْتُوا بِالشَّهادَةِ عَلى وَجْهِها أَوْ یَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ بَعْدَ أَیْمانِهِمْ).
اگر طبق دستور بالا عمل شود یعنى دو شاهد را بعد از نماز و در حضور جمع به گواهى بطلبند، و در صورت بروز خیانت آنها، افراد دیگرى از ورثه جاى آنها را بگیرند و حق را آشکار سازند، این برنامه سبب مى شود که شهود در امر شهادت دقت به خرج دهند و آن را بر طبق واقع ـ به خاطر ترس از خدا یا به خاطر ترس از خلق خدا ـ انجام دهند.
در حقیقت، این کار سبب مى شود که حد اکثر ترس از مسئولیت در برابر خدا و یا بندگان خدا در آنها بیدار گردد و از محور حق منحرف نشوند.
و در آخر آیه براى تأکید روى تمام احکام گذشته دستور مى دهد: پرهیزگارى پیشه کنید و گوش، به فرمان خدا فرا دهید و بدانید خداوند جمعیت فاسقان را هدایت نخواهد کرد (وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اسْمَعُوا وَ اللّهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ).
«تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۰۸ سوره مائده »
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ ۖ قَالُوا لَا عِلْمَ لَنَا ۖ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ»
(به یاد آورید) روزى را که خداوند، پیامبران را جمع مى کند، و مى فرماید:«(در برابر دعوت شما) چه پاسخى به شما داده شد؟»، مى گویند: «ما چیزى نمى دانیم. تو خود، داناى همه اسرار نهان هستى.»
(مائده/۱۰۹)
@ayehsobh
ارتباط با مدیر کانال:
@shahed
❇ تفســــــیر❇
پرسش از پیامبران
این آیه، در حقیقت مکمّلى براى آیات قبل است; زیرا در ذیل آیات گذشته که مربوط به مسأله شهادت حق و باطل بود، دستور به تقوا و ترس از مخالفت فرمان خدا داده شد، در این آیه مى فرماید: از آن روز (بترسید) که خداوند پیامبران را جمع مى کند و از آنها درباره رسالت و مأموریتشان سؤال مى کند و مى گوید: مردم در برابر دعوت شما چه پاسخى گفتند؟ (یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ ما ذا أُجِبْتُمْ).
آنها از خود نفى علم کرده و همه حقایق را موکول به علم پروردگار کرده مى گویند: خداوندا! ما علم و دانشى نداریم، تو آگاه بر تمام غیوب و پنهانى ها هستى (قالُوا لا عِلْمَ لَنا إِنَّکَ أَنْتَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ).
و به این ترتیب، سر و کار شما با خداوند علام الغیوب و با چنین دادگاهى است، بنابراین در گواهى هاى خود مراقب حق و عدالت باشید.
🌼🌼🌼
در اینجا دو سؤال پیش مى آید:
نخست این که: از آیات دیگر قرآن استفاده مى شود: پیامبران شاهدان و گواهان بر امت خویشند، در حالى که از آیه فوق بر مى آید: آنها از خود نفى علم مى کنند و همه چیز را به خدا وامى گذارند.
این دو چگونه قابل جمع است؟
پاسخ این است: میان این دو تضاد و اختلافى نیست، بلکه مربوط به دو مرحله است، در نخستین مرحله که آیه مورد بحث اشاره به آن است، انبیاء در پاسخ سؤال پروردگار اظهار ادب کرده، و از خود نفى علم نموده، و همه چیز را موکول به علم خدا مى کنند.
ولى در مراحل بعد آنچه را مى دانند در مورد امت خود بازگو مى کنند و گواهى مى دهند.
این درست به آن مى ماند که: گاهى استاد به شاگرد خود مى گوید: پاسخ فلان شخص را بده! شاگرد نخست اظهار ادب کرده و علم خود را در برابر علم او، هیچ توصیف مى کند و پس از آن آنچه را مى داند مى گوید.
دیگر این که: چگونه انبیاء از خود نفى علم مى کنند با این که آنها علاوه بر علم عادى، بسیارى از حقایق پنهانى را از طریق تعلیم پروردگار مى دانند؟!
گر چه در پاسخ این سؤال مفسران بحث هاى گوناگونى دارند، ولى به عقیده ما روشن است که منظورِ انبیاء آن است که: علم خود را در برابر علم خدا هیچ بشمرند و در حقیقت هم چنین است، هستى ما در برابر هستى بى پایان او چیزى نیست و علم ما در برابر علم او، علم محسوب نمى شود.
و خلاصه ممکن هر چه باشد در برابر واجب چیزى ندارد.
و به تعبیر دیگر: دانش انبیاء اگر چه در حدّ خود، دانش قابل ملاحظه اى است، ولى در مقایسه با دانش پروردگار چیزى محسوب نمى شود.
یعنى، در حقیقت عالم واقعى کسى است که: در همه جا و هر زمان حاضر و ناظر و از پیوند تمام ذرات عالم با خبر و از تمام خصوصیات این جهان که یک واحد به هم پیوسته است آگاه باشد، و این صفت مخصوص ذات پاک خدا است.
از آنچه گفتیم روشن مى شود: این آیه دلیل بر نفى هر گونه علم غیب از پیامبران و امامان نمى شود، آن چنان که بعضى پنداشته اند; زیرا علم غیب بالذّات مربوط به کسى است که همه جا و هر زمان حاضر است، و غیر او ذاتاً چنین علمى را ندارد بلکه آنچه را خدا از غیب به او تعلیم داده است، مى داند...
از این آیات و مانند آنها استفاده مى شود: علم غیب مخصوص ذات خدا است، ولى به هر کس آنچه را صلاح ببیند تعلیم مى دهد و کمیت و کیفیت آن مربوط به خواست و مشیت او است.
«تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۰۹ سوره مائده »
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا ۖ وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنجِيلَ ۖ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي ۖ وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ»
(به خاطر بیاور) هنگامى را که خداوند به عیسى بن مریم گفت: یاد کن نعمتم را که به تو ومادرت بخشیدم. زمانى که تو را با «روح القدس» تأیید کردم. که در گاهواره و نیز در حال میانسالى، با مردم سخن مى گفتى. و هنگامى را که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم. و هنگامى را که به اذن من، از گِل چیزى به صورت پرنده مى ساختى، و در آن مى دمیدى، و به اذن من، پرنده اى مى شد. و کور مادرزاد، و مبتلا به بیمارى پیسى را به اذن من، شفا مى دادى. و هنگامى که مردگان را به اذن من زنده مى کردى. و هنگامى که بنى اسرائیل را از آسیب رساندن به تو، باز داشتم. در آن زمان که دلایل روشن براى آنها آوردى،ولى جمعى از کافران آنها گفتند: «اینها جز سحر آشکار نیست.»
(مائده/۱۱۰)
@ayehsobh