eitaa logo
این عمار
3.2هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
23.2هزار ویدیو
635 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳۰قرآن کریم استاد معتز آقایی حدود۳۰دقیقه دور بیست وهشتم جهت سلامتی سلامتی و ظهور امام زمان عج و سلامتی امام خامنه ای مدظله العالی ورفع مشکلات مسلمین و آزادی قدس https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🍃👌دعای عهد .... این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سهم : خطبه ۱۵۶ تا ۱۵۵ ┄┄┅┅✿❀🌿🌺🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 : برای مردم بصره پس از پیروزی در جنگ جمل در سال ٣٦ هجری، ایراد شد 1⃣ ضرورت اطاعت از رهبری (و نكوهش از نافرمانی عايشه) مردم بصره! در پيدايش فتنه ها هر کس که می تواند خود را به اطاعت پروردگارِ عزيز و برتر مشغول دارد چنان کند. اگر از من پيروی کنيد به خواست خدا شما را به راه بهشت خواهم برد، هر چند سخت و دشوار و پر از تلخی ها باشد. امّا عايشه، پس افکار و خيالات زنانه بر او چيره شد و کينه ها در سينه اش چون کوره آهنگری شعله ور گرديد. اگر از او می خواستند آنچه را که بر ضدّ من انجام داد نسبت به ديگری روا دارد، سر باز می زد. به هر حال احترام نخست او برقرار است و حسابرسی اعمال او با خدای بزرگ است. 2⃣ ره آورد ايمان ايمان، روشن ترين راه ها و نورانی ترين چراغ هاست. با ايمان می توان به اعمال صالح راه برد و با اعمال نيکو به ايمان می توان دسترسی پيداکرد. با ايمان، علم و دانش آبادان است و با آگاهی لازم، انسان از مرگ می هراسد و با مرگ دنيا پايان می پذيرد و با دنيا، توشه آخرت فراهم می شود و با قيامت بهشت نزديک می شود و جهنّم برای بدکاران آشکار می گردد و مردم جز قيامت قرارگاهی ندارند و شتابان به سوی ميدان مسابقه می روند تا به منزلگاه آخرين برسند. 3⃣ يادآوری برخی از ارزشهای اخلاقی و ويژگيهای قرآن گويا می نگرم، همه از قبرها خارج شده به سوی منزلگاه های آخرين در حرکتند، هر خانه ای در بهشت به شخصی تعلّق دارد که نه ديگری را می پذيرند و نه از آنجا به جای ديگر انتقال می يابند. همانا امر به معروف و نهی از منکر دو صفت از اوصاف پروردگارند که نه اجل را نزديک می کند و نه روزی را کاهش می دهد. بر شما باد عمل کردن به قرآن، که ريسمان محکم الهی و نور آشکار و درمانی سودمند است که تشنگی را فرونشاند. نگهدارنده کسی است که به آن تمسّک جويد و نجات دهنده آن کس است که به آن چنگ آويزد، کجی ندارد تا راست شود و گرايش به باطل ندارد تا از آن بازگردانده شود و تکرار و شنيدن پياپی آيات کهنه اش نمی سازد و گوش از شنيدن آن خسته نمی شود. کسی که با قرآن سخن بگويد، راست گفته و هر کس بدان عمل کند پيشتاز است. (در اينجا مردی بلند شد و گفت: ای اميرالمؤمنين! ما را از فتنه آگاه کن، آيا نسبت به فتنه، از پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) سؤالی نفرموده ای؟ پاسخ داد:) 4⃣ خبر از فتنه ها و شهادت خويش ♦️آنگاه که خداوند آيه ۱ و ۲ سوره عنکبوت را نازل کرد که: "آيا مردم خيال می کنند چون که گفتند ايمان آورديم، بدون آزمايش رها می شوند؟." دانستم که تا پيامبر(صلی الله علیه و آله) در ميان ماست، آزمايش نمی گرديم. پرسيدم: ای رسول خدا! اين فتنه و آزمايش کدام است که خدا شما را بدان آگاهی داده است؟ فرمود: «ای علی! پس از من، امّت اسلامی به فتنه و آزمون دچار می گردند». گفتم: ای رسول خدا! مگر جز اين است که در روز اُحُد که گروهی از مسلمانان به شهادت رسيدند و شهادت نصيب من نشد و سخت بر من گران آمد، تو به من فرمودی: ای علی! مژده باد تو را که شهادت در پی تو خواهد آمد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) به من فرمود: «همانا اين بشارت تحقّق می پذيرد، در آن هنگام صبر تو چگونه است؟». گفتم: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)! چنين موردی جای صبر و شکيبايی نيست بلکه جای مژده شنيدن و شکرگزاری است و پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای علی! همانا اين مردم به زودی با اموالشان دچار فتنه و آزمايش می شوند و در دين داری بر خدا منّت می گذارند. با اين حال انتظار رحمت او را دارند و از قدرت و خشم خدا، خود را ايمن می پندارند. حرام خدا را با شبهات دروغين و هوس های غفلت زا، حلال می کنند، شراب را به بهانه اينکه آب انگور است و رشوه را که هديه است و ربا را که نوعی معامله است، حلال می شمارند!». گفتم: ای رسول خدا! در آن زمان مردم را در چه پايه ای بدانم؟ آيا در پايه ارتداد؟ يا فتنه و آزمايش؟ پاسخ فرمود: «در پايه ای از فتنه و آزمايش». ┄┄┅┅✿❀🌿🌺🌿❀✿┅┅┄┄
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ ✅ ختم در ۱۹۲ روز 🌷تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز صد و سی و پنجم 🔻خطبه ۱۵۶ تا خطبه ۱۵۵
🌹سهم : خطبه ۱۵۶ تا ۱۵۵ ┄┄┅┅✿❀🌿🌺🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 : در آفرينش خفاش 1⃣ وصف پروردگار ♦️ ستايش خداوندی را سزاست که تمامی صفت ها از بيانِ حقيقتِ ذاتش درمانده و بزرگی او عقل ها را طرد کرده است، چنان که راهی برای رسيدن به نهايتِ ملکوتش نيابد. او خدای حقّ و آشکار، سزاوارتر و آشکارتر از آن است که ديده ها می نگرند. عقل ها نمی توانند برای او حدّی تعيين کنند تا همانندی داشته باشد و انديشه ها و اوهام نمی توانند برای او اندازه ای مشخّص کنند تا در شکل و صورتی پنداشته شود. پديده ها را بی آنکه نمونه ای موجود باشد يا با مشاوری مشورت نمايد و يا از قدرتی کمک و مدد بگيرد آفريد. پس با فرمان او خلقت آن به کمال رسيد و اطاعت پروردگار را پذيرفت و پاسخ مثبت داد و به خدمت شتافت و گردن به فرمان او نهاد و سرپيچی نکرد. 2⃣ شگفتيهای خفّاش ♦️ از زيبايی های صنعت پروردگاری و شگفتی های آفرينش او همان اسرار پيچيده حکيمانه در آفريدن خفّاشان است. روشنی روز که همه چيز را می گشايد، چشمانشان را می بندد و تاريکی شب که هر چيز را به خواب فرو می برد، چشمان آنها را باز می کند. چگونه چشمان خفّاش کم بين است که نتواند از نور آفتاب درخشنده روشنی گيرد نوری که با آن راه های زندگی خود را بيابد و در پرتو آشکار خورشيد خود را به جاهايی رساند که می خواهد، روشنی آفتاب خفّاش را از رفتن در تراکم نورهای تابنده اش باز می دارد و در خلوتگاه های تاريک پنهان می سازد، که از حرکت در نور درخشان ناتوان است، پس خفّاش در روز پلک ها را بر سياهی ديده ها اندازد و شب را چونان چراغی بر می گزيند که در پرتو تاريکی آن روزی خود را جستجو می کند و سياهی شب ديده های او را نمی بندد و به خاطر تاريکی زياد از حرکت و تلاش باز نمی ماند. آنگاه که خورشيد پرده از رُخ بيفکند و سپيده صبحگاهان بدمد و لانه تنگ سوسمارها از روشنی آن روشن گردد، شب پره، پلک ها بر هم نهد و بر آنچه در تاريکی شب به دست آورده قناعت کند. پاک و منزّه است خدايی که شب را برای خُفّاشان چونان روز روشن و مايه به دست آوردن روزی قرار داد و روز را چونان شب تار مايه آرامش و استراحت آنها انتخاب فرمود و بال هايی از گوشت برای پرواز آنها آفريد تا به هنگام نياز به پرواز، از آن استفاده کنند، اين بال ها چونان لاله های گوشند بی پر و رگ های اصلی، امّا جای رگ ها و نشانه های آن را به خوبی مشاهده خواهی کرد. برای شب پره ها دو بال قرار داد، نه آن قدر نازک که در هم بشکند و نه چندان محکم که سنگينی کند؛ پرواز می کنند در حالی که فرزندانشان به آنها چسبيده و به مادر پناه برده اند، اگر فرود آيند با مادر فرود می آيند و اگر بالا روند با مادر اوج می گيرند. از مادرانشان جدا نمی شوند تا آن هنگام که اندام جوجه نيرومند و بال ها قدرت پرواز کردن پيدا کند و بداند که راه زندگی کردن کدام است و مصالح خويش را بشناسد. پس پاک و منزّه است پديدآورنده هر چيزی که بدون هيچ الگويی باقيمانده از ديگری همه چيز را آفريد. ┄┄┅┅✿❀🌿🌺🌿❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز (8) (1).mp3
13.1M
🔈 ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز صد وسی و پنجم : ختم نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶ تا خطبه ۱۵۵
خاطرات نوه (۱۴) ...می گفت با گروهی آشنا شده که او راتشویق به جراحی کردن. همش بهش میگفتن تو با بقیه فرق داری باید جسمت رو با روحت تطبیق بدی و حالا که جراحی کرده پشیمان بود که اصلا این ادعای چرتیست اما برای آبرو و ادعابازی هم که شده به کسی نگفته و حتی دوستان همدردش را تشویق به عمل جراحی می کند. در همین حین یک پسرنما با شلوار شیش جیب و قیافه کابویی بهمان چیپس تعارف کرد و رفت ، ماری گفت این هم دختر است و فکر می کند روحش پسر است و تیپ پسرانه می زند بیچاره افسردگی و سردرگمی از سر و رویش میبارد اما تظاهر به خوش حالی می کند. با ماری خداحافظی کردم و بین این جور آدم ها در پارک می چرخیدم، یاد مستر کبریل افتادم کسی که این پروژه را برای اولین بار مطرح کرد، می گفت نباید بذاریم انسان پی به فطرت و حقیقت خود ببرد اگر خودش را بشناسد کار ما تمام است باید مدام به او تلقین کنیم ، هر روز موج جدیدی راه بیاندازیم، اگر امروز در این پارک بود خیلی به خود افتخار می کرد که چطور پروژه اش به ثمر نشسته و این بیچاره ها را مشغول خود کرده است. ادامه دارد ... 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
خاطرات شهیدعلی سیفی... شهیدی که امام زمان بهش گفت بیا مشهدشفابگیر... (بیامشهد) 📚 بعد ازشنیدن این ماجرا،برای انجام کارهای بعدی ومصاحبه های بعدی مصمم شدیم. از خدا خواستیم توفیق دهد که کتابچه،به کتاب کاملی برای معرفی این والا مقام تبدیل شود. بعد ازچند ماه که مصاحبه های دوستان مراغه واطراف راگرفتیم،متوجه شدیم که این شهید بزرگوارخاطرات زیادی در شهرهای مختلف دارد.تصمیم براین شد که بعدازاتمام امتحانات ترم،مصاحبه های خارج از استان راشروع کنیم که عبارتند از: دزفول،اندیمشک،قم،تهران و... برای هزینه سفرمشکل داشتیم.چرا که از دانشجو وطلبه جماعت ،داشتن هزینه های این چنینی بعید بود.یکی از بچه های گروه که مشکل جسمی داشت به ما گفت: من یکبار سرمزارشهید رفتم وباشهید سیفی دردودل کردم،حسابی قسمش دادم وبرگشتم،چندروزبعدمشکل جسمی که داشتم به لطف خدا برطرف شد. دوست دیگری گفت:برای مسئله کاروازدواج مشکل داشتم،بالاخره مصمم شدم بروم مزارشهید سیفی واز او چاره مشکلاتم رابخواهم. این دوست در ادامه گفت:بعد از آن توسل هم مشکل کار وهم مشکل ازدواجم حل شد. یکی دیگراز بچه ها سفر راهیان نور را از شهید خواسته بودندکه به لطف خدا به این سفر رفته و... به پیشنهاد دوستان تصمیم گرفتیم به خودشهید متوسل شویم،رفتیم سرمزاروتوسلی پیدا کردیم وبرگشتیم. بعد ازچند روز،یکی از دوستانی که ازماجرای شروع کارکتاب خبر داشت،مبلغی را برای هزینه های ما فرستاد.ناباورانه هزینه سفر و مصاحبه و...حل شد. ما درتمام این ایام دست عنایت شهید را به جشم خود دیدیم.امیدواریم که باچاپ کتاب این شهید بزرگوار،الگویی برای جوانان ایجادشود. ان شاالله...🤲 ... ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
خاطرات شهیدعلی سیفی... شهیدی که امام زمان بهش گفت بیا مشهدشفابگیر... (بیامشهد) 📚 یکی ازمشکلات مادر مورد خاطرات دوران کودکی،فوت پدر ومادر شهید سیفی بود.علی ازدوران کودکی یتیم بزرگ شده بود.مادرش هم چند سال قبل ازدنیا رفت.اما خواهر شهیداین مشکل را تاحدودی حل کرد.ایشان گفتند: قبل از تولد علی،مادر در خواب دیده بود که چند نفرآقا وخانم نورانی کنار حوض خانه ایستاده اند! بعد به مادر گفتند:فرزندی که ازمادر متولد می شودپسر است.نام اورا علی بگذارید. برادرطهماسبی از همرزمانش که به مراغه وبه دیدار مادرآمده بودند،ازقول مادرش تعریف می کرد؛من همیشه با وضو به علی شیر میدادم.یکبار در عالم رویا صدایی شنیدم،به من گفتند:این سرباز ماست،از آن به خوبی مواظبت کن. علی بعد از طی دوران طفولیت پا به مدرسه گذاشت ودر دوران تحصیل هم دانش آموز خاصی بودکه احترام همگان را داشت.اوایل اوج گرفتن انقلاب بود که علی در مقطع ابتدایی درس می خواند.یک روز آمدخانه،مادر هم مشغول خواندن لباس ها بود،علی داد زد؛مرگ بر شاه...مرگ بر شاه... مادر ناراحت شد،داد زد ساکت باش،الان... پدرم ازاون طرف آمد وگفت:خانم باهاش کار نداشته باش،اینا تو تاریخ هست..! ما تعجب کردیم،این حرفف پدر یعنی چه؟پدر ادامه داد؛وقتی رفته بودیم کربلا ،آنجااز امام خمینی شنیدیم که زمانی می رسد،بچه هایی به دنیا می آیند که پشتیبان من خواهند بود،وشاه ازبین می رود.خواهرش می گفت:همان دوران ابتدایی علی ،درکوچه مایکی ازهمسایه ها فوت کرد. او از خودش چندتا بچه قد ونیم قدبه جا گذاشت. ... ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
خاطرات شهیدعلی سیفی... شهیدی که امام زمان بهش گفت بیا مشهدشفابگیر... (بیامشهد) 📚 علی پول توجیبی می گرفت،اماهیچ ندیدیم برای خودش چیزی بخرد.بعدها فهمیدیم که پول ها را می برد وبرای آن بچه ها خرج می کرد.هنوز دوره ی ابتدایی اش تمام نشده بودکه سایه پدر را ازدست داد وتحت تربیت مادری مهربان ومتدین قرارگرفت. علی خیلی خوش قلب بود.با اینکه بیشتر بچه های یتیم ،تشنه ی محبت هستند،اما او به همه محبت می کرد.وقتی نابینایی را می دیدکه نمی تواند از خیابان رد شود،دستش را مـیگرفت ومی برد. علی ازدوران طفولیت با مراسم عزاداری آشنا بود.درمجالس عزاداری با زبان شیرین آذری به مداحی مـی پرداخت وبعدها گرداننده هیئتی در شهرستان مراغه شد.آهسته آهسته پایش به مسجد بازشد البته مادرم خیلی تلاش کرد که علی با رفقای مسجدی ارتباط پیدا کند.هنوز نووجوان بود که درمسجد محل قرآن درس می داد.یک روزی آمد خانه به ما گفت: امروز واسه ناهار مهمون دارم.ما هم باچندتا ازهمسایه هابرای بیست نفر غذا حاضرکردیم. بعد از نمازظهر وعصر دیدم در زدند.همه جا را آماده کردیم.در را باز کردم.با تعجب دیدم علی با چندین بچه قد ونیم قد وارد شدند.به علی گفتم؛مهمون که گفتی این بچه ها هستن. جواب داد؛بله! بزرگترها روهمه دعوت میکنند،ولی این بچه های کلاس قرآن رو... مهمونای واقعی این بچه هاهستند.از اسراف کردن خیلی بدش می آمد.همیشه توصیه می کرد به عدم اسراف،حتی خودش هم نه اینکه بگه ،عمل هم می کرد؛مثلا موقع وضو گرفتن شیر آب رابازنمی گذاشت و... مادرش می گفت:یکبار رفته بود مسجد جامع برای نماز،موقع برگشتن دیدم پاهاش مثل لبو قرمز شده! گفتم؛پسر کفشات کو؟در جواب گفت:دادم به صاحبش و آمدم.(داده بودبه بنده خدایی که کفش نداشت) 📚منبع: کتاب بیا مشهداز انتشارات شهید ابراهیم هادی ... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
36333342929070.mp3
8.07M
لبیک یا شهید کربلا.... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتی که با شنیدنش و توجه به اون و فهمیدن ارزش نماز اول وقت شاید تا آخر عمر دیگه نماز اول وقتمون‌ ترک نشه ان‌شاءالله «» https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
Enayate Eam reza-Tajere varshekaste.mp3
9.65M
😭 معجزه ای عجیب از امام رضاجان 🌴 حاجت داری گوش کن 👌 پیشنهاددانلود 🎧 با هندزفری گوش کنید 🕌 یا امام الرئوف ادخیل https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چرا خداوند حاجت بعضی ها رو دیر میده… 🎤 👌 🌺 کپی با ذکر یک سلام بر آقا امام (عج) آزاد است. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیٖم ✍️ شخصی می گفت: من یک شب بعد از خواندن فاتحه برای❣️ اموات به مسجد مقدس می رفتم که دیدم دیر وقت شده و تردد ماشین برای جمکران کم شده است، به هر ماشینی میگفتم یا پر بود یا جمکران نمی رفت. خسته شدم گفتم برگردم و به منزل بروم. یک ماشین آمد گفتم توکلت علی الله، به راننده گفتم جمکران، گفت بفرمایید. تا نشستم مسافرین دیگر اعتراض کردند و گفتند که ما جمکران نمی رویم؟‼️ راننده به من گفت ابتدا مسافرین را می رسانم سپس شما را به جمکران می برم. بعد از رساندن آنها به مقصد، به سمت جمکران رفتیم. گفتم چرا مرا به جمکران می رسانید با اینکه جمکران در مسیر شما نبود؟ گفت: کسی بگوید جمکران، زانوهای من می‌لرزد و نمی توانم او را نبرم. مسجد جمکران حکایتی بین من و آقا دارد. گفتم پس لطفی کن ما که همدیگر را نمی شناسیم و بعد از رسیدن هم، از همدیگر جدا می شویم، پس حکایت را تعریف کن. گفت: شبی ساعت ۱۲، خسته از سرکار به سمت منزل می رفتم، هوا پاییزی و سوز و سرما بود که دیدم یک خانم و آقا به همراه دو بچه کنار جاده ایستاده اند. از کنار آنها که رد شدم، گفتند جمکران. گفتم من خسته ام و نمی برم. مقداری رفتم و بعد فکر کردم، نکند خدا وظیفه ای بر گردن من نهاده و لطف امام زمان(عج) باشد که آنها را برسانم. با وجود کم میلی آنها را به جمکران رسانده و به خانه برگشتم. به بچه هایم گفتم که من امروز آنقدر خسته ام و دیر وقت شده که احتمالا بخوابم و نماز صبح ام قضا بشود، نماز صبح من را بیدار کنید. ده دقیقه بود که دراز کشیده بودم و تازه خوابم می برد که صدایی به من گفت خوابیدی؟ بلند شو. بلند شدم گفتم: کسی من را صدا زد؟ به خودم گفتم بخواب، خسته ای، هزیان می گویی‼️ دوباره دراز کشیدم نزدیک بود که بخوابم، صدایی دوباره گفت: باز خوابیدی؟ با صاحب صدا صحبت کردم، گفتم چرا نخوابم؟ گفت: برو جمکران. گفتم تازه جمکران بودم برای چه بروم؟ گفت: آن خانواده گریه می‌کنند و نگران هستند. گفتم به من چه؟ گفت: کیف پولشان در ماشینت جا مانده، برو و آنرا تحویل بده. به خودم گفتم ماشین را نگاه کنم، ببینیم اگر خواب می بینم و توهم است، برگردم بخوابم. در ماشین را باز کردم دیدم که کیفی در صندلی عقب است. آنرا باز کردم، دیدم که داخل آن چند میلیون پول وجود دارد. سوار ماشین شدم و رفتم جمکران. دیدم دم درب یکی از ورودی ها همان زن با دو بچه اش نشسته و در حال گریه کردن هستند. گفتم: خواهر چرا گریه میکنی؟ گفت: برادر من، شما که نمی توانی کاری بکنی، چرا سوال می کنی؟ گفتم: شوهرتان کجاست؟ گفت: چرا سوال میکنی؟ گفتم: من همان راننده ای هستم که شما را به مسجد جمکران آوردم، گمشده نداری؟ گفت: شوهرم در مسجد متوسل به امام زمان(عج) شده است. گفتم بلند شو، داخل مسجد برویم. به یکی از خدام اسم شوهرش را گفتیم تا صدایش کند، آن مرد با صورت و چشمانی سرخ آمد و شروع به فریاد زد که چرا نمی‌گذاری به توسلم برسم چرا نمی‌گذاری به بدبختیم برسم و...؟ زن گفت: این آقا آمده و گفته که مشکلتان را حل میکنم. گفت شما کی باشید؟ کیف را در آوردم و به او دادم. مرد کیف را گرفت و درب آنرا با خوشحالی باز کرد و گفت چرا این را آوردی؟ گفتم آقا به من گفت که بیایم. چهره ها بارانی شد و به زانو افتادند و گفتند یعنی امام زمان(عج) ما را دیده؟ گفتم این جمله برای خود آقا امام زمان (عج) است که می فرمایند: "«إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، و لاناسینَ لِذِکْرِکُمْ»" 💐 دمی زحاجت ما نمی کنی غفلت 💐 که این سجیه به جز در شما نمی بینم. 💐 ز بس که گرد معصیت نشسته بر چشمانم 💐 تو در کنار منی و تو را نمی بینم. مرد گفت: ما با این پول می خواستیم خانه بخریم و گفتیم اول به جمکران بیاییم و آن را تبرک کنیم که این اتفاق برایمان افتاد. 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود 💐 درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود اَللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفرج https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔴فروشندگان سوالات جعلی کنکور دستگیر شدند 🔹فرمانده انتظامی شرق استان تهران: باندی که سوالات کنکور را به قیمت ۴۰ میلیون تومان می‌فروخت، شناسایی شد. 🔹سردسته ۱۷ ساله این باند در حالی که در یکی از ترمینال‌های خروجی تهران قصد فرار داشت دستگیر و به‌دنبال آن سایر اعضای باند که ۳ نفر بودند، شناسایی و دستگیر شدند. 🔹متهمان ابتدا افرادی را با آگهی کاریابی استخدام می‌کردند و برای آن‌ها حساب ارز دیجیتال ایجاد می‌کردند. سپس با واریز مستقیم مبالغی که از شهروندان کلاهبرداری کرده به حساب افراد جویای کار، به آن‌ها اعلام می‌شد که در ازای دریافت درصدی از وجه واریزی اقدام به خرید ارزهای دیجیتال و انتقال آن به کیف پول دیجیتالی متهمان اصلی کنند که با این شیوه رد و اثری جهت شناسایی از خود باقی نگذارند. 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
مرگ دومین کودک براثر حمله سگ‌های ولگرد در قم‌ ‌ ‌ رئیس مرکز فوریت‌های پزشکی قم: 🔹به‌دنبال تماس با اورژانس مبنی بر حمله سگ‌های ولگرد به پسر بچه ۶ ساله بلافاصله کارشناسان فوریت‌های پزشکی به محل حادثه اعزام شدند. 🔹متاسفانه این کودک پیش از رسیدن تکنسین‌های اورژانس به صحنه حادثه، به دلیل شدت جراحت‌های ناشی از حمله سگ جان خود را از دست داد. 🔸این دومین حادثه مشابه در روزهای اخیر در شهرک دامشهر قم است که موجب جان باختن کودکان می‌شود. ❌اینم مزیت داشتن سگ در بعضی خانواده های خودباخته غرب نما 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─