eitaa logo
این عمار
3.1هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
22.8هزار ویدیو
614 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 162.mp3
7.23M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 🌺 سهم روز صد و شصت و دوم خطبه ۱۶۳
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰روز. سهم روز صد و شصت و دوم ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 1️⃣ خداشناسی ♦️سپاس خداوندی را سزاست که آفريننده بندگان و گستراننده زمين و جاری کننده آب در زمين های پَست و روياننده گياه در کوه ها و تپّه های بلند می باشد، نه اوّل او را آغازی و نه اَزَلی بودن او را پايانی است، آغاز هر چيزی و جاويدان است و پايدار و ماندگار بدون مدّت و زمان است. پيشانی بندگان در برابر عظمت او به خاک افتاده، و لب ها در اعتراف به يگانگی او در حرکتند. به هنگام آفرينش برای هر پديده ای حدّ و مرزی قرار داد تا برای وجود بی نهايت او همانندی نباشد. گمان ها خدا را با اندازه ها و حرکت ها و اندام ها و آلت ها نمی توانند اندازه گيری نمايند. نمی توان گفت: خدا از کی بود؟ و تا کی خواهد بود؟ وجود آشکاری است که نمی توان پرسيد: از چيست؟ و حقيقت پنهانی است که نمی توان پرسيد در کجاست؟ نه جسم است که او را نهايتی باشد و نه پوشيده ای که چيزی او را در برگرفته باشد، به موجودات آن قدر نزديک نيست که به آنها چسبيده و آن قدر دور نيست که جدا و بريده باشد. بر خداوند، خيره نگريستن بندگان و بازگشتن لفظی به زبان آنان، نزديک شدن به تپّه ای، گام برداشتن در تاريکی شب، يا راه رفتن در مهتاب که نور می افشاند و درخشش خورشيدی که پس از ماه طلوع می کند و با طلوع و غروبش و آمدن شب و روز، چرخ زمان می گردد و تاريخ ورق می خورد، هيچ کدام پنهان نيست. خدا پيش از هر نهايت و مدّت و فراتر از هر گونه حساب و شمارش است، خدا والاتر از آنچه می باشد که عقل های عاجز تشبيه کنندگان تصوّر می کند. والاتر از صفات پديده ها و اندازه ها و قُطرهاست که برای موجودات مادّی پندارند و جايگاه هايی که برای آن در نظر می گيرند؛ زيرا حدّ و مرز و اندازه، شايسته پديده هاست و به غير خدا تعلّق دارد. 2️⃣ وصف آفرينش ♦️ پديده ها را از موادّی اَزَلی و اَبَدی نيافريد، بلکه آنها را از نيستی به هستی آورد و برای هر پديده ای حَدّ و مرزی تعيين فرمود و آنها را به نيکوترين صورت زيبا، صورت گری کرد. چيزی از فرمان او سرپيحی نمی کند و خدا از اطاعت چيزی سود نمی برد، علم او به مردگانی که رفتند چونان آگاهی او به زندگانی است که هستند و علم او به آسمان های بالا چونان علم او به زمين های زيرين است. 3️⃣ شگفتی آفرينش انسان ♦️ای انسان! ای آفريده راست قامت، ای پديده نگاهداری شده در تاريکی های رحم های مادران و قرار داده شده در پرده های تو در تو! «آغاز آفرينش تو از گل و لای بود» و سپس «در جايگاه آرامی نهاده شدی تا زمانی مشخّص و سرآمدی تعيين شده» و آنگاه که در شکم مادرت حرکت می کردی، نه دعوتی را می توانستی پاسخ دهی و نه صدايی را می شنيدی. سپس تو را از قرارگاهت بيرون کردند و به خانه ای آوردند که آن را نديده بودی و راه های سودش را نمی دانستی، پس چه کسی تو را در مکيدن شير، از پستان مادر هدايت کرد؟ و به هنگام نياز جايگاه های طلب کردن و خواستن را به تو شناساند؟ هرگز آن کس که در توصيف پديده ای با شکل و اندازه و ابزار مشخّص درمانده باشد، بدون ترديد از وصفِ پروردگارش ناتوان تر و از شناخت خدا با حَدّ و مرز پديده ها دورتر است. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح حکمت ۴۷ قسمت ۱۲ معیار صداقت و شجاعت و عفت.mp3
3.03M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 🔸 شرح 2⃣1⃣ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح ( 12 ) 🔹 معیار صداقت و شجاعت و عفّت بخش پایانی حکمت ۴۷ ، بحث غیرت و در نهایت رابطه غیرت با عفّت است. 🔻 مولا علی (علیه السلام) در حکمت ۳۰۵ می فرمایند : « مَا زَنَى غَيُورٌ قَطُّ » ؛ " هیچ انسان با غیرتی ، زنا نمی کند. " معلوم می شود انسانی که دست به عمل خلاف عفّت یعنی زنا می زند ، قبل از اینکه عفّتش از بین رفته باشد ، غیرتش نسبت به ناموسش از دست رفته است. 🔰 البته امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، در نهج البلاغه مثل همیشه ، برای این خصلت زیبای غیرت هم ، حدّ و حدود قائل اند. 🔻 مثلاً در تفاوت بین غیرت زن با غیرت مرد ، در حکمت ۱۲۴ می فرمایند : « غَیْرَةُ الْمَرْأَةِ كُفْرٌ وَغْیْرَةُ الرَّجُلِ إیمَانٌ » ؛ اگر جایی که مرد نیاز شرعی دارد ، زن غیرت به خرج بدهد، این منجر به کفر عملی می شود در حالیکه غیرت داشتن مرد نسبت به همسرش ، ایمان را تقویت می کند. 🔻 البته افراط در هر چیزی مضرّ است ؛ لذا در نامه ۳۱، خطاب به فرزند عزیزشان می نویسند : « إِیاک وَ التَّغَایرَ فِی غَیرِ مَوْضِعِ غَیرَةٍ » ؛ " بپرهیز که نابجا غیرت نشان بدهی نسبت به همسر و ناموست، چرا؟ « فَإِنَّ ذَلِک یدْعُو الصَّحِیحَةَ إِلَی السَّقَمِ » چون غیرت افراطی و بی جا ، زن پاکدامن را آلوده خواهد کرد. 🔻 بنابراین مسأله غیرت با مسأله عفّت ، رابطه مستقیم و تنگاتنگی دارند ؛ تا جایی که حضرت شاخص اندازه گیری میزان عفّت انسانها را به میزان غیرتشان وابسته می دانند و می فرمایند: « وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ » ✅ نتیجه اخلاقی این قصه این است که اگر می خواهیم در جامعه عفت گسترش پیدا کند باید غیرت را گسترش بدهیم . 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌳شجره آشوب« قسمت صد و شصتم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻سوال اینجاست آیا تنها این افراد بودند که از خصیصه اخلاص برخوردار بودند؟ اگر امام کاظم از بیان این افراد قصد حصر داشتند به این معنا که بخواهند فقط این چهار نفر را جزو حواریون معرفی کنند، نام اصحابی مانند عمار و مالک اشتر جا می ماند. در نتیجه باید بگوییم انگیزه حضرت انحصار در این چهار نفر نبوده است حالا باید به ویژگی مشترک این چهار نفر بپردازیم که انگیزه امام از آوردن اسمشان در کنار یکدیگر است یک ویژگی مشترکی که میان این چهار بزگوار وجود داشت و سبب معرفی آن ها به عنوان حواریون امام علی (ع) شد. 🔻 با دقت در تاریخ درمی یابیم که همه این ها، شهید بی واسطه و مستقیم به دست بنی امیه هستند. 🔻 عمرو بن حمق؛ از شهدای عمال معاویه در موصل است. دستور قتل او را معاویه صادر کرد و بهانه او نیز این بود که عمرو در قتل عثمان، نه ضربه به وی زده است. 🔻محمد بن ابی بکر توسط لشکر بنی امیه در مصر به شهادت رسید. بدن او را در لاشه الاغ گذاشتند و سپس سوزاندند. 🔻 میثم تمار، به دستور ابن زیاد عال بنی امیه در کوفه به شهادت رسید. اویس قرنی نیز از شهدای جنگ صفین و نبرد با معاویه است. ملاحظه میفرمایید که اولا هر چهار حواری شهیدند یعنی عافیت طلب ها در کنار علی ع جایگاهی ندارند ثانیا هیچکدام شهید جمل و نهروان نیستند بلکه مستقیم به دست بنی امیه در شرایط زمانی و مکانی متفاوت شهید شدند این یعنی امام کاظم (ع) خط استکبار ستیزی را به ما نشان میدهد 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد...
نام رمان: براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍 🤍 صدای کلید تویِ در اومد....چند بار صدام زد...اما من بیرون نرفتم. می دونم به خاطر بادکنک ها کنجکاو شده....چند دقیقه ای گذشت و خبری نشد. بلند شدم و جلویِ در اتاق رفتم...علیرضا جعبه رو باز کرده بود و به تی شرت زل زده بودم.....لبخند محسوسی هم می زد. گوشی اش رو برداشت و اسم من و صدا زد. تا گفت ساجده با نیش باز رفتم جلوتر...من رو که دید مثل کُپ کرده ها نگاه ام می کرد. _علیکم السلام آقای پدر یکم نگاه ام کرد +سلام....ساجده اینا چیه من نمی فهمم!! برگه ی آزمایش رو جلوش گرفتم و صدام رو بچگونه کردم _معلومه دیگه....بابایی من دارم میام. خندون گفت +ساجده جدی میگی!! پوفی کشیدم _می تونی برگه رو نگاه کنی آقا علیرضا با خنده برگه رو نگاه می کرد....زیر لب خداروشکر می گفت. +خداروشکر لبخندی زدم _خوشحال شدی؟ +معلومه....خدا بهمون هدیه به این قشنگی داده باید خداروشکر کنیم. _آره واقعا خداروشکر....ان شاءالله دامن همه بی اولادها هم سبز بشه +الهی آمین. چه برنامه ی چیده بودی ها!!!! صدتا فکر اومد تو سرم _نفهمیدی واقعا +نه من گیج تر از این حرف هام با پاهام آروم به ساق پاش زدم _اع گیج یعنی چی؟ به بابایِ بچه ی من توهین نکنااا رویِ مبل نشست و تی شرت رو دوباره برانداز کرد. _من برم چایی بیارم دستم رو گرفت و کنار خودش نشوند. نگاهی به شکمم کرد +چند وقتشه! خنده ام جمع شد _وای علیرضا....هنوز یک ماهشه. +از این به بعد باید بیشتر مراقب باشی یعنی اینکه....خودم مراقب دوتاتون هستم. شماهم خیلی مراقب باش خب! _چشم ... برم چایی بریزم. +نه بشین نوچی کردم _راستی علیرضا فعلا به کسی هم حرفی نزن از جاش بلند شد و کاپشن اش رو درآورد +چرا؟؟ خودمم نمی دونستم چرا!!؟ شاید منتظر بودم عاطفه هم بچه دار بشه بعد...بالاخره می فهمم اش....می بینم وقتی ی بچه می بینه چجوری ذوق می کنه و دل اش برای مادر شدن خودش میره....نمی خواستم هم علیرضا از مشکل عاطفه چیزی بدونه....اگر می خواست خووش بهش می گفت. _چون....خب ببین..بزار یکم بگذره میگیم. چشم هاش رو باز و بسته کرد +چشم _خب من دیگه برم یک چایی خوش عطر و طعم ویژه ی مرد زندگی ام بریزم...خستگی اش در بره از تو اتاق صداش میومد +از دست تو.... 🤍 🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍🌸🤍 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍 🤍 بعد از ناهار دو تا چایی ریختم....توی پذیرایی کنار علیرضا که داشت فاکتور هارو برسی میکرد رفتم و نشستم. منو که دید لبخندی زد. +زحمت نکش مامان خانوم خجالتمون میدی....نوبتی هم باشه نوبت ماس! _نه بابا برای چی....کاری نمیکنم که، راستی علی کارِ کربلا تکمیل شد.. سرشو بالا اورد و عمیق نگاهم کرد +ببین ....خب ساجده شاید نتونی بری با تعجب نگاهش کردم _چرا مشکلی پیش اومده؟ دستی به موهاش کشید...تکیه اش رو به مبل داد. +آخه شما الان بارداری....نمی تونی! یعنی نمیشه. اشک توی چشمام جمع شد..‌چقدر برنامه ریخته بودم...چقدر ذوق داشتم...قرار بود برای اولین بار کربلا برم... برای اولین بار برم حرم ارباب بدرا مرد زندگی ام. می دونستم شرایط ام جور نیست...ناشکری نمی کنم....ان شاءالله امام حسین(ع) دوباره می طلبه! نمی تونستم به علیرضا نگاه کنم...نمی خداستم چشم های اشکیم رو ببینه. علیرضا دستی دور گردنم انداخت و من رو به خودش نزدیک کرد. پیشونی ام رو بوسید +عزیز دلم بغض نکن ،ان شالله دفعه دیگه ، اصلا بیا فردا بریم دکتر شاید بتونی بری. از گوشه چشم اشکی که میخواست پاین بیاد رو گرفتم _نه نمی خواد....ان شاءالله بعدا با بچه امون میریم...حتما قسمت نبوده. لبخندی زد گفت +ان شاءالله.. دستی به شکمم کشید +با این فسقلی می ریم....امید به خدا اصلا این کربلا مهریه ی خانونمه میبرمت زندگیم. ،،،،، برگه آزمایش رو کنار گذاشت و با لبخند محوی بهم نگاه می کرد. با علیرضا کنار هم نشسته بودیم +اول از همه مبارک باشه رو به من کرد و ادامه داد +چند سالته دخترم ؟ _19سال خنده ای کرد و گفت +چرا انقدر لاغری تو دختر ! به شوخی رو به علیرضا گفت : +نکنه اذیتش میکنی پسر ؟ علیرضا دستی به ریش هاش کشید سر به زیر گفت +نه والا ، کم غذا هستن. دکتر+ببین دخترم شما دیگه الان یک مادری باید به خودت بیشتر از قبل برسی برو رو وزنه ببینم. چادرم رو در میارم و دست علیرضا میدم....روی وزنه می ایستم‌ +مستقیم رو نگاه کن بعد از وزن کشی...خانم دکتر که خانم مسن و مهربونی بود...نکاتی رو رویِ کاغذ نوشت و نسخه ای هم به علیرضا داد. +براش رژیم نوشتم.... لطفا حواستون بهش باشه از این به بعد هر ماه برای چک کردن وضعیت شون بیاید. علیرضا+چشم ممنون ، فقط بنظرتون میشه مسافرت بره منظورم پیاده روی اربعین؟ چون قبل اطلاع از بارداریش قرار بود سفری به کربلا داشته باشیم دکتر لبخند مهربونی زد +تو بارداریبه ویژه ماه های اول...در مورد مسافرت هم میگن باید خیلی مراعات کرد...این که دیگه پیاده روی هست..‌مخصوصا خانم شما یک تاریخ سونو برای تشکیل قلب نوشتم. منتظرم. 🤍 🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍🌸🤍 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍 🤍 لبخندی زدم _ممنونم +اگر موردی بود حتما اطلاع بده خب؟ _چشم حتما از جامون بلند شدیم خداحافظی کردیم. از مطب بیرون اومدیم...به تاریخ سونو نگاهی انداختم _وایی علیرضا می تونیم صدای قلب اش رو بشنویم... با لبخند سوار ماشین شدیم. علیرضا ماشین رو روشن کرد و حرکت کردیم. +ساجده خانوم دیدی خانوم دکتر چی گفت ؟ از الان کم غذایی، نمیخورم ، میل ندارم ، دوست ندارم نداریم. لبخند دندون نمایی زدم گفتم _می دونی که من کم غذا نیستم فقط چاق نمیشم. خنده ای کرد +اشکال نداره تو این 9ماه جبران میشه _اع اذیتم نکن +چرا ؟ با نمک میکشی دارم لحظه شماری میکنم. _علیییییی😢 +جان دل علی خوشگل میشی که‌....من تورو همه جوره می خوام _نه توروخدا....بیا و نخواه😐 خنده ی بلندی کرد +چشم...من دیگه نمی گم _میگم علیرضا بچمون سید میشه ها😁 باباش سیده لبخندی زد +آقا سید یا سادات خانوم _به نظرت دختره یا پسر!؟ +فرقی نداره هر دوش هدیه قشنگ خداست....ان شاءالله سالم باشن _صحیح، میگم علی من بستنی میخوام😬 +تو این سرما. _دلم میخواد دیگه +لا اله الاالله، چشم میخرم فقط خونه بخور باشه 😁 ذوق زده گفتم _چشم...چشم ،،،،،، داشتم کتاب ریحانه بهشتی می خوندم...درباره مراقبت های بارداری و تغذیه و خیلی چیز های دیگه. علیرضا کتاب های دیگه ای هم برای تغذیه گرفته بود. صدایِ زنگ واحد بلند شد...کتاب روی مبل گذاشتم رفتم از چشمی در نگاه کردم علیرضا بود. با خوش رویی دررو باز کردم و رفتم پشت در....علیرضا داخل اومد و در رو بستم. _سلام اقا خسته نباشی لبخندی زد وارد شد +سلام به روی ماهت..ببخشید کلیدم رو جاگذاشتم. کفشاش رو در آورد و کیسه های مواد غذایی رو روی کانتر گذاشت. +حالتون خوبه ؟ مشکلی نداری؟ لبخندی زدم _بله خوبیم دستم رو به سمت خریدهایی که کرده بود گرفتم _اینا چیه کتش رو در اورد +اینا برای شماس دیگه _این همه....چه خبره +چیزی نیست که ! 🤍 🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍🌸🤍 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍 🤍 ماه سوم بارداری ام بود... تو این چند وقت علیرضا رو حسابی اذیت کرده بودم.....به همه چی ویار داشتم....علیرضا....بویِ غذا.. فقط میوه می خوردم. علیرضا هم بدون هیچ غز زدنی باهام کنار میومد....تازه بعضی وقت ها از کارام به خنده میوفتاد. روی تخت دراز کشیده بودم و کتاب می خوندم‌. صدایِ علیرضا اومد +ساجده بیا برات قلوه کباب کردم... تا به درگاه اتاق رسید دستم رو جلویِ دهنم گرفتم. _علی نیا نزدیک...نمی خوام لبخندی زد +چشم خانومم ، شما بیا یکم غذا بخور _نه نه نمیتونم تو اتاق نشستم و علیرضا ناچار تو درگاه نشست....دلم براش سوخت. +ببین ساجده وزن کم کردی؟؟ نه به خودت می رسی نه به بچه. _نمیتونم +لا اله الاالله گوشی خونه زنگ خورد و از جاش بلند شد....صدایِ حرف زدنش از پذیرایی میومد. +سلام خوبی مادر!؟؟ .... +شکر خدا ،الحمدلله .... +ساجده.....توی اتاق .... +دستت دردنکنه ، خدا نگه دار تلفن رو که قطع کرد بعد چند دقیقه دوباره جلو درگاه در ظاهر شد.... دستش یک سینی با دوسیخ قلوه نمک شده با نون بود. +ببین ساجده من جلو نمیام....فقط جون علی بیا اینارو بخور اخمام تو هم رفت...با حالت بغض گفتم _چرا جونتو قسم میخوری آخه نمیتونم لبخندی زد +دوتا دونه بخور به خاطر من ناجار سینی رو جلویِ خودم کشیدم....با پره ی لباسم جلویِ بینی ام رو گرفتم و دوتا دونه برداشتم. علیرضا دست اش رو از رویِ سرش تا پایین صورت اش کشید که موهاش رو پریشون کرد. دلم برای موهای قشنگ اش رفت....اما دست خودم نبود....نمی تونستم. +مامان هم زنگ زد...شب بریم اونجا می تونی؟؟ دستم رو با دستمال تمیز کردم. +ساجده! _هوم ، اها اره بریم لبخندی زد +بخور عزیزم من میرم توی پذیرایی بدون نون چند تا دونه خوردم و با بی حالی می جویدم. ،،،،،، سعی کرده بودم خودم رو خوب جلوه بدم تا حال ام مشخص نباشه.... هنوز به کسی نگفته بودیم. جلو رفتم و با لبخند با زن دایی دایی روبوسی کردم. زندایی+به به....ستاره های سهیل....وکم پیدایید لبخندی زدم _شرمنده +دشمنت شرمنده دختر نگاهی ریز بین به صورتم کرد گفت +چرا انقدر لاغر شدی رنگ به رو نداری 🤍 🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍🌸🤍 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹وقتی در امورت به تنگنا رسیدی برای گره گشایی این کار رو انجام بده https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
1_1568789775.mp3
1.79M
♨️نسخه بی رد خور 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
2_1152921504618433331.mp3
3.29M
شور احساسی 🌷به فدای شور و شین شهدا 🌷اسم رمز شهدا 🎤 محمدحسین حدادیان https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 روایت تشرف آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی (ره) خدمت ارواحنا فداه https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷 ♦️بازیگران و تماشاگران انتخابات ترکیه 🔹روز یکشنبه 24 اردیبهشت مهمترین انتخابات ترکیه برگزار می شود. این انتخابات برای سایر کشورها همانند مردم کشور ترکیه مهم است. پس از فراز و فرود های فراوان دو گزینه اردوغان و قلیچ دار اوغلو نامزدهای نهایی احزاب شدند. رقابت بین دو نفر نفس گیر است. رویکردهای متفاوت دو نامزد در نگاه به شرق و غرب و بازیگری ترکیه در سالهای اخیر در منطقه و سطح جهان چشم همگان را به نتیجه این انتخابات دوخته است. 🔺 برخی کشورها آشکارا به حمایت از نامزد خاص ورود کردند برخی دیگر غیر مستقیم تمایل خودشان را برای انتخاب نامزد خاص نشان دادند. دیدار سفیر آمریکا با قلیچ دار اوغلو نشان از تمایل این کشور به این نامزد و افتتاح تصویری نیروگاه هسته ای ترکیه با حضور پوتین رئیس جمهور روسیه نشان از تمایل این کشور برای استمرار حضور اردوغان بر مسند قدرت است. کشورهای منطقه نیز در دو بعد سیاسی و مذهبی نگاه متفاوتی به انتخابات ترکیه دارند. برخی کشورهای منطقه به رویکرد مذهبی اخوانی ترکیه حساس هستند و برخی با توسعه طلبی سیاسی ترکیه مشکل دارند. کشورهایی مانند عربستان، امارات، مصر و ... با رویکرد اخوانی ترکیه موافق نیستند و کشورهایی مانند سوریه، یونان و ارمنستان با رویکرد توسعه طلبی ترکیه مخالفند. با توجه به موارد یاد شده نتیجه این انتخابات نقش مهمی در سیاست منطقه خواهد داشت. 🔺فارغ از نتیجه انتخابات بر حسب پیش بینی ها و نظر سنجی های صورت گرفته و نزدیکی آرای دو رقیب اصلی، دو قطبی در انتخابات و پس از انتخابات ترکیه قطعی است. این موضوع کار را پس از انتخابات برای نامزد پیروز مشکل خواهد کرد. سیاست کشورهای منطقه نیز با انتخاب قلیچدار دچار تغییر جدی خواهد شد. ✍ 🔖 🔖 🇮🇷 🖇 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷 (ره) ♦️هنوز ريشه ‏هاى استعمار قطع نشده 🔺️هنوز ريشه ‏هاى استعمار آمریکا، شوروى، انگلستان و صهيونيسم و ساير دوَل چپاولگر از اين مرز و بوم كاملًا قطع نشده است. بايد همه بدون كوچك‌ترين توقف و ركودى در از بين بردن نفوذ كشورهاى اجنبى با هم متحد شويم. [...] ما اگر بخواهيم استقلال حقيقى به دست آوريم، بايد سعى كنيم تمامى ‌اشكال نفوذ آمریکا چه اقتصادى و چه نظامى، چه سياسى و فرهنگى را از بين ببريم. ♦️صحیفه امام؛ ج6؛ ص262 | تهران؛ 9 اسفند 1359 🔖 🔖 (ره) 🇮🇷 🖇 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سرکوب معترضان به قتل جوان سیاه پوست در آمریکا 🔹پلیس نیویورک، معترضان به قتل جوان بی خانمان سیاه پوست به دست یک عضور ارتش امریکا را سرکوب کرد. جردن نیلی، هفته قبل در متروی نیویورک به قتل رسید. ر.ف: اگه یادتون باشه همین ها، هم در اغتشاشات وهم در برقراری عدالت برای ما جلوتر از همه بودند https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
💬 روزنامه هم‌میهن، در خدمت استعمار! https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─