eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
30.4هزار عکس
26هزار ویدیو
730 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 🔺️ تاثیر جنگنده F16 در معادلات نظامی خلیج فارس چقدر است ؟ 🔸️وزارت دفاع آمریکا مدعی است برای تقویت محافظت از نفتکش ها در برابر نیروهای دریایی ایران ، جنگنده های F16 به خلیج فارس اعزام خواهد کرد . 🔸️در خصوص میزان تاثیر این جنگنده ها برای مقابله با نیروهای دریایی ایران نکاتی قابل ذکر است. 1️⃣ جنگنده F16 یک جنگنده ضربتی است که برای درگیری های هوایی و حمله به اهداف زمینی طراحی شده است و با توجه به سرعت بالا و نوع سلاح هایی که دارد به نظر برای مقابله با قایق های تندروی ۱۳ متری مناسب نباشد. 2️⃣ محدوده عملیاتی شناورهای ایرانی در خلیج فارس ، تنگه هرمز و اطراف آن است که کاملا توسط رادارهای ایران در این شاخاب و همچنین دریای عمان رصد شده و لانچرهای موشک های برد متوسط و بلند ایران در جزایری چون هرمز ، قشم و بوموسی و تنب ها مستقر هستند و در نتیجه هواگردهایی چون F16 کاملا در دسترس پدافند زمین پایه ارتش و سپاه قرار دارد. 🔸️نکته مهم اینجاست که فاصله کم لانچر موشک پدافندی با جنگنده ، یکی از عوامل آسیب پذیری هواگرد خواهد بود و سواحل و جزایر ایرانی به گونه ای در تنگه هرمز توزیع گردیده اند که برتری قابل توجهی به طرف ایرانی می دهند . 3️⃣ سواحل شمالی خلیج فارس پر از رشته کوه و ارتفاع است که رادارهای مستقر بر آنها بر سواحل جنوبی که دشت های صاف و بدون عارضه است دارای اشراف بوده و تفوق جمهوری اسلامی را بر معادلات هوایی خلیج فارس تثبیت می کند ‌. 4️⃣ جنگنده F16 رادارگریز نبوده و با توجه به سطح مقطع راداری بالایی که دارد ، توسط رادارهای ایرانی رهگیری می شود و در گذشته به دفعات پدافند جمهوری اسلامی روی هواگردهای آمریکایی قفل راداری انجام داده است و حتی پهپاد بسیار پیشرفته و رادارگریز گلوبال هاوک در ارتفاع بالا به وسیله پدافند سوم خرداد سپاه سرنگون گردید . 🔸️در نتیجه به نظر می رسد این جنگنده نمی تواند با امنیت خاطر در خلیج فارس حضور یابد و وضعیت عملیاتی به خود گیرد . 5️⃣ مقابله با قایق های کوچک مستلزم بهره گیری از هواپیماهای تاکتیکی مانند A10 تاندربولت و هلیکوپترهاست که اولا با عطف به سرعت ، پرشمار بودن و گستره عملیاتی قایق های تندروی سپاه ، باید میزان بالایی هلیکوپتر و جنگنده تاکتیکی به منطقه اعزام گردد و ثانیا زیر پوشش چتر قدرتمند پدافند ارتش و سپاه در خلیج فارس و مجهز بودن شناورهای تندروی ایرانی به موشک های دوش پرتاب ، آسیب پذیری این طیف از تسلیحات نیز کاملا متصور خواهد بود. 📌 در پایان باید گفت استقرار هواپیماهای F16 در محدوده خلیج فارس نمی تواند برتری خاصی به طرف آمریکایی بدهد و در صورت ایجاد درگیری ، احتمال هدف قرار گرفتن آنها بالاست که می تواند وضعیت را پیچیده و سطح درگیری را گسترش دهد؛ چیزی که دولت بایدن از آن به شدت دوری می نماید . 🔸️لازم به ذکر است در اوج تنش های خلیج فارس پس از خروج واشنگتن از برجام و هدف قرار گرفتن پهپاد ۲۲۰ میلیون دلاری گلوبال هاوک ، ارتش آمریکا دستور ترامپ را برای حمله به اهدافی در خاک ایران اجرا نکرد و آن را عقلانی ندانست . ✍تقوی نیا 🔖 🔖 🇮🇷 🖇 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷 🔹نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی، زمین خورده و با حال نامناسب، به بخش اورژانس بیمارستان شیبا در رمات گان در شرق تل آویو منتقل شده است. گفته می شود او در خانه از هوش رفته و در اثر سقوط، سرش به شدت به زمین خورده است. 🔹ان شاء الله که نتانیاهو زودتر سقط بشود؛ و دیر یا زود، همین اتفاق هم خواهد افتاد. در عین حال حضور و نوع رفتار وی در نخست وزیری، یک اتفاق ویژه بود که به واسطه اختلاف افکنی و ایجاد شکاف بی سابقه در عمق رژیم، روند سقوط اسرائیل را تسریع کرد. 🔹به تعبیر حکیمانه امام خمینی (ره): 🔻"در حدیث است که لاَیَزَالُ یُؤیَّدُ هَذَا الدِّینُ بِالرَجُلِ الفاجر.با مردهای فاجر ـ به ارادۀ خدا ـ این دین ما تأیید می‌‌شود. 🔻محمدرضا مرد فاجر، خواهی نخواهی این دین به واسطۀ او تأیید شد؛ برای اینکه هرچه ظلم بیشتر باشد و هرچه ستمکاری بیشتر باشد، دین عدل بیشتر تأیید می‌شود. ظالم با اعمال ظالمانۀ خودش دین عدل را تأیید می‌کند؛ و لایزال اینطور بوده است. 🔻فرعون با فرعونیت و طغیانش دین موسی را تأیید می‌کند، و ابوسفیان با طغیان، دین رسول اکرم را تأیید می‌کند؛ و محمدرضا با طغیان و عصیان و جور و ستم، دین اسلام را تأیید می‌کند. 🔻خدا همان طوری که از قشر متفکرین روحانی تأیید می‌شود...، خدای تبارک و تعالی می‌فرماید که از قشرهای فاسد هم، از رجل فاجر هم، دین اسلام و دین خدا تأیید می‌شود؛ و آن به همین معناست که گفتم. نه تأیید می‌کند؛ تأیید می‌شود. لایزال یُؤَیَّدُ هذَاالدینُ بِالرَّجُلِ الْفاجِر". ✍محمد ایمانی 🔖 🔖 🇮🇷 🖇 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
20.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 🎥   🔺️ مظلومیت زن از منظر امام خمینی رحمت الله علیه 🔖 🔖 🇮🇷 🖇 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
نام رمان: براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🦋✨🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋 🦋✨🦋 ✨🦋 🦋 ‹ ﷽ › 🕊 مشغول حرف زدن بودیم که نفهمیدم کی بحث خانواده شهدا و شهدای غواص و سهمیه وسط امد ومن کی چاک دهانم باز شد و عین ضبط صوت تمام حرف های نیلوفر را تکرار کردم . انقدر جدی و عصبی جواب گستاخی پسر را میدادم که اگر یکی نمیدانست فکر میکرد من هم یکی از خانواده شهدا هستم !! به خودم که امدم از عصبانیت سرخ شده بودم و طرفداری شهدا و جانبازها را میکردم به گونه ای که خودم هم تعجب کرده بودم !! ان پسره گلدانی هم که انگار از حرص خوردن من خوشش می امد هی بحث را کش میداد ... به خانه که برگشتیم باده با دهانی باز از من میپرسید این حرف ها را از کجا اورده ام و برای خودم هم مجهولی شده بود !! بعد از عوض کردن لباس هایمروی تخت دراز کشیدم اما خوابم نمی برد ... اهنگ ارامی را روی پخش گذاشتم و پنجره اتاقم را باز کردم. نسیم خنک از کنارم رد می شد ،میان موهایم میپیچید و صورتم را نوازش میکرد ... "هرگز دستم به تو نرسد ماه بلندم ..." ماه من که بود ...؟ یادم می اید چند وقت پیش در شبکه های مجازی خوانده بودم ماه من مهدی (عج)... براستی این مهدی که بود که این روز ها همه حرف غیبتش را میزدند ؟ صبح فردا قرار شد به همراه نیلوفر برویم به مسجد برای عکس از کتاب مذهبی . ترجیح دادم راجب شب قبل و هم جبهه شدنم با امثال نیلوفر حرفی نزنم چون اگر میفهمید مخم را تلیت می کرد ... وارد مسجد که شدیم، اولین چیزی که توجهم را جلب کرد بوی عطر گلاب بود... "قران کریم به خط عثمان طه" دستم را روی جلدش کشیدم . جلد سفید و براق که با طرح گل و بلبل های رنگ وارنگ مزین شده بود . لحظه ای باز کردن این کتاب به سرم زد ... چشم هایم را بستم و شانسکی کتاب را باز کردم . چشم هایم را که باز کردم بادیدن تیتر سوره لحظه ای نفسم حبس شد ... "سوره التوبه" صدای نیلوفر را که شنیدم کتاب را بستم و برگشتم پیشش . نیلو قران را روی تکه چوبی که اسمش را رحل میگفت گذاشت. خودش هم چادر سر کرد و جلوی کتاب نشست و در حالی که تسبیح داخل دستش بود ژست گریه کردن گرفت و با دستانش جلوی صورتش را پوشاند و من عکس گرفتم ... از بالای دوربین خیره شدم به صحنه روبروم ... مسجد، قران ، نماز ، دعا ، خدا ... اینها چه بودند ؟ برای که بودند ؟ فلسفه ی وجود این قران و این دعا کردنها چیست ؟ با صدای نیلوفر که میگفت:(خشک شدم عکس گرفتنت تمام نشد؟)،دربین را بدستش دادم و بدون اینکه حرفی بزنم از مسجد بیرون رفتم و برگشتم خانه . تا بحال نمیدانستم چی به چی و چی برای چیست ،بگذار از این به بعد هم همین بمانم ... آنقدر درگیر درس و دانشگاه شده بودند که خودم را هم فراموش می کردم ، چه برسد به فکر های بیهوده ... روز های تکراری به سزعت سپری می شدند و همه چیز خوب بود تا روزی که با دیدن ان دو تیله مشکی همه چیز به هم ریخت ... ✍به قلم بهار بانو سردار ... 🦋 ✨🦋 🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋✨🦋 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🦋✨🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋 🦋✨🦋 ✨🦋 🦋 ‹ ﷽ › 🕊 با غرغر دستمال را روی لبهای سرخم کشیدم و رو به زن چادری حراست گفتم : من_ خوبه ؟!! اخم کرد . _ کمرنگ ترش کن . رو برگرداند که صدای احوال پرسیش بلند شد . صدای بم مردی که حرف میزد زیادی دلنشین بود ! رو برگرداندم که ببینم کدام انسان جنگلی با این شامپانزه ی پشمالو حرف می زند که با دیدن مجدد ان سر پایین افتاده و ان تسبیح یاقوتی اخمهایم دهم رفت و رو به ارغوان طوری که انها هم بشنوند گفتم : من_ معلوم نیست با سهمیه کی وارد دانشگاه شدند اونقدرم فهم ندارن که خیابونو دانشگاهو بقیه جاها هم براشون فرقی با حسینیه و مسجد نداره !! با دیدن پسری که با سرعت از کنارم رد میشد پوزخند زدم که صدای معاون حراست را شنیدم . _سید...علی اقا...علی پسرم یک لحظه صبر کن ... و پسر با همان سر پایین افتاده، راهش را گرفت و رفت. با ابرو های در هم گره خورده مقتعه ام را جلو کشیدم و راه دانشگاه را در پیش گرفتم ... وارد کلاس که شدیم چند دقیقه ای میشد که استاد امده بود اما چون اولین تاخیرمان بود بدون جر و بحص وارد کلاس شدیم . امروز باید برای هر گروه عکاسی سوژه سوژه می داد و هر دو نفر را گروه بندی میکرد. همه اسم ها را خواند و فقط ماندم منه بخت برگشته ...!! از جا بلند شدم و با لحنی حق به جانب گفتم: من_استاد؟خیلی ممنون ! من الان تنها تنها کجا برم ؟! استاد_ خانم شریفی شما مجبوری با استاد یار من بری واسه عکاسی از سوژه ات . سید؟ شما و این خانم هم گروهین . سید...؟ جان؟ در کلاس سید نداشتیم که!! روبرگرداندم سمت عقب که از دیدن حاج اقاااا ماتم برد... شوک اول انقدر زیاد نبود که شوک دوم وارد شد و کلا زحمت جمع کردن دهان بازم افتاد به گردن حضرت فیل ... ✍به قلم بهار بانو سردار ... 🦋 ✨🦋 🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋✨🦋 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
▫️ 💠 هنگام صحبت با سرش را پایین می انداخت. حجب و در چهره اش موج می‌زد. وقتی برای کمک به مغازه پدرش می‌رفت اگر خانمى وارد مغازه می‌شد کتابی در دست می‌گرفت سرش را بالا نمی آورد و می‌گفت: «پدر شما جواب بده...» ‌ شهید🕊🌹 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
در انتخاب خیلی سفارش داشت. بسیاری از دوستانم کسانی بودند که اگر دوستی‌ام را با آن‌ها ادامه داده بودم، قطعا در زمینه‌های مختلف سقوط کرده بودم. خدا را شکر که استاد مجید کمک کرد و من تمامی دوستان سابق خود را که اهل همه نوع خلافی بودند کنار گذاشتم و الحمدلله در کنار دوستان جدید توانستم در زمینه‌های ورزشی و درسی و ... موفق باشم. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
7.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اولین صحنه‌ای که با آن مواجه می شود... ⭕️ این خیلی چیز مهمیه‼️ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌷 🌷 ...! 🌷بلندی‌های «سرا» (از پايگاهای اصلی ضد انقلاب بود كه در حد فاصل شهرهای سقز- بوكان قرار دارد.) دست بود، از آن‌جا ديد خوبی روی ما داشتند. آتش سنگينی طرفمان می‌ریختند، طوری كه سرت را نمی‌توانستی بالا بگيری. همه خوابيده بودن روی زمين. برای اين‌كه نيروها را تحت كنترل داشته باشم به حالت نيم‌خيز بودم، ناگهان از پشت، دست سنگينی را بر شانه‌ام احساس كردم؛ برگشتم ديدم محمود است. جلوی آن همه تير و گلوله، صاف ايستاده بود!! 🌷آمدم بگويم سرت را خم كن، ديدم دارد بدجوری نگاهم می‌كند. گفت: داوودی اين چه وضعيه؟ خجالت بكش. چشمانش از خشم می‌درخشيد. با صدايی كه به فرياد می‌ماند، گفت: فكر نكردی اگه سرت رو پايين بياری، نيروهات منطقه را خالی می‌كنن؟ بعد هم، بدون توجه به آن همه تير و كه به طرفش می‌آمد، به سمت جلو حركت كرد. عمليات تمام شده بود كه ديدمش، دستی به شانه‌ام زد و گفت: ضد انقلاب ارزش اين رو نداره که جلويش سرتو خم كنی...!! 🌹خاطره ای به یاد فرمانده محمود کاوه :رزمنده دلاور علی‌محمود داوودی ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
هدایت شده از این عمار
13.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من که دیدم کردم ما ملت ❤️ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─