داشتم میگفتم :
این کوفیان چه کردند با حسین ؟!
یاد خودم افتادم...
گناهایم چه کردند با قلب حسین:))💔
#تلنگرانه🍃
『⚘@khademenn⚘』
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـنڪَࢪبَـ❤️ـلا
#بسمࢪبّشھـــــدا🌷 #جانممۍࢪۅد🍂 #نـاحـلـــــہ💜 #قسمت_32 مهیا سر ڪلاس نشسته بود اما متوجه نمی شد است
#بسمࢪبّشھـــــدا🌷
#جانممۍࢪۅد🍂
#نـاحـلـــــہ💜
#قسمت_33
مهیا با دیدن پنج تا بسیجی ڪه دوتا از آن ها روحانی هستن و رو به رویشان سارا و نرجس مریم نشسته بودندشوڪه شد
مریم به دادش رسید
مریم فراموش ڪرده بود به مهیا بگویید قرار است یڪ جلسه برای مراسمات در پایگاه برگزار شود
ـــ سلام مهیا جان
مهیا به خودش آمد
سلامی کرد و موهایش را داخل فرستاد
همه جواب سلامش را سربه زیر دادند حتی شهابی که به خاطر زخمش روی صندلی نشسته بود
اما روحانی مسنی با لبخند روبه مهیا گفت
ـــ علیڪ السلام دخترم بفرما تو
مهیا ناخوداگاه در مقابل آن لبخند دلنشین لبخندی زد
روحانی جوانی ڪه آن روز هم در بیمارستان بود رو به حاج آقا گفت
ـــ حاج آقا ایشون دختر آقای رضایی هستند ڪه طراحی پوسترهارو به عهده گرفتند
حاج آقا سری تڪون داد
ــــ احسنت .دخترم من دوست پدرت هستم موسوی شاید شنیده باشید
مهیا با ذوق گفت
ــــ اِ شما همونید ڪه با پدرم تو جبهه ڪلی آتیش سوزوندید
همه با تعحب به مهیا نگاه میڪردند
حاج آقا موسوی خندید:
ــــ پس احمد آبرومونو برد
ـــ نه اختیار دارید حاج آقا
مهیا رو به مریم گفت :
ـــ مریم طرح هارو زدم یه نگاه بنداز روشون ڪه اشڪال ندارن بدی چاپ ڪنن برات
فلش را به سمت مریم برد ڪه مریم به شهابی که روی صندلی کنار میز کامپیوتر نشسته اشاره ڪرد
ــــ بدینشون به آقای مهدوی
مهیا به سمت شهاب رفت:
ـــ بگیر سید
شهاب ڪه مشغول روشن ڪردن سیستم بود سرش را با تعجب بالا آورد
ڪلا اولین باری بود ڪه یڪ نامحرم او را اینطور صدا میکرد
فلش را از دستش گرفت و وصلش ڪرد
ــــ میگم سید حالتون بهتر شد؟
شهاب معذب بود مخصوصا ڪه دوستانش حضور داشتند
در حالی ڪه طرح هارا بررسی می کرد آرام بله خداروشڪری گفت
ــــ میشه ما هم ببینم شهاب ؟
شهاب مانیتورو به سمتشان چرخاند
ـــ بله حاج آقا بفرمایید
ـــ احسنت دخترم ڪارت عالی بود نظرت چیه مرادی؟
روحانی جوان ڪه مهیا فهمید فامیلش مرادی هست سرش را به علامت تائید تڪان داد
ــــ خیلے عالی شدند مخصوصا اونی ڪه برای نشست خواهرا با موضوع حجابه
بقیه حرفش را تایید ڪردند
جز نرجس و یڪی از پسرهای بسیجی ڪه از بدو ورود مهیا را با اخم نظاره گر بود
ــــ خیلی ممنون خانم رضایی زحمت ڪشیدید چقدر تقدیم کنم؟؟
مهیا اخمی به شهاب ڪرد
ـــ من خودم دوست داشتم این پوسترارو طراحی ڪنم پس این حرفا نیاز نیست...
『⚘@khademenn⚘』
🔹مهریه یک جلد قرآن و یک اسلحه🔹
از قبل به پدر ومادرم گفته بودم دوست دارم مهریهام یک جلد قرآن و یک اسلحه باشه.😄
این هم که چه جور اسلحهای باشه برام فرقی نداشت.
مهدی پرسید:«نظرتون راجع به مهریه چیه؟»🤔
گفتم:«هرچی شما بگین.»☺️
گفت:«یک جلد قرآن و یک کلت کمری؛چه طوره؟»😅
گفتم:«قبول!»😃
هیچ کس بهش نگفته بود. نظر خودشُ گفته بود. قبلا به دوستاش گفته بود:«دوست دارم زنم اسلحه به دوش باشه.»😄
🌼راوی:همسرشهید
#شهیدمهدیباکری🌸
『⚘@khademenn⚘』
Shab3Moharram1390[06].mp3
5.68M
#مداحي♥️
یا ابالحسن یا ࢪضا…
『⚘@khademenn⚘』
[•🌿•]
ماگمشدگانیمکهـاندرخمدنیـا، تنھاهنرماستکهـ
مجنونحسینیم♥️꧇)
『⚘@khademenn⚘』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حال و هوای مزار مطهر شهید سلیمانی و شهید پور جعفری
『⚘@khademenn⚘』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رو قولاشون حساب نمی کنیم:)
『⚘@khademenn⚘』
#شهیدانه🕊
فڪ ڪن بری سوریه..به همه بگی فردا میرم پیش بی بی😍
بری تو صحن...پرچم یا عباس...سربند(ڪلنا عباسڪ یا زینب) بری تو حرم...روبروی ضریح...😭
بگی خانوم اجازه میدین برم دفاع ڪنم از حرمتون
بعد یه پلاڪ..یه لباس بسیجی...یه ڪلاشینڪف...
یه ڪلت...یه گلوله...یه بیابون،بیابون نه بهشت🌸☘
پشتت یه گنبد...انگار خانوم داره نگات میڪنه😍
خانوم نگات میڪنه..حس میڪنی ڪنارته..🍃
بهت افتخار میڪنه..بهت لبخند میزنه..یه نگاه به پشت سرت به پرچم یاعباس میندازی....
میگی ارباب تا اسم شما رو گنبد هست مگه کسی میتونه به حرم چپ نگاه کنه😠😡
خم شی بند پوتینتو سفت کنی..
سربندتو سفت کنی...
کلاشتو سفت میچسبی...کلاشتو میگیری میگی
یا عباس...♡
بعد از اینکه چندتا داعشی حرومی رو به هلاکت رسوندی..
ببینی یه ضربه خورده به قلبت..💔
قلبت شروع میکنه به سوختن...🔥
از خون دستت میفهمی مجروح شدی...
میگی بی بی ببخشید شرمندم😞
دیگه توان ندارم...😓
دوستات جمع شن دورت ، نفسات به شماره بیفته،چشمات تار ببینه..
بی بی بیاد بالا سرت برای شفاعت😍
خون زیادی ازت رفته..دوستات پاهاتو بلند کنن تا خون برسه به مغزت ...
اما میگی:
پاهامو بزارین زمین سرمو بلند کنین...
بی بی اومده، میخوام سلام بدم☺️
چند دقیقه بعد چشماتو میبندی...
چند روز بعد به خانوادت خبر بدن شهید شدی.🤍
عجب رویایی...💔😔
خدایا این لحظه رو آرزومندم...🤲🏻
#التماس_دعای_شهادت
#سرباز_حاج_قاسم
『⚘@khademenn⚘』
جنگنه !
امادفاعزیباست ...
وبسیجیخالقِاینزیبایۍ♥️🌿
『⚘@khademenn⚘』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به این عکسها خیره شو...💔
『⚘@khademenn⚘』