eitaa logo
گنجشکهای پاییز
372 دنبال‌کننده
22 عکس
6 ویدیو
1 فایل
هر چیز که زندگی است کتابهایم:گنجشکهای پاییز_باران پس از برف_لیلی آذر_پاییز ۶۱ به روایت اقاقی وبلاگم: http://rastegaar1.blogfa.com/ شناسه‌ی من در ایتا: @azamsaadatmand
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🍁🍂🍁🍂🍁 آذر آمد آخرین سبزه قبا هم زرد شد بعد با طوفان دی رفت و خیابانگرد شد شاخه‌ای که بیقرار سوختن در باد بود زیر بار دانه‌های برف کم‌کم سرد شد بی‌نوا آن بچه گنجشکی که با من دوست بود از میان دسته‌ی گنجشکها هم طرد شد گرچه می‌دانست هرگز وصل ممکن نیست..آه.. ریشه‌ی من عاشق ابری که آب آورد شد مثل روح خسته‌ی تبدار سرماخورده‌ای قسمتم از عشق تنها شب به شب سردرد شد دخترِ دیوانه وضعِ زود رنجِ کوچکم در نبرد عشق و عقل و درد و درمان مرد شد    ۱۳۹۶ @azam_saadatmand
دلم امشب شبیه کوچه‌های تا حرم تنگ است دلم در حسرت ایوان دلباز شما تا چند؟... @azam_saadatmand
میان رفت و آمدهای قایق‌های سرگردان به غیر از کشتی‌ات راه نجاتی نیست در عالم @azam_saadatmand
کتابی درباره‌ی امام جواد علیه‌السلام میخواندم که حکایتهای کوتاهی از زندگی و کرامات امام در آن مطرح شده بود در یکی از حکایتها آمده بود که"....در حیاط مسجد درخت سدری بود که از مدّت‌ها قبل خشک شده بود و میوه نمی داد، پس حضرت مقداری آب درخواست نمود؛ و آن گاه در کنار آن درخت خشکیده وضو گرفت و در همان جا نماز مغرب را به جماعت خواند. پس هنگامی که نماز پایان یافت، مردم متوجّه شدند که آن درخت خشکیده به برکت آب وضوی حضرت، سبز گردیده است و پر از میوه می‌باشد..." با الهام از این داستان غزلی نوشتم .... 👇👇
قنوت شاخه‌های بی برش را بال و پر دادی به انبوه دعاهای کهن‌سالش اثر دادی امانش دادی از آن ارّه که یک‌ریز می‌خندید نجاتش از غم زخم زبان‌های تبر دادی میان سایه‌ی سنگین و سرد عابران گم بود به او چتری که باشد بر سر هر رهگذر دادی فقط با قطره‌ای آب وضویت حضرت دریا! درخت شوربختی را قیامی شعله‌ور دادی به مشتی چوب خشک لایق در آتش افتادن چطور از هر گیاهی سرنوشتی سبزتر دادی؟ * کبوتر در کبوتر می‌رسد هر صبح تا مشهد سلامی که به قصد بوسه بر دست پدر دادی @azam_saadatmand
یک عمر از این بام به آن بام پریدم حالا که به بام تو رسیدم،نفسی نیست @azam_saadatmand
یه شعر از خواهرم: نگاهش گرم شد خرمای تر داد درخت خانه‌ی ما بار و بر داد میان باغچه با شاخه هایش حیاط خانه را هم بال و پر داد وجودش، سایه‌ی سبزش، پناهش به ما امنیتی مثل داد به سوی آسمان با دست هایش دعا کرد و اجابت را خبر داد نه تنها نخل، نخلستان ما شد به قدرِ زندگی، شهد و شکر داد @azam_saadatmand
پرسش مهیب بود: خدایا چگونه‌ای؟ کعبه دهان گشود و جواب آفریده شد @azam_saadatmand
باد با لهجه‌ی چادرْعربی نوحه‌گر است زنی از دشت پر از کرب و بلا در گذر است می‌وزد تا شب بی‌روزنه را صبح کند پرچم قافله‌اش گیسوی شمس و قمر است او ندیده است ندیده است به جز زیبایی در خزانی که پر از لالۀ خونین جگر است زده فریاد که قربانی ما را بپذیر در همان دم که ز خون چشم خداوند، تر است زنی آن‌سان که اگر بر سر منبر برود کمترین خطبه‌ی او مژده‌ی فتح و ظفر است غل و زنجیر به گردن غل و زنجیر به پا کوه‌‌سروی به سوی شام بلا در سفر است @azam_saadatmand
هدایت شده از مجله میدان آزادی
▫️ ده شعر از بهترین شعرهای عاشقانه‌ی عباس صفاری «پشیمانم کن از خواب و خیالاتی که دربست در طواف تو نبوده‌اند پشیمانم کن از تمام عطرهایی که بوی گریبان تو را نمی‌داده‌اند شبیه تو را هیچ شهری و خیابانی به خود ندیده است بیا و پشیمانم کن از تماشای چهره‌هایی که در ازدحام خیابان‌ها اندکی شباهتی به تو داشته‌اند» 👤 عباس صفاری، در شعرهایش قادر است یک صحنه‌ی ساده‌ی معمولی را درخشان کند و از دل آن حرفی به نفع زندگی بیرون بکشد، گاه شعر صفاری به لحظه‌های روزمره، روحی ماجراجویانه می‌دمد و مخاطب را از خیابان‌ها و اتوبان‌ها به سفری در اعماق گذشته‌های دور می‌برد، به کوچه‌های سمرقند و می‌خانه‌های نیشابور و نخلستان‌های مهتابی بین‌النهرین. به بهانه‌ی سالگرد درگذشت او، ده شعر عاشقانه‌‌اش را انتخاب کرده‌ام که در ادامه می‌خوانیم. شما نیز اگر سطرهای عاشقانه‌ای از او به یاد دارید لذت خواندنش را با ما تقسیم کنید. 🔗 متن کامل فهرست ده شعر از بهترین شعرهای عاشقانه‌ی عباس صفاری را در سالروز درگذشت این شاعر ایرانی بخوانید. 5⃣3⃣1⃣ @azadisqart
با کمال احتیاج، از خلق استغنا خوش است با دهان خشک مردن، بر لب دریا خوش است نیست پروا تلخ‌کامان را ز تلخی‌های عشق آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است . . خرقهٔ تزویر از باد غرور آبستن است حق‌پرستی در لباس اطلس و دیبا خوش است . . برق را در خرمن مردم تماشا کرده است آن که پندارد که حال مردم دنیا خوش است . . هیچ‌کاری بی‌تأمل گرچه خوب نیست بی‌تأمل آستین افشاندن از دنیا خوش است @azam_saadatmand
هدایت شده از گنجشکهای پاییز
اَلسَّلامُ عَلیَ مَن جَعَلَ اللهُ الشِّفاءَ فی تُرْبَتهِ نامت دلیل محکم مرگ و حیات من مهرت ثبات داده به اضلاع ذات من باران دوست داشتنت بی مضایقه بخشیده است جان به جماد و نبات من محتاج عشق هیچ کسی جز تو نیستم شش گوشه‌ی غمت همه‌ی کائنات من در این شب قدیمیِ هر لحظه بیم موج نورت همیشه آمده بهر نجات من در راه کربلای تو افتاده اتفاق ای مهربان،عزیزترین خاطرات من هی‌می‌نویسم از تو و هی سبز می شوم چشمت چه ریخته است مگر در دوات من با یاد جمعه‌ی حرمت جور دیگری است اشک دعای ندبه و آه سمات من @azam_saadatmand