ستاره ای ناشناخته ام که سوخت
و بادهای کیهانی
غبارش را پراکندند
در خالی میان کهکشانها
این نقطۀ روشن
از میلیاردها سال پیش
خاموش است
#اعظم_سعادتمند
پن:از وبلاگ نویسی های دهۀ 80
@azam_saadatmand
"بزرگترین سعادت برای یک انسان این است که
با یک روح بزرگ در زندگی اش برخورد کند
اما انگار رسم خلقت این است که
بزرگترین سعادت ها بزرگترین رنجها را هم در خودشان داشته باشند"
از کتاب چمران به روایت همسر شهید
@azam_saadatmand
هر چند ناشیانه فقط دست و پا زدم
میخواستم که در دل دریا شنا کنم...
#اعظم_سعادتمند
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ
به قرآنی که داری در میان سینهات سوگند
که هرگز از تو و از خاندانت دل نخواهم کند
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
مِهر تو را مادر به مادر برده ام ارث
من هم به فرزندانم آن را می سپارم
#اعظم_سعادتمند
چیزی که میخواهم میان این قوافی نیست
مولا،برای از تو گفتن عشق کافی نیست
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
من به باران تند و نمنم تو
دشتهای همیشه خُرّم تو
کوههای سفیدِ پابندت
لالههای دمیده از غم تو
من به آن رودها که میریزند
پای سرسبزی مصمّم تو
من به هر جادهای که همراه است
با قدمهای سخت محکم تو
من به هر روستا به هر شهرت
به تمامیّت معظّم تو
من به هرکس که با تمام وجود
مانده پای سُرور و ماتم تو
به خروش سفید و قرمز و سبز
به شکوه سه رنگ پرچم تو
من به عشق تو رأی خواهم داد
به بلندای اسم اعظم تو...
#اعظم_سعادتمند
#بداهه
#ایران
@azam_saadatmand
سلام دوستان
امروز متوجه شدم که پیامها در ایتا با تاخیر چند روزه به دستم می رسه اگر پیامی و جواب ندادم...به این دلیل بوده که دریافتش نکردم😐
بیخیالِ آنچه در، چنتۀ زمانه است
رأی من سرودنِ شعر عاشقانه است
رأی من کنار تو، تا حرم قدم زدن
زیستن در این مسیر، این نگارخانه است
پشت میز دیدنت،رأی من شنیدنت
با همان قیافۀ دست زیرِ چانه است
همستاره!همنگاه!خیره سمت نور ماه
رو به رویش پگاه، راه ما روانه است
سبز یا سپید و سرخ،بر لبانم اسم توست
رنگهای پرچمت،متن یک ترانه است
*
ای شمال و ای جنوب، ای شروق و ای غروب
انتخاب من همین خاک بیکرانه است
#اعظم_سعادتمند
#ایران
@azam_saadatmand
هزار سال گذشت و خزان تمام نشد
چه عمرها که در این سالها حرام نشد...
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
با رفتگرهای سحرخیز خیابانت
با شور و شوق هفتِ صبح دور میدانت
با حرفهای رادیو در تاکسیهایت
با قبضهای آب و برقت،قیمت نانت
کیف و کتاب و دفتر و نان و پنیر و سیب
با خنده های راه خانه تا دبستانت
با کارگرهای نجیب سخت مشغولت
در هرم تابستان و سرمای زمستانت
از روزهای سختِ با قصد فراموشی
هی راه رفتن راه رفتن زیر بارانت
از لحن میزی که نباید فاصله میشد
در بین دست گرم مردم با وزیرانت
با عینک تحلیلگرهای سیاسی که
گویا خبر دارند از پیدا و پنهانت
با این سرود ملی در بادها افشان،
با جلوۀ سبز و سپید و سرخ طوفانت
با رزم سرداران همواره کفن پوشت
در جنگل و دریا و در کوه و بیابانت
من میشناسم راه و رسم و خلق و خویت را
بیش از همه اما وطن جان، با شهیدانت...
#اعظم_سعادتمند
#ایران_من
#بداهه
@azam_saadatmand