eitaa logo
گنجشکهای پاییز
373 دنبال‌کننده
20 عکس
6 ویدیو
1 فایل
هر چیز که زندگی است کتابهایم:گنجشکهای پاییز_باران پس از برف_لیلی آذر_پاییز ۶۱ به روایت اقاقی وبلاگم: http://rastegaar1.blogfa.com/ شناسه‌ی من در ایتا: @azamsaadatmand
مشاهده در ایتا
دانلود
از بین چهار کتاب منتشر شده‌ام فقط "باران پس از برف" از نمایشگاه مجازی کتاب قابل خریداری است https://book.icfi.ir/book?search=%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86+%D9%BE%D8%B3+%D8%A7%D8%B2+%D8%A8%D8%B1%D9%81&searchType=quick-search
با اینکه در زمانه‌ی بیداد می‌توان سر را به چاه صبر فرو برد و داد زد یا می‌توان که سیلی فریاد خویش را با کینه‌ای گداخته ،بر گوش باد زد گاهی نمی‌توان به خدا حرف درد را با خود نگاه داشت و روز معاد زد @azam_saadatmand
به همان اندازه که آدم‌های قابلمه به دست ایستاده در صف نذری محرم‌های محله‌ی قدیمی‌مان در آذر برایم قابل درک و قابل احترام اند،آدمهای کتاب به دست ایستاده در صف طویل گرفتن امضا از یک آدم مشهور در نمایشگاه کتاب به نظرم رقت‌انگیز‌ند. @azam_saadatmand
به جریان آدمها در راهروها نگاه می‌کردم از کنار آدمهای آشنایی با سلام و علیک یا بی سلام و علیک می‌گذشتیم به دوستم گفتم من آدم شلوغی نیستم دوست دارم زودتر از سرگیجه‌ی میان راهروها خودم را نجات بدهم اما دوستم می‌گفت ببین! چقدر شور زندگی! اما من جز سکونت تصنع و تقلای نافرجام یک ماهی برای بیرون پریدن از تُنگ چیزی نمی‌دیدم و اذان ظهر بود که مرا نجات داد. @azam_saadatmand
تعدادی از دوستان درباره‌ی تهیه‌ی کتاب " لیلی_آذر " پرسیده‌اند،سایتهای فروش اینترنتی کتاب زیادی را نگاه کردم،متاسفانه نسخه‌ی کاغذی‌اش تا جایی که خودم پیگیری کردم موجود نیست،ولی میتوانید از اینجا: اپلیکیشن_طاقچه نسخه‌ی الکترونیکی آن را تهیه بفرمایید. @azam_saadatmand
این چند صفحه از کتاب کارگاه شعر استاد را دوست عزیزی برایم فرستادند @azam_saadatmand
چه جای واهمه ایران من!که فرزندت عبور می‌کند این‌بار نیز، از آتش
"در این کوچه‌هایی که تاریک هستند من از حاصل ضرب تردید و کبریت می‌ترسم"
محبت دوباره‌ی بافتار رسانه https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
سلام دوستان،تعداد خیلی محدودی از این مجموعه غزل عاشورایی و دوباره منتشر کردم اگر دوستی تمایل به خرید کتاب داره تا فردا پیام بده. @azamsaadatmand @azam_saadatmand
ستاره ای ناشناخته ام که سوخت و بادهای کیهانی غبارش را پراکندند در خالی میان کهکشانها این نقطۀ روشن از میلیاردها سال پیش خاموش است پ‌ن:از وبلاگ نویسی های دهۀ 80 @azam_saadatmand
"بزرگترین سعادت برای یک انسان این است که با یک روح بزرگ در زندگی اش برخورد کند اما انگار رسم خلقت این است که بزرگترین سعادت ها بزرگترین رنجها را هم در خودشان داشته باشند" از کتاب چمران به روایت همسر شهید @azam_saadatmand
هر چند ناشیانه فقط دست و پا زدم می‌خواستم که در دل دریا شنا کنم...
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ به قرآنی که داری در میان سینه‌ات سوگند که هرگز از تو و از خاندانت دل نخواهم کند @azam_saadatmand
مِهر تو را مادر به مادر برده ام ارث من هم به فرزندانم آن را می سپارم
چیزی که می‌خواهم میان این قوافی نیست مولا،برای از تو گفتن عشق کافی نیست @azam_saadatmand
من به باران تند و نم‌نم تو دشتهای همیشه خُرّم تو کوه‌های سفیدِ پابندت لاله‌های دمیده از غم تو من به آن رودها که می‌ریزند پای سرسبزی مصمّم تو من به هر جاده‌ای که همراه است با قدم‌های سخت محکم تو من به هر روستا به هر شهرت به تمامیّت معظّم تو من به هرکس که با تمام وجود مانده پای سُرور و ماتم تو به خروش سفید و قرمز و سبز به شکوه سه رنگ پرچم تو من به عشق تو رأی خواهم داد به بلندای اسم اعظم تو... @azam_saadatmand
سلام دوستان امروز متوجه شدم که پیامها در ایتا با تاخیر چند روزه به دستم می رسه اگر پیامی و جواب ندادم...به این دلیل بوده که دریافتش نکردم😐
دوست عزیزم زهرا سادات هاشمی گلپایگانی با کتاب"هاشمیات" در جمع کاندیداهای جایزۀ قلم زرین حضور داره... خوشحالم از این اتفاق خوب
بی‌خیالِ آنچه در، چنتۀ زمانه است رأی من سرودنِ شعر عاشقانه است رأی من کنار تو، تا حرم قدم زدن زیستن در این مسیر، این نگارخانه است پشت میز دیدنت،رأی من شنیدنت با همان قیافۀ دست زیرِ چانه است هم‌ستاره!هم‌نگاه!خیره سمت نور ماه رو به رویش پگاه، راه ما روانه است سبز یا سپید و سرخ،بر لبانم اسم توست رنگهای پرچمت،متن یک ترانه است * ای شمال و ای جنوب، ای شروق و ای غروب انتخاب من همین خاک بی‌کرانه است @azam_saadatmand
هزار سال گذشت و خزان تمام نشد چه عمرها که در این سالها حرام نشد... @azam_saadatmand
با رفتگرهای سحرخیز خیابانت با شور و شوق هفتِ صبح دور میدانت با حرفهای رادیو در تاکسی‌هایت با قبض‌های آب و برقت،قیمت نانت کیف و کتاب و دفتر و نان و پنیر و سیب با خنده های راه خانه تا دبستانت با کارگرهای نجیب سخت مشغولت در هرم تابستان و سرمای زمستانت از روزهای سختِ با قصد فراموشی هی راه رفتن راه رفتن زیر بارانت از لحن میزی که نباید فاصله می‌شد در بین دست گرم مردم با وزیرانت با عینک تحلیلگرهای سیاسی که گویا خبر دارند از پیدا و پنهانت با این سرود ملی در بادها افشان، با جلوۀ سبز و سپید و سرخ طوفانت با رزم سرداران همواره کفن پوشت در جنگل و دریا و در کوه و بیابانت من می‌شناسم راه و رسم و خلق و خویت را بیش از همه اما وطن جان، با شهیدانت... @azam_saadatmand
می وزد توفنده بر باروی تو پرچم "الله اکبر" گوی تو سرنهاده دشت،روی دامنت تکیه داده کوه بر بازوی تو هم‌تلاطم با نهنگان جنوب ماهیان خطّۀ گیسوی تو هم‌نورد مرزهای آبی‌ات چشمهای روشن جاشوی تو هم‌قدم با سرحدات خاکی‌ات سروهای رُسته در هر سوی تو زَهرۀ آن را ندارد دشمنت تا بیاید فاش، رو در روی تو دائما مشغول ذکر "یا علی" است چشمۀ جوشندۀ نیروی تو * از غم عالم رهایم کرده است نغمۀ "یا ضامن آهو"ی تو پ‌ن: می خواستم یه شعر عاشورایی بگم شد ملی میهنی! @azam_saadatmand
برای ماه محرم سیاه می پوشید وجود مادرم از عشق روضه می جوشید به این امید که در مجلس عزای حسین حضور داشته باشد چقدر می کوشید
لج نکن ببار! شهر ایستاده در غبار! اشک مرهم است مرهمی بر این دو حال گریه دار این دو سوگوار