بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#محمود_ژولیده
▶️
ای کشته ی اشکها قتیلَ العبرات
وی قبله ی قلبها اسیر الکربات
ای صاحبِ اعظمِ مصیبات، حسین
در نزد خدا تویی رفیع الدرجات
@hosenih
تنها نه محرم و صفر ماتمِ توست
تاریخ پر از مصائب اعظم توست
درد و غمِ عالَمی به داغت نرسد
غمهای جهان یک سرِ مو از غمِ توست
@hosenih
یکذره غمت بکام ما ریخته شد
صد آه به صبح و شام ما ریخته شد
از چشمه ی اشکِ تو دوتا چشمه ی اشک
در جامِ علَیَ الدوامِ ما ریخته شد
@hosenih
ایکاش که نوکر تو باشیم حسین
دائم همه در بر تو باشیم حسین
تنها نه شبِ جمعه، که باید همه عمر
همناله ی مادر تو باشیم حسین
@hosenih
این اشک چه قیمتی است ای کشته ی اشک
این ناله چه نعمتی است ای کشته ی اشک
والله نمیتوان بجا آرَد شکر
هر فرد که هیئتی است ای کشته ی اشک
@hosenih
باید به پدر مادرِ خود فخر کنیم
بر نوکریِ دلبر خود فخر کنیم
تا رهبرِمان مرید ثارالله است
بایست به این رهبر خود فخر کنید
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
May 11
#روضه_ورود_به_شام
پشتِ دروازه غرق ابهام است
ازدحامی عجیب در شام است
کاروان را مُعطّلش کردند
این چه جور احترام و اکرام است
به کدامین بیان کنم تشریح
فخرِ عالم به شام، گمنام است
سَبِّ حیدر ز بس شده مرسوم
همۀ شهر پُر ز دشنام است
جای گُل، بر سر و روی زینب
بارشِ سنگ و آتش از بام است
بهرِ تهمت زدن به آل علی
پیرِزن هم به عرضِ اندام است
اصلاً انگار این ولایتِ کفر
بی خبر از ظهور اسلام است
شامیان را حیا و عفت نیست
آل عصمت به شام بَد نام است!
بر یتیم و اسیر بَد اَخمند
از صغیر و کبیر بی رحمند
کاروان شد به پیشِ منظرها
همه دیدند پاره معجرها
آستین های پارۀ زنها
شد حجابی برای دخترها
دور از چشم حضرت عباس
ریختند آبروی خواهرها
میهمانان خارج حتی
همه دیدند بغضِ کوثرها
سرِ شب تا سحر حرامی ها
سنگ میریختند بر سرها
این مصیبات را همان بهتر
که ندیدند چشمِ مادرها
حرف بَد میزدند نامردان
پیش چشم و سر برادرها
گریۀ آسمان درآمده بود
داشت میریخت اشکِ اخترها
هر طرف غرق در فسادی بود
پایکوبی و رقص و شادی بود
وای بر شامیانِ لاکردار
بدتر از کوفیانِ بَدرفتار
اهل بیتِ حسین را بردند
از محلِ یهود تا بازار
رأسها با کجاوه ها نزدیک
تا ببینند مردمِ بَدکار
از غرورِ شکستۀ زینب
تارسیدن به کاخِ استکبار
نان و خرما تعارفش کردند
صدقه دادنِ حقارت بار
نازسزا گفتنِ حرامیِ پست
گریۀ طفل و خندۀ حضّار
ریسمان ها به دستِ اهل حرم
کعبِ نی ها به پنجۀ کفار
همه اینها به یک طرف اما
وای از چشم های پُر آزار
اُسرا را به شهر گرداندند
شهدا را چه سخت گریاندند
#روضه_ورود_به_شام
محمود ژولیده
@deabel
#امام_حسین
✅ وداع با محرم
بوی فراق می دهد این گریه های من
ماتم گرفته شال سیاه عزای من
شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام
آقا ببخش در گذر از این خطای من
با زعفران شهر خراسان نمی شود؟
رنگی دهی امام زمان بر حنای من؟
از بس که پای طشت طلا گریه کرده ام
چیزی نمانده مثل شما از صدای من
با نوحه های این دهه ی آخر محرم
شب ها چقدر سینه زدی پا به پای من
ای خوش حساب مزد مرا زودتر بده
بعد از دو محرم چه شد کربلای من؟
سر زنده ام به عشق حسن، خضر گریه ام
این چشم خیس،چشمه ی آب بقای من
من غصه ی بهشت خدا را نمی خورم
جایی گرفته حضرت زهرا برای من
🔸شاعر:
؟؟؟
_______________
🔹 @deabel
بسم الله الرحمن الرحيم
#مجلس_یزید_ملعون
#امیر_عظیمی
▶️
سلام ای سر خونین، سر برادر من
سرت چهها که نیامد عزیز مادر من
@hosenih
لبی که بوسه بر آن میزدهست پیغمبر
یزید میزندش چوب، خاک بر سر من
صدای شیون و افغان به گوش میآید
صدای واابتا، نالهی برادر من
چه خوب شد سر عباسِ من نبود اینجا
ندید وضعِ سرِ تو، لباس و معجر من
یزید مست شد الباقیِ شرابش را
نریخت بر سر تو، بلکه ریخت بر سر من!
همین که حرف کنیزی ما وسط آمد
نشست دختر تو، رو گرفت خواهر من
@hosenih
زنی به طفل خودش شیر میدهد، ای وای
رباب زمزمه دارد، بخواب اصغر من
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین
✅ وداع با محرم
اگر چه مثل محّرم نمیشوم هرگز
جدا ز. روضه و ماتم نمیشوم هرگز
مرا ببخش مرا، چون که خوب میدانم
که توبه کردم و آدم نمیشوم هرگز
اسیر جاذبۀ حُسن یوسف یاسم
که محو در گل مریم نمیشوم هرگز
گناه کارم و حتی بدون اذن شما
بدان نصیب جهنم نمیشوم هرگز
به جان عشق قسم غیر چهارده معصوم (ع)
به پای هیچ کسی خم نمیشوم هرگز
قسم به قلب سپیدت سیاهپوش کسی
بجز شهید محّرم نمیشوم هرگز
نَمی فُرات بیاور چرا که من قانع
به سلسبیل و به زمزم نمیشوم هرگز
در انتهای غزل من دوباره میخواهم
فقط برای تو باشم نمیشوم هرگز
🔸شاعر:
#حمیدرضا_برقعی
_______________
🔹 @deabel
#امام_حسین
✅ وداع محرم
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
در چَشم ها دو چِشمه ی زمزم گذاشتیم
قطعاً دعای فاطمه پشت و پناه ماست
وقتی دم حسینیه پرچم گذاشتیم
ما ارث گریه از پدر خویش برده ایم
پا جای پای حضرت آدم گذاشتیم
این اشک ها برای تو باشد ، حسین جان
شاید به روی زخم تو مرهم گذاشتیم
تفسیر روضه هاست ، حروف مقطعه
جان را میان سوره ی مریم گذاشتیم
خیلی حسین زحمت مارا کشیده ای
خیلی برای روضه ی تو کم گذاشتیم
یک عمر دم حسن شده و بازدم حسین
این عشق را به سینه دمادم گذاشتیم
یک اربعین زیارت مارا ردیف کن
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
🔸شاعر:
#احمد_ایرانی_نسب
_______________
🔹 @deabel
#امام_حسین
✅ وداع با محرم
ماه صفر رسیده و وقت سفر شده
با کاروان گریه دلم خونجگر شده
یک کاروان ستاره که خورشید شام بود
با دختری که مرثیه خوان پدر شده
از بس به یاد روضه ی بابا دلش شکست
بغضی که داشت از غم دل، پر ثمر شده
از اربعین نگو که سراپا خجالتم
از اربعین نگو که دلم در به در شده
پای پیاده، صحن نجف تا به کربلا
در این مسیر فصل عزا تازه تر شده
هر کس برای داغ نبی گریه می کند
از الطفات فاطمه صاحب اثر شده
هر جا دلم گرفت حسن را صدا زدم
عمرم فقط به حرمت این عشق سر شده
مشهد، مدینه، یا نجف و شهر کربلا
گریه برای اهل سفر بال و پر شده
ماه محرّم آمد و با هرچه داشت رفت
حسرت به روی سینه ی عالم گذاشت؛ رفت
.
🔸شاعر:
#اسماعیل_شبرنگ
_______________
🔹 @deabel
بسم الله الرحمن الرحيم
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
پشت دروازه عجب غوغا شده کاری بکن
ای برادر خواهرت تنها شده کاری بکن
گفتم از اینجا نبر مارا ولی لج کرد و برد
روی خیلی ها برویم وا شده کاری بکن
@hosenih
خم شدم بردارم این سر را مرا محکم زدند
قامتم زیر لگدها تا شده کاری بکن
دختری را که سر بازار گم کردم حسین
در کنار نیزه ات پیدا شده کاری بکن
کوچه گردی با لباس پاره خیلی مشکل است
دیدنم سرگرمی زنها شده کاری بکن
سنگ آن بدکاره از ایوان سر من را شکست
خون این سر غصه سقا شده کاری بکن
با کنیزم سمت بازار کنیزان میروم
فضه میفهمد چه ها بر ما شده کاری بکن
من سر یک روسری صدبار سیلی خورده ام
تازه میفهمم چه بر زهرا شده کاری بکن
@hosenih
دور زنها یک تماشاخانه راه انداختند
میهمانی ذوی القربا شده کاری بکن
خیزرانش بیشتر از تازیانه درد داشت
که رباب از شدت آن پا شده کاری بکن
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#محمود_ژولیده
▶️
پشتِ دروازه غرق ابهام است
ازدحامی عجیب در شام است
کاروان را مُعطّلش کردند
این چه جور احترام و اکرام است
به کدامین بیان کنم تشریح
فخرِ عالم به شام، گمنام است
سَبِّ حیدر ز بس شده مرسوم
همۀ شهر پُر ز دشنام است
@hosenih
جای گُل، بر سر و روی زینب
بارشِ سنگ و آتش از بام است
بهرِ تهمت زدن به آل علی
پیرِزن هم به عرضِ اندام است
اصلاً انگار این ولایتِ کفر
بی خبر از ظهور اسلام است
شامیان را حیا و عفت نیست
آل عصمت به شام بَد نام است!
بر یتیم و اسیر بَد اَخمند
از صغیر و کبیر بی رحمند
کاروان شد به پیشِ منظرها
همه دیدند پاره معجرها
آستین های پارۀ زنها
شد حجابی برای دخترها
دور از چشم حضرت عباس
ریختند آبروی خواهرها
میهمانان خارج حتی
همه دیدند بغضِ کوثرها
سرِ شب تا سحر حرامی ها
سنگ میریختند بر سرها
این مصیبات را همان بهتر
که ندیدند چشمِ مادرها
حرف بَد میزدند نامردان
پیش چشم و سر برادرها
گریۀ آسمان درآمده بود
داشت میریخت اشکِ اخترها
هر طرف غرق در فسادی بود
پایکوبی و رقص و شادی بود
وای بر شامیانِ لاکردار
بدتر از کوفیانِ بَدرفتار
اهل بیتِ حسین را بردند
از محلِ یهود تا بازار
رأسها با کجاوه ها نزدیک
تا ببینند مردمِ بَدکار
از غرورِ شکستۀ زینب
تارسیدن به کاخِ استکبار
نان و خرما تعارفش کردند
صدقه دادنِ حقارت بار
@hosenih
نازسزا گفتنِ حرامیِ پست
گریۀ طفل و خندۀ حضّار
ریسمان ها به دستِ اهل حرم
کعبِ نی ها به پنجۀ کفار
همه اینها به یک طرف اما
وای از چشم های پُر آزار
اُسرا را به شهر گرداندند
شهدا را چه سخت گریاندند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
|⇦•کاش تا خیمۀ سبزت برسد..
#مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا به نفس حاج مهدی سلحشور•✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کاش تا خیمۀ سبزت برسد فریادم
من از آن روز که در بند توام آزادم
عاشقم دستِ خودم نیست بگو تا چه کنم
دل به یک یوسفِ گم گشتۀ زیبا دادم
باز من ماندم و پروندۀ امضا نشده
کاش با یک نظرِ لطف کنی دلشادم
شدم آن تیر که در چله ای از وسوسه هاست
شده ام صید و گناهان جهان صیادم
عافیت در دلِ من راهِ بصیرت بسته
شد هوس جایِ تو موعودِ منو میعادم
در دلم ذوقِ گناه و به لبم نام شماست
بندۀ بی صفت و هر چه که بادآبادم
تشنه رویِ توام رفعِ عطش می خواهم
گفتم از تشنگی و یاد لبی افتادم
بعد یک عمر حسین است فقط ذکر لبم
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
نام تو حرز نجات است مبادا برود
در سرازیریِ قبر اسم شما از یادم
↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدون ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_مهدی_سلحشور
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#مناجات_دعا
#ویژه_ایام_محرم
•┄┅══༻○༺══┅┄•
✅ وب سایت↶
www.babolharam.net
↜سروش↶
http://sapp.ir/babolharam_net
↜ایتا↶
https://eitaa.com/babolharam_net
↜تلگرام↶
https://t.me/babolharam_net
↜اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_شام
#وحید_محمدی
▶️
کاسه ی چشم مرا از آب زمزم پر کنید
کاسه ی خالی من را نیز نم نم پر کنید
من به اینکه روز و شب اینجا بیایم دلخوشم
راضی ام این کاسه را هر بار، کم کم پر کنید
کربلایی شد کسی که صبر او لبریز شد
لطف کرده، کاسه ی صبر مرا هم پر کنید
@hosenih
این همان شورِ غمِ عشقِ حسین بن علی است
سینه ی ما را از این شور دمادم پر کنید
شیعیان باید قیام دیگری بر پا نمود
عالمی را از دم جانم حسینم پر کنید
بر سر نام علی این جنگ ها بر پا شده
هر کجا را باید از این ذکر و پرچم پر کنید
@hosenih
زینبش با دست بسته تا سر بازار رفت
دفتر اشک مرا این بار زین غم پر کنید
بعد از این دیدید اگر که خانمی خورده زمین
دور او را زودتر با چند مَحْرَم پر کنید
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#علیرضا_خاکساری
▶️
از دم دروازه معلوم است بد تا میکنند
خیره سر هایی که زینب را تماشا میکنند
گاه با شمشیر و نیزه گاه با رقص و طرب
دور بی بی های روی ناقه بلوا میکنند
@hosenih
شمر با اعوان و انصارش دوباره میرسند
کربلای دومی را باز برپا میکنند
شهر را مانند روز عید آذین بسته اند
با صدای پای هر رقاصه غوغا میکنند
تا که نرخ هر النگو بیشتر بالا رود
زرگران بالاتفاق این پا و آن پا میکنند
@hosenih
کاش تنها سنگ باشد روی پشت بام ها
میزنند آیینه را با هر چه پیدا میکنند
دختران قافله با ذکر وا أماه خود
پای زهرا را میان کوچه ها وا میکنند
آستین پاره ای دارند جای روسری
باهمان هم_ آه_ ناچارا مدارا میکنند
@hosenih
در میان این حراجی پیش چشمان رباب
بر سر گهواره ی شش ماهه دعوا میکنند
نی اگر که خم شود یکبار دیگر بچه ها
بوسه هایی هدیه بر لبهای بابا میکنند
داغ پشت داغ تنها کار تیر و نیزه نیست
خیزران ها هم چه کاری با جگرها میکنند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#قاسم_نعمتی
▶️
دم دروازۀ ساعات خدا رحم كند
به دلِ عمه سادات خدا رحم كند
محملم پرده ندارد مددي يا ستّار
حاجتم وقت مناجات خدا رحم كند
@hosenih
چشم من تار شده ، يا تو به هم ريخته اي
گريه دار است ملاقات خدا رحم كند
كو علمدار حرم ؟ آبرويم در خطر است
وسط اين همه الوات خدا رحم كند
سَرِ بازار به انگشتْ نشانم دادند
رد شدم با چه مكافات خدا رحم كند
@hosenih
به همان خنجر كُنْدي كه تو را زَجْرَت داد
مي كند شِمْر مُباهات خدا رحم كند
سرت از نيزه زمين خورد دلم ريخت حسين
زير پا رفتي ؟ به لبهات ْ خدا رحم كند
نيزه نيزه شده از بس گلويِ پاره تو
گُم شدي بين جراحات خدا رحم كند
@hosenih
به حرم چون لبِ تو چوبِ حراجي زده اند
تا نميرم ز بليّات خدا رحم كند
چشم يك شهر به دنبال كنيز است حسين
تا كنم حفظ امانات خدا رحم كند
چانه مي زد سَرِ گهواره يكي پيش رباب
بهر تسكين مصيبات خدا رحم كند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شامــیان خنده به زخم جــگر ما نزنید
ساز با نالـــــۀ ذرّیـــۀ زهــــــرا نزنـید
ســر مـــردان خدا را به سـر نیزه زدید
مــــرد باشید دگـر سنگ به زنها نزنید
به زنان بر ســــر بازار اگـر سنگ زدید
دخــــــتران را به کـــنار ســر بابا نزنید
علـــی و فاطمه در جمع شما اِستادند
پیش چشـم علـی و فاطمه ما را نزنید
به اســیری که بود در غل و زنجیـر زدید
به یتیمی که دویده است به صحرا نزنید
رقــص شادی جلو محمــل زینب نکنید
پای ســـر بریـــده به زمـــین پا نزنـــید
بگـــذارید برای شـــهدا گـــریه کــنیم
خـــــــنده بر داغ دل ســوختۀ ما نزنیـــد
کشتن فاطــــمه بین در ودیوار بس است
تازیـــانه به تن زینــب کـــبری نزنیــد
به تماشـــای سر پاک حســین آمده اید
اینقــــدر دست به هنگام تماشـــا نزنید
ســخن «میثم» دل سوخته را گوش کنید
دوستان غـــــــیر در خـــانۀ مــــــولا نزنید
@deabel
#امام_زمان_عج
ما گم شدگانیم به دنبال شماییم
دلبسته ی موی سیه و خال شماییم
درهر دو جهان شکر، فقط مال شماییم
ما جمله دخیل نخی از شال شماییم
در سوز و گدازیم ز هجر رخ ماهت
امید که گردیم همه عضو سپاهت
بی غیرتی ماست که هستی تک و تنها
دوریم ز روی تو و مشغول به دنیا
تبعید شدی در اثر فعل بد ما
ما ساکن شهریم، تویی ساکن صحرا
خجلت زده ماییم که قلب تو شکستیم
خسران زده هستیم که عهد تو گسستیم
هر چند که ما ریزه خور خان تو هستیم
غرق نعم از سفره ی احسان تو هستیم
دوریم... ولی باز پریشان تو هستیم
سرمایه ز کف داده و حیران تو هستیم
ما را ز کرامت بخر ای یوسف زهرا
تا خیمه ی سبزت ببر ای یوسف زهرا
کس نیست که مشمول عطا و کرمت نیست
دوزخ شود آن جا که صفای قدمت نیست
بیچاره فقیری که گدای نعمت نیست
بیزار از آنیم که تحت علمت نیست
چون هر دم تان پر شده از ذکر حسین است
هر عاشقتان عاشق بین الحرمین است
تا جد تو افتاد، زمین لنگرش افتاد
سر را که بریدند به سر دخترش افتاد
بر نیزه سرش رفت، به تل خواهرش افتاد
تا خواهرش افتاد، ز غم مادرش افتاد
برگرد بیا ای پسر حضرت زهرا
برگرد که خون شد جگر حضرت زهرا
مجتبی قاسمی
@deabel
#ورود_به_شام
از دم دروازه معلوم است بد تا میکنند
خیره سر هایی که زینب را تماشا میکنند
گاه با شمشیر و نیزه گاه با رقص و طرب
دور بی بی های روی ناقه بلوا میکنند
شمر با اعوان و انصارش دوباره میرسند
کربلای دومی را باز برپا میکنند
شهر را مانند روز عید آذین بسته اند
با صدای پای هر رقاصه غوغا میکنند
تا که نرخ هر النگو بیشتر بالا رود
زرگران بالاتفاق این پا و آن پا میکنند
کاش تنها سنگ باشد روی پشت بام ها
میزنند آیینه را با هر چه پیدا میکنند
دختران قافله با ذکر وا أماه خود
پای زهرا را میان کوچه ها وا میکنند
آستین پاره ای دارند جای روسری
باهمان هم_ آه_ ناچارا مدارا میکنند
در میان این حراجی پیش چشمان رباب
بر سر گهواره ی شش ماهه دعوا میکنند
نی اگر که خم شود یکبار دیگر بچه ها
بوسه هایی هدیه بر لبهای بابا میکنند
داغ پشت داغ تنها کار تیر و نیزه نیست
خیزران ها هم چه کاری با جگرها میکنند
علیرضا خاکساری
@deabel
#ورود_به_شام
کوفه که شهر علی بود چنان کرد به من
وای از شام که بغض پدرم را دارند
سرهرکوچه معطل شده ام خسته شدم
چشمشان کور! همه قصد تماشا دارند
سر بازار که رفتیم سرم داد زدند
ای ابالفضل بیا نیت دعوا دارند
دست بر دامن من داشت رقیه!میگفت
عمه جان!باز هوای زدنم را دارند
جگرم سوخت زمانیکه رقیه میگفت
عمه جان!اینهمه دختر همه بابا دارند
دخترانی که پس پرده عصمت بودند
بعد تو در وسط مجلس می جا دارند
سید پوریا هاشمی
@deabel
#ورود_به_شام
پشتِ دروازه غرق ابهام است
ازدحامی عجیب در شام است
کاروان را مُعطّلش کردند
این چه جور احترام و اکرام است
به کدامین بیان کنم تشریح
فخرِ عالم به شام، گمنام است
سَبِّ حیدر ز بس شده مرسوم
همۀ شهر پُر ز دشنام است
جای گُل، بر سر و روی زینب
بارشِ سنگ و آتش از بام است
بهرِ تهمت زدن به آل علی
پیرِزن هم به عرضِ اندام است
اصلاً انگار این ولایتِ کفر
بی خبر از ظهور اسلام است
شامیان را حیا و عفت نیست
آل عصمت به شام بَد نام است!
بر یتیم و اسیر بَد اَخمند
از صغیر و کبیر بی رحمند
کاروان شد به پیشِ منظرها
همه دیدند پاره معجرها
آستین های پارۀ زنها
شد حجابی برای دخترها
دور از چشم حضرت عباس
ریختند آبروی خواهرها
میهمانان خارج حتی
همه دیدند بغضِ کوثرها
سرِ شب تا سحر حرامی ها
سنگ میریختند بر سرها
این مصیبات را همان بهتر
که ندیدند چشمِ مادرها
حرف بَد میزدند نامردان
پیش چشم و سر برادرها
گریۀ آسمان درآمده بود
داشت میریخت اشکِ اخترها
هر طرف غرق در فسادی بود
پایکوبی و رقص و شادی بود
وای بر شامیانِ لاکردار
بدتر از کوفیانِ بَدرفتار
اهل بیتِ حسین را بردند
از محلِ یهود تا بازار
رأسها با کجاوه ها نزدیک
تا ببینند مردمِ بَدکار
از غرورِ شکستۀ زینب
تارسیدن به کاخِ استکبار
نان و خرما تعارفش کردند
صدقه دادنِ حقارت بار
نازسزا گفتنِ حرامیِ پست
گریۀ طفل و خندۀ حضّار
ریسمان ها به دستِ اهل حرم
کعبِ نی ها به پنجۀ کفار
همه اینها به یک طرف اما
وای از چشم های پُر آزار
اُسرا را به شهر گرداندند
شهدا را چه سخت گریاندند
محمود ژولیده
@deabel
#ورود_به_شام
پشت دروازه عجب غوغا شده کاری بکن
ای برادر خواهرت تنها شده کاری بکن
گفتم از اینجا نبر مارا ولی لج کرد و برد
روی خیلی ها برویم وا شده کاری بکن
خم شدم بردارم این سر را مرا محکم زدند
قامتم زیر لگدها تا شده کاری بکن
دختری را که سر بازار گم کردم حسین
در کنار نیزه ات پیدا شده کاری بکن
کوچه گردی با لباس پاره خیلی مشکل است
دیدنم سرگرمی زنها شده کاری بکن
سنگ آن بدکاره از ایوان سر من را شکست
خون این سر غصه سقا شده کاری بکن
با کنیزم سمت بازار کنیزان میروم
فضه میفهمد چه ها بر ما شده کاری بکن
من سر یک روسری صدبار سیلی خورده ام
تازه میفهمم چه بر زهرا شده کاری بکن
دور زنها یک تماشاخانه راه انداختند
میهمانی ذوی القربا شده کاری بکن
خیزرانش بیشتر از تازیانه درد داشت
که رباب از شدت آن پا شده کاری بکن
سیدپوریا هاشمی
@deabel
#ورود_به_شام
میبرندم بر سر بازار چشمت را ببند
نور چشم حیدر کرار چشمت را ببند
کربلا تا شام می گفتم که چشمت را نبند
یا اخا اما به شام تار چشمت را ببند
شد نقاب صورت من آستین پاره ام
بی تو شد کار حرم دشوار چشمت را ببند
پایکوبی و کف و دشنام و سوت و هلهله
من کجا و این همه آزار چشمت را ببند
تاب سیلی خوردن دختر نداری روی نی
دخترت را دست من بسپار چشمت را ببند
کاری از دست سر ببریده می آید مگر
تو فقط یک کار کن یک کار چشمت را ببند
من که میدانم تو از زینب خجالت میکشی
در میان این همه انظار چشمت را ببند
چشم عباس تو را بستند با تیر جفا
تا نخورده سنگ این کفار چشمت را ببند
کوچه ها را یک به یک گشتم به همراه سرت
میروم در مجلس اغیار چشمت را ببند
من کجا و این همه نامحرمان بی حیا
من کجا و این همه خمار چشمت را ببند
رفت انگشت اشاره سمت دخترهای تو
ای برادر میکنم اصرار چشمت را ببند
خیزران تا رفت بالا قلب من آتش گرفت
تو بگو با خواهرت اینبار چشمت را ببند
*مرحوم ذهنی در کتاب مدینه تا مدینه:
حضرت زینب فرمودند بین کوفه تا شام
سر برادرم بر نیزه چشمش باز بود و به اطفال و اهل و عیالش نگاه میکرد اما در شهر شام نگاه به سر برادرم کردم دیدم چشمهای مبارکش بسته شده یعنی دیگر طاقت ندارم این همه رقاص و شراب خوار دور اهلبیتم ببینم
عبدالحسین میرزایی
@deabel
|⇦•ای شاهدِ اسیریِ من..
#روضه و توسل به عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها به نفس کربلایی حسن حسینخانی •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ای شاهدِ اسیریِ من ای غیور محض
قبل از غروبِ روز دهم ای حضورِ محض
از قوم ما زنی به اسارت نرفته بود
حتی کسی به بزم جسارت نرفته بود
در کوفه بود همینجا پرم شکست
نزدیک خانه پدریم سرم شکست
تا شهر شام رفتمُ معجر نداشتم
تقصیر من چه بود برادر نداشتم
بعد از تو کار ما به کجاها کشیده شد
در حالت فرار موی ما کشیده شد
به روی دل غمو داغ تورا گذاشتم
به روی شانه خود کربلا گذاشتم
برای انکه مرا غصه تو پیر کند
رویِ تمام جوانیم پا گذاشتم
برای آنکه بگویم هنوز فکر توام
ببین که پیرهنت را کجا گذاشتم
نشد اگر که تنت را کفن کنم اما
هنوز هم کفنت را سوا گذاشتم
ببین که خون گلوی تو رنگ موی من است
گمان مبر که به زلفم حنا گذاشتم
اگر بناست ببینی مرا بیا گودال
که خویش را لبِ گودال جا گذاشتم
*عرضم تمام ، دو بیت و از همه التماسِ دعا .. با ناله و گریه ت حقشُ ادا کن ...*
دیدم لگ از قفا زدن را
افتادن و دست و پا زدن را
سدّ نفسِ گلو شدن را
آن لحظۀ پشت و رو شدن را
↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متون روضه در سایت و کانال های مرتبط با فضایِ روضه بدون ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#Terrorist_America
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#کربلایی_حسن_حسینخانی
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_شب_جمعه
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
•┄┅══༻○༺══┅┄•
✅ وب سایت↶
www.babolharam.net
↜سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam_net
↜ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_net
↜تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_net
↜اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_در_مسیر_کوفه_و_شام
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
مادر میان کوچه ها یکبار اگر رفت
دختر چهل منزل میان هر گذر رفت
@hosenih
مادر میان آتش در معجرش سوخت
دختر به زور آستین معجر به سر رفت
مادر میان چهل نفر افتاد اما
دختر میان حلقۀ صدها نفر رفت
مادر اگر با درد پهلو رفت مسجد
دختر به کاخ شام با درد کمر رفت
مادر اگر باگوش پاره خانه برگشت
دختر به ویرانه ولی پاره جگر رفت
@hosenih
مادر به پیش دیدۀ انصار افتاد
دختر به پیش چشم قومی بدنظر رفت
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#عزیز_مهدی
▶️
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام...
@hosenih
هفتاد و یک ستاره که بر نیزه رفتهاند،
صف بستهاند پشت سر تو به احترام...
تو مرگ را به سُخره گرفتی و دیگران
دلخوش به دینِ بیخطرند و مقام و نام
طولی نمیکشد که جهان بشنود که نیست
حجّی قبولتر ز همین حجّ ناتمام
@hosenih
آنقدر دور نیست که دستی به انتقام
تیغ تو را دوباره برون آرَد از نیام
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#مرضیه_عاطفی
▶️
بازارِ شام و بغض ِ ناب ای وای زینب(س)
یک عدّه نامردِ خراب ای وای زینب(س)
سرهای روی نیزه چوب و سنگ میخورد
با هلهله محض ثواب ای وای زینب(س)
@hosenih
اشک و هراس ِ بچّه های دست-بسته
ذکر لبِ بی بی رباب(س) ای وای زینب(س)
یک عدّه غرق پایکوبی پایِ نیزه
با عشوه و با آب و تاب ای وای زینب(س)
کف میزدند و بود پرچم های رنگی
در دستِ چندین بی حجاب ای وای زینب(س)
بینِ شلوغی رد شدن سخت است خیلی
سخت است! دارد اضطراب! ای وای زینب(س)
@hosenih
با داغِ دل شد ساکنِ ویرانۂ شام
بی سایبان، در آفتاب ای وای زینب(س)
چشم یزیدِ هرزه(لع) و کاخی چراغان...
شد واردِ بزم شراب ای وای زینب(س)!
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه
بر زمین افتاده بابا دخترت در ازدحام..
یک مدد کن نشکند تا گوهرت در ازدحام..
رفته ای بالای نیزه..بی خبر هستی ز ما..
یک نظر..قربانِ چشمانِ ترت در ازدحام..
عمّه ام پیچیده خود را در میانِ معجری
غیرتِ مطلق!،فتاده خواهرت در ازدحام
این ربابه می زند لطمه..پی گمگشته ای ست
گم شده راسِ علّیِ اصغرت در ازدحام..
کو سرِ ششماهه ات ..می بینی از نیزه بگو؟
عنقریب ست که بمیرد همسرت در ازدحام..
نیزه دارت رقصِ نیزه می کند ..دیدی چه شد
سر در آمد پاره شد پس حنجرت در ازدحام
این همه برده فروش!! آیا نمی بیند عمو؟
من نمی بینم سرِ آب آورت در ازدحام..
تنگ شد قلبم برای اکبرِ لیلا ..کجاست؟
گم شده آئینه ی پیغمبرت در ازدحام..
مجلسِ نامحرمان!.. خیلی اذّیت می شوم
خیره می گردم سوی طشتِ زرت در ازدحام
محسن راحت حق
@deabel
#حضرت_رقیه
از بس که سکوت ، با دلم ور رفته
از دست همه حوصله ام سر رفته
چادر که بپوشم ، عمه ام میگوید
قربان عزیزم ، چه به مادر رفته
من مختصرم کوچک وکوتاه و غریب
عمرم ، به سه تا ، آیه ی کوثر رفته
از گریه ی من حرامیان می لرزند
انگار علی ، به فتح خیبر رفته
با این همه درد ..... استخوانِ پهلوم
از جای خودش گمان کنم در رفته
جز زخم کف پا .... و تب تاول ها
باقی همه روضه ها به مادر رفته
آن قاصدکی که در بغل میچرخید
حالا ، سر نیزه هایِ لشکر رفته
من..من .. کـــِ نمی..نمی توانم بپرم
عمه تو بگو ، چه ها بر این پر رفته
بابا به خدا بیا ..... بیا جان عمو
من خسته شدم حوصله ام سر رفته
ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻠﻪ ﻗﻨﺎعتیان
@deabel
بسم الله الرحمن الرحیم
(مناسبت های ماه صفر)
#پایان_ماه_محرم و آغاز ماه صفر
#اسماعیل_شبرنگ
▶️
ماه صفر رسیده و وقت سفر شده
با کاروان گریه دلم خونجگر شده
@hosenih
یک کاروان ستاره که خورشید شام بود
با دختری که مرثیه خوان پدر شده
از بس به یاد روضه ی بابا دلش شکست
بغضی که داشت از غم دل ، پر ثمر شده
از اربعین نگو که سراپا خجالتم
از اربعین نگو که دلم در به در شده
پای پیاده ، صحن نجف تا به کربلا
در این مسیر فصل عزا تازه تر شده
هر کس برای داغ نبی گریه می کند
از التفات فاطمه س صاحب اثر شده
هر جا دلم گرفت حسن را صدا زدم
عمرم فقط به حرمت این عشق سر شده
مشهد ، مدینه ونجف و شهر کربلا
گریه برای اهل سفر بال و پر شده
@hosenih
ماه محرّم آمد و با هرچه داشت رفت
حسرت به روی سینه ی عالم گذاشت...رفت
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مجتبی_شکریان
▶️
پر از اشکم پر از شوقم پر از دردم پر از آهم
من امشب هیچ کس را غیر بابایم نمی خواهم
من آن گنجم که در ویرانه ای کردند مستورم
منم یاقوت سرخی که نگینِ خاتمِ شاهم
@hosenih
به آتش می کشم این شهر را با آه سوزانم
پدر جان سربلندت می کنم با عمر کوتاهم
تنت در بین گودال و سرت کنج تنور افتاد
بیا آغوش من ای یوسف افتاده در چاهم
کجا بودی که همراهت عمویم را نیاوردی
دلم می خواست برگردید بالای سرم با هم
به دستم سلسله دارم به پایم آبله دارم
بغل کن دخترت را خسته ام من،خسته از راهم
@hosenih
برای خود نمی نالم، به حال عمه می سوزم
اگر چه زخم دارم،درد را راندم زِ درگاهم
شبی از ناقه افتادم بماند که چه شد اما
دگر پاهای من بابا نمی آیند همراهم...
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
نوشته شده
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#اسماعیل_شبرنگ
▶️
بابای خوبم آمدی پیکر نداری که
یک جای سالم هم به روی سر نداری که
@hosenih
گفتم به خود ، می آیی و پرواز خواهم کرد
ای قوّت بال و پر من ، پر نداری که
با اشک چشمان ترم سیراب خواهم شد
ای کشته ی لب تشنه آب آور نداری که
می خواستم از تو بگیرم یادگاری ، حیف
امّا رسیدی ، دیدم انگشتر نداری که
با ناخن زخمی سرت را شانه کردم ، آه
ای مو پریشان حرم مادر نداری که
من دوست دارم تا در آغوشم بگیری خُب
دست نوازش نذر این دختر نداری که
@hosenih
اصلاً چرا درمان این غربت نمی آید
از تو چه پنهان که به من لکنت نمی آید
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e