✅ حضرت رقیه سلام الله علیها
من کیستم سلالهی دامان کوثرم
من زینب سه ساله ی زهرای اطهرم
باب الحسین فاطمه، باب الحوائجم
بر سه امام، عمّه و فرزند و خواهرم
از جانب امام زمانم سفیر شام
تنها نه یک سفیر که پیغام آورم
از کودکی مجاهد راه خدا شدم
گویی برای کرب و بلا زاد مادرم
تا بنگرید فاتح پیروز شام کیست
یک لحظه رو کنید به قبر مطهّرم
هم سنگر سه ساله ی زینب پس از حسین
کرب و بلا و کوفه و شام است سنگرم
گر رو به سوی حشر نیارند اهل بیت
من یک تنه شفیعه ی فردای محشرم
جای کفن به پیکر رنجور، وقت دفن
پیراهن اسیری من بود در برم
سنّم کم است و کوچکم امّا به اقتدار
آیینه دار قاسم و عبّاس و اکبرم
رخسار زرد، سرخ ز خون سرم شده
لب های خشک، تر شده از دیدهء ترم
آن شب به یاد فاطمه تا صبح گریه کرد
زینب چو خاک ریخت بر اندام لاغرم...
#استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
4_6006065490584143905.opus
180.1K
.
#زمینه
#حضرت_رقیه
#شام_شهادت_حضرت_رقیه
جواب
واویلا واویلا واویلا واویلا
بند ۱
عمه بریز آب روان
آهسته روی پیکرش
آرام تر حرکت بده
اعضای جسم لاغرش
دست به بازویش نزن
خرد شده از سلسله
زخمی شده پایش ز بس
دویده پشت قافله
از کربلا تا شام و کوفه دویده
منزل به منزل درد و محنت کشیده
از درد یک شب هم راحت نخوابیده
بند ۲
عمه بریز آب روان
آهسته آهسته ولی
انگار که افتاده ای
یاد غریبیّ علی
شب بود و حیدر مانده بود
با گریه های کودکان
میزد به سر میگفت که:
اسما بریز آب روان
حیدر بمیرد ورم کرده بازویت
با چه شکسته در پشت در پهلویت
با من نگفته بودی نیلی شد رویت
محمدعلی انصاری✍
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
4_5792076656390704156.mp3
173.9K
❣﷽❣
▪️ #سینه_زنی_حضرت_رقیه_س
◽️ #زمزمه_حضرت_رقیه_س
▪️ #سبک میگذرد کاروان
کنج خرابه پدر چشم براه توام
با رخ نیلی شده محو نگاه توام
پای من از ره شده پدر پر از آبله
به گردنعمهام بسته شده سلسله
شور محشری برپا شده
صورتم مثل زهرا شده
▪️بابایی بابایی باباجون
لباس من پاره و دیدهی من در فشان
سه سالهام ای پدر قامت من شد کمان
طفل خیالی بغل گرفته اینجا رباب
ذکر لبش شد مدام زمزمهی آب آب
نجمه از داغ قاسم خمید
راس پرخونش به نیزه دید
▪️بابایی بابایی باباجون
میانطشت طلا چوب به لبها زدن
به پیش چشم همه لطمه به زنها زدن
پای سرت عمه را دیدم و گریان شدم
به مثل موی سرت سخت پریشان شدم
بابایی کنج ویرانهام
شمعی و مثل پروانهام
▪️بابایی بابایی باباجون
(#مرتضی_محمودپور)
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#مجلس_یزید_ملعون
بنا نبود که هم نیزه از سنان بخورد
و هم به تشت طلا چوب خیزارن بخورد
@hosenih
بنا نبود که از کربلا به کوفه و شام
به هر زمین برسد سنگ از آسمان بخورد
مگر چه گفته که وضع لبش چنین شده است
چه کرده او که سرش ضربه آنچنان بخورد
مگر حلال خدا را حرام خواسته است
که باید این همه زخم از حرامیان بخورد
میان تشت طلایی ببند چشمت را
مباد چشم تو بر وضع کاروان بخورد
@hosenih
مخوان دو مرتبه قرآن یزید منتظر است
گرفته چوب مبادا لبت تکان بخورد
شاعر: #سیدمحمدحسین_حسینی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_شام
میبرندم بر سر بازار چشمت را ببند
نور چشم حیدر کرار چشمت را ببند
کربلا تا شام می گفتم که چشمت را نبند
یا اخا اما به شام تار چشمت را ببند
@hosenih
شد نقاب صورت من آستین پاره ام
بی تو شد کار حرم دشوار چشمت را ببند
پایکوبی و کف و دشنام و سوت و هلهله
من کجا و این همه آزار چشمت را ببند
تاب سیلی خوردن دختر نداری روی نی
دخترت را دست من بسپار چشمت را ببند
کاری از دست سر ببریده می آید مگر
تو فقط یک کار کن یک کار چشمت را ببند
من که میدانم تو از زینب خجالت میکشی
در میان این همه انظار چشمت را ببند
چشم عباس تو را بستند با تیر جفا
تا نخورده سنگ این کفار چشمت را ببند
کوچه ها را یک به یک گشتم به همراه سرت
میروم در مجلس اغیار چشمت را ببند
من کجا و این همه نامحرمان بی حیا
من کجا و این همه خمار چشمت را ببند
@hosenih
رفت انگشت اشاره سمت دخترهای تو
ای برادر میکنم اصرار چشمت را ببند
خیزران تا رفت بالا قلب من آتش گرفت
تو بگو با خواهرت اینبار چشمت را ببند
شاعر: #عبدالحسین_میرزایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به امید بازگشایی #زیارت_اربعین
شد بسته راه وصل و گرفتم بهانه اش
آه از دَمِ فراق و غمِ شاعرانه اش
@hosenih
امشب به خانه آمده تا مرهمم شود
آن پرچمی که گنبد او بود خانه اش
(همچون انار، خون دل خویش میخورم)
اشکم گواه میدهد از دانه دانه اش
شب تا سحر ،خوشم که به یادش گریستم...
شب...آه! یاد مادر و غسلِ شبانه اش
یادِ خرابه...یادِ نمازِ شکسته و...
_شاعر ،شکست! در غزلِ عاشقانه اش_
امشب گواه میدهد این دل که میرسم
پای پیاده تا حرم ...این هم نشانه اش:
@hosenih
(ما را حسین،دور خودش جمع میکند)
قلبِ من و تو و همه-عالم، رسانه اش
شاعر: #عارفه_دهقانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_شام
#مجلس_یزید_ملعون
آمد زمان سخت اسیری میان شام
کوچه به کوچه سختی ماندن در ازدحام
دروازه ی شلوغ و تجمع میان راه
ساعات سخت رد شدن از هجمه ی نگاه
@hosenih
از روی نیزه حال خراب مرا ببین
با آستین پاره حجاب مرا ببین
در شام داده اند به ما چه مدارجی!
با طعنه گفته اند به ما قوم خارجی
خندیده اند بر غم ما در ازای چه؟!
پوشیده اند رخت عروسی برای چه؟!
ارکان آسمان و زمین تیره می شوند
مردان مست شام به ما خیره می شوند
رقاصه ها کنار من آهنگ می زنند
زن ها ز پشت بام سویم سنگ می زنند
با ضرب کعب نیزه، به اجبار می برند
ما را برای چه سر بازار می برند؟!
حرفی نمی زنم که شدم از خجالت آب
زینب کجا و رفتن در مجلس شراب؟!
با دست بسته راهی دارالخلافه ام
از مجلس یزید حسابی کلافه ام
در بین طشت رفت سرت، نیمه جان شدم
با چشم خیس خیره سوی خیزران شدم
آنقدر زد به روی لبت در برابرم
دندان تو شکست، بمیرم برادرم
@hosenih
از ظلم روزگار گرفته دلم، چه بد...
باید زن یزید به ما پوشیه دهد؟!
پنجاه سال شد که به عشقت عجین شدم
امشب بیا ببین که خرابه نشین شدم
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_شام
شَرِّ شب را از وجود صبح دورش کن خودت
کلبه ی تاریک ما را غرق نورش کن خودت
دیدهی یوسفندیده..، تا ابد بینا مَباد
آه! این یعقوب را با گریه کورش کن خودت
@hosenih
من چه شبهایی که از دوریِ تو خوابم نبرد
گاه گاهی خاطراتم را مرورش کن خودت
درد هجرت طاقتِ تنهایی ام را طاق کرد
دست بر قلبم بکش..، قدری صبورش کن خودت
ظرفیت با ظرفِخالیداشتن بالا رَوَد
مستمند خانهات را باشعورش کن خودت
در مسیر وصل..، بِالاِجبار باید گریه کرد
هر زمان پا پس کشید این چشم..، زورش کن خودت
دست از دنیا کشیدن راه حلَّش روضه است
کنج هیئت را برایم کوه طورش کن خودت
کاش از فرزندهای من یکی جُونات شود
با همین سینهزنی مَرد ظهورش کن خودت
بهترین ساعات عمرم گریه بر جدّ شماست
لحظه ی شیرین من را شورِ شورش کن خودت
این گدا دلشوره دارد جا بماند اربعین...
کربلای نوکرت را جفت و جورش کن خودت
@hosenih
سوختم وقتی شنیدم عمه جانت شام رفت
آتش جان مرا عین تنورش کن خودت
*
*
دختر حیدر کجا،این مستِ لایعقَل کجا...
ای خدا این بددهن را زود دورش کن خودت
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
.
#زمینه
*حضرت رقیه و روضه حضرت علی اصغر علیهما السلام*
یکی به من خبر بده / داداش علی اصغر کجاس
چند روزیه ندیدمش/ گمونم اون پیش باباس
تنگه دلم براش خدا میدونه
منو جدا کرده ازش زمونه
میخوام بغل بگیرمش دوباره
کاشکی یکی منو بش برسونه
..............
بگید چرا مادرمون / اصلا آروم نمیگیره
یکی به دادش برسه /از غصه داره میمیره
دلشوره هام فقط برا ربابه
همیشه جاش به زیر آفتابه
لطمه و سینه میزنه برا چی
یکی بگیره دستشو ثوابه
...........
ازشاخه چيد حرمله/غنچه پر پر منو
به جاى آب تير زد/گلوى اصغر منو
تموم این روضه ها رو شنیدم
برا علی آه از جیگر کشیدم
دیدم به روی نیزه ها سرش رو
ولی تیر سه شعبه رو ندیدم
جواب های پیشنهادی:
واویلتا واویلتا واویلا
رقیه یا رقیه یا رقیه
امون امون امون ازین غریبی
#مرتضی_کربلایی
.👇
🔴مجلس_یزید_ملعون
بنا نبود که هم نیزه از سنان بخورد
و هم به تشت طلا چوب خیزارن بخورد
بنا نبود که از کربلا به کوفه و شام
به هر زمین برسد سنگ از آسمان بخورد
مگر چه گفته که وضع لبش چنین شده است
چه کرده او که سرش ضربه آنچنان بخورد
مگر حلال خدا را حرام خواسته است
که باید این همه زخم از حرامیان بخورد
میان تشت طلایی ببند چشمت را
مباد چشم تو بر وضع کاروان بخورد
مخوان دو مرتبه قرآن یزید منتظر است
گرفته چوب مبادا لبت تکان بخورد
شاعر: #سیدمحمدحسین_حسینی
🍃🌷﷽🌷🍃(غلام قنبرم)
#زمینه_لطمه_زنی_رقیه_س
#سبک_بین_جنجال
#بی_بهونه
🔘🔘۸۷۳🔘🔘
☑️بنداول
بی بهونم زدندم بابا
تازیونم زدندم بابا
زجر و خولی وشمر بدمست
وحشیونه زدندم بابا
میسوزه چشمای گریونم
نگم از این تنه پر خونم
یه جوری سیلی زداون نامرد
که دیگه کنده شد دندونم
تو کوچه ها می زد
با ناسزا می زد
سیلی من و بابا بابا بابا
یکی به قصد کشت
یکی میزد با مشت
خیلی من و بابا بابا بابا
یاابتا حسین حسین(ع)
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
☑️بنددوم
دیگه از زندگانی سیرم
سه ساله هستم اما پیرم
شبیه مادرتو زهرا
دست به پهلو دارم راه میرم
دیگه بابا کم اوردم من
هر جا اسم تو می بردم من
می شندم فقط دشنام و
تازیونه ها می خوردم من
تنم شد ارغوون
شکسته استخوون
از جای تازیون بابا بابا بابا
بارونیه چشام
در نمیاد صدام
فقط تورو می خوام بابا بابا بابا
یاابتا حسین حسین(ع)
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
☑️بندسوم
کاش می مردم بابا جای تو
قربونه اشکه چشمای تو
یادمه وقتی اون نامرد زد
خیزرون رو به لبهای تو
جلوی خواهر بی جونت
تا میزد بر لب و دندونت
یادمه از لبات که می ریخت
توی تشت لخته های خونت
......
یادمه هرکجا
اون قوم بی حیا
میزدنم بابا بابا بابا
.....
خسته شدم پدر
آه ای بریده سر
بیا من و ببر ببر ببر
.....
یاابتا حسین حسین(ع)
💠💠8⃣7⃣3⃣💠💠
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
#شعرای_آیینی
#کربلایی_رضانصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
⛈ 🦋 🦋⛈