eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
خواهرت آمده در این صحرا بعدِ یک اربعین ولی تنها خیز و بین پیکر کبودم را صورتم مثل مادرم زهرا این چهل روز قوتمان غم شد هرچه شد جرعه جرعه، کم کم شد قامت خواهرت ببین خم شد خواهرت کوه صبر و ماتم شد لحظه های غروب یادم هست بارش سنگ و چوب یادم هست ناله های تو خوب یادم هست به تنش پا نکوب ... یادم هست تو زمین خوردی آسمان افتاد از تنت نیزه ی سنان افتاد خاتمت دست ساربان افتاد شعله بر خیمه ی زنان افتاد بین این مردمان خدا گم شد عزت و احترام ما گم شد دختری زیر دست و پا گم شد پیکرت زیر نیزه ها گم شد رمق از ذکر روی آن لب رفت تن تو زیر سمّ مرکب رفت روی آن جسمِ نامرتب رفت چه به حال خراب زینب رفت من بمیرم پر تو خاکی شد صورت اطهر تو خاکی شد بین مقتل سر تو خاکی شد چادر خواهر تو خاکی شد بعد از آن پیکر تو غارت شد به زنان حرم جسارت شد روزی مردها شهادت شد قسمت بانوان اسارت شد در میان حرامیان رفتیم لاجَرَم، بین این و آن رفتیم وسط بزم کوفیان رفتیم سر بازار شامیان رفتیم در شلوغی گذارمان افتاد رنگ از روی دختران افتاد معجرم دست این و آن افتاد سر عباس از سنان افتاد صحبت گوشواره شد بد شد گوش ها پاره پاره شد بد شد چشم ها پر ستاره شد بد شد به زنانت اشاره شد بد شد تا نگاهش به سوی آب افتاد یاد شش ماهه اش رباب افتاد دردهای من از حساب افتاد گذرم مجلس شراب افتاد نیمه شب پشت کاروان جا ماند بارها زیر و دست و پاها ماند سعی کردم برادر، امّا ماند دخترت در خرابه تنها ماند وحید محمدی @deabel
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ از فراق من و دلدار چهل روز گذشت از شب آخر دیدار چهل روز گذشت @hosenih از همان شب که زن و بچه ی دلخونت را من شدم قافله سالار چهل روز گذشت از شبی تلخ که همراه یتیمان بودم وسط شعله گرفتار چهل روز گذشت از شب شام غریبان که زمین می افتاد پسرت با تن تبدار چهل روز گذشت از غروبی که تنت زیر سم مرکب رفت من شدم بی کس و بی یار چهل روز گذشت از غروبی که دو تا دخترکانت مردند پشت یک بوته ای از خار چهل روز گذشت وای بر من ، ز شب غارت معجرهامان دور از چشم علمدار چهل روز گذشت از جسارت به من و هلهله ی نامردان وسط کوچه و بازار چهل روز گذشت از قد خم شده و موی سپیدم پیداست چه بر این سینه ی خونبار چهل روز گذشت من که یک روز جدا از تو شدم ، پژمردم باورم نیست که این بار چهل روز گذشت @hosenih تو خودت از سر نی خوب تماشا کردی که چه بر زینب غمخوار چهل روز گذشت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ بوی غم آید این حوالی ها آمدند عاشقان نور دو عین زائران شهید کرب و بلا غصه داران اربعین حسین آسمان دو چشمشان ابری دلشان پر زشور و شین شده ذکر لب های پرحرارتشان نغمه ی یاحسین حسین شده آهی از دل کشید زینب و گفت: السلام ای شهید عاشورا کشته ی اشک، تشنه جان داده السلام ای امام بی سر ها @hosenih گفت زینب که ای برادر من رحمت واسع خدای ودود بعد داغ و مصیبتت دیگر روز خوش بهر خواهر تو نبود خاطرت هست بین آن گودال دست و پا می زدی برادر من بر روی سینه تو بنْشست و می زدت شمر در برابر من دیدم از روی غیظ دشمن ها گرد تو ای حسین حلقه زدند بی حیا های شهر کوفه و شام بر تنت سنگ و تیر و نیزه زدند چه بگویم ز غصه های دلم بعد تو خیمه ها که غارت شد روزی تو شهادت و امّا قسمت زینبت اسارت شد خاطرت هست آمدم مقتل بوسه از حنجرت گرفتم و بعد با تن بی سرت وداع کردم پیکرت بر خدا سپردم و بعد داغدیده زنان و فرزندان روی مرکب سوار کردم من اولین دفعه بود در عمرم سفری بی حسین رفتم من از مصیبات شهر کوفه نگو زخم های زبان ابن زیاد گریه ی دختران آل رسول خنده ی ظالمان بی بنیاد خطبه خواندم به صوت حیدری ام همه محو کلام من بودند گریه کن های پای منبر من همه از جمله مرد و زن بودند بگذرم از مصیبت کوفه راهی شام پر بلا گشتیم چه بگویم ز کوچه و بازار بی تو آخر که تا کجا رفتیم @hosenih آه از آن لحظه ای که من دیدم سر پاک تو را به طشت حسین خواهرت پیر گشته از داغِ خیزران و لب تو نور دو عین یا اخاه از رقیه ات که نپرس دل او در خرابه بس خون شد تا سرت را مقابل خود دید طفلی از ماتمت دگرگون شد بس که از دوری پدر نالید آب گشت و خراب و ویران شد گریه ها کرد در خرابه و بعد آهی از دل کشید و بی جان شد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ اما هوای شور عزا در قلم گرفت از غم قلم به دوش نوایش علم گرفت شب تا سحر قلم ز لبش ناله می چکید عطر حسین از لب آلاله می چکید شاعر سرود مثنوی و شرح قصه را اما قلم نگاشت غم و درد و غصه را بر صفحه زد شرر ز غم و آه جان گداز از سینه اش گشود به یکباره عقده باز با ناله گفت که این چه غم و آه و ماتم است باز این چه شورش است که در خلق عالم است یک اربعین جهان همه در آه و غم گذشت بر اهل بیت و آل پیمبر ستم گذشت گرچه حرارت قلم و صفحه پر تب است اما تمام غم به دل و قلب زینب است @hosenih گفتم قلم بیا مدد دست خسته باش راوی راه قافله ی دل شکسته باش زینب رسید کرب و بلا با نوای غم بر خاک کربلا به دو صد نوحه زد علم داغ حسین بعد چهل روز مبهم است کار جهان و خلق جهان جمله در هم است زینب به سینه اش به جز از آه و درد نیست حتی به شاخ خشک دلش برگ زرد نیست این داغ بی کسی نفسش را بریده است هجده سر بریده به نی گو که دیده است بر نیزه ای عجب سر سالار زینب است بر نیزه ای سری ز علمدار زینب است بر نیزه ای دگر سر پر خون اکبر است حتی به نیزه ای سر شش ماهه اصغر است بر نیزه ای دگر سر گلگون قاسم است سر های دیگر از بدن آل هاشم است از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام دیدم به روی نیزه سر پاک تو مدام از آن دمی که راهی راه سفر شدم با دست بسته بهر یتیمان سپر شدم بودش مدام غافله در شور و ولوله سویی سنان و شمر و دگر سوی حرمله آنها سوار مرکب و با تازیانه ها از کینه می زدند به سر ها و شانه ها شلاق و تازیانه و بی گاه کعب نی این هتک حرمت و ستم و ظلم تا به کی آه از سوار ناقه ی در بین قافله سجاد بود و غل بُد و زنجیر و سلسله دیدم سری به نیزه بلند است در برم سالار و سرورم تو بُدی در برابرم دیدم نمی رسد به تو دستم برادرم از داغ تو به چوبه ی محمل زدم سرم دیدم به تشت زر سر پر خونت ای حسین دیدم ملائک اند ز داغت به شور و شین آه از دمی که زد به لبت چوب خیزران آه از دمی که چوب مکرر بزد بر آن رازی بود در این که چرا قد خمیده ام یک اربعین ز داغ تو اندوه دیده ام هر چند گفته ام ، بُود این قصه نا تمام ای وای از مصائب پُر درد شهر شام این ها که گفته ام سر سوزن ز غم نبود نزد جفای شامی و آزارِ از یهود دیدم که طبل خاتمه ی جنگ می زنند اما دوباره بر سر ما سنگ می زنند بنگر که بی حیایی آنان چه کرده بود آنجا که رفت قافله بازار برده بود @hosenih دیدم یزید و کاخ ستم را خرابه را دیگر چگونه شرح دهم عمق ماجرا آورده ام به هم ره خود خیل ناله را شرمنده ام مگیر سراغ سه ساله را ظلمی که شد ز کینه ی آل امیه است جا مانده ام حسین سه ساله رقیه است شرمنده ام ز روی تو خورشید تابناک کنج خرابه ماه سپردم به دست خاک اما حسین من و جگر گوشه ی بتول از کربلا روم به سوی روضه ی رسول سوغات من ز کرب و بلا پیرهن بُود پیراهن حسین شه بی کفن بُود سوغات دیگری که به مام قمر برم بر مادر ادب ز قمر یک سپر برم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ره واکنید قافله سالار میرسد یک قافله اسیرعزادار میرسد برخیز یا حسین سری دست و پانما دلبر برای دیدن دلدار میرسد @hosenih حالا که پیرعشق شدم ناز می‌کنی باشد تو ناز کن که خریدار میرسد سر الحسین سینه سینای زینب است آری حقیقت همه اسرار میرسد بالا بلند بودم و حالا خمیده ام پرغم ترین زمانه دیدار میرسد عباس کو که صبرعقیله سر آمده ناموس حق زکوچه و بازار میرسد بر روی قبر پیرهنت پهن می‌کنم جانم به لب زگریه بسیار میرسد تکرارصحنه‌ها شده درپیش دیده ام نیزه به دست لشگر اشرار میرسد گویا هنوز میشنوم زیر دست و پا فریاد العطش ز لب یار میرسد آن بار گر نشد بدنت را بغل کنم قبرت به روی سینه‌ام این بار میرسد @hosenih هرجا که شد غرور مرا دشمنت شکست زینب غمین از آن همه آزار میرسد آه رباب و قبر بهم خورده ی علی لالایی اش ازآن دل غمدار میرسد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ تو ماندی و صحرا، چهل روزِ پیش غریبانه! تنها...چهل روزِ پیش تو را با تنی خفته در خاک و خون سپردم به صحرا، چهل روزِ پیش @hosenih زمین بر سر و سینه زد! گریه کرد برای تو دریا، چهل روزِ پیش نبودی و بستند دست مرا به زنجیرِ غم ها، چهل روزِ پیش ببین که شکسته مرا داغ تو جوان بودم امّا چهل روزِ پیش زمین خوردی و بود دور و برت چه جنجال و دعوا، چهل روزِ پیش رقم خورد با کینۂ حرمله تمام بلایا، چهل روزِ پیش به تو نیزه زد شمر و بعدش گذاشت به روی تنت پا...چهل روزِ پیش @hosenih خودم دیدم آبت نداد و برید سرت را همین جا، چهل روزِ پیش سرت را که نه! بلکه بر نیزه زد دلِ زینبت را، چهل روزِ پیش! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ خواهرت آمده در این صحرا بعدِ یک اربعین ولی تنها خیز و بین پیکر کبودم را صورتم مثل مادرم زهرا این چهل روز قوتمان غم شد هرچه شد جرعه جرعه، کم کم شد قامت خواهرت ببین خم شد خواهرت کوه صبر و ماتم شد @hosenih لحظه های غروب یادم هست بارش سنگ و چوب یادم هست ناله های تو خوب یادم هست به تنش پا نکوب ... یادم هست تو زمین خوردی آسمان افتاد از تنت نیزه ی سنان افتاد خاتمت دست ساربان افتاد شعله بر خیمه ی زنان افتاد بین این مردمان خدا گم شد عزت و احترام ما گم شد دختری زیر دست و پا گم شد پیکرت زیر نیزه ها گم شد رمق از ذکر روی آن لب رفت تن تو زیر سمّ مرکب رفت روی آن جسمِ نامرتب رفت چه به حال خراب زینب رفت من بمیرم پر تو خاکی شد صورت اطهر تو خاکی شد بین مقتل سر تو خاکی شد چادر خواهر تو خاکی شد بعد از آن پیکر تو غارت شد به زنان حرم جسارت شد روزی مردها شهادت شد قسمت بانوان اسارت شد در میان حرامیان رفتیم لاجَرَم، بین این و آن رفتیم وسط بزم کوفیان رفتیم سر بازار شامیان رفتیم در شلوغی گذارمان افتاد رنگ از روی دختران افتاد معجرم دست این و آن افتاد سر عباس از سنان افتاد صحبت گوشواره شد بد شد گوش ها پاره پاره شد بد شد چشم ها پر ستاره شد بد شد به زنانت اشاره شد بد شد @hosenih تا نگاهش به سوی آب افتاد یاد شش ماهه اش رباب افتاد دردهای من از حساب افتاد گذرم مجلس شراب افتاد نیمه شب پشت کاروان جا ماند بارها زیر و دست و پاها ماند سعی کردم برادر، امّا ماند دخترت در خرابه تنها ماند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ چهل روز گذشت و میهمان آمده است بر پیکر من دوباره جان آمده است برخیز بهار من خزان آمده است خواهر به سرت نفس زنان آمده است پیش تو نشستم لک لبیک حسین حاجی تو هستم لک لبیک حسین @hosenih این مرقد بی نشان علم را کم داشت یک زائر مو سپید و خم را کم داشت سینه زنی اهل حرم را کم داشت حال همه روضه خوانی ام را کم داشت تو بی سر سربلند و من سرگشته ای کشته ی تشنه خواهرت برگشته یادت که نرفته پر من سالم بود هنگام وداع سر من سالم بود تا رفتن تو پیکر من سالم بود هم چادر و هم معجر من سالم بود گودال که رفتی جگرم ریخت به هم در آتش خیمه ها سرم ریخت به هم دستت که نبود دست ها بالا رفت درهمهمه چادرم به زیر پا رفت صندوقچه ی قدیمی ام یغما رفت هرکس به سراغ بچه ای تنها رفت دزدیدن گوشواره را دیدم من یک عالمه گوش پاره را دیدم من درراه به خواهرت عجب سخت گذشت زینب شده بود جان به لب سخت گذشت همراه سپاه بی ادب سخت گذشت با خولی بی اصل و نسب سخت گذشت زنجیر به پای زخمی و دستم بود دور و بر من نگاه نامحرم بود @hosenih در کوفه عقیله ات چه ها دید حسین یک شهر نگاه بی حیا دید حسین هر کوچه که رفت آشنا دید حسین همسایه ی سابقم مرا دید حسین با خون سرم وضو گرفتم فهمید از ام حبیبه رو گرفتم فهمید هرچند به اقتدار،گریان رفتم هر سمت که شد بی سرو سامان رفتم در شهر علی به کنج زندان رفتم با چرخش شلاق نگهبان رفتم خم بود سرم ولی دلیری کردم با رخت اسیریم امیری کردم از شام نگو نپرس اوقاتش را بهتر که تو نشنوی حکایاتش را دلشوره دروازه ساعاتش را باید برسی حساب الواتش را در پیش نگاه اشکبار تو زدند هر طورکه شد مرا کنار تو زدند.. از درد شدید جان به سر بودم من معطل به میان هرگذر بودم من زخمی هجوم صد نفر بودم من آزرده ی قوم بد نظر بودم من با سنگ یهودیان سرم زخمی شد از کینه ی خیبر کمرم زخمی شد یک ظهر به سوی مقصدی رفت حرم با سیلی و فحش بی حدی رفت حرم قصری که خودت هم آمدی رفت حرم دیدی چقدر جای بدی رفت حرم شد در دلت آشوب بمیرد زینب دندان تو و چوب بمیرد زینب @hosenih براین دل زار کوه غمها مانده در بین خرابه دخترت جا مانده هرچند غریب و تک و تنها مانده آنجا سند اسیری ما مانده مانده به دلم هزار زخم کاری شرمنده شدم ازین امانت داری ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم نوحه به سبک : نسیمی جانفزا می آید ▶️ دوباره دیده ها تر گشته زینب از شام غم برگشته یاحسین یاحسین یازینب * * * دوباره کربلا غوغا شد ماتم زینب کبرا شد خونجگر از این غم زهرا شد ذکر او شد به هر روز و شب یاحسین یاحسین یازینب @hosenih دلِ مجروح زینب خون است سینه ی پر غمش محزون است دگر صبر از توان بیرون است قافله رسیده جان بر لب یاحسین یاحسین یازینب * * * برادر مپرس از دردانه که جان داد گوشه ی ویرانه خرابه شد از او غمخانه بلبلت فتاد از تاب و تب یاحسین یاحسین یازینب * * * بدنهای مجروحِ طفلان فتاده بر زمینِ سوزان می وزد از این دلها طوفان یاد شش ماهه ذکرِ هر لب یاحسین یاحسین یازینب * * * در نوا ربابِ بیچاره بیاد غارتِ گهواره بیاد حلقِ پاره پاره سرِ طفلش جدا از غبغب یاحسین یاحسین یازینب @hosenih فضای علقمه درهم شد سکینه نوحه اش این دم شد عموجان قدّ عمه خم شد امان از دشمنِ لامذهب یاحسین یاحسین یازینب * * * امان از غصه ی دخترها امان از غارت معجرها امان از سنگِ تیز و سرها ولی حفظ شد پیام مکتب یاحسین یاحسین یازینب ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ به بزم ماتم ما هم بیا گل زهرا به جمع اهل عزا هم بیا گل زهرا به پیشواز تمام پیاده ها رفتی به پیشِ راه گدا هم بیا گل زهرا @hosenih اگر به موکبِ احباب سر زدی، آقا به هیئت رفقا هم بیا گل زهرا برای دلخوشیِ اهل روضه، گه گاهی به التماس دعا هم بیا گل زهرا به دور دست، به دیدار نوکری نالان که مانده از تو جدا هم بیا گل زهرا من از تو هیچ ندارم توقعی، اما به دیدن فقرا هم بیا گل زهرا اگر کمی خودمانی شدم، ببخشیدم به خوش خیالیِ ما هم بیا گل زهرا بیا که هدیه کنم روضۀ عمو عباس به گریه بر شهدا هم بیا گل زهرا قسم به آن قمری که عمود آهن خورد قسم به دست جدا هم بیا گل زهرا به مشک پارۀ سقای کربلا سوگند به اشک خون خدا هم بیا گل زهرا @hosenih عشیره اَش همه در خیمه بی عمو ماندند به خیمۀ اسرا هم بیا گل زهرا به حقِّ خوردنِ سیلی، ز دست نامحرم به وقت هلهله ها هم بیا گل زهرا ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آسمان! خون گریه کن، دل بی قرار زینب است کاروان آمد، ولی در خاک یارِ زینب است گفت با قبرِ برادر، قافله سالارِ صبر مدفنِ خون خدا، جانا مزار زینب است @hosenih عمرِ من کم شد، قدم خم شد، همه مویم سپید لیک اینها خود نشان اقتدار زینب است هر چه در کف بود، تقدیمِ خدا کردم حسین! شاهدم قلبِ صبور و داغدارِ زینب است این چهل روز،ازچهل سال است بر من سخت تر از چهل منزل گذشتن شاهکار زینب است هر که بود آورده ام، غیر از سه ساله دخترت از تو شرمنده نگاهِ شرمسار زینب است من نمی‌گویم چه شد در کوفه و شام بلا خود ببین زهرا چگونه سوگوار زینب است این بدنهای کبود و چهره‌های زخم زخم از اسارت، خود گواهِ آشکار زینب است چشمهای هرزه و هیزِ اَراذل کُشتِمان رازدارِ این مصیبت شامِ تار زینب است صبر هم از صبرِ ما، والله کم آورده بود حرفها…در گریۀ بی اختیار زینب است زیر پای اسبها دیدم سرت بازیچه شد حال حق دارم بگویم شام، عار زینب است نَه خرابه، نَه به زندان، تاقتم از کف نرفت تهمتِ بَد، قاتلِ صبر و قرار زینب است وای از لفظِ کنیزی، وای از بیگانگان دخترت مدیون آغوشِ وقار زینب است @hosenih آنچنان بر خصم شوریدم که در بزم شراب سید سجاد مات از ابتکار زینب است خواستند آهی کِشَم، اما خدا امداد کرد تا ابد پیروزی از ایل و تبار زینب است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اى جان ما فداى تو لبيك ياحسين هستى است رونماى تو لبيك ياحسين اى نَفْس مُطمَئنّه كه تنها فقط خداى گرديده خونْ بهاى تو لبيك ياحسين @hosenih هَلْ مِنْ مُعين تو گفتى و گوئيم يك صدا در پاسخ نداى تو لبيك ياحسين توحيد را به قتلگهت كرده اى بيان حق راضى از رضاى تو لبيك ياحسين زينب كنار پيكر تو گفت: تا ابد برپا بُوَد لَواى تو لبيك ياحسين شكرخدا كه فاطمه ما را دعا نمود گشتيم مبتلاى تو لبيك ياحسين جا مانده ايم و دل به همين خوش كنيم كه اينجاست كربلاى تو لبيك ياحسين پيغمبرانه مُعتكفم در حَراى تو هر روضه شعبه ايست ز صحن و سراى تو با سينه اى پر از غم و با ديدهء ترى قامت خميده مى رسد از راه خواهرى باور نمى كند كه چه ها آمده سرش! يك اربعين گذشته ز هجر برادرى دارد مرور مى كند آن خاطرات را بر روى خاك بود چه گل هاى پرپرى تنها حسين ماند و زمان وداع شد بوسه زند به زير گلو جاى مادرى يك ساعتى گذشت كه از روى تَل بِديد بر جاى بوسه اش بزند بوسه خنجرى لرزيد كربلا و هوا تيره گشت و ديد رفته به روى نيزهء بيدادگر سرى @hosenih اما هنوز كينهء دشمن نشد تمام ده اسب تاختند روى جسم اطهرى بعد از حسين بود كه غارت شروع شد بعد از حسين رنج اسارت شروع شد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ای در مدار عشق نیمِ دیگر من برخیز مهمانت رسیده دلبر من در زیرِ خاکی خاکِ عالم بر سرِ من هرگز نمی شد این جدایی باورِ من باور نمی کردم که داغت را ببینم روزی بیاید بر سرِ قبرت نشینم حالا رسیدم خواهرت خود را رسانده تقدیر من را بر سرِ قبرت نشانده جسمِ مرا شوقِ تو تا اینجا کشانده ور نه دگر جانی برایِ من نمانده جانان من جانی بده که نیمه جانم امروز من در كسوت یک روضه خوانم بعد از وداع آخرت با کام عطشان وقتی که رفتی ماندم و اندوه طفلان شد ديده ام سيل و دلم مانند طوفان دنبال تو روحم روانه شد به میدان تا اینکه رعد و برق ماتم زد به خیمه اسب بدونِ صاحبت آمد به خیمه @hosenih با سر دویدم سویِ تو پایِ پیاده دیدم تنت در بین خاک و خون فتاده از دور دیدم یکنفر که ایستاده چکمه به سینه دشنه بر حلقت نهاده مُردم نشد از اينكه راهش را ببندم لطمه زدم مویِ سرم از غصه کندم او می شنید انگار آهِ مادرت را من آمدم اما لگد زد خواهرت را یک دفعه دیدم پنجه زد مویِ سرت را نامرد برگرداند با پا پیکرت را هر ثانیه بر خواهرت صد سال می رفت او ضربه می زد مادرت از حال می رفت وقتی سپاه از کشتن تو با خبر شد خیمه میانِ سیلِ غارت شعله ور شد از ضربِ سیلی گوش هر دردانه کر شد دعوا سرِ دزدیدن معجر زِ سر شد مثل توو مادر به پهلویم لگد خورد دشمن گلوبندِ مرا از گردنم برد بعد از تو فکر عابد بیمار بودم فکر وداع و دفنِ تو ای یار بودم در حالتی درمانده و دشوار بودم تا چشم وا کردم سرِ بازار بودم تا آمدم بر خود دو دستم بسته دیدم پیشانی ات را روی نی بشکسته دیدم دشمن مرا با اختیار تام می برد گَه با شتاب و گَه مرا آرام می برد من را به جُرم منکر اسلام می برد من را برای بزمِ شهر شام می برد در پشت دروازه مرا با لرزه بردند من را میان چشمهای هرزه بُردند من هم نوای درد سجادم برادر ای کاش که مادر نمی زادم برادر تا آخر عمرم بود يادم برادر بینِ یهودی گیر اُفتادم برادر بهر مزاح شامیان هم سنگ خوردم از پیر زنهای یهودی چنگ خوردم @hosenih در پیش روی چشم خیس کودکانت بزم عجیبی دیدم از نامحرمانت تا آیه ی قرآن برون شد از زبانت با چوب دستی ضربه میزد بر دهانت بر رقص و پا کوبی کنارت امر می کرد بالا سرت با خنده شرب خمر می کرد ساکت نماندم حرف حق ابراز کردم صوتِ علی را من طنین انداز کردم با خطبه هایم مشت شان را باز کردم مثل همه پیغمبران اعجاز کردم گر چه میان ریسمان ها بود دستم بت های شامی را خلیل آسا شکستم تقصیر من شد از قفا راست جدا شد تقصیر تو شد خواهرت اینگونه تا شد تقصیر من شد دختر تو زیر پا شد تقصیر تو شد کنج ویرانه عزا شد هِی دم به دم می گفت که بابا نیامد تو آمدی دیگر نفس بالا نیامد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اگر به باغ رسالت دگر سبک بارم ولی زخون جگر میوه ها به بر دارم اگر که مانده دوباره مطاعی از داغت به جان خسته ی خود باز هم خریدارم @hosenih سیاه بر تنم از تازیانه پوشیدم به بند بند وجودم چنین عزادارم اگر دوباره بخواهی اسیر می گردم هنوز نیمه ی جانی از این سفر دارم ولی فراق تو را آنچنان بگریم زار که راه و رسم سفر را ز دهر بر دارم @hosenih در آفتاب نگاهم کسوف را بنگر که یادگاری شام است دیده ی تارم برای آنکه بگویند خارجی هستم به کوچه های یهودی کشیده شد کارم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ سرِ خاکِ تو بی خبر آمدم عزادارمو خون جگر آمدم دُرست است بی بال و پر آمدم به شوقِ تو اما به سر آمدم سرآمد غمِ هجر ، دوری بس است صبوری صبوری صبوری بس است @hosenih رسیدم که با یار صحبت کنم شهِ بی سرم را زیارت کنم نگاهی کنی و نگاهت کنم اگر اذن دادی شکایت کنم به نی زار قلبم جز آتش نبود سفر رفتی ای دوست ، رسمش نبود تو رفتی و دنیا به من بد گذشت وَ هر لحظه هر جا به من بد گذشت در این روز و شبها به من بد گذشت خلاصه که آقا به من بد گذشت نگو گریه کافیست ، صبرت کجاست عزیزِ دلم سنگِ قبرت کجاست ؟ چهل روز ، یادِ تنت سوختم به یادِ زمین خوردنت سوختم ز داغِ به نی رفتنت سوختم وَ با کهنه پیراهنت سوختم همین که دلم سمتِ گودال رفت دوباره ز غم زینب از حال رفت خبر داری اصلاً که حیران شدم ؟ چو مویِ تو بر نی پریشان شدم ؟ پدر مادر این یتیمان شدم به من شِمر خندید گریان شدم قَدَم از فراقِ تو خم شد حسین لباسِ اسارت تنم شد حسین چه آمد سرِ خواهرت بین راه نشستم به پایِ سرت بین راه شدم یک تنه لشگرت بین راه دویدم پی دخترت بین راه زمین خورد و از قافله باز ماند زِ سنگینیِ سلسله باز ماند نبودی و اشکم سرازیر شد پر و بال من گیر زنجیر شد حرم ، کوچه در کوچه تحقیر شد ازین غصه ها خواهرت پیر شد غریبانه ماه شبت سنگ خورد به پیشانی زینبت سنگ خورد من از شهرِ کوفه چه ها دیده ام غمی بدتر از کربلا دیده ام عجب لطفی از آشنا دیده ام بگوشت رسیده که را دیده ام کنیز قدیمیِّ من ایستاد به من نان و خرمایِ خیرات داد @hosenih گذشتیم از شهر در ازدحام میان حرامی خطر ازدحام نه یکجا که در هر گذر ازدحام مرا نیمه جان کرد اگر ازدحام نگاه همه سوی ما خیره بود به ذریۀ مصطفی خیره بود نمی گویم از شام ، نامش بد است شلوغی هر پشت و بامش بد است سلامش بد است ، احترامش بد است محل یهود ، انتقامش بد است نمی پرسی از حال و احوال من تو را جان عباس ، حرفی بزن بگو حقِّ زینب که آزار نیست پریشان شدن ، پیشِ انظار نیست عبور از هیاهویِ بازار نیست سزاوارِ گل خندۀ خار نیست در این شهر غوغایِ پوشیه بود ولی دست من جایِ پوشیه بود خبر داری از ضَعفِ دُردانه ها ؟ بوی نان که می آمد از خانه ها ؟ کبودیِّ شلاق بر شانه ها ؟ پذیرایِ ما بود در ویرانه ها همه دست بسته به پیشِ عوام بدون تو رفتیم بزم حرام شراب و شراب و شراب و شراب نگاه حزین رباب و شراب دل سنگِ چوب و عذاب و شراب سرت بود در پیچ و تاب و ... شراب فرود آمد و ناگهان خون چکید خودم دیدم از خیزران خون چکید @hosenih زداغِ سرت مادرت گریه گرد به اشکِ دو چشمِ ترت گریه کرد به بی تابیِ خواهرت گریه کرد چقدر از غمت دخترت گریه کرد به او حق بده غم مریضش کند کسی خواست آنجا کنیزش کند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اشک و خون با هم برای تو بریزم بهتر است در میان مجلسِ روضه بمیرم بهتر است تربتی که از پدر، شیری که از مادر رسید هر دو یک لبیک بر ارباب، با هم بهتر است @hosenih قطره قطره، جمعِ ما مانندِ اقیانوس شد با هزاران قافله، هجرت نمایم بهتر است کم بگیرم لقمه از قوت و غذای کاروان تا کنی با کاروانت آشنایم بهتر است خانه زادِ موکبت هستیم ما، ای تشنه لب آب هم در کربلا کمتر بنوشم بهتر است از نجف تا کربلا باشد صراطُ المستقیم در صراطَ المستقیمِ تو بمانم بهتر است اربعینِ انقلاب و اربعینِ کربلاست پای این مکتب شود وصلت نصیبم بهتر است ما برای حفظ این پرچم همه هستی دهیم من ز پا افتم، که گردد حفظ پرچم بهتر است هاجر آمد کعبه و حُجّاج راهش طی کنند من به حَجِّ زینبِ مظلومه آیم بهتر است بوی کعبه آید از این قبلۀ شش گوشه اَت پس نمازم را بسوی تو بخوانم بهتر است سر جدا، پیکر جدا، لشگر جدا، خواهر جدا قتلگاهی مثل تو باشد فراهم بهتر است از غریبی و اسیری هر چه گفتم، جای خود از مصیباتِ یتیمی چون بگویم بهتر است یک سه ساله دختر و یک شهر دشمن، وایِ من گفت با رأست رقیه، من بمیرم بهتر است @hosenih تا شبیه مادرم زهرا شوم، یاسِ کبود جای سیلیِ عدو مانَد به رویم بهتر است تا که بابایم شود در نزد مادر روسفید پیش زهرا چون روَم با قامت خم بهتر است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e ==
روضه ۲ 🔸آه از آن ساعت که با صد شور و شین 🔸زینب آمد بر سر قبر حسین امان از اون لحظه ای که بی بی زینب کبری وارد کربلا شد... 🔸بر سر قبر برادر چون رسید 🔸ناله و آه و فغان از دل کشید یا صاحب الزمان... تا اهلبیت به کربلا رسیدند... مثل برگهای خزان... خودشون رو از مرکب ها به زمین انداختند... هر کدوم قبر عزیزی رو در آغوش گرفت... یکی قبر علی اکبر رو بغل گرفته... یکی قبر قاسم رو گرفته... یکی کنار قبر عباس... یک مادری هم کنار قبر علی اصغر... اما بین جمعیت دیدند زینب هم داره دنبال قبر حسین میگرده... 🔸با زبانِ حال، آن دور از وطن 🔸گفت با قبر برادر این سخن 🔸السلام ای کشته راه خدا 🔸السلام ای نور چشم مصطفی داداش ببین خواهرت برگشته... 🔸بهر تو امروز مهمان آمده 🔸خواهرت از شام ویران آمده داداش نبودی ببینی.. بعد از تو با ما چه کردند... 🔸چون تو رفتی بی‌کس و یاور شدم 🔸دستگیر فرقه ی کافر شدم داداش طاقت داری بگم یا نه... 🔸بعد قتل و غارت اموال تو 🔸تاخت دشمن بر سر اطفال تو 🔸بس ‌که سیلی شمر زد بر رویشان 🔸گشت نیلی صورت نیکویشان جات خالی بود این نامردها که رحم نداشتند... چشم برادرم عباس رو دور دیده بودند... هر وقت بچه ها بهانه میگرفتند بهشون تازیانه میزدند... بهشون سیلی میزدند... بزار اینطوری بگم... 🔸 یاسها را جوهر نیلی زدند 🔸کودکان را یک به یک سیلی زدند همه بچه ها رو زدند... 🔸کودکان را یک به یک سیلی زدند داداش همه این مصیبتها یک طرف مجلس یزید یه طرف... 🔸آه از آن ساعت که از روی غضب 🔸زاده ی سفیان یزید بی‌ادب 🔸در حضور خواهر گریان تو 🔸چوب می‌زد بر لب و دندان تو داداش حسین خیلی برام سخت گذشت... مجلس یزید ملعون... وقتی نانجیب با چوب خیزران به لب و دندانت میزد... شرمنده حسین جان... نتونستم کاری کنم... آخه دستهای خواهرت رو با غل و زنجیر بسته بودند آی غریب حسین... الا لعنه الله علی القوم الظالمین. - ورود به کانال روضه - سروش 👈 sapp.ir/roze14 - ایتا 👈 eitaa.com/roze14 - تلگرام 👈 t.me/roze1
متن روضه ۱ 🔸یک اربعین همین نه برای تو سوختم 🔸عمری بود که من به هوای تو سوختم برادر خوبم... حسین جان... @roze14 🔸قربانیان عشق همه کشته می شوند 🔸جز من که بارها به هوای تو سوختم ای همه دار و ندارم... زینب به فدات حسین... 🔸هر زن به پای زندگیش سوخت گر که سوخت 🔸اما من ای حسین بپای تو سوختم داداش حسین... خیلی برام سخت بود لحظه ای که دیدم... 🔸تو در میان مطبخ و من در میان حبس 🔸شرمنده ام از اینکه جدای تو سوختم اومد کنار قبر برادر نشست... صدا زد آی حسین نبودی... 🔸ای پاره پاره تن بنگر کاروان رسید 🔸زینب برای دیدن تو، قد کمان رسید برادر بلند شو ببین قدم خمیده... موهام سفید شده... @roze14 🔸یک اربعین برای تو سینه زدم حسین 🔸دم بوده وا حسینم و هر بازدم حسین 🔸خم گشته قدِ من چو قدِ مادرم حسین 🔸حالا ببین که خواهر تو نوحه خوان رسید 🔸از کربلا به کوفه و شام غصه خورده ام 🔸هرشب شمار زخم تنت را شمرده ام 🔸بگذر اگر که در غم تو من نمرده ام 🔸برخیز و بین که زینب تو ناتوان رسید 🔸یادم نمیرود که صدا میزدی تو آب 🔸یادم نمیرود که زخون کرده ای خضاب (نقطه گریز به روضه روز عاشورا: اینجا میتواند نقطه اتصال برای وارد شدن به یکی از روضه های روز عاشورا باشد.) هیچ وقت یادم نمیره اون لحظه ای رو که... شمر نانجیب با خنجر برهنه وارد قتلگاه شد... 🔸آندم بریدم از زندگی دل 🔸که آمد به مسلخ شمر سیه دل 🔸او می دوید و من می دویدم 🔸او سوی مقتل من سوی قاتل 🔸او می نشست و من می نشستم 🔸او روی سینه من در مقابل 🔸او می کشید و من می کشیدم 🔸او از کمر تیغ من آه باطل سادات منو ببخشید.. امام زمان منو ببخشید... 🔸او می برید و من می بریدم 🔸او از حسین سر من غیر از او دل (روضه با روش شعر محور) - ورود به کانال روضه - سروش 👈 sapp.ir/roze14 - ایتا 👈 eitaa.com/roze14 - تلگرام 👈 t.me/roze1
روضه ۳ 🔸عشق است کربلای تو لبیک یا حسین 🔸جان و تنم فدای تو لبیک یا حسین اربعین سیدالشهداء و... بازم اسم کربلا شده ذکر هر مجلسی... بازم دلها به سمت حرم با صفاش پر میکشه... 🔸گفتی به خلق: کیست که یاری کند مرا 🔸قربان آن ندای تو لبیک یا حسین آقا... یه روزی صدای غربتت بلند شد... کسی جوابت رو نداد... اما الان میلیون ها زائر دارند می آیند به سمت حرمت... 🔸کی میشود که آیم و از جان صلا دهم 🔸در صحن با صفای تو لبیک یا حسین 🔸احرام بسته، تلبیه گویان، کفن به تن 🔸آیم سوی منای تو لبیک یا حسین : محمد مهدی سیار بازم جا موندم آقا... کی میشه منم دعوت کنی حسین... خوش به حال اونایی که الان کربلا رسیدند... خوش به حال اونایی که الان بین الحرمینن... اونایی که رفتند میدونند... بهترین لحظه زندگی... اون لحظه ای که وارد کربلا میشی... همش سراغ حرم رو میگیری... تا نگاهت به حرم با صفاش میفته... نا خودآگاه اشکت جاری میشه... دستهات روی سینه میزاری میگی... اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَئِکَ ________________ حالا هر کی دلش کربلائی‌ شده بسم الله ... کربلا کربلا 8 🔸این دل تنگم عقده ها دارد1 🔸 گوئیا میل کربلا دارد 1 (یا حسین مظلوم) 8 🔸من که از کودکی عاشقت بوده ام2 🔸تو قبولم نما گرچه آلوده ام1 🔸ای حسین ما را کربلایی کن2 🔸بعد از آن با ما هر چه خواهی کن‌1 یا حسین مظلوم 8 (در صورتی که تسلط روی سبک زمزمه نداشتید میتوانید زمزمه را حذف کنید). ________________ یکی از زایران ابی عبدالله... جابر بن عبدالله انصاریِ ... تا رسید کربلا... با آب فرات غسل کرد... با خضوع و خشوع... اومد کنار قبر ابی عبدلله نشست... دست گذاشت رویِ قبر مبارک... سه مرتبه از سوز دل صدا زد... یا حسین... اما جوابی نیومد... صداش به ناله بلند شد... حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ ... ؟ آیا دوست جواب دوستش رو نمیده؟ خودش جواب داد... گفت جابر... جواب سلام میخواهی... از آقایی که... بین سر و بدنش جدایی افتاده... ناله بزن یا حسین... 🔸گذرم تا به در خانه ات افتاد حسین 🔸خانه آباد شدم، خانه ات آباد حسین الا لعنه الله علی القوم الظالمین. - ورود به کانال روضه - سروش 👈 sapp.ir/roze14 - ایتا 👈 eitaa.com/roze14 - تلگرام 👈 t.me/roze1
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ای خفته زیر خاک چه خاکی به سر کنم باور نداشتم که به قبرت نظر کنم ای همسفر به خواب و خیالم نمی رسید با تو نه بلکه با سر تو من سفر کنم @hosenih با یاد روز واقعه جا دارد از غمت لطمه زنان کنار تو جان محتضر کنم با کعب نی جدا شده ام از تو یا اخا حتی نشد که حلق تو با اشک تر کنم بهرم دعا نما که مبادا دوباره از دروازه های شام بلا من گذر کنم شد آستین من بخدا معجرم حسین عباس را نباید از آن با خبر کنم مانده صدای چوب و لبت بین گوش من صد آه تا که یاد تو و طشت زر کنم رنجیده سرفرازم و پیش تو سر به زیر آخر چگونه شرح غم آن سحر کنم @hosenih طفل سه ساله ی تو میان خرابه گفت باید به مرگ، چاره ی داغ پدر کنم با دست خسته زیر لحد جای دادمش جا دارد از خجالت تو جان به در کنم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای در مدار عشق نیمِ دیگر من برخیز مهمانت رسیده دلبر من در زیرِ خاکی خاکِ عالم بر سرِ من هرگز نمی شد این جدایی باورِ من باور نمی کردم که داغت را ببینم روزی بیاید بر سرِ قبرت نشینم حالا رسیدم خواهرت خود را رسانده تقدیر من را بر سرِ قبرت نشانده جسمِ مرا شوقِ تو تا اینجا کشانده ور نه دگر جانی برایِ من نمانده جانان من جانی بده که نیمه جانم امروز من در كسوت یک روضه خوانم بعد از وداع آخرت با کام عطشان وقتی که رفتی ماندم و اندوه طفلان شد ديده ام سيل و دلم مانند طوفان دنبال تو روحم روانه شد به میدان تا اینکه رعد و برق ماتم زد به خیمه اسب بدونِ صاحبت آمد به خیمه با سر دویدم سویِ تو پایِ پیاده دیدم تنت در بین خاک و خون فتاده از دور دیدم یکنفر که ایستاده چکمه به سینه دشنه بر حلقت نهاده مُردم نشد از اينكه راهش را ببندم لطمه زدم مویِ سرم از غصه کندم او می شنید انگار آهِ مادرت را من آمدم اما لگد زد خواهرت را یک دفعه دیدم پنجه زد مویِ سرت را نامرد برگرداند با پا پیکرت را هر ثانیه بر خواهرت صد سال می رفت او ضربه می زد مادرت از حال می رفت وقتی سپاه از کشتن تو با خبر شد خیمه میانِ سیلِ غارت شعله ور شد از ضربِ سیلی گوش هر دردانه کر شد دعوا سرِ دزدیدن معجر زِ سر شد مثل توو مادر به پهلویم لگد خورد دشمن گلوبندِ مرا از گردنم برد بعد از تو فکر عابد بیمار بودم فکر وداع و دفنِ تو ای یار بودم در حالتی درمانده و دشوار بودم تا چشم وا کردم سرِ بازار بودم تا آمدم بر خود دو دستم بسته دیدم پیشانی ات را روی نی بشکسته دیدم دشمن مرا با اختیار تام می برد گَه با شتاب و گَه مرا آرام می برد من را به جُرم منکر اسلام می برد من را برای بزمِ شهر شام می برد در پشت دروازه مرا با لرزه بردند من را میان چشمهای هرزه بُردند من هم نوای درد سجادم برادر ای کاش که مادر نمی زادم برادر تا آخر عمرم بود يادم برادر بینِ یهودی گیر اُفتادم برادر بهر مزاح شامیان هم سنگ خوردم از پیر زنهای یهودی چنگ خوردم در پیش روی چشم خیس کودکانت بزم عجیبی دیدم از نامحرمانت تا آیه ی قرآن برون شد از زبانت با چوب دستی ضربه میزد بر دهانت بر رقص و پا کوبی کنارت امر می کرد بالا سرت با خنده شرب خمر می کرد ساکت نماندم حرف حق ابراز کردم صوتِ علی را من طنین انداز کردم با خطبه هایم مشت شان را باز کردم مثل همه پیغمبران اعجاز کردم گر چه میان ریسمان ها بود دستم بت های شامی را خلیل آسا شکستم تقصیر من شد از قفا راست جدا شد تقصیر تو شد خواهرت اینگونه تا شد تقصیر من شد دختر تو زیر پا شد تقصیر تو شد کنج ویرانه عزا شد هِی دم به دم می گفت که بابا نیامد تو آمدی دیگر نفس بالا نیامد مجتبی صمدی شهاب @deabel
هزار حیف که خاموش شد صدای حسن چه شد قرائت قرآن چه شد دعای حسن؟ بـه غربتش چـه بگویـم، رسـول اکـرم گفت که ماهیان همه گرینـد در عزای حسن بـه حشـر بـا گـل لبخنـد می‌شـود محشور خوشا کسی که بگرید به غصه های حسن گمـان نبـود نمـک‌ناشناس‌هــا بـه ستـم کنند خنجـر خود را فرو به پای حسن میان طشت عیان شد ز پاره‌های جگر که بود خون جگر سال‌ها غذای حسن تمام عمر دلش بود خون، نبود انصاف که باز زهر هلاهل شود جزای حسن هنـوز بـر بـدنش زخـم‌ تیرهــا پیــداست هنوز شهر مدینـه است کربلای حسن اگر چه از شرر زهر پاره شد جگرش دگر نگشت بریده، سر از قفای حسن کسی که فاطمـه را کشت قاتل حسن است به روز حشر شهادت دهد خدای حسن غـریبِ شهـر مدینه، غـریب رفت بـه خاک غریب‌تر حرم و صحن باصفـای حسن نه مهلتی که توقف کنند در حرمش نه جرأتی که بگرید کسی برای حسن از آن زمان که خـدا خلق کـرد «میثم» را  دل شکستـۀ او بــود آشنـای حسـن استاد حاج غلامرضا سازگار @deabel
سالها گریه سالها روضه همه ی عمر مجتبی روضه روزگارش گذشت با روضه کوچه،در،طشت چندتا روضه بانی و روضه خوان و سینه زن است سوخته نام دیگر حسن است دوستانی چو دشمنان دارد گله از دست این و ان دارد کارد بر روی استخوان دارد گرچه هرروز میهمان دارد شان اورا کسی نفهمیده از مدینه حسن چه ها دیده کس نفهمید ابتلایش را در گذر بغض بی صدایش را جوشن زیر این عبایش را روی پا زخم آشنایش را غصه اش را خضاب کرد حسن مرگ را انتخاب کرد حسن وای اگر بی کس حرم باشی خسته از جان به هررقم باشی بین خانه اسیر غم باشی روزه باشی و تشنه هم باشی پر شکسته ز خاک پر بکشی زهر را جای اب سر بکشی چون حسن بی کسی به دهر نبود شان او طعنه های شهر نبود با کسی جز مغیره قهر نبود جگر پاره اش ز زهر نبود داغ ناموس بود بر جگرش به در خانه بود هر نظرش داغ انروز که رسیدند و چهل نفر داد میکشیدند و پدرش را غریب دیدند و مادرش را زمین کشیدند و همه قاتل شدند حتی در بی هوا رد شدند از مادر گرچه آماده ی جدایی بود به لب تشنه اش نوایی بود دلش انگار کربلایی بود وقت گریه به روضه هایی بود روضه ی ذبح از قفای سری زدن خواهری بپای سری سیدپوریا هاشمی @deabel
پُر تلاطم شده قلبم بخدا از گله ها دلِ من سخت شکسته ز تو و فاصله ها بعد تو رفتم اسارت به چه وضعی؟ حالی؟ از کفم رفت عمو جان همه ی حوصله ها تو مگر قول ندادی که شوی حافظِ ما؟ پس چرا بسته شدم بعدِ تو بر سلسله ها شمّه ای مویه کنان روضه بخوانم که چه شد دور و بر پُر شده بود از شعف و هلهله ها چقدر زجر کشیدیم عموجان در راه ناسزاها که نگفتند به ما حرمله ها!!! پا برهنه همه جا و همه جا گرداندند پایِ ما را تو ببین پُر شده از آبله ها در حَلب سقط شد از آل حسین یک محسن کمکی هیچ نکردند بر آن قابله ها عمّه ام نیمه ی شب باز نشسته می خواند یادِ تو بود و پدر در همه ی نافله ها خواهرم مُرد به ویرانه ی شام و عوضش پُر تلاطم شده قلبم بخدا از گله ها محسن راحت حق @deabel
|⇦•دل تنگِ روزهایِ نخستِ محرم .. و توسل به حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام تقدیم به ارواح طیبه شهدا و همۀ درگذشتگان به نفس حاج حسین سازور•✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ «السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ» این روزها اگر که دلم غرق ماتم است دل تنگِ روزهایِ نخستِ محرم است چشمم هنوز خیره به اشعارِ پرچم است باز این چه شورش است که در خلقِ عالم است اشک آنقدر که باید و شاید نداشتم شرمنده ام برایِ غمش کم گذاشتم قطره بدونِ عشق به دریا نمیرود پایی که روضه آمده هرجا نمیرود هر کس پی غلامی این خانه میرود هرگز زِ یادِ حضرتِ زهرا نمی رود چشمانِ ما همین که زِ گریه نشان گرفت مثلِ همیشه فاطمه تحویلمان گرفت ای وای اگر که ماهِ محرم نداشتیم واللهِ بی حسین خدا هم نداشتیم داغش نبود اگر دلِ خُرَّم نداشتیم ای کاش غیرِ غصۀ او غم نداشتیم آیا نظیرش آمده در عالمین نه ما را گدا کنید ولی بی حسین نه بعد از وفات کاش محبت به من کنید جسم مرا محافظت از سوختن کنید با اشکِ روضه شستشویِ این بدن کنید بر من لباسِ نوکری ام را کفن کنید یک لحظه ام مباد زمان را هدر دهید پیش از همه امام رضا را خبر کنید تا خواندمش بدونِ کلامی قبول کرد دادم به هر طریق سلامی قبول کرد طعنه نزد به من تو کدامی قبول کرد بی امتحان مرا به غلامی قبول کرد سجده به خاکِ او عمل واجبِ من است ایرانی ام امام رضا صاحبِ من است هنگام مرگ سائلِ سلطان شدن خوش است چشم انتظارِ شاهِ خراسان شدن خوش است مثلِ خودش غریبُ و پریشان شدن خوش است در خاک غلت خوردن و گریان شدن خوش است از سوزِ زهر رنگِ رخِ او سفید شد آقا شبیه مار گزیده شهید شد صد شکر زخمِ تیر رویِ پیکرش نبود هنگام دست و پا زدنش خواهرش نبود چشمی به فکرِ غارت انگشتر نبود دستی پی کشیدنِ مویِ سرش نبود ↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدون ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ وب سایت↶ www.babolharam.net ↜سروش↶ http://sapp.ir/babolharam_net ↜ایتا↶ https://eitaa.com/babolharam_net ↜تلگرام↶ https://t.me/babolharam_net ↜اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net