eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
5.6هزار ویدیو
125 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
تویی ضریحِ کرامت؛ تمام خلق، دخیل‌اند اگر کریم تویی؛ حاتمانِ دَهر، بخیل‌اند غباری از قطراتِ تیمُّمِ تو طهارت بُحور، پیشِ نَمِ مسحِ پایت آبِ قلیل‌اند @hosenih هزار مَن غزل آن‌سو در آسمانِ ترازو مناقبِ تو در این‌سو بدون وزن، ثقیل‌اند به کاسه‌ی مَلَکِ رزق، ریختند کمت را مجاورانِ گدایت به خرجِ خلق، کفیل‌اند ملقبی به مُعِزُّالْبَشر؛ مُذِلّ شیاطین همیشه سنگْ‌عیاران کنار قله ذلیل‌اند میان آن همه سردارهای جنگ‌ندیده سپاهیان سکوتِ تو جنگجوی اصیل‌اند نداده‌اند رضایت؛ به حرمتت به نمکدان چه سنگ‌ها که به آیینه‌‌ات همیشه گُسیل‌اند شراره‌های دری که تمام عمر، تو را سوخت قضای آتشِ نمرودها به جانِ خلیل‌اند @hosenih گواهِ غربت صدّیقه پیرْموی سرت شد قصیده‌های سپیدِ تو آیه‌های دلیل‌اند نمی‌رسد به کفِ پای مقتلت قد شعرم قلم خمیده؛ رطب‌های روضه‌ات به نخیل‌اند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا ذهن را با خاطره درگیر می کرد ناگاه رنگ صورتش تغییر می کرد خواب پریشان شبش را در خیالش خوب و بدون درد و غم تعبیر می کرد @hosenih شاءن نزول آیه های چشم خود را با روضه های مادرش تفسیر می کرد گل های روی بالش زیر سرش را با اشک های چشم هایش سیر می کرد او داغ دیده در میان کوچه ای تنگ داغی که یک تازه جوان را پیر می کرد هر روز با خود زمزمه می کرد ای کاش در کوچه دشمن چند لحظه دیر می کرد یا کاش بعد از کوچه وقتی خانه آمد میخِ کجِ در را خودش تعمیر می کرد جعده، خیانت، زهر و...این ها علتش نیست روی جگر داغی دگر تاثیر می کرد @hosenih می خواست مادر را برد از کوچه اما چادر به زیر پای دشمن گیر می کرد ▪️ ▪️ آئینه ای یک دست را در قاب تابوت مشت مهیب تیرها تکثیر می کرد... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تصور کن که این آقا برای خود حرم دارد کریم آل طاها چند تا باب الکرم دارد تصور کن که مثل شهر مشهد باغ رضوانی و یا مانند شهر قم خیابان ارم دارد نه تنها صحن زیبایی به زیبایی گوهرشاد علاوه بر دو تا گلدسته سقاخانه هم دارد تصور کن که در گوشه کنار بارگاه خود همیشه خادمانی مهربان و محترم دارد تصور کن که دیگر در حرم گرد و غباری نیست تصور کن که بعد از این مزارش خاک کم دارد تصور کن گلاب قمصر کاشان رسید از راه و با شور و شعف قصد زیارت دم به دم دارد ببین با چشم دل مهمانسرایی و تصور کن که دیگر سفره دار فاطمه دارالنعم دارد تصور کن شب شعری کنار مرقدش برپاست تصور کن برای خود حسن هم محتشم دارد یکی از این هزارانی که گفتم را ندارد ، حیف غمش این آرزو را بر دل من میگذارد حیف @hosenih شب و روزم عزا شد اهل بیتم را صدا کردم به لطف مادرش در خانه بزمی دست و پا کردم به پاس لطف بسیاری که آقا کرد در حقم منم دارایی ام را نذر خرج روضه ها کردم نشد که سرمه ی چشمم کنم خاک مزارش را ولیکن دیده را با خاک پرچم آشنا کردم رمضان تا محرم از محرم تا صفر هرشب نشستم روی سجاده حسن جان را صدا کردم خودش با دست خود من را نشانده بر سر سفره اگر کم از سر این سفره بردارم جفا کردم به هر ماتمسرایی سر زدم دیدم حسینیه ست حسینی ام ولی در دل حسنیه بنا کردم اگرچه بر سر و سینه زدم با روضه های او ولی با خویش میگویم خطا کردم خطا کردم نفهمیدم که آقایم به هرچه کوچه حساس است از او شرمنده ام امشب اگرکه کوچه وا کردم از انجایی که حتی خواهرش لطمه به صورت زد... میان روضه ها من هم به زینب اقتدا کردم مدینه دید آن شب مویه های نجم ثاقب را صدا زد تا صدای خسته اش ام المصایب را @hosenih همه دیدند بی اندازه میلرزید سر در تشت به جای زهرها میریخت هر تکه جگر در تشت پسر گاهی به سینه میزد و گاهی به سر میزد و میبارید چشمان پر از اشک پدر در تشت اگرچه میگرفت از صورتش خونابه را زینب ولیکن می نشست از لخته خون ها بیشتر در تشت کبوتر ...نامه ای در دست... در ذهنش تداعی شد دوباره نقش بست از زخم روی بال و پر در تشت دم "لایوم…" را وقتی که جاری کرد بر لبها در آمد به صدا گویا دگر زنگ خطر در تشت نگاهی گاه بر زینب و گاهی بر حسین اش داشت چه ها میدید آقای غریب مان مگر در تشت !؟ صدا زد خواهرم این گریه را خرج حسین ات کن شبی که میروی آزرده به دیدار سر در تشت خدا را شکر اینجا خیزران در کار نیست اما چه خواهی کرد در شام بلا با چوب تر در تشت اگرچه زانوی غم در بغل داری و میباری خدا را شکر اینجا چادری بر روی سر داری شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وای اگر سوخته ای ناله ی شبگیر کند کودکی را شرر حادثه ای پیر کند من چهل سال گرفتار غروبی سردم بین آن کوچه ی بد فاطمه را گم کردم @hosenih بغض ها راه گلو را همه شب سد کردند همه حتی درِ خانه به حسن بد کردند آن کسانیکه سر سفره من می‌ماندند.. نانشان دادم و هرروز مُذلم خواندند کینه‌ی مخفی شان‌ را علنی میکردند دوستان نیز به من بدهنی میکردند نگو از پاره جگرها بگو از روی کبود نگو از جعده بگو قاتل من قنفذ بود شرر این قوم به من بیشتراز زهر زدند صد نفر مادر ما را وسط شهر زدند آی مردم جگری سوخت تماشا نکنید بعد ما هیچ دری را به لگد وا نکنید @hosenih شاخه‌ی یاس علی داغ زدن داشت مگر یک زن حامله شلاق زدن داشت مگر  همه ی عمر شکایت به خدا می‌بردم عوض فاطمه من کاش کتک می‌خوردم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همیشه پلک تر من هوای باران داشت همیشه اشک در این آستانه جریان داشت هنوز می شد از آئینه روز را تاباند هنوز شب نرسیده،هنوز امکان داشت کسی که نور تو را در ازل زیارت کرد هوای عشق تو را در سرش کماکان داشت جذامیان مدینه نماز خوان تواند چقدر کعبه ی الطاف تو،مسلمان داشت گدا،گرسنه،تهی دست..،سیرِ سیر شدند همیشه آب و غذا،خانه ی کریمان داشت غنی تر از همه ی خلق در جهان گردید کسی که پشت در تو به فقر ایمان داشت گدای خانه ی آن مادری مرا خواندند که در سلاله ی نورانی اش،حسن‌جان داشت اگر قرار بر این شد گدا اضافه کنید تو را به حضرت زهرا مرا اضافه کنید @hosenih تو مهربان تر از آغوش مادری آقا برای من به خدا چیز دیگری آقا زمان سجده ی تو جبرئیل می آید زمان سجده به معراج می پری آقا رسالت تو کرامت،کلام تو وحی است قسم به نام محمّد ص،پیمبری آقا تمام کرّوبیانِ بهشت معترفند ندیده اند شبیه تو دلبری آقا فقط اجازه بده خاک پایتان باشم مرا قرار بده جای پادری آقا مرا به آن گذری که به سگ غذا دادی... مرا میان همان کوچه می بری آقا!؟ سه بار مال خودت را حراج دین کردی سه بار..،تا خودِ دینار آخری آقا تویی امام کرامت تویی امام حسن منم گدای کرامت منم غلام حسن @hosenih به احترام شما شوکران عسل گردید شرنگ تلخ به شهدشکر بدل گردید چِقَدر مصرع ابتر میان دفتر بود که با عنایت چشم شما غزل گردید جهان پرید به"آغوش"پر محبت تو جهان توسط "عرش خدا" بغل گردید تویی که تیغه ی برنده ی دو چشمانت بلای جان خود حضرت اجل گردید علی به تیغ حسن جان خود توسل کرد که ختم غائله ی غزوه ی جمل گردید گره به کار من افتاد هر زمان،دیدم که نذر روضه ی طَشت تو،راه حل گردید تمام کوچه ی ما نذر قاسمت هستند که بیرق پسرت پرچم محل گردید قسم به قاسمت آقا چقدر غم خوردیم کنار خاک بقیع حسرت حرم خوردیم @hosenih نفس نفس زدی و آه آخرت رد شد تمام خاطره ها از برابرت رد شد جگر نمانده برایت که قِی کنی آن را ز شرم از جگرت زهر همسرت رد شد میان آن گذرِ شوم،بغض تو گویاست چقدر سخت از این کوچه مادرت رد شد میان کوچه سر مادرت به جایی خورد تو سرشکسته شدی،دستی از سرت رد شد همین که چادر خاکی به زیر پا افتاد هجوم درد ز اعضای پیکرت رد شد هزار تیر به تشییع یاکریم آمد هزار تیرِ نفسگیر از پرت رد شد اگرچه درد کشیدی..،تن تو دست نخورد هزار شکر که پیراهن تو دست نخورد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تویی همان که فاطمه به نامت افتخار کرد همان که لطف و جود را صاحب اعتبار کرد تو از تبار مرتضی تو از شکوه حیدری نه از تبار بزدلی که از جَمَل فرار کرد @hosenih هدف یکی ست پس برای حفظ دین مصطفی همان نمود صلح تو که تیغ ذوالفقار کرد نه مومنین نه مسلمین تویی معزالانبیاء به کوری کسیکه فتنه بر شتر سوار کرد خدا تورا سر مسیر ما یتیم ها گذاشت خدا به ما چقدر لطف و مهر بیشمار کرد تو در جواب فتنه ها سکوت کردی و سکوت ولی غریبی تو را زمانه آشکار کرد کسی شبیه تو چنین به صبر امتحان نشد چه ها میان کوچه با تو چرخ روزگار کرد چه شد که راه خانه را گُلِ رسول گم نمود چه شد که کار خانه را به فضه واگذار کرد نوشته اند بعد از آن حسن دگر حسن نشد که هرچه کرد با تو میخ درب نابکار کرد برای دفن پیکرت دو تکه تخته جور شد همان دو تکه تخته را مدینه تیربار کرد ارث غریبی تو را حسین روی دوش برد و چرخ روزگار را دوباره داغدار کرد @hosenih بمیرم آن دمی که ناگریز رفت و گوشه ای نشست و بوسه بر گلوی طفل شیرخوار کرد ادب رضا نمی‌دهد که شرح روضه وا کنم که پیش خواهرش چه ها شمر حیا ندار کرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مینویسم "یا حسن"حسن ختامش با خودت بر لبم ذکر تو را دارم دوامش با خودت @hosenih لحظه های عمر خود را میسپارم دست تو از سلام زندگی تا والسلامش با خودت از ادب دور است نزدت دست خالی آمدن زخم اوردم برایت التیامش با خودت باز هم بال خیالم تا بقیع ات پر کشید من کبوتر میشوم یک روز ،بامش با خودت سر به دامان تو خواهم داشت یا زانوی غم؟ اینکه باشد لحظه ی مرگم کدامش با خودت! @hosenih از کریمان کم طلب کردن که کفر نعمت است حاجتم را هم که میدانی ، تمامش با خودت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از غربت پیمبر، داور به گریه افتاد توحید روضه خوان شد، کوثر به گریه افتاد از داغ زهرِ آن دو ملعونه، جسم احمد‌‌‌... می سوخت آن چنان که بستر به گریه افتاد @hosenih وقتی که بی حیا گفت: "إنّ الرَّجل، لَیَهجُر" جبریل ناله سر داد، منبر به گریه افتاد هم دختر نبی بود، هم مادر پیمبر بدجور مادرانه، دختر به گریه افتاد یاد "حُسینُ مِنّی..." با جدّ خویش می سوخت آمد حسین، نزدِ دلبر به گریه افتاد تا حکم صبر را داد احمد به مرتضایش خیره به همسرش شد، حیدر به گریه افتاد در بین کوچه کشتند، آقای ما حسن را از بعد آن دوشنبه، مضطر به گریه افتاد رفت و ندید احمد، زهرا میان آتش... آن قدر ناله سر داد، تا در به گریه افتاد بعد از هجوم دشمن، تا دید میخ در را از غربت امیرش، قنبر به گریه افتاد روز دهم شد و شمر آمد میان مقتل آن قدر ضربه زد که خنجر به گریه افتاد @hosenih با قد خم رسید و در بین قتلگه دید... فرزند بی سرش را، مادر به گریه افتاد جوری در آن هیاهو فریاد زد: "بُنیّ..." تا صبح روز محشر، نوکر به گریه افتاد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از خاکِ درِ خانه ات انگار رسیده این مرهم دردی که به بیمار رسیده نام تو سبب شد که مرا نیز ببخشند از نام تو حتی به گنهکار رسیده @hosenih دور و بر تو جمع گدایان تو جمع اند سرگرم تو اند و به همه کار رسیده از دست کریم تو به او کم نرسیده دستان گدا پیش تو هربار رسیده ما عرض نکرده ز تو حاجات گرفتیم پیش تو کجا کار به گفتار رسیده؟ آنقدر بزرگى و كريمى كه هميشه مانند طلبكار، بدهكار رسيده یک عمر کنار در و دیوار نشستی با یادِ غمِ دستِ به دیوار رسیده دیوار و در و کوچه و همسایه و همسر یک عمر به تو از همه آزار رسیده @hosenih آن رسمِ جسارت که به پیش تو بنا شد از کوچه شد آغاز و به بازار رسیده ارثیه ی تیری که به تابوت و تنت خورد در علقمه یکجا به علمدار رسیده شعر از گروه © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زمین گدای عطای علی الدوام حسن زمانه ریزه خور لطف مستدام حسن بهشت مست کرامات ناتمام حسن به نام باب نجات بشر به نام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن به نام او که به ما اعتبار بخشیده به پای هر یک ما صدهزار بخشیده تمام هستی خود را سه بار بخشیده فدای جود و جوانمردی و مرام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن @hosenih بهار لطف و عنایاتش از ازل جاریست شکوه و هیبت او از رخ جمل جاریست ببین ز مکتبش اهلا من العسل جاری است به غیر مهر و وفا نیست در کلام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن به لطف هرم نفسهای او زمین زنده است به لطف عزت او نام مومنین زنده است به لطف صلح حسن راه و رسم دین زنده است معامله نبود با عدوپیام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن حسن کریم حسن مهربان حسن دلخواه حسن معز الائمه حسن عزیز الله حسین شمس دل فاطمه حسن هم ماه پیمبران همه در حسرت مقام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن حسن حکیم حسن دلربا حسن والا حسن حلیم حسن دل نشین حسن اعلا به غیر او که نشسته ست با جذامی ها؟ فدای عاطفه و منطق و مرام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن فدای او که فراوان غم و بلا دیده از آشنا و غریبه فقط جفا دیده شنیده های مرا بین کوچه ها دیده نگه نداشت کسی شان و احترام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن @hosenih فدای او که ندارد رواق و صحن و سرا ضریح و گنبد و گلدسته ای به رنگ طلا نه خادمی نه غلامی نه زائری حتی خدا کند که بگیریم انتقام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن به وقتش ای گل زهرا به ظلم می تازیم بقیع، صحن و سرا و ضریح میسازیم فقط به آل علی صبح و شام مینازیم تمام هستی ما نذر یک سلام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در آن روزیکه عالم تیره میشد غمِ عالم به زهرا چیره میشد پیمبر روحِ خود تسلیم میکرد به جانان جانِ خود تقدیم میکرد شیاطین زمزمه آغاز کردند ستم بر فاطمه آغاز کردند همانکه نقشه ی قتل نبی داشت به فکرش فتنه ی حذف علی داشت @hosenih سقیفه ابتدای ماجرا نیست! سخن از فتنه ی زنها چرا نیست؟ یقیناً چند خانه آنطرف تر زنانی از زنانِ فتنه پرور پدرها را چنان تسخیر کردند که بغض و کینه را تکثیر کردند هر از گاهی پدرها را چو شیطان نهیبی میزدند آن کینه ورزان که از قدرت هر آنچه هست دارید! چرا پس دست روی دست دارید؟ نبی را ابتدا بُهتان بگوئید ز هذیان گوئی اَش چندان بگوئید نبوت را ز ریشه سست باید خلافت خودبخود در دست آید سران را از قبائل جمع سازید به اصلِ وحی بی وقفه بتازید کنید ایجاد، شورایی شبانه به چنگ آرید رأیی مخفیانه پیمبر رفت ! حیران از چه هستید به حذفِ دین، پریشان از چه هستید علی مشغول کارِ غسل و کفن است یقیناً تا سحر مشغول دفن است خلافت را محک آرید تا صبح بهانه از فدک آرید تا صبح علی مأمور بر صبر و سکوت است از او باشید خاطر جمع ، دربست اگر دیدید زهرا را صدا کرد پس او را از علی باید جدا کرد اگر دیدید حالش روبراه است هراسی نیست ، زهرا پا به ماه است اگر هم کرد قدری بی قراری به سیلی بشکنید آن پایداری به بیت وحیِ او هیزم بیارید به همره، جمعی از مردم بیارید بنای شعله بر بیتش گذارید تنِ او را به ضربِ در سپارید نترسید اصلاً از سقط جنینی نلرزید از پیِ فضه خذینی در این فرصت به قصدِ حذف حیدر بگیرید انتقام بدر و خیبر @hosenih ببندید از گلویش ریسمان را نپندارید عذابِ آسمان را بَرید او را به مسجد با اهانت بگیرید از علی چندین ضمانت جوابِ شیونِ زهرا و غیره غلافِ قنفذ و تیغِ مغیره پس از آن با خیال راحت از او علی میماند و یک بیعت از او شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مُلکِ وجود، غرق در اندوه و در عزاست آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب شهر مدینه را به جگر، داغ مصطفاست خون گریه کن مدینه! کز این ماتم عظیم گر آسمان خراب شود بر سرت، رواست گشتند انبیا همه چون فاطمه یتیم زیرا عزای قافله سالار انبیاست خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست اهل ولا به هوش که با رحلت نبی شهر مدینه یکسره آبستن بلاست قومی برای غصب خلافت شدند جمع یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی، کجاست دار الولا محاصره، زهراست پشت در دود وشراره بر فلک از بیت کبریاست آتش زدن به خانه ی ریحانه ی رسول پاداش رنج های شب و روز مصطفاست آزردن بتول پس از رحلت رسول باللَّه قسم شروع جنایات کربلاست از لحظه ای که غصب خلافت شد از علی تا حشر حقّ آل محمد به زیر پاست هرروز راس شاه شهیدان به نوک نی هرشب صدای ناله ی زهرا به گوش ماست 📚نخل میثم @marsieha