eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 اگر که رعیت ارباب رعیت حسن است بدست سینه زنان برگ دعوت حسن است بساط گریه ی هیئت ز برکت حسن است تمام ماه محرم روایت حسن است حسینیه حسنیه ست خانۀ دل ماست مقام صلح حسن همطراز عاشوراست سپرده دست حسینش اگر پسرها را برای معرکه ها نذر کرده سرها را چه بهتر است نبندند این گذرها را که شرمسار نسازند خون جگرها را به دست های عقیله ست دست عبدالله امید کل قبیله ست دست عبدلله به سن و سال کمش غیرت حسن دارد خلاصه ای ز کرامات پنج تن دارد عجیب حال و هوایی جمل شکن دارد کفن برای چه وقتی که پیرهن دارد نگاه میکند از تل تمام قائله را شنیده از سوی میدان صدای هلهله را دوید و دید به مقتل سروصدا مانده عموی بی کفنش زیر دست و پا مانده هزارو نهصد و پنجاه زخم جا مانده چقدر میزند او را سنان وامانده عموش در ته گودال پاره پاره تن است برای غارت پیراهنش بزن بزن است کسی نشسته به سینه که خنجری بکشد به قصد قرب به رگ های حنجری بکشد درست در جلوی چشم خواهری بکشد نشد حسین نفس های آخری بکشد رسید سینه زنان لا افارق العمی سپاه کوفه بدان لا افارق العمی کشید دست خودش را سپر درست کند سپر برای عمو نه پدر درست کند پناه بر بدنی محتضر درست کند به گریه مرهم چشمان تر درست کند دوباره حرمله با یک سه شعبه بلوا کرد یتیم را به روی سینۀ پدر جا کرد سید پوریا هاشمی عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 بيا گلم كه گلستان گلاب مي خواهد شتاب كن كه شهادت شتاب میخواهد براي رفتن ميدان درنگ جايز نيست امير، عاشق پادرركاب می خواهد توآخرين گل باغی بيا گل سُرخم كه رنگ سُرخ زتوانقلاب می خواهد تورا برای چنين روز پروريده،مگر تورا برای دل خودرباب می خواهد؟ هنوز ديده ی ترديد سوی مادارند كه گفته است كه اين غنچه آب مي خواهد؟ نظركنندببينند كزگلوگا هت فلك براي ابد آفتاب میخواهد دراين بهارشهادت دراين عطش آباد خدا تو را گل من كامياب می خواهد قسم به سرخی لبخندتو،امام غريب مگركه سرخ ترازاين جواب می خواهد؟ حاج سید هاشم وفایی عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 عمه جان ول کن من از اصغر که بهتر نیستم عمه با قاسم مگر اصلا برادر نیستم ؟ سن و سالم را نبین از قد و قامت هم نپرس پهلوانم من ، مگر از نسل حیدر نیستم ؟ هی فقط امروز چسبیدی به من از صبح زود دستهایم را رها کن من که دختر نیستم تو به فکر بچه ها ، زن ها ، به فکر خیمه باش من بزرگم ، لااقل کمتر ز اصغر نیستم ناله هل من معین دارد کبابم می کند من مگر عمه ز سربازان لشکر نیستم ؟ گیرم این مردم همه دشمن، کسی هم نشوند مه جان دارد صدایم می کند ، کر نیستم یک عمو مانده برایم در تمام زندگی دیگر اصلا فکر دست و بازو و سر نیستم دارد آنجا عمه جان هی نیزه بالا می رود حیف عمه ، قتلگه من پیش مادر نیستم آسمان دارد صدایم می کند این الحبیب؟! من اگر بالم نسوزد که کبوتر نیستم عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 عمه جان ول کن من از اصغر که بهتر نیستم عمه با قاسم مگر اصلا برادر نیستم ؟ سن و سالم را نبین از قد و قامت هم نپرس پهلوانم من ، مگر از نسل حیدر نیستم ؟ هی فقط امروز چسبیدی به من از صبح زود دستهایم را رها کن من که دختر نیستم تو به فکر بچه ها ، زن ها ، به فکر خیمه باش من بزرگم ، لااقل کمتر ز اصغر نیستم ناله هل من معین دارد کبابم می کند من مگر عمه ز سربازان لشکر نیستم ؟ گیرم این مردم همه دشمن، کسی هم نشوند مه جان دارد صدایم می کند ، کر نیستم یک عمو مانده برایم در تمام زندگی دیگر اصلا فکر دست و بازو و سر نیستم دارد آنجا عمه جان هی نیزه بالا می رود حیف عمه ، قتلگه من پیش مادر نیستم آسمان دارد صدایم می کند این الحبیب؟! من اگر بالم نسوزد که کبوتر نیستم عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 رها کنید مرا زین خیام تا بروم دو بال خویش گشوده سوی خدا بروم عموی من که به چنگال خصم افتاده دگر چه جای سوال است من کجا بروم ببین که سایه ی قاتل به صورتش افتاد هجوم برده سرش را کند جدا بروم مرا به راه عمو نذر کرده بابایم برای انکه کنم نذر او ادا بروم میان هر رگ من خون دست عباس است به عشق آنکه شوم مثل او فدا بروم تمام ترس من از بعد عصر عاشوراست که در میان اسیران زکربلا بروم من و نگاه به روی کبود ناموسم همان خوش است که بر روی نیزه ها بروم عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 گرچه قدم کوچک است و بار ندارد بیشتر از یازده بهار ندارد عشق تو با سن و سال کار ندارد سر کشی عشق من مهار ندارد هرکه شد از عشق مست عبد حسین است هرکسی عبدلله است عبد حسین است من که پسر خوانده ی سرای عمویم ماحصل زحمت دعای عمویم دست چه باشد کنم فدای عمویم دار و ندارم همه برای عموم در سر ما فرق ، بین دست و جگر نیست مرد خدا نیست آنکه مرد خطر نیست حضرت عزوجل که ترس ندارد کوه وقار از کوتل که ترس ندارد طفل حسن از جدل که ترس ندارد بچه ی شیر جمل که ترس ندارد وای اگر نیزه ای به دست بگیرم زیر و زبر میکنم به عشق امیرم از سر شوق است اگر که بی کفنم من مرد بی دفاع عمو حسین منم من طفل حسن زاده نه خودم حسنم من عمه مهیای جنگ تن به تنم من یک تنه پس میزنم به لشکر کوفه عمه سپاهت منم برابر کوفه حال که در خیمه های او پسری نیست از علی اکبرش دگر خبری نیست ماندن من در حرم چنان هنری نیست دست ضعیفم که هست اگر سپری نیست دست من از جنس دست مادر آقاست ارث قدیمی ما ز کوچه ی زهراست جان که نباشد حرم چه فایده دارد بعد عمو پیکرم چه فایده دارد از همه کوچکترم چه فایده دارد حبس شدن در حرم چه فایده دارد عمه یسار و یمین چقدر شلوغ است دور عمو را ببین چقدر شلوغ است زانوی من خم شد آن سوار که افتاد از روی مرکب بی اختیار که افتاد با طرف راست یک کنار که افتاد بر روی شمشیر و سنگ و خار که افتاد عمه ببین نیزه را به مشت گرفتند موی عموی مرا ز پشت گرفتند عمه بس است این همه تپیده شدن ها ضربه ی شمشیر ها شنیده شدن ها زیر لگدهای چکمه دیده شدن ها این طرف و آنطرف کشیده شدن ها دیر شد عمه بیا و مرا رها کن عمه برو در میان خیمه دعا کن آمد و آن تیرهای جدا شده را دید روی تنش زخمهای وا شده را دید دور سرش چند مرد پاش ده را دید در بدنش نیزه های تا شده را دید یابن خبیثه چرا به سینه نشستی روی حسینیه ی مدینه نشستی عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 لشگریان خیره سر، چند نفر به یک نفر؟ فاطمه گشته خون جگر، چند نفر به یک نفر؟ خواهر دل شکسته اش، همره دختران او زند به سینه و به سر، چند نفر به یک نفر؟ بین زمین و آسمان، جنت و عرش و کهکشان پر شده است این خبر: چند نفر به یک نفر؟ حور و ملک به زمزمه -وای غریب فاطمه- حضرت خضر نوحه گر، چند نفر به یک نفر؟ آه و فغان مادرش، به قلب سنگی شما مگر نمی کند اثر؟ چند نفر به یک نفر؟ عمو رمق ندارد و همه هجوم می برید! مرد نبردید اگر؟ چند نفر به یک نفر؟ یاد مدینه زنده شد، روضه ی رنج فاطمه که ناله زد به پشت در، چند نفر به یک نفر؟ شاعر:وحید قاسمی عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ابن الکریمم وپسرِ شاهِ بی حرم از خیمه آمدم به تماشایِ دلبرم من از تبار ِ شیرِ جمل هستم ای سپاه ده ساله ام ولی ز رگ وخونِ حیدرم خالی کنید دورِ بزرگِ قبیله را تعظیم کن سپاه، به این شاهِ محترم خونِ حسن میانِ رگم موج می زند گردن زده ز ازرقِ شامی برادرم از خیمه پابرهنه دویدم به قتلگاه افتاده شاه رویِ زمین در برابرم تا استخوانِ بازوی من بی هوا شکست بی اختیار ناله زدم وای مادرم تا آمدم بغل کُنمت حرمله رسید پاشیده شد به ضربة یک تیر،حنجرم ممزوج شد حسین وحسن زیرِ ضربه ها اینجا به بعد روضه بخوانم من از شما باجانِ فاطمه که چنین تا نمی کنند جان دادنِ غریب تماشا نمی کنند زهرا نشسته گوشة گودالِ قتلگاه باحال ِ مادر از چه مدارا نمی کنند خالی کنید دورِ عمویِ غریب من دورِ کسی که هلهله برپا نمی کنند یابن الدعی مکن همه جا نیزه را فرو پهنایِ نیزه را به گلو جا نمی کنند بردار پایِ نحس خود از رویِ صورتش این گونه بغضِ سینة خود وا نمی کنند در پیش ِ چشم عمه رها کن محاسنش شیب الخضیب را همه معنا نمی کنند در بین دنده ها مَشِکَن چوبِ نیزه را از بهرِ جایزه به تن امضا نمی کنند آقایِ عالم است برهنه نکن تنش بر بُردنِ لباس تَقَلا نمی کنند قاسم نعمتی عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 این هم از جنس آسمانی هاست حیدری از عشیره ی زهراست یاکریم است و با کریمان است رود نه برکه نه خودش دریاست خون خیبر گشا به رگ هایش او که هست؟ از نژاد شیر خداست با حوانان هاشمی بوده آخرین درس خوانده ی سقاست می نویسد عمو و بر لب او وقت خواندن فقط فقط باباست مجتبی زاده ای شبیه حسن شرف الشمس سید الشهداست عطری از کوی فاطمه دارد نفسش بوی فاطمه دارد کوه آرامشی اگر دارد آتشی هم به زیر سر دارد موج سر میزند به صخره چه باک دل به دریا زدن خطر دارد پسر مجتبی است می دانم بچه ی شیر هم جگر دارد همه رفتند او فقط مانده حال تنهاست و یک نفر دارد آن هم آن سو میان گودالی لشگری را به دور و بر دارد آرزو داشت بال و پر بشود دست خود را رها کند بدود جگرش بی شکیب میسوزد نفسش با لحیب میسوزد می وزد باد گرم صحرا و روی خشکش عجیب میسوزد بین جمع سپاه سیرابی یک نفر یک غریب میسوزد دست بردار از دلم عمه که تنم عنقریب میسوزد روی آن شیب گرم میبینی؟ روی شیب الخضیب میسوزد سینه اش را ندیدی از زخمِ... ...نوک تیری مهیب میسوزد چشم بلبل که خیره بر گل شد ناگهان دست عمه اش شل شد دید چشمی به آسمان وا بود تشنه ای بود میان خونها بود لحظه های جسارت وغارت در دل قتله گاه بلوا بود رحم در چشم نانجیبی نیست بین خولی و زجر دعوا بود دید دست جماعتی نامرد تکه های لباس پیدا بود حجمی از دشنه ها به هم می خورد لبه ی تیغ ها مهیا بود لبه ی دشنه ها که پایین رفت ساقه ی نیزه ها به بالا بود داد می زد حرامزاده نزن پسرش را ز دست داده نزن خنده بر اشکهای ما نکنید این چنین با غریب تا نکنید دستهای مرا جدا سازید تار مویی از او جدا نکنید پیر مرد است بر زمین خورده است نیزه ی خویش را عصا نکنید نعل تازه بر اسبها نزنید حلقه در حلقه چکمه پا نکنید آب هم نخواستیم ای قوم به تنش تیغ ونيزه جا نکنید با خدا حرف می زندآرام جان زهرا سر و صدا نکنید دستش از کتف او جدا تا شد باز هم پای حرمله وا شد شاعر : حسن لطفی عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 از خیمه گاه دویدم و گفتم عمو کجاست؟ این پیکر عموست که در زیر دست و پاست؟ دیدم نگاه چشم عمو رو به خیمه هاست دیدم که بر عبای عمو جای رد پاست دیدم کسی به روی تنش راه میرود دیدم که روی پهلوی او جای چکمه هاست دیدم گلوی خشک عمو ناله میکند دیدم که موی پشت سرش جای پنجه هاست دیدم کسی دست به خنجر نشسته است دیدم که دور پیکر او هلهله به پاست گفتم عموی تشنه لبم را رها کنید دیدم که پاسخ سخنم رقص و نیزه هاست دستم ضعیف بود که شمشیر از آن گذشت این بازوی شکسته من شرح ماجراست عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 دارم از سوی خیمه می آیم از هو الهوی خیمه می آیم خیمه از نور تو لبالب بود خیمه در جلوه های زینب بود خیمه انگار خیمه رب بود لیله القدر خیمه! زینب بود خیمه یکباره طور سینا شد هر که در خیمه بود موسا شد ناگهان جلوه تو ماتم کرد بیقرار تجلیاتم کرد دیدمت که غریب و تنهایی مصطفا و علی و زهرایی حس نمودم عمو که فکر منی بیقرار برادرت حسنی حس نمودم که سخت بی تابم حس نمودم که تشنه آبم حس نمودم که من حسن شده ام مثل بابا پر از محن شده ام نور ممسوس ذات گردیدم سفره دار صفات گردیدم ای عمو از چه بی پر و بالی تک و تنها میان گودالی از چه گودال ، گود تر شده است بدنت مثل رهگذر شده است زخمهایت چه بیشماره شدند رخت هایت چه پاره پاره شدند وای عبایت بگو کجاست عمو آن طرف روی نیزه هاست عمو کشتی دلشکسته مادر اینقدر دست و پا نزن آخر دست و پا میزنی که سجده کنی هی صدا میزنی که سجده کنی شمر اینجا چه می کند ای وای ی و سروپا چه می کند ای وای حرمله آمده چکار کند آمده باز افتخار کند؟ چقدر سنگ توی گودال است چقدر سنگ این چه منوال است خوب شد خواهرت در اینجا نیست پیکرت زیر سنگ پیدا نیست ای عموی غریب من پا شو راهی خیمه های زنها شو من مگر مرده ام عزیز خدا من فدای تو می شوم حالا شاعر:رحمان نوازنی عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 از غم بی کسی ات حوصله سر می آید دست و پا میزنی و خون به جگر می آید در قدوم تو سر انداختن و جان دادن به خدا از من عاشق شده بر می آید یادگار حسنت بی زره و بی شمشیر سر یاری تو از خیمه به سر می آید پاره گشته لب خشکیده ات از تیر بگو کاری از دست من خسته اگر می آید کوهی از نیزه و شمشیر به دورت بس نیست هیزم و سنگ ز هر سو چقدَر می آید آه از این همه زخمی که به پیکر داری بیشتر سینه ی زخمت به نظر می آید هر نفس از دهنت خاک برون میریزد اشک از دیده نه خونابه جگر می آید نیزه حالا که تنت را به زمین دوخته است به هوای سر تو چند نفر می آید تیر در حال فرود است گلویت ببُرد عمو از بازوی من کار سپر می آید دست من مثل سر اصغرت آویزه به پوست یادم از کوچه و از آتش و در می آید کاش با چادر خود عمه ببَندد چشم مادری را که به دیدار پسر می آید عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
فهرست اشعار اهل بیت (ع) و مناجات با خدا -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- -------------------------- @beharalashar فهرست کانال بحار الانوار
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 هیچ كس چون من به كار عشق مشتش وا نشد‏ هیچ جانبازی چو من در قتلگه شیدا نشد دست هایم ضربه گیر تیغ ها شد هر طرف ‏هیچ دستی مثل دست من سپر این جا نشد شیوه اعجاز دستم دشمنان را کور کرد ‏دست موسی هم نصیبش این ید و بیضا نشد می کند دست و سرم از رهبرم دفع بلا ‏حیف چون سقا دو دستم هدیه بر زهرا نشد تو به مقتل هم یتیمان را نوازش می کنی ‏هیچکس چون تو برای این دلم بابا نشد ناله های غربتت شد قاتل جانم عمو ‏به که با زن ها اسیری رفتنم امضا نشد تا قیامت ای عمو از عمه ام شرمنده ام ‏او حریف این سماجت های بی پروا نشد چون که آهنگ اسیری را شنیدم در حرم ‏خواستم با عمه باشم ای عمو اما نشد شاعر:محمود ژولیده عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ز جانش چشمه چشمه خون به باغ باغبان میداد پناه باغبان بود این گل سرخی که جان میداد زمام جان به دست و با تمام کودکی هایش بزرگی را نشان دوستان و دشمنان میداد جهان بینی یک عالم به دست او دگرگون شد که دست پرپرش درس مروت بر جهان میداد به عطر کهنه پیراهن، چنان جان غزل پیچید که با هر آه شعر تازه دست شاعران میداد به دامان که بود این دست نیلی لحظه آخر که اینگونه شمیم یاس و عطر ارغوان میداد نشانی از تن در خاک و خون پیچیده پیدا نیست دوباره غم گواه از یک مزار بی نشان میداد فاطمه معصومی عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ز جانش چشمه چشمه خون به باغ باغبان میداد پناه باغبان بود این گل سرخی که جان میداد زمام جان به دست و با تمام کودکی هایش بزرگی را نشان دوستان و دشمنان میداد جهان بینی یک عالم به دست او دگرگون شد که دست پرپرش درس مروت بر جهان میداد به عطر کهنه پیراهن، چنان جان غزل پیچید که با هر آه شعر تازه دست شاعران میداد به دامان که بود این دست نیلی لحظه آخر که اینگونه شمیم یاس و عطر ارغوان میداد نشانی از تن در خاک و خون پیچیده پیدا نیست دوباره غم گواه از یک مزار بی نشان میداد فاطمه معصومی عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 در دلش شوقی از شهادت داشت قلبش از شور عشق آکنده ست یازده سال دارد امّا او در سپاه حسین فرمانده ست تیر ها خورده است عبدالله ولی از بوی سیب می گوید صورت خاکی اش به اهل حرم روضه هایی عجیب می گوید «دست» او رفته است عیبی نیست می دهد «پای» عشق «سر» را هم از عمویش گرفته چون فُطرس در دِلِ دشت بال و پر را هم در عقیده شبیه قاسم بود از غم چشم او غزل می ریخت نعل اسبان کربلا گفتند از لبانش کمی عسل می ریخت دست هایی که سمت تابوتِ پدرش نیزه و کمان برداشت بر لب خشک سید الشهدا آمد و چوب خیزران برداشت عاشقی را میان این میدان چه هنر مند گونه معنا کرد عاقبت هم به آرزوش رسید جان خود را فدای آقا کرد علی اصغر یزدی عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 به گَرد پای من امروز لشگری نرسد به اوج بال و پرم هیچ شهپری نرسد سوار مرکب عشقم، رکاب یعنی چه؟ به این سواره، پیاده تکاوری نرسد به خویش گفتم: از این پس تو را نمی بخشم اگر ارادت تو داد دلبری نرسد منم که رهبر میدان نوجوانانم به این حضور حکیمانه رهبری نرسد میان مقتل مظلوم، یاری اش کردم به این مقام شریفم پیمبری نرسد به هیبت غضب مجتبایی ام سوگند سپاه کوفه به این رزم حیدری نرسد مرا بلندی شمشیر «خصم» مانع نیست به ضربه گیری دستم دلاوری نرسد مرا ز هول قیامت دگر نترسانید به این قیامت دشوار، محشری نرسد کمان حرمله با گودی گلویم گفت: به جز تو و علی اصغر به حنجری نرسد سر مرا به روی سینه ی عمو کندند مقام ذبح مرا در منا، سری نرسد تمام صورت من زیر دست و پا له شد به این کتاب زبان بسته دفتری نرسد منم که با تنم اندازه کرده ام لطفت به وسعت بدنم هیچ پیکری نرسد به جان عمّه دعای عمو به گوشم گفت: که دست غارت دشمن به معجری نرسد منم که غوطه به دریای خون زدم، سر مست چنین به گودی مقتل شناوری نرسد شوند اهل یفین در بهشت مهمانم به سفره خانه ی من طول کشوری نرسد چراغ باغ جنان گوهر جمال من است به پرتو افکنی ام هیچ اختری نرسد ز عشق، سلطنت دهر، می رسد امّا به طعم ملک ری ما، ستمگری نرسد. شاعر:محمود ژولیده عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ((به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد ))1 هرچه کردیم که در خیمه شود بند نشد پدرش کوهی پر از صبر و شکیبایی بود به پدر این گل معصوم همانند نشد از همان لحظه ی پرواز کبوترهایت آشنا صورت او با گل لبخند نشد ظاهرا پیش من اما دل او در گودال زیر شمشیر غمت بود که پابند نشد خواهرت نیست مقصر تو خودت میدانی سعی کردم که نیاید به خداوند نشد سهمش ای کاش سه شعبه نشود آه ولی در تمامی ِ مقاتل ننوشتند ، نشد آنچنان دوخت سه شعبه بدنش را به حسین اندکی فاصله مابین دو دلبند نشد عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 بوی حسن می رسد از خیمه ها به مشام آمده تا که دهد زخم مرا التیام عبدالله بن الحسن،ایی آخرین یار من دستت جدا گته چون،دست علمدار من ای گل پژ مرده ی،سوخته بر سینه ام تیر شعبه تو را،دوخته بر سینه ام ای پسر مجتبی کامده ای در برم غصه مخور من تو را،پیش پدر می برم ای یادگار وای ،جان برادرم درقتلگاه خون،ای یار آخرم از دست عمه چون ،تیری رها شد بر سینه عمو،بس پر بها شدی گر تشنه ای کنون،در پیش علقمه مژده که می شوی ،سیراب فاطمه در قتلگاه من،ای یاس باغ من رفتی دوباره غم،آمد سراغ من پیش خدای ما،باشد قرار ما با مادرت بمان،در اتظار ما شاعر : علی محلاتی عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 اگر که رعیت ارباب رعیت حسن است بدست سینه زنان برگ دعوت حسن است بساط گریه ی هیئت ز برکت حسن است تمام ماه محرم روایت حسن است حسینیه حسنیه ست خانۀ دل ماست مقام صلح حسن همطراز عاشوراست سپرده دست حسینش اگر پسرها را برای معرکه ها نذر کرده سرها را چه بهتر است نبندند این گذرها را که شرمسار نسازند خون جگرها را به دست های عقیله ست دست عبدالله امید کل قبیله ست دست عبدلله به سن و سال کمش غیرت حسن دارد خلاصه ای ز کرامات پنج تن دارد عجیب حال و هوایی جمل شکن دارد کفن برای چه وقتی که پیرهن دارد نگاه میکند از تل تمام قائله را شنیده از سوی میدان صدای هلهله را دوید و دید به مقتل سروصدا مانده عموی بی کفنش زیر دست و پا مانده هزارو نهصد و پنجاه زخم جا مانده چقدر میزند او را سنان وامانده عموش در ته گودال پاره پاره تن است برای غارت پیراهنش بزن بزن است کسی نشسته به سینه که خنجری بکشد به قصد قرب به رگ های حنجری بکشد درست در جلوی چشم خواهری بکشد نشد حسین نفس های آخری بکشد رسید سینه زنان لا افارق العمی سپاه کوفه بدان لا افارق العمی کشید دست خودش را سپر درست کند سپر برای عمو نه پدر درست کند پناه بر بدنی محتضر درست کند به گریه مرهم چشمان تر درست کند دوباره حرمله با یک سه شعبه بلوا کرد یتیم را به روی سینۀ پدر جا کرد سید پوریا هاشمی عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 دست از عمه کشید و بدنش میپیچید زیر ِ پایش عربی پیرهنش میپیچید گردبادی ز خیامی به نظر می‌آمد گِردَش انگار زمین و زَمَنَش میپيچید میدوید و سِپَهی دیده به او دوخته بود وَ طنین رجزش تا وطنش میپیچید ز سر عمامه و نعلین ز پایش وا شد ذکر یا فاطمه يِ بت شکنش میپیچید دید اطراف عمو نیزه و شمشیر پُر است داشت گِردِ عمویِ صف شکنش ميپیچید ناگه از پرده‌یِ دل کرد صدا وا اُمّاه دست بُبریده‌ی او دور تنش میپیچید تیغ بر فرق سرش نیزه به پهلویش خورد نعره‌یِ حیدریِ یا حسنش میپیچید عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 خسته ام این روزها از سن کمتر داشتن می خورد اینجا به درد من فقط سر داشتن قصد من این بود از دستی که دادم رفته است باری از روی دو کوه شانه ات برداشتن هرکسی دور و بر قاسم نبوده، آمده کار دستم داده است اینجا برادر داشتن چند دسته چشم دارد می دود سمت حرم یک پسر می ارزد اینجاها به دختر داشتن از توانی که ندارد دست تو فهمیده ام سخت دارد می شود انگار معجر داشتن آنقدر زخمی شدی که زجر دارم می کشم کاش می آمد به کار پیکرت پر داشتن قد و بالای من از آغوش تو کوچک تر است تازه می بینم چرا خوب است اکبر داشتن بس که چشمان تو برگشت از حرم فهمیده ام داغ سنگینی است روی سینه خواهر داشتن یوسف دوش نبی در قعر چال افتاده ای می شود واجب هراز گاهی پیمبر داشتن شاعر : رضا دین پرور عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 در دلش شوقی از شهادت داشت قلبش از شور عشق آکنده ست یازده سال دارد امّا او در سپاه حسین فرمانده ست تیر ها خورده است عبدالله ولی از بوی سیب می گوید صورت خاکی اش به اهل حرم روضه هایی عجیب می گوید «دست» او رفته است عیبی نیست می دهد «پای» عشق «سر» را هم از عمویش گرفته چون فُطرس در دِلِ دشت بال و پر را هم در عقیده شبیه قاسم بود از غم چشم او غزل می ریخت نعل اسبان کربلا گفتند از لبانش کمی عسل می ریخت دست هایی که سمت تابوتِ پدرش نیزه و کمان برداشت بر لب خشک سید الشهدا آمد و چوب خیزران برداشت عاشقی را میان این میدان چه هنر مند گونه معنا کرد عاقبت هم به آرزوش رسید جان خود را فدای آقا کرد علی اصغر یزدی عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 دست از عمه کشید و بدنش میپیچید زیر ِ پایش عربی پیرهنش میپیچید گردبادی ز خیامی به نظر می‌آمد گِردَش انگار زمین و زَمَنَش میپيچید میدوید و سِپَهی دیده به او دوخته بود وَ طنین رجزش تا وطنش میپیچید ز سر عمامه و نعلین ز پایش وا شد ذکر یا فاطمه يِ بت شکنش میپیچید دید اطراف عمو نیزه و شمشیر پُر است داشت گِردِ عمویِ صف شکنش ميپیچید ناگه از پرده‌یِ دل کرد صدا وا اُمّاه دست بُبریده‌ی او دور تنش میپیچید تیغ بر فرق سرش نیزه به پهلویش خورد نعره‌یِ حیدریِ یا حسنش میپیچید عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar