هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
◾️🎤نوحه تشییع جنازه مولا علی ع
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
دوباره ماییم و تشییع شبانه
دوباره ماییم و قبری بینشانه
تازه شد داغ تنهایی و غربت
تازه شد ماتم و آه زینبین
کوفه هم چون مدینه بیند امشب
در آغوش حسن گریه حسین
(الوداع یاحیدر یا حیدر یاحیدر)
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
ما ماندهایم و دلی غمگین و خسته
بر چهره مان گَرد یتیمی نشسته
میروی امشب اما مانده بر خاک
کیسه نان و خرمای یتیمان
بابای خوب یتیمان کوفه
پرس و جو کن ز دلهای پریشان
(الوداع یاحیدر یا حیدر یاحیدر)
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بار سفر بستهای ای پدر امشب
بعد از تو اما امان از دل زینب
فزت و رب الکعبه گفتهای و
گشتهای راهی دیدار زهرا
الوداع ای پدر ای هستی من
سوی مادر ببر سلام ما را
(الوداع یاحیدر یا حیدر یاحیدر
🏴🏴🏴🏴🏴
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#مناجات_با_خدا
#اخلاقی_و_اندرز
#حدیث_نفس
چه آمد بر سرت ای دل نوای آشنایت کو
چرا خاموش و غمگینی فروغ رَبّنایت کو
@hosenih
بنا بود آسمان باشی چرا در خاک جا ماندی
چه شد رویای پروازت پر و بال دعایت کو
چنین بی حال و بی حاصل نبودی پیش از این ای دل
رها کن این تکلف را وجود بی ریایت کو
چنان در گیر دنیایی که آرامش نمی یابی
تامل کن شبی در خود ببین صبر و رضایت کو
چه پیش آمد که این گونه سیاهی شد نصیب تو
در این تاریکی ممتد چراغ اشک هایت کو
به غیر از گریه درمان چیست این زخم قدیمی را
تویی که سر به سر دردی دل من پس دوایت کو
چرا ساکن نشستی هان مگر گم نیستی در خود
چه کردی با خودت ای دل توسل بر خدایت کو
بگو حال مناجاتت کجای زندگی گم شد
بپرس از نفس اماره ببین سوز صدایت کو
@hosenih
پس از عمری حسن گفتن چرا اینگونه خاموشی
در این هنگامه ی غربت دم یا مجتبایت کو
شاعر: #حسن_شیرزاد
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
غنچه در وادی الفاظ دهن معنا شد
غزل انشا شد و آنگاه سخن معنا شد
@hosenih
سخن از مرد میان آمد و حیدر گل کرد
نام زهرا به زبان آمد و زن معنا شد
پسرِ حیدر و زهراست حسن ، با او بود
مشک در نافه ی آهوی ختن معنا شد
"در ازل پرتو حُسنش ز تجلی دم زد"
حُسن ، نوری است که در روی حسن معنا شد
وزن این شعر طربناک شد از نام حسن
فاعلاتن فعلاتن فعلن معنا شد
می شود عاشق و دل شیفته ی او نشویم؟
در جواب آنچه نوشتم ابداً معنا شد
@hosenih
مانده بودیم کجا خانه بسازیم اما
از بقیعش که نوشتیم وطن معنا شد
شاعر: #محسن_ناصحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#مناجات_با_خدا
برای دردهایم روز و شب فکر دوا کردم
برای جرعه ای از جام فیض تو دعا کردم
تو گفتی رَتِّلِ اَلْقُرْآنَ تَرْتِيلاً ، به روی چشم
رسیدم تا به اُدْعُونِي تورا از جان صدا کردم
مرا قُلْ يٰا عِبٰادِي ، اَلَّذِينَ أَسْرَفُوا امید
چرا که از ولادت تا کنون خبط و خطا کردم
@hosenih
تو با لاٰ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اَللّٰهِ ات مرا خواندی
من این دل را به مهر و رحمت تو آشنا کردم
فَمِنْهُمْ مَنْ قَضىٰ نَحْبَهُ سخن از عهدبستن شد
و با خود گفتم آیا بر عقود خود وفا کردم؟
تو پرسیدی أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يٰا بَنِي آدَمَ ؟
نه واللهِ ... رَهَم را از صراط تو جدا کردم
أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اَللّٰهَ را خواندم نفهمیدم
کجا محض رضای تو کمی شرم و حیا کردم؟
من نادان به فکر خود نمایی و ریا بودم
تمام کارهایم را من از روی ریا کردم
خوش آنان که رَضِيَ اَللّٰهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه اند
بدا بر حال همچون من که بر خود بد روا کردم
تو گفتی این جهان لهو و لعب ، باشد متاعش کم
ولی دل را به دنیا و متاعش مبتلا کردم
إِذِ اَلْأَغْلاٰلُ فِي أَعْنٰاقِهِمْ میترسم از آن روز
مرا رحمی نما یارب اگر چه ظلم ها کردم
به إِنَّ اَللّٰهَ تَوّٰابٌ رَحِيم ات میدهم سوگند
ببخش آن جمله اعمالم که تنها در خفا کردم
خودت گفتی برای قُربِ من با واسطه آیید
دلم را خوش به اولاد کریم مرتضی(ع) کردم
برای این که گردد شاملِ حالِ دلم لطفت
نشستم دست بر سینه و رو بر کربلا کردم
@hosenih
برای آن که گردد ضامنم شاهِ غریبِ طوس
دو خط روضه ، دو قطره اشک هم نذرِ رضا(ع) کردم
سخن از روضه شد یاد لب خشک علی اصغر (ع)
در آن وقت و در آن ساعت میان گرگ ها کردم
میان کوفیان يا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُوني گفت
فدای غربتش باشد اگر بُغض و بُکا کردم
شاعر: #یونس_وصالی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#مناجات_با_خدا
گرچه بر این آستان روی سیاه آورده ام
شرمسارم، اشک هایم را گواه آورده ام
دست خالی در ضیافت آمدن شایسته نیست
من برایت کوله باری از گناه آورده ام
@hosenih
در جزا پرونده ی ما را بسوزان جای ما
از قضا، من نامه ای پر اشتباه آورده ام
باز کن آغوش خود بر بنده ی آلوده ای
من به ستّار العیوبی ات پناه آورده ام
خسته ی راهم، به یک لبخند مهمانم کنید
از خرابات هوس، حال تباه آورده ام
دل بریدم از همه، دل بسته ام بر مهرِ یار
رخصتی فرما، رفیقی نیمه راه آورده ام
کارهایم زشت بود اما نهادم زشت نیست
مهر مولایم علی را عذر خواه آورده ام
پای من لغزید و دستم را گرفت این روضه ها
نیمه جانی از کنار پرتگاه آورده ام
@hosenih
تحفه ای دارم که بی شک حاجتم را میدهند
اندکی تربت به درگاه اله آورده ام
داغ بر دل، اشک بر رخ، آرزومند نجات
مثل حر رو بر مسیح قتلگاه آورده ام
شاعر: حجتالاسلام #سیدروح_الله_مؤید
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
⚜واحد شلاقی فوق العاده زيبا⚜
حضرت اميرالمومنين عليه السلام
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
روح اذان حيدر شاه و سلطان حيدر
مصداق و معناي ايمان حيدر
عشق نبي حيدر والي ولي حيدر
حضرت مرتضي علي حيدر
دل و دلدار علی سرور و سردار علی
به زمين و زمان نقطه ي پرگار علي
عبد کوي تو منم حيدر کرار علي
اين بود نغمه ي هر دل آگاه
اشهدان عليا ولي الله
ا✨✨✨✨✨✨✨✨✨ا
حصن حصين حيدريعسوب دين حيدر
عين اليقين حبل المتين حيدر
ابوتراب حيدر گوهرناب حيدر
ساقي ساغر جام و شراب حيدر
به نبي يار علي محرم اسرار علي
قبله ام روي تو کعبه ي سيار علي
به سر زلف تو من شدم گرفتار علي
فاطمه ميخونه با دل آگاه
اشهدان علي ولي الله
ا✨✨✨✨✨✨✨✨✨ا
حج مقبول حيدر زوج بتول حيدر
زينت منبر رسول حيدر
سعي و صفا حيدر مروه منا حيدر
قبله ي ما کعبه ی ما حيدر
قسيم النار علي قدرت دادار علي
جنات تجري من تحتهاالانهار علی
به خداوندي عالم تو سزاوار علي
عاشقونه ميگم با دل آگاه
اشهدان علي ولي الهه
🌹غربت امیرالمومنین🌹
#امام_علی
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود
فریاد بیصدا، غم دل بود و آه بود
دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او
صبح سفید همچو دل شب سیاه بود
دانی چرا جبین علی را شکافتند؟
زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود
خونش نصیب دامن محراب کوفه شد
آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود
یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
اشک شبش به غربت روزش گواه بود
دستش برای مردم دنیا نمک نداشت
عدلش به چشم بینگهان اشتباه بود
همصحبتی نداشت که در نیمههای شب
حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
مولا پس از شهادت زهرا غریب شد
زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود
وقتی که از محاسن او میچکید خون
عباس را به صورت بابا نگاه بود
«میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون
رویـی کـه بهـر گمشـدگان شمـع راه بود
دیگه از نخلستونا صدای مولا نمیاد
صدای ناله های دعای مولا نمیاد
یتیما کاسه ی شیر به دست و ناله روی لب
گریه کارشون شده در این عزا هر روز و شب
ذکرشون با چشم تر/آه و واویلا حیدر
ای امام بی یاور/آه و واویلا حیدر
آه و واویلا حیدر…
دیگر برایم دلخوشی معنا ندارد
وقتی تو را بابای من دنیا ندارد
رفتی یتیم بی قرار شهر کوفه
حس کرد تازه طفلکی بابا ندارد
رفتی برای زینب تو خستگی ماند
دیگر پرستارت به پیکر نا ندارد
خونت نوشته گوشه محراب مسجد
این کوه طور عاشقی موسی ندارد
دنیا پدر جان تا خود روز قیامت
مانند تو گریه کن زهرا ندارد
رفتی و از این شهر بردی مهربانی
کوفه برای ماندن ما جا ندارد
رفتی خیال دشمن تو گشت راحت
در سر به غیر از فکر عاشورا ندارد
فکری به حال روزگار دخترت کند
در روزهایی که حرم سقا ندارد
🖋محمد حسین رحیمیان
من کویرم لب من تشنه ی باران علی ست
این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست
این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است
به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست
منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او
پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست
آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است
بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست
لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد
که جهان، آینه در آینه حیران علی ست
کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است
تا بدانیم کلید در این خانه علی ست
از دم صبح ازل نام علی را می خواند
دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست
محمد حسین صفاریان
زخمی ام التیام می خواهم
التیام از امام می خواهم
السلام وعلیک یا ساقی
من علیک السلام می خواهم
مستی ام را بیا دوچندان کن
جام می پشت جام می خواهم
گاه گاهی کمی جنون دارم
من جنونی مدام می خواهم
تا بگردم کمی به دور سرت
طوف بیت الحرام می خواهم
لحظه مرگ چشم در راهم
از تو حسن ختام می خواهم
در نجف سینه بی قرار از عشق
گفت لایمکن الفرار از عشق
وقت پرواز آسمان شده بود
گوئیا آخر جهان شده بود
کعبه می رفت در دل محراب
لحظه ی گریه ی اذان شده بود
کوفه لبریز از مصیبت بود
باد در کوچه نوحه خوان شده بود
شور افتاد در دل زینب (س)
پی بابا دلش روان شده بود
در و دیوار التماسش کرد
در و دیوار مهربان شده بود
شوق دیدار حضرت زهرا
در نگاه علی عیان شده بود
خار در چشم و تیغ بین گلو
زخم ،مهمان استخوان شده بود
سایه ای شوم پشت هر دیوار
در کمین علی نهان شده بود
ناگهان آسمان ترک برداشت
فرق خورشید خون فشان شده بود
در نجف سینه بیقرار از عشق
گفت “لا یمکن الفرار” از عشق
🖋سید حمیدرضا برقعی
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
به امید بازسازی #قبرستان_بقیع و نابودی #آل_سعود ملعون
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
رنگ شعف به حاجت دیرینه میزنیم
در صحن ها پرچم ِ رنگینه میزنیم
@hosenih
آقایمان می آید و با ذکر یاحسن(ع)
حال خوشی به غربتِ آدینه میزنیم
گنبد می آوریم و همان ابتدای کار
حرف از درستکاریِ بی کینه میزنیم
تا دستهای خالیِ مان منعکس شود
روی ضریح طرحی از آیینه میزنیم
بر سر درِ حسینیهٔ صاحب الکرَم
فانوس های سبزِ سفالینه میزنیم
خیل مریض را به مداوا می آوریم
یک صحن را برای قرنطینه میزنیم
@hosenih
می آوریم گریه کن و بیرق و علَم
باور کنید در حرمش سینه میزنیم!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e