eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 یازینب؛ای دخت بوتراب خطبه ت کرد؛توو کوفه انقلاب گفتی سر؛میدم توو این مسیر نمیدم؛یک لحظه ای حجاب بی بی جان چقد صلابت داری مثل مادرت نجابت داری خطبه خوندنت شبیه حیدر از بابات علی نیابت داری نطق تو مثل حیدره ولله محشره دشمن از تو هراسونه اولیا مخدره یا زینب3 مدد یا زینب بند دوم یازینب:علامه پروری یازینب:نائب مادری یازینب:راوی کربلا یازینب:ما فوق باوری راوی قیام عاشورایی مظلومه سلیله الزهرایی کاخ یزیدو ویران کردی الحق که تو زینب کبرایی تیغ بران حیدری ثانی فاطمه تویی  قوت بازوی امیر علقمه یا زینب3 مدد یا زینب بند سوم یازینب:همیشه استوار یازینب:شیرزن باوقار  رعشه افتاده بردشمنان یازینب:لحن تو ذالفقار ملیکه ی دونیایی زینب تومالک دلهایی زینب هستی عقیله ی بنی هاشم عقیله النسایی زینب معنی عفت و حجاب کردی تو انقلاب مرحبا برتو شیرزن دختر ابوتراب یا زینب3 مدد یا زینب سبک و شعر بند اول:مهدی ندرخانی بند دوم و سوم:افشین حبیبی حضرت زینب (س) شور 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 کاروانی آمد از دشت بلا داغدار لاله های کربلا سوگوار دشتی از نیلوفران ماه و خورشید و تمام اختران آمدند از بارگاهی بس غریب روی لب های همه امن یجیب کوفه ی درد و بلا را دیده اند شهر خالی از حیا را دیده اند داغ های پی ز پی را دیده اند رأس های روی نی را دیده اند قافله را صد هزاران غم رسید تا به شام محنت و ماتم رسید شاید آرامش بیابد از غمی رخصتی تا که بیاساید دمی شهر را آذین ببستند ای خدا جملگی سرمست مستند ای خدا گرم شور و پایکوبی مردمان با چه استقباب خوبی کاروان آمد از بعد سه روز و مات شد وارد از دروازه ی ساعات شد بر قدم هایش ببین زیور زده جای گل بر روی نی ها سر زده دسته گل هایی ز بام انداختند حلقه هایی که ز آتش ساختند چون گذشتند از محله ی یهود سهمشان همراه آتش سنگ بود هدیه های مردمان پست شام سنگ هایی که رسید از روی بام سنگ گاهی بر سر سرها نشست گاه بر رخسار دخترها نشست یاس ها از ضرب سیلی نیلی اند زخم خورده از جفای سیلی اند دست ها بسته همه در سلسله می چکد خون ها ز پای قافله گر چه با زنجیر غم پیوسته اند لیک از بار ستم نشکسته اند وارد کاخ ستمگر تا شدند بی قرار زاده ی زهرا شدند جمله ی اهل حرم در شور و شین زائر تشت زر و رأس حسین چه صبورانه دم از دلبر زدند آتشی بر دشمن کافر زدند زینب و زین العباد از عمق جان خطبه ها خواندند بهر شامیان ناله ها و اشکشان بالا گرفت همچو طوفانی که در دریا گرفت خطبه های حیدری از یک طرف صوتِ قرآنِ سَری از یک طرف خصم ظالم را دگر رسوا نمود دشمن آسوده از این غوغا نبود بس که شد ذکر لب عطشان آب عاقبت کاخ ستمگر شد خراب محمد مبشری حضرت زینب (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 کاروانی آمد از دشت بلا داغدار لاله های کربلا سوگوار دشتی از نیلوفران ماه و خورشید و تمام اختران آمدند از بارگاهی بس غریب روی لب های همه امن یجیب کوفه ی درد و بلا را دیده اند شهر خالی از حیا را دیده اند داغ های پی ز پی را دیده اند رأس های روی نی را دیده اند قافله را صد هزاران غم رسید تا به شام محنت و ماتم رسید شاید آرامش بیابد از غمی رخصتی تا که بیاساید دمی شهر را آذین ببستند ای خدا جملگی سرمست مستند ای خدا گرم شور و پایکوبی مردمان با چه استقباب خوبی کاروان آمد از بعد سه روز و مات شد وارد از دروازه ی ساعات شد بر قدم هایش ببین زیور زده جای گل بر روی نی ها سر زده دسته گل هایی ز بام انداختند حلقه هایی که ز آتش ساختند چون گذشتند از محله ی یهود سهمشان همراه آتش سنگ بود هدیه های مردمان پست شام سنگ هایی که رسید از روی بام سنگ گاهی بر سر سرها نشست گاه بر رخسار دخترها نشست یاس ها از ضرب سیلی نیلی اند زخم خورده از جفای سیلی اند دست ها بسته همه در سلسله می چکد خون ها ز پای قافله گر چه با زنجیر غم پیوسته اند لیک از بار ستم نشکسته اند وارد کاخ ستمگر تا شدند بی قرار زاده ی زهرا شدند جمله ی اهل حرم در شور و شین زائر تشت زر و رأس حسین چه صبورانه دم از دلبر زدند آتشی بر دشمن کافر زدند زینب و زین العباد از عمق جان خطبه ها خواندند بهر شامیان ناله ها و اشکشان بالا گرفت همچو طوفانی که در دریا گرفت خطبه های حیدری از یک طرف صوتِ قرآنِ سَری از یک طرف خصم ظالم را دگر رسوا نمود دشمن آسوده از این غوغا نبود بس که شد ذکر لب عطشان آب عاقبت کاخ ستمگر شد خراب محمد مبشری حضرت زینب (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 تويى به باغ ولايت گل بهار ، رقيه كبود صورت ماهت بنفشه زار ، رقيه كتاب كرببلا را كه خود تو حسن ختامى حديث مرگ تو بخشيده اعتبار ، رقيه خراب ، كاخ يزيد از شرار آه تو اما بناى دولت عشق تو برقرار ، رقيه اگر چه در غم بابا تو بيقرارترينى قرار خاطر دلهاى بيقرار ، رقيه دل كويرى من حسرت نگاه تو دارد ز ابر لطف ، کمى بر سرم ببار ، رقيه حسين ، فاطمه را در نگاه گرم تو می ديد به قاب چشم تو شد بوسه‏ اش نثار ، رقيه سه ساله وارث زهرا به درد و داغ و مصيبت خرابه بود و تو و داغ بيشمار ، رقيه کمیل کاشانی حضرت رقیه (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 چشام پرآبه اومده بابا نیمه شب کنج خرابه3 حال من زاره دو تا چشام بابا دیگه سویی نداره عدو کشیده از گوش من گوشواره شده گوش های دخترت زخمی و پاره چشام پرآبه اومده بابا نیمه شب کنج خرابه3 دیگه بردیم سرتو رو بر روی نیزه ها بدیدم مثال زهرا مادرت بابا خمیدم چه طعنه و زخم زبونها که شنیدم چشام پرآبه 3اومده بابا نیمه شب کنج خرابه قامتم داله من درد و دل با تو کنم با اشک و ناله بابا شدم در کودکی پیر سه ساله زبس کتک خوردم شدم دلخون چو لاله چشام پرآبه 3اومده بابا نیمه شب کنج خرابه شاعر : رضا رسولی حضرت رقیه (س) زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 بهانهٔ گرفته دل بیقرارم (۲) به غیرازتو بابا پناهی ندارم ابا یا ابا یابن الحیدر غریبم(۲) به طفلی شده سایه ات ازسرم کم (۲) کمان شدنهال وجودم ازین غم ابا یا ابا یابن الحیدر غریبم (۲) گل آرزویم٬ خزان کرده پرپر (۲) چراسرزده آمدی سویم ای سر ابا یا ابا یابن الحیدر غریبم(۲) خرابه نبد درخور میهمانم(۲) تورا روی دامان خود می نشانم ابا یا ابا یابن الحیدر غریبم(۲) سرمن شکسته سرتو بریده(۲) بشویم لبت را به خوناب دیده ابا یا ابا یابن الحیدر غریبم (۲) چو گیسوی تو حال من شدپریشان (۲) چو زهرا شده روی من ای پدرجان ابا یاابا یابن الحیدر غریبم (۲) علی گفتم وکعب نی مزدمن شد(۲) گل یاس تو زیرپا نسترن شد ابا یا ابا یابن الحیدر غریبم (۲) امیدم قرار دلم عمه جانم (۲) فقط امشبی نزدتو می‌توانم ابا یا ابا یابن الحیدر غریبم (۲) همه هستیم ای پدر فدیهٔ تو (۲) لبت بوسم وجان کنم هدیهٔ تو ابا یا ابا یابن الحیدر غریبم (۲) سلام الله علیهم اجمعین مصطفی نظری طهرانی حضرت رقیه (س) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 میلاد حسنی نشستم یه گوشه با حال خراب شدم نی که از غم حکایت کنم گلومو گرفته یه بغض غریب میخوام قصه ای رو روایت کنم ابوحمزه میگه که وارد شدم توی خونه ی سیدالساجدین دیدم آسمون چشاش ابریه بازم خیسه سجاده روی زمین تحمل نکردم به حرف اومدم با یه حالی گفتم که جونم فدات چهل ساله که حال و روزت اینه چقد گریه آخه فدای چشات شده زخم پلکات بمیرم برات چقد گریه آخه گل فاطمه شهادت که ارث تبار شماست شهادت که ارث بنی هاشمه مگه حمزه کشته نشد تو احد مگه سجده گاهِ علی خون نشد نیفتاد زهرا مگه پشت در مگه مجتبی تیر بارون نشد رسید اینجا تا حرف دیدم امام هنوزم دلش انگاری کربلاست صدا زد ابوحمزه رحمت به تو شهادت همیشه تو تقدیر ماست ولی میدونی تا که یادم میاد میگم کاش عمرم به فردا نبود شهادت آره ارث ما طایفه ست اسارت ولی ارث ماها نبود نبودی ندیدی که تو کربلا چطور خواهرام میدویدن رو خار فرار کردن از خیمه ها عمه هام بیا و دیگه رو دلم دس نذار امام سجاد (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
☑️بند اول قاری نیزه نشینم تو رو با گریه میبینم داره پاره پاره میشه قلب  از غصه حزینم خوندی آیاتی از قران کریم أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الرَّقِیمِ یادم اومد گودال و این ایه رو که وَ فدیناهُ بدبحٍ عظیم واویلا واویلا حسین (ع) ☑️بند دوم اگه از  غمت بمیرم میدونی که از خدامه رو تنم  نشونه ها از سنگای کوفه و شامه توی هر محل و توی کوچه ها شنیدیم توو گُذرا هی ناسزا سیلی میخوردیم و تازیونه از حرمله  خولی و شمر بی حیا واویلا واویلا حسین (ع) ☑️بندسوم چشمام از غصه پر آبه دیدنش برام عذابه حرمله آب و میریزه پیش چشمای ربابه سر تو روو نیزه بود غرق خون ما  ولی کعب نی خوردیم بی امون وقت سیلی خوردن دیدم ای حسین (ع) خاتمت رو توو انگشت ساربون واویلا واویلا حسین (ع) تکثیر عشق 💚 👈 @azizamhosen @yaraliagham
ا ﷽ ا ناله و گریه بر حضرت ارباب 💚💚❤️ تکثیر عشق 💚 👈 @azizamhosen @yaraliagham
مجنون ایران .mp3
2.36M
.: ا ﷽ ا تا حسینی 💚💚💚 تکثیر عشق 💚 👈 @azizamhosen @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم ‌الله الرحمن الرحیم وقتی رسید قافله در مجلس یزید بالا گرفت قائله در مجلس یزید اشک سر بریده در آمد که پاگذاشت زینب میان سلسله در مجلس یزید زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید با کینه ای به قدمت تاریخ، کفر داشت با دین سر مقابله در مجلس یزید دف ها به روی دست، و کِل می کشید مست مطرب میان هلهله در مجلس یزید بزم شراب بود و چه کردند پای تشت رقاصه ها پِیِ صِله در مجلس یزید ای وای، بین جام شراب و سر امام چندان نبود فاصله در مجلس یزید بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید شد اشک چشم، بغض و بدل کرد اینچنین آتش فشان به زلزله در مجلس یزید صحبت که از خرید و فروش کنیز شد افتاد باز ولوله در مجلس یزید خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد از دست إبن آکله در مجلس یزید @babollharam
زینب وشام شامیان خنده کنان بردلم آذر زده اند طعنه ها بر حرم آل پیمبر زده اند ما عزادار ولی شام بود غرق سرور نیش کین بر دل افراد مکدر زده اند در پذیرایی ما سنگ پرانی کردند سنگها سخت سوی قافله ام پر زده اند هم به ما سنگ زده، هم به سران بر نی بیشتر بر سر ذریه ی حیدر زده اند زینب خسته دلم داغ برادر دیدم شامیان بیشترین لطمه به خواهر زده اند کوچه گردانی ما رسم بد شامی بود گوییا خنجر کین قلب پیمبر زده اند پیش چشمم به لب پاک حسین ضربه زدند ضربه بر بوسه گه فاطمه اطهر زده اند کودکی را سربابا به طبق آوردند بهر او سوی عدم یکسره معبر زده اند شاعر : اسماعیل تقوایی @babollharam
زینب(س) وشام سنگ می بارد ودستان همه روی سر است بر سر نی سر پاک شهدا بی سپر است ازدحام است به دروازه ی ساعات ای وای به تماشای حرم دیده ی هر رهگذر است ریسمان بسته وما را همه جا چرخاندند شامیان خنده کنان، روی من از اشک تر است زینبم دختر پیغمبر(ص) وزهرا(س) وعلی(ع) هرچه فریاد زنم بر سرشان بی اثر است شجر کینه زحیدر همه جا کاشته اند سب ودشنام، کنون آل علی را ثمر است مجلس بزم یزید است وسر پاک حسین مردکی در طمع ودخترکی در خطر است خیزران برلب ودندان حسینم مزنید آن لبان بوسه گه حضرت خیرالبشر است در مدینه همگی صحن وسرا داشته ایم لیک در شام بلا بین خرابه مقر است دختری کنج خرابه ز حسین جامانده همچو گنجی به دل خاک نهان این گهر است شعر:اسماعیل تقوایی @babollharam
شام بلا ماکجا ودیده ی نامحرمان ما کجا واینهمه جور زمان در مدینه احترامی داشتیم ما کجا وشام واین نامردمان چون اسیری خارجی ما را برند ما کجا وبستن با ریسمان ما مگر اولاد طاها نیستیم ما کم جا وکوچه گرد ی بی امان شام سوگ ما دوچندان می کند ما کجا وسخره های دشمنان هدیه ی شام است بارانی زسنگ ما کجا واینهمه سنگ گران شام وآل مصطفی ویران نشین ما کجا واینچنین جا و مکان زینبم من مادر رنج وغمم من کجا وقامتی همچون کمان هجر یاران مو سپیدم کرده است من کجا وبرگ ریزان خزان سایه ی روی سرم بوده حسین من کجا وزندگی بی سایبان زینبم من با زنان وکودکان غمزده،غارت زده،بی آشیان سخت باشد صبر در شام بلا سخت باشد برهمه این امتحان آه و واویلا ازآن بزم شراب وای از آن دست وچوب خیزران وای از دخت سه ساله،آندمی مرغ روحش پر کشدبر آسمان بارالها صبر زینب کن فزون سربلند آید برون زین امتحان شاعر : اسماعیل تقوایی @babollharam
گلی گم کرده ام در این گلستان الهی که شوم او را به قربان گل من رنگ سرخ ولاله گون داشت گلم صدپاره پیکرغرق خون داشت گلم رادست گلچین سر بریده تنش را سُمِّ مرکب ها دریده گلی که می نمایم جستجویش تمام کربلا پُر شد ز بویش گل من عالمی را نورعین است گلم فرزند پیغمبر حسین است مرا این گل بُوَد جان برادر ز داغش می زنم بر سینه وسر برادرجان ببین درشوروشینم بدنبال تو می گردم حسینم دراین گودال خون هرسو روانم به لب آمد ز دوری تو جانم گل گم گشته ام،خواهر فدایت صدایم کن به قربان صدایت حسین جانم ز دوری تو ای داد ببین زینب به هِق هِق کردن افتاد نفس بند آمده بین آه آهم کجا افتاده ای تو ای پناهم دلم خواهد درآغوشت بگیرم سرم رو سینه ات باشد بمیرم ز خیمه تا به اینجا را دویدم صدایم کن حسین دیگر بُریدم صدایم کن رسد بوی تن تو دلم شد تنگ خواهر گفتن تو شنیدم گفته بودی یا اُخَیّـه سرت کو،پس چسان گفتی اِلَیّـه؟ فدای تو شوم ای نور دیده یقین خواندی ز رگهای بُریده دگر بند دلم را پاره کردند مرا با کُشتنت بیچاره کردند برادر جان اگر رنگم پریده تو را زینب هنوز بی سرندیده الهی کور می بودم برادر نمی دیدم تو رادرخاک بی سر حسین جانم ببخشا خواهرت را کمی دیر آمدم بردند سرت را گمان من نبوده وقت پیری تو بر نیزه روی من هم اسیری چقدر اینجا کنار تو برادر رسد بویی شبیه بوی مادر اگر مادر کنارت امشب آمد بگو که جان زینب بر لب آمد بگو که تازیانه خورد زینب هزاران بار اینجا مُرد زینب بگو«مداح» باسوز دل و درد که هجران حسین بیچاره ام کرد شاعر: «مداح» .
. سلام الله علیها چیزی نمانده از بدنم در سه‌سالگی خُرد است استخوان تنم در سه‌سالگی درگیرِ دردِ سوختنم در سه‌سالگی در قابِ چشم عمه، منم در سه‌سالگی تصویرِ سایه‌روشنِ دورانِ پیری‌ام بابا، سکینه گفت که غمدیده رفتی و وقتِ وداع با لب تفتیده رفتی و در خیمه خواب بودم و از دیده رفتی و من را بغل نکرده نبوسیده رفتی و این داغ مانده بر لبِ خشک و کویری‌ام دستِ فلک گذاشت به دوشم بنای زجر با خون کشید پنجه به مویم حنای زجر مُردم ز ترس در دلِ شب از صدای زجر از بس که مشت خورده‌ام از دست‌های زجر افتاد پیش پای تو دندانِ شیری‌ام با پا گلِ امید تو از خاک چید و بُرد موی مرا به دست گرفت و دوید‌و بُرد بر روی خارهای مغیلان کشید و بُرد نامرد بی هوا نفسم را برید و بُرد رحمی نکرد بر من و حالِ صغیری‌ام در های‌و‌هویِ عربده‌ی نیزه‌دارها در هم شکست شوکتِ سبزِ وقار‌ها مویی که خورد شانه ز دست تو بارها از کوفه تا به شام، به دستِ سوارها پنجه به پنجه رفت کمندِ حریری‌ام وا شد دری به سمت جسارت سه روز بعد ساعاتِ سخت داغ اسارت سه روز بعد بازارِ برده‌ها و جسارت سه روز بعد در چشم‌های هیزِ جماعت سه روز بعد تازه شروع شد غمِ تلخِ حقیری‌ام خاکم به سر، چه رفت سرِ خاندان تو یک سو زنان و سوی دگر کودکان تو مردانِ مست دور و بر خواهران تو یک شهر در مشایعتِ کاروان تو خندیده‌اند بر من و رختِ اسیری‌ام منزل به منزل از همه دشنام خورده‌ام ضرب لگد به سینه ز هر گام خورده‌ام مردانه سنگ از لب هر بام خورد‌ام از صبح جای هر که نزد شام خورده‌ام پهلو به گشنگی زده در شام، سیری‌ام آن سر که صبح بر سرِ نی آفتاب شد وقتِ غروب واردِ بزم شراب شد غصه به جای خود، دلم از غبطه آب شد ته‌مانده های راس تو سهمِ رباب شد حسرت اضافه شد به غمِ سربه‌زیری‌ام بزم شراب بود و شرر در دلم دوید حرفی جدید از دهنِ هرزه‌ای پرید گفتم به عمه‌ام وسطِ مجلسِ یزید چه بد نگاه می‌کند آن دلقکِ پلید مردک خیال کرده کنیزم، اجیری‌ام دستم، سرم، تمامِ تنم درد می‌کند تا مغز استخوان بدنم درد می‌کند حتی به بوسه‌ای دهنم درد می‌کند دیدی که پایِ آمدنم درد می‌کند با سر رسیده‌ای که در آغوش گیری‌ام در برگ‌ریزِ فصلِ خزان آمدی بیا ای بر لبم رسیده چو جان آمدی بیا بابای من چرا نگران آمدی بیا "ره گم نگشته خوش به نشان آمدی بیا" ای میهمان خسته به بزم فقیری‌ام حالا که آمدی شبِ دیدار... بگذریم از طعنه و شکنجه و آزار بگذریم از هرچه دیده‌ام سرِ بازار بگذریم ای از تنور آمده، بگذار بگذریم از این سکوتِ سردِ شبِ زمهریر‌ی‌ام ظهیر مومنی .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گلی گم کرده ام در این گلستان الهی که شوم او را به قربان گل من رنگ سرخ ولاله گون داشت گلم صدپاره پیکرغرق خون داشت گلم رادست گلچین سر بریده تنش را سُمِّ مرکب ها دریده گلی که می نمایم جستجویش تمام کربلا پُر شد ز بویش گل من عالمی را نورعین است گلم فرزند پیغمبر حسین است مرا این گل بُوَد جان برادر ز داغش می زنم بر سینه وسر برادرجان ببین درشوروشینم بدنبال تو می گردم حسینم دراین گودال خون هرسو روانم به لب آمد ز دوری تو جانم گل گم گشته ام،خواهر فدایت صدایم کن به قربان صدایت حسین جانم ز دوری تو ای داد ببین زینب به هِق هِق کردن افتاد نفس بند آمده بین آه آهم کجا افتاده ای تو ای پناهم دلم خواهد درآغوشت بگیرم سرم رو سینه ات باشد بمیرم ز خیمه تا به اینجا را دویدم صدایم کن حسین دیگر بُریدم صدایم کن رسد بوی تن تو دلم شد تنگ خواهر گفتن تو شنیدم گفته بودی یا اُخَیّـه سرت کو،پس چسان گفتی اِلَیّـه؟ فدای تو شوم ای نور دیده یقین خواندی ز رگهای بُریده دگر بند دلم را پاره کردند مرا با کُشتنت بیچاره کردند برادر جان اگر رنگم پریده تو را زینب هنوز بی سرندیده الهی کور می بودم برادر نمی دیدم تو رادرخاک بی سر حسین جانم ببخشا خواهرت را کمی دیر آمدم بردند سرت را گمان من نبوده وقت پیری تو بر نیزه روی من هم اسیری چقدر اینجا کنار تو برادر رسد بویی شبیه بوی مادر اگر مادر کنارت امشب آمد بگو که جان زینب بر لب آمد بگو که تازیانه خورد زینب هزاران بار اینجا مُرد زینب بگو«مداح» باسوز دل و درد که هجران حسین بیچاره ام کرد شاعر: «مداح» .
زبان حال حضرت سکینه با حضرت عباس علیهماالسلام عمو نیگا کن باز حرمله با خنده های بی امونش پیش رباب می رقصه با تیر و کمونش سر علی رو روی نی میده نشونش داره اذیت می‌کنه بی بی رباب و نشون‌میده با قهقهه کاسه ی آب و 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 عمو نیگا کن بعد تو آواره شدیم توی بیابون بس که دویدیم به روی خار مغیلون درمون نداره آبله های پاهامون کجایی که سکینه از هجرت مریضه نیستی که بین دشمنا حرف از کنیزه 🌸🌸🌸🌸🌸 عمو نیگا کن دستای ما رو با طناب کینه بستن بردن ما رو بزم شراب،حرمت شکستن تو صدر مجلس زجر و حرمله نشستن یزید مست ببین داره جلوی چشام با خیزرون میزنه رو لبهای بابام ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
🏴سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها 🏴بند اول درد اسارت،رو چاره ای نیست داغ فراقت،رو مرهمی نیست از خطبه ی من،فهمیده دشمن مصیبت تو،غمه کمی نیست کرب و بلا دیدم_کوفه جفا دیدم بریده رأست رو_رو نیزه ها دیدم ولی میخونم،ما رایت الا جمیلا ما رایت الا جمیلا 🏴بند دوم رو نی سرت رو،شکسته دیدم به چوب محمل،زدم سرم رو میدم سرم رو،ولی نمیدم حتی یه نخ از،این معجرم رو رو نی قمر دیدم_با چشم تر دیدم خودم تو کربلا_داغ پسر دیدم ولی میخونم،ما رایت الا جمیلا ما رایت الا جمیلا 🏴بند سوم دیدم که خونی،شده لب تو نشد بشورم،لبت رو با اشک تو گفتی آروم،باشم حالا من دارم میریزم،چه بی صدا اشک تو معبرا دیدم_سرت رو تا دیدم افتاده از رو نی_به زیر پا دیدم ولی میخونم،ما رایت الا جمیلا ما رایت الا جمیلا 🙏التماس دعای خیر ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴سبک شور حضرت زینب کبری سلام الله علیها 🏴بند اول عالمه غیر معلمه فهمه غیر مفهمه زینب کبری گل فاطمه هر چی ازت بگم بازم کمه شایسته ی مدح و ثنا زینب ماده شیر شیر خدا زینب صبور دشت کربلا زینب فاتح امواج بلا زینب ذکر طوفانی ماه نورانی دختر حیدر زهرا نیشانی بی بی جان زینب 🏴بند دوم کلامته شمشیر برنده کربلا با نطق تو پاینده خطبه ای ‌که خوندی تو باعث شد یزید بشه خار و سراکفنده زنی به شکل مرتضی زینب عقیله ی هاشمی یا زینب آبروی اهل کسا زینب ای نور چشم اولیا زینب قهرمان زینب جاودان زینب خواهر ارباب بی بی جان زینب بی بی جان زینب 🙏التماس دعای خیر ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
بااشک... السلام‌علیک یا امّ المصائب یا عقیله بنی هاشم دارم میان هلهله ها زار می زنم خود را میان کوچه و بازار می زنم این خانواده و ملأ عام ، وای ِ من از کودکان، شنیدن دشنام، وای ِ من بر زخم کوچه های مدینه‌ نمک زدند بنگر تمام فاطمه ها را کتک زدند بنگر که کار ما به کجاها رسیده است رقّاصه وقت ناله ی ما کِل کشیده است خولی به اشک قافله لبخند می زند ما را به قصد قرب خداوند می زند گویم چه از رقیه و از گوش پاره اش دیده به گوش دخترکی گوشواره اش دانی چرا سکینه به سختی مریض شد وقتی میان قافله حرف از کنیز شد باشیم بین سلسله ها تا به کی حسین تا کی تویی مقابل من روی نی حسین قرآن نخوان زمان جسارت به خواهرت تا سنگ دیگری نشود قسمت سرت قرآن نخوان عزیز دلم در گذر حسین یک جای سالمی که نداری به سر حسین با تیر و تیغ و چوب و عصا زخم خورده ای از سنگ بام شام بلا زخم خورده ای در بین رقص و هلهله و سبّ کوچه ها ذکری به لب نشسته که ای منتقم بیا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @babollharam
بسم ‌الله الرحمن الرحیم وقتی رسید قافله در مجلس یزید بالا گرفت قائله در مجلس یزید اشک سر بریده در آمد که پاگذاشت زینب میان سلسله در مجلس یزید زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید با کینه ای به قدمت تاریخ، کفر داشت با دین سر مقابله در مجلس یزید دف ها به روی دست، و کِل می کشید مست مطرب میان هلهله در مجلس یزید بزم شراب بود و چه کردند پای تشت رقاصه ها پِیِ صِله در مجلس یزید ای وای، بین جام شراب و سر امام چندان نبود فاصله در مجلس یزید بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید شد اشک چشم، بغض و بدل کرد اینچنین آتش فشان به زلزله در مجلس یزید صحبت که از خرید و فروش کنیز شد افتاد باز ولوله در مجلس یزید خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد از دست إبن آکله در مجلس یزید @babollharam
شُهرتِ ماست، مُحِبّانِ اباعبدالله ریزه خواریم، سَرِ خوانِ اباعبدالله نظرِ فاطمه از روزِ اَزَل بر ما بود نامِ ما بوده به دیوانِ اباعبدالله @hosenih اَشکِ ما از کَرمِ زینبِ او تأمین است تا که هَستیم پریشانِ اباعبدالله "یاعَلی" گفتم و دیدم که علی گفت؛ "حُسین" پدرش رفته به قُربانِ اباعبدالله قَلمِ عَفو کِشیدند به پَرونده ی ما تا نِشَستیم به اِیوانِ اباعبدالله دینِ ما را نَبی آوَرد و حُسین اِبقاء کرد زیر دِینیم و مسلمانِ اباعبدالله مَرگ حَقّ است، ولی در دلِ میدان خوب است کاش باشَم زِ شهیدانِ اباعبدالله مادرم لُقمه ی نانی که سَرِ سُفره گذاشت همه خوردیم به اِحسانِ اباعبدالله جُرعه آبِ خُنَکی خوردم و گُفتَم با اَشک به فَدای لَبِ عَطشانِ اباعبدالله رَفته بودم سَرِ بازار لِباسی بِخَرَم یادَم آمَد تَنِ عُریانِ اباعبدالله @hosenih عِلَّتِ سوختنِ چوب دَر آتش این است؛ چوبها خورده به دَندانِ اباعبدالله آه از شامِ غریبان، که به صَحرا اُفتاد شُعله بَر دامَنِ طِفلانِ اباعبدالله شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مداحی_آنلاین_دوباره_دارم_هوای_دیدن_کربلا_نریمانی.mp3
5.41M
تا 🌴دوباره دارم هوای دیدنِ کربلا 🌴باَبیٖ اَنْتَ وَ اُمّیٖ یا شَهیدَ البُکاء 🎤 تکثیر عشق 💚 👈 @azizamhosen @yaraliagham
یه جای سالم تو تنت نمونده به قدر یک نگینه انگشتری قافله سالار روی نیزه ها بگو منو داداش کجا میبری غنچه ما رو با سه شعبه چیدن به روی نیزه ها شکوفه بردن باب الحوائجای این عالمو با دست بست سوی کوفه بردن @hosenih تن تو روی خاک گرم صحرا منو با یک قلب کباب می‌برن من سند آیه تطهیر مو من و سوی بزم شراب میبرن پرده نشین خیمه ی عفاف و میون محملی بی پرده بردن روم نمیشه بگم که کاروانو انگاری که به حرمله سپردن نجف کجاست می خوام شکایت کنم به روی چادرم که پا میذارن حرمت ما رو توی کوفه کشتن که نون و خرما صدقه میارن @hosenih علی رو باز تو کوفه زنده کردم نهج البلاغه است روی لبهای من تو رو قسم میدم به مادرم که از روی نی با دخترت حرف بزن سرت اگرچه غرق خاک و خونه رو نیزه ها آیه نور شدی تو شکسته شیشه غرور زینب چرا که مهمون تنور شدی تو شاعر: حجت الاسلام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دست منو زنجیر ،فکرش را نمی کردم چه زود گشتم پیر، فکرش را نمی کردم بالای تل بودم خودم دیدم که شد خنجر باحنجرت درگیر، فکرش را نمی کردم @hosenih من باتو بودم بی تو از عمرِ بدون تو... ...اینقدر باشم سیر ! ، فکرش را نمی کردم مسمار و پهلو و غلاف و شعله را دیدم اما گلو و تیر، فکرش را نمی کردم دیدم برادر اصغرت را پیش چشمانت تیری گرفت از شیر، فکرش را نمی کردم بی دست شد سقا و پرچم بر زمین افتاد آن دستِ پرچم‌گیر،...فکرش را نمی کردم تا بود عباسم کنارم، شمر می لرزید حالا که گشته شیر، فکرش را نمی کردم شمشیر بالارفت و پایین آمد و اکبر... مُردم از آن تصویر،فکرش را نمی کردم در کوچه های کوفه در پیش کنیزانم خیلی شدم تحقیر،فکرش را نمی کردم @hosenih خوابی که دیدم در زمان خردسالی ام با اینکه شد تعبیر،فکرش را نمی کردم حالا فقط من ماندم و رأس تو بر نیزه ای وای از این تقدیر،فکرش را نمی کردم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرچند فاتح همه ی جنگ ها شدم خیلی میان کوفه اسیر بلا شدم ابروی من شکست سر کوچه ای شلوغ زخمی سنگ بازی این بچه ها شدم @hosenih همسایه ی قدیمیمان داد زد سرم آزرده از نگاه بد آشنا شدم خیلی سرت مقابل من خورد بر زمین افتاد زیر پا و من از غصه تا شدم پایین نیزه ی تو به من پشت پا زدند دست خودم نبود که از تو جدا شدم @hosenih ام‌ حبیبه آمد و‌ نشاخت زینبم! من تا نبینمش دو قدم جابجا شدم لب باز کردم‌ و همه کوفه لال شد من‌ ناخدای کشتی کرببلا شدم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سوخته گرچه پرش از شرر غارت ها پا نهاده است روی تاج ابر قدرت ها اُسکُتوا گفت‌ و عوالم همگی لال شدند ریخت از هیبت او هیمنه ی هیبت ها سالها پيش در اين شهر بزرگى مى كرد آه دیگر خبری نيست از آن عزت ها @hosenih بين اين شهر بنا بود كه مهمان باشد اُف بر اين رسم پذيرايى و اين دعوت ها شاهبانوى جهان باشى اگر هم ، وقتى دست بسته برسى ، مى شكند حُرمت ها دختر پرده نشین علی و فاطمه را نگهش داشته کوفه سرِپا ساعت ها لااقل کاش ابالفضل برایش میماند با حضورش چه کسی داشت از این جرأت ها خارجى زاده كه گفتند دلش سوخت ولى قارى اش آمد و برداشته شد تُهمت ها داشت‌ مانند علی خطبه ی غرّا میخواند سر که آمد به سر آمد سخن و صحبت ها دست بر شانه ی طفلان حرم میگيرد آنكه خم بود به پايش همه ی قامت ها میدوَد تا كه كسى نانِ تصدّق نخورد آرى افتاده به دوشش همه ی زحمت ها شد قبول اُمّ حبيبه! همه نذرى هايش خانمش آمده در كوفه پس از مدت ها @hosenih اولش هرچه نظر کرد کسی را نشناخت تا سرِ نیزه نشین، کرد عیان نسبت ها روز از شدت گرما و شب از سرمایش پوست انداخته بودند همه صورت ها سَر كه افتاد زمين زود برَش داشت رباب چون‌ دگر گير نمى آمد از اين فرصت ها شعر از گروه © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e