4_96293905510696334.mp3
11.68M
#شور_رقیه_س
#سبڪ_رفاقت_ممنوع
#همیشه_گفتم_دوباره_میگم
✅بند۱
همیشہ گفتم دوباره میگم
ڪہ عشق ومڹ ازرقیہ دیدم
رقیہ جوڹ دادبراے باباش
برارقیہ سرم رو میدم
رقیہ نوره نشأتینہ
رقیہ عشقہ عالمینہ
ماعبدو دیونہ شیم چوڹ
رقیہ بنت الحسینہ
خدامےدونہ مڹ در تب و تابم
بردنہ نام تو شد می نابم
هستے مایےتو دختِ اربابم
بہ رقیہ عجڸ لولیڪ (الفرج)
ا
مایہ مےذارم برات مڹ ازجوڹ
منم دیوونت مثالہ مجنوڹ
گداهاے توهمگے شاهڹ
توبس خانومے رقیہ خاتوڹ
رقیہ اوجہ جنونم
رقیہ بستہ بہ جونم
تاوقتے مڹ زنده باشم
رقیہ جونم میخونم
عشقہ تو دردنیا مونس و یارم
دارو نداره مڹ اےڪس و ڪارم
اےهستے ارباب مڹ دوست دارم
بہ رقیہ عجڸ لولیڪ الفرج
ا
✅بند۳
ندارم چیزی ببالم براون
خوشم از نامت میگیرم سامون
تموم خواستم فقط همینه
بنامت باشم رقیه خاتون
رقیه محبوبه ی رب
رقیه صاحبه منصب
میگم من تو اوجه مستی
تویی علمداره زینب (س)
این سندقلبم خورد بنام تو
می میزنم بی بی من زجام تو
تویی شهزاده من غلام تو
به رقیه عجل لولیڪ الفرج
ا
✅بند۴زینبی
جون دشمن رو رسونده برلب
همون ذڪری ڪه میگیرم هرشب
میلرزه پشته همه دشمنها
تا میگم انامحب الزینب
عقیله والاوبرتر
عقیله الگوی اڪبر
نیرومیگیرم تامیگم
عقیله یابنت الحیدر
الگوی زنها و اسوه ی غیرت
زنی ولی چون صدمردباغیرت
ڪی میشه سوریه بڪنیم دعوت
بحق الزینب عجل لولیڪ الفرج
ا
#سبڪ_رفاقت_ممنو؏
#مجید_مراد_زاده
4_338925932435735722.mp3
6.24M
#زمینه_حضرت_رقیه_س
#با_دلی_خسته
بند1⃣
با دلی خسته،کنج ویرونه
دختری داره با اشک و ناله میخونه
دیگه از این زمونه سیرم
سه سالمه ولی چه پیرم
قول دادی تنهام نمیزاری
اگه نیای بی تومیمیرم
ابتایاحسین (۲)
نفس نمونده توی سینم
بیا که روتو باز ببینم
دنیارو بی تومن نمیخوام
دق میکنم تو رو نبینم
ابتا یاحسین(۲)
من الذی ایتمنی
💦💦💦💦ا💦💦💦💦
بند2⃣
روی دامانم،شد قمر پیدا
فرش راهش میکنم من این دل شیدا
تمومه نقشه هام بر آبه
محاسنت به خون خضابه
لبام ترک خورده بابایی
بوسیدنت برام عذابه
ابتایاحسین (ع)
تورو به روی نیزه دیدم
پشت سرت خیلی دویدم
چشمای خونین تو واکن
شبیه مادرت خمیدم
ابتایاحسین(ع)
من الذی ایتمنی
بند3⃣
بعد تو بابا،خیر ندیدم من
با صدای حرمله از خواب پریدم من
تو معبرا راهمو بستن
دیدم که کعب نی به دستن
هم لگد و سیلی باباجون
زدن سرمنو شکستن
ابتا یاحسین(ع)
خسته شدم توی بیابون
تازیونه خوردم فراوون
مدیون عمه ام باباجون
عمه نبود داده بودم جون
ابتا یاحسین(ع)
من الذی ایتمنی
✍کربلایی امیرحسین سلطانی
✍کربلایی مجید مراد زاده
🎤به نفس حاج جوادمقدم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_شام
دلی که سوخته جز آه راه چاره ندارد
که داغ سوختگان غمت شماره ندارد
@hosenih
بیا به دیدن ما خستگان کنج خرابه
ببین که شام غریبان ما ستاره ندارد
بگو به مردم این شهر شوم خیره نمانند
بگو که اشک یتیم حرم نظاره ندارد
رقیه آمده و گریه می کند بغل من
گلایه می کند از این که گوشواره ندارد
گلایه می کند از این که چادرش شده غارت
به روی سر به جز این روسری پاره ندارد
رباب را چه کنم زیر آفتاب نشسته
تمام غصه اش این است شیر خواره ندارد
@hosenih
بغل گرفته خیالِ علی اصغر خود را
دلش خوش است ولی حیف گاهواره ندارد
شاعر: #حسن_شیرزاد
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
مداح روضه خواند: پدر را خبر کنید
شیون کنید یکسر و خون در جگر کنید
@hosenih
دختر دلش برای پدر تنگ می شود
رحمی به حال ِ دختر دور از پدر کنید
دختر چه دیده است که قدش خمیده است؟
کافی است تا به موی سپیدش نظر کنید
با تشت خونی آمد و گفت : این سر حسین
تا صبح فرصت است که با عشق سر کنید
خود آتش جهنمتان است شامیان
از دختر سه ساله و آهش حذر کنید
سیلی به گوش دختر اگر رسم مردی است
ننگِ شماست دعوی مردی اگر کنید..
@hosenih
آن سو نشسته دخترکی با عروسکش
ای من فدای آن قد و بالای کوچکش..
شاعر: #سیده_تكتم_حسينى
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
انگار می خواهد کمی باران بگیرد
باران بیاید، تشنگی پایان بگیرد
روی سر ما نیست غیر از سایه "سر"
کو آنکه بر سرهای ما قرآن بگیرد
@hosenih
روی کبودم طاقت سیلی ندارد
بابا دعا کن عمر من پایان بگیرد
اینجا کنارم بود علیِ اکبر ای کاش
تا حقمان را از ستمکیشان بگیرد
پس کو عموجان تا نقاب اهل دین را
از مردم نااهلِ بیایمان بگیرد
بابا مخواه این را که دستان رقیه
از دست قاتلهای بابا نان بگیرد
@hosenih
گفتم تو را میخواهم و با طعنه گفتند
باید سرش را بر سر دامان بگیرد!
امشب مرا مهمان آغوش خودت کن
شاید رقیه بعد مرگش جان بگیرد
شاعر: #نفیسه_سادات_موسوی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
ای سر در خون خضاب ای لاله ی خوشبوی من
لطفاً از پیشم نرو امشب بمان پهلوی من
زانوانت را نیاوردی سرم بی بالش است
لا اقل بگذار امشب سر روی زانوی من
@hosenih
قصد دارم وا کنم این پلکهای بسته را
کن تماشایم ولی بابا ! نپرس از موی من
برنمی دارم سرت را چون برایم مشکل است
خورد شد با تازیانه هر دو تا بازوی من
@hosenih
اصلاً امشب من قراری می گذارم با خودت
من به ابروی تو می گِریم تو بر ابروی من
غصه ی من را نخور آنقدر محکم هم نبود
جای سیلی ماند تنها چند شب بر روی من
شاعر: #محسن_ناصحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
من دختری دلسوزم و معصوم و بابایی
دورم هنوز از روز و شبهای شکوفایی
سنی ندارم، با عروسکها عجین هستم
شبها نمیخوابم بدون زنگ لالایی
@hosenih
دور از تو این شبها چهها دیدم، نمیدانی!
موی سفیدم را ببین از رنج تنهایی
چشمی که تا دیروز غرق شادمانی بود
آنقدر باریده شده چشمان دریایی
دیروز پنهان بودهایم از چشم نامحرم
امروز گشته کاروان ما تماشایی
من که ندیدم مادرت را، عمه میگوید
پهلو و دست و صورتم گردیده زهرایی
@hosenih
آنقدر سنگین است دستان سنان، دیگر
رفته رمق از دست و از پایم توانایی
حالا که مهمان دارم و چیزی مهیا نیست
با جانم امشب میکنم از تو پذیرایی
شاعر: #نفيسه_سادات_موسوی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_سوم
برای حال خرابم دو خط، دعا بفرست
برای قلب مریضم کمی شفا بفرست
هر آنچه از تو رسد کاملا به نفع من است
هر آنچه میکِشدعشقت! بیا بلا بفرست
همیشه خواستم از تو؛ که یا امام-حسین(ع)
سلامی از منِ بد جانبِ خدا بفرست
@hosenih
نشسته پشت درِ خانه ات مریض ِ گناه
نگاه کن به دلم! جرعه ای دوا بفرست
میانِ خانهٔ قبرم بیا قدم بگذار
به روی سنگ لحد، خاک کربلا بفرست
تویی که باب نجاتی بگو که: یاعباس(ع)
برادر از درِ رحمت فقط گدا بفرست
@hosenih
شنید حاجت دل را و گفت أبوفاضل(ع)
برای رزق شهادت رقیه(س) را بفرست
**
همان سه ساله که میگفت در دلش به پدر
برای دختر خود معجرِ عزا بفرست
نفس ندارم و بابا گرسنه ام به خدا
برای اهل خرابه کمی غذا بفرست!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مجلس_یزید_ملعون
می رسد روضه به یک طشت خدا رحم کند
خیزران کاش به زخم دل ما رحم کند
@hosenih
چند جای لبت از چوب ترک خورده حسین
زخم چشمان ترت باز نمک خورده حسین
با سرت خنده کنان حرمله بازی می کرد
خیزران با دل یک قافله بازی می کرد
مگر از خاطره ام می رود آن بزم عذاب
می چکید از لب آن مردک سرمست شراب
خواهرت می رسد از راه طنابی بر دست
دشمنت دور سرت پیک شرابی در دست
مست بود و به دهانش غزلی کفر آمیز
تکیه می کرد به ضرب المثلی کفر آمیز
دخترت خواست روی پنجه ی پا برخیزد
به تماشای تو در طشت طلا برخیزد
@hosenih
هر چه کردم نگذارم به تو سوگند نشد
خیزران از لب و دندان تو دل کند نشد
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
💠💠
🔶🔸اللهم عجل لولیک الفرج🔸🔶
سبک زمینه
اربعین امام حسین علیه السلام
#زمینه_اربعین
#میرسد_آواز_عشق
بند🌹
میرسد آواز عشق از حرم مرتضی
وعدهی ما اربعین کربلا کربلا
تا کربلا همره انبیا
با هر قدم میرویم تا خدا
قال علی بن موسی الرضا
📿 من زارالحسین کمن زارالله
لبیک یا حسین حسین ثارالله 📿
بند🌹🌹
ای مه بالا نشین ای شه والا مقام
حضرت خون خدا السّلام السّلام
ای کربلا قبله ی ماسوا
ای شهر عشق ای بهشت خدا
قال علی بن موسی الرضا
📿 من زارالحسین کمن زارالله
لبیک یا حسین حسین ثارالله 📿
بند🌹🌹🌹
هر قدم عاشقان سوی حرم بیعت است
قافله سالار ما حضرت حجّت است
با آخرین حجّت کبریا
باز میرویم اربعین کربلا
قال علی بن موسی الرضا
📿 من زارالحسین کمن زارالله
لبیک یا حسین حسین ثارالله 📿
«التماس دعای خیر»
🖋🎼
💠💠
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_سوم #زیارت_اربعین
من به جز این روضه ها جایی ندارم خانه؛ نه!
کفتر جلد تو جز اینجا ندارد لانه؛ نه!
دیدن معشوق، طبعاً باعث دیوانگیست
می شود آیا تو را دید و نشد دیوانه؟ نه!
از همان بدو تولد عاشقت گشتم حسین
داستان عشق من با تو نبود افسانه؛ نه!
@hosenih
در طریق نوکری جُون است پرچمدار من
نوکری را میدهم بر منصب شاهانه؟ نه!
من گدایی میکنم از تو فقط یک چیز را...
از تو میخواهم نگاهت را و آب و دانه نه!
فیض اشک من فقط با چای بعدش کامل است
هست جز فنجان چای روضه ات پیمانه؟ نه!
@hosenih
اربعینم لنگ امضای رقیه مانده است
کار من حل می شود بی اذن آن دُردانه؟ نه!
**
با گلایه گفت: پیش من بیا بابای من
به کلیسا سرزدی اما به این ویرانه نه!
تو همیشه موی من را شانه می کردی پدر
خوب میدانم که این دفعه نداری شانه؛ نه!
شاعر: #علی_میرحیدری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
دیدی چٍقدَر زدند من را؟
در کلّ سفر زدند من را
هر وقت شکست چوبٍ نیزه
با تیر و سپر زدند من را
@hosenih
بابا، جلوی رباب عمداً
با تیرِ سه پر زدند من را
دارم اثری ز تازیانه
بر کتف و کمر... زدند من را
یک زجر بسم نبود انگار
هفتاد نفر زدند من را
ما بعد تو خواب هم نداریم
شب تا به سحر زدند من را
دور و بر ما شلوغ کردند
در بین گذر زدند من را
پهلوم شکست لحظه ای که
بر کوبه ی در زدند من را
صد بار به سنگِ روی دیوار
با صورت و سر زدند من را
دیدند یتیمم و اسیرم
دختر وَ پسر زدند من را
گهگاه برام گریه کردند
با دیده ی تر زدند من را
بدجور دلم شکست، وقتی
پیش تو پدر، زدند من را
ایامِ کنار تو چه خوش بود
انگار نظر زدند من را
دور سر تو شراب خوردند
آتش به جگر زدند من را
@hosenih
با چوب لب تو را شکستند
بر سینه شرر زدند من را
آثارِ عمو نداشتن بود
اینقدْر اگر زدند من را
شاعر: #وحید_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
پا به پای سر و این نیزه به هرجا رفته
کار عشق است که با آبله ی پا رفته
در دل آتش کوچه، پی مولا رفته
چقدر غربت این بچه به زهرا رفته
هرکه می دید قدش را، به لبش زمزمه بود
می شود سن کمی داشت، ولی فاطمه بود
به سرش, شوق وصال پدرش را دارد
بوسه هم از لب او، دردسرش را دارد
او خدا، دست دعا، چشم ترش را دارد
اشک او اشک یتیم است، اثرش را دارد
سر شب در دل او نور امید آمد و گفت
ماه را دید به تاریکی شب زل زد و گفت:
@hosenih
شب تاریک خرابه! سحرم می آید
عمه جان، چشم تو روشن، پدرم می آید
دخترش هستم از او باخبرم می آید
اشک شوق است به چشمان ترش می آید
تا که او هست محال است مرا غم ببرد
تازه او گفته قرار است مرا هم ببرد
می شود عمه مرا باز تو دردانه کنی
تو مرا ناز ترین دختر ویرانه کنی
نظرلطف به بال وپر پروانه کنی
شدنی بود اگر موی مرا شانه کنی
دختر فاطمه ای فاطمه را یاری کن
تا نبیند پدرم موی مرا کاری کند
@hosenih
من خجالت زده از روی به هم ریخته ام
جای زخم است به ابروی به هم ریخته ام
به همم ریخته گیسوی به هم ریخته ام
عمه جان این تو و این موی به هم ریخته ام
دوسه روزی ست به آشفتگی ام می خندند
نا مرتب شده این زندگی ام، می خندند
پدرم را که ببینم گله را میگویم
درد جاماندن از قافله را میگویم
گله ی پای پر از آبله را میگویم
خنده ها کرد به ما، حرمله را میگویم
گله ها دارم ازآن دست، که احساس نداشت
آه از آن روز که این قافله عباس نداشت
شاعر: #ناصر_دودانگه
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
شکسته مثل دلم روی نیزه ها سر تو
بریدم از همه دنیاشبیه حنجر تو
@hosenih
هزار مرتبه افتاده ای زمین از عرش
شده شبیه پر و بال دخترت پر تو
چقدر سنگ رسیده برای پابوست
چقدر زخم نشسته پدربه محضر تو
میان جام شراب یزید دیدم که
نبود فاصله ای با سر مطهر تو
من اصلا از تو سراغ عبا نمیگیرم
تو هم نپرس زمن پس کجاست معجر تو
گرسنه بودم و خواب طعام می دیدم
ولی نداد کسی لقمه نان به دختر تو
@hosenih
شبیه مادر پهلو شکسته شد حالم
گرفت دست مرا دستهای خواهر تو
شاعر: #ابراهیم_میرزائی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
آمدی کنج خرابه آمدی اینجا چرا؟
آمدی حالا که مویم سوخته بابا چرا؟
کاش میشد بهتر از رأست پذیرایی کنم
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
@hosenih
دیده ام را آسمانی پر ستاره فرض کن
من پیاده زجر را بابا سواره فرض کن
من تو را با دست بی انگشت و انگشتر تو هم
گوش هایم را بدون گوشواره فرض کن
بعد تو آنها که جا ماندند با هم آمدند
بعد تو تازه مصیبت های ما آغاز شد
تا که فهمیدند دستان عمو افتاده است
تازه پاهای حرامی ها به خیمه باز شد
لحظه ای که زجر سمت گوشهایم چشم دوخت
من همان ثانیه قید گوشوارم را زدم
حال من را در همین حد هم بدانی کافی است
چار زانو تا کنار رأس پاکت آمدم
@hosenih
دخترت تنها و بی کس دخترت زار و غریب
در میان آتش کینه شبیه لاله سوخت
آنچنان بر روی جسمم خارها گل کاشتند
آنچنانکه لحظه شستن دل غساله سوخت
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
تا نذرِ ختمِ روضهی مادر تمام شد
چشمانتظار ماندنِ دختر تمام شد
وقتی که فرشِ دامنِ گلدار پهن شد
بر خارِ نیزهها سفرِ سر تمام شد
@hosenih
بیمارِ انتظار کشیدن شفا گرفت
امنیجیب خواندنِ مضطر تمام شد
آنقدر پر کشید دلش تا سر پدر
وقت عروج، بال کبوتر تمام شد
شیرینزبان قافله لکنت گرفته بود
دندان که ریخت، قندِ مکرّر تمام شد
دستش رسید روی رگِ غیرت پدر
جایی که کارِ کُندی خنجر تمام شد
@hosenih
یکقطره عمر داشت که آنهم به جای اشک
با شستشوی رأسِ مطهّر تمام شد
این مصحفِ شریف، که تنها سه آیه داشت
با سرنوشتِ سورهی کوثر تمام شد
شاعر: #رضا_قاسمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
enc_16552485494718341913787.mp3
6.33M
﷽
محرم ١٤٤٤
کم کم داره یادم میره
حال و هوای حرم
کربلائی پیام کیانی
#اربعین
@azizamhosen
@yaraliagham
Mohammad Asadollahi - Ey Ba Vafa Ja Moondam.mp3
6.66M
﷽
محرم ١٤٤٤
مثلا تو قبول کردی
کوله بارمو هم بستم ...
کربلائی محمد اسداللهی
#اربعین
@azizamhosen
@yaraliagham
#حضرت_رقیه
ديگر بس است زحمتِ عـمّه نمي دهم
حتي شده است مِنّـتِ ديوار مي كشم
بابا تحملِ نفسم مشكلم شده
از پهلوئي كه خورده زمين كار مي كشم
با چوبِ خيزرانِ پدرهاي خود هنوز
پيشِ خرابه دختركان گرمِ بازي اند
گهواره ی علي ، گُلِ سر، كفشهاي من
بابا برايشان فقط اسباب بازي اند
از مجلسي كه حرف كنيزي ما شنيد
احوال خواهرت چقدر ريخته به هم
بايد مرتبت كنم امشب كه نيزه نيست
رگهاي حنجرت چقدر ريخته به هم
يك سنگ از ميان دو نيزه عبور كرد
شكر خدا به جاي سرت خورد بر سرم
جـان رباب، شكر خدا سنگ دومي
جاي سر پسرت خورد بر سرم
يك چند بار را كه خود من شمرده ام
افتاده اي ز نـيزه به روي زمين شان
جز نيزه دار همسفري داشتي مگر؟
بوي تو مي دهد چقدر خورجينشان
پيشاني تو را كه مداوا نكرده اند
قدري چكيد خون جبينت به روي من
انگشتر تو داشت و زد روي گونه ام
افتاد نقش روي نگينت به روي من
دندانِ شيريم كه شكست، سرم شكست
هر كس كه ديد روي مرا اشتباه كـرد
عمّه به معجـرم دو گِره زد، كشيدنش
روي مرا كشيدنِ مـعجر سيـاه كرد
ته مانده هاي گيسوي نازم تمام شد
در بينِ مُشت پيرزنـي گيـر كرده است
لقمه به دست حرمله مي خورد نان ولي
با پشتِ دست طفلِ تو را سير كرده است
🖋حسن لطفي
نیزه دارت به من یتیمی را، داشت از روی نی نشان میداد
زخم هرچه گرفت جان مرا، هر نگاهت به من که جان میداد
تو روی نیزه هم اگر باشی، سایهات همچنان روی سر ماست
ای سر روی نیزه!ای خورشید! گرمیت جان به کاروان میداد
دیگر آسان نمیتوان رد شد، هرگز از پیش قتلگاهی که...
به دل روضه خوان تو -که منم-، کاش قدری خدا توان میداد:
سائلی آمد و تو در سجده، «انّمایی» دوباره نازل شد
چه کسی مثل تو نگینش را، این چنین دست ساربان میداد؟
کم کم آرام میشوی آری، سر روی پای من که بگذاری
بیشتر با تو حرف میزدم آه، درد دوری اگر امان میداد
شاعر:رضا يزداني
من از این بازی دنیا گله دارم بابا
دل خون از سفر و فاصله دارم بابا
جای خلخال در این راه پر از شمر و سنان
دور پاهام چرا سلسله دارم بابا
من که با پای پیاده ندویدم هرگز
زیر پایم چقدر آبله دارم بابا
چشمت از خرمن موهام اگر کرده سوال
دوسه تا سوخته گیسو بله دارم بابا
محرمی نیست در این بادیه جز عمه و من
ترس از بی کسی قافله دارم بابا
با یتیمی من این حرمله شوخی کرده
من چه مقدار مگر حوصله دارم بابا
عمه ام نیز شبی رو به نجف کرده و گفت
من دلی سوخته از حرمله دارم بابا
امیر عظیمی
این روزها جز گریه غمخواری نداری
جز در صبوری سوختن کاری نداری
تنها شدی خیلی دلت را غم گرفته
در بارگاهت هیچ زوّاری نداری
نه در رواق و صحن نه پای ضریحت
ریحانۀ بابا عزاداری نداری
حتی کبوتر در حریمت پَر نگیرد
جز گَرد و خاکِ غربت انگاری نداری
صد لشکرِ مختار تحتِ امر داری
کی گفته بیبی جان کَس و کاری نداری
تکفیریِ از هر چه شمر و زَجر بدتر
تو فکر کردی که شرف داری نداری
این قبر مُهرِ بیمۀ عباس خورده
چاره به جز برگشت با خواری نداری
شاعر:علیرضا شریف
بر نیزهها از دور میدیدم سرت را
بابا! تو هم دیدی دو چشم دخترت را؟
چشمانم از داغ تو شد باغ شقایق
در خون رها وقتی که دیدم پیکرت را
ای کاش جای آن همه شمشیر و نیزه
یک بار میشد من ببوسم حنجرت را
بابا تو که گفتی به ما از گوشواره
همراه خود بردی چرا انگشترت را
با ضرب سیلی تا که افتادم ز ناقه
دیدم کبودیهای چشم مادرت را
یک روز بودم یاس باغ آرزویت
حالا بیا با خود ببر نیلوفرت را
شاعر:یوسف رحیمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محاوره
دختری توی خونه تون داری؟
تاحالا شونه کردی موهاشو؟
تا حالا دیدی حال خوبی که
داره وقتی می بینه باباشو
@hosenih
دیدی آب خوردن قشنگش رو
چادرم داره تو پر و بالش؟
چقدر دوست داره نوزادو؟
وقتی خسته اس چطوره احوالش ؟
ای به قربون اشکای چشمت
گریه کردی اینا مگه روضه اس
گونهی نازک و لطیفش نه
گوشواره اش رو دیدی اگه روضه اس
عصر روز دهم میگن ترسید
شیعه میمیره با همین یک داغ
بچه از تاریکی نمیترسه ؟
تو خرابه نبود شمع و چراغ
گم شدن از رو ناقه افتادن
واسه لکنت گرفتنش بس نیست ؟
بچهی کوچیکو کتک میزنن؟
غیر زجر اینجا دیگه هیچکس نیست ؟
دختره با شیرین زبونیهاش
گفتن از آرزو و آینده اش
دندونای شکستهشو چی بگم
دختره و قشنگی خنده اش
آغوش بابا رو میخواست دیگه
انتظارش حالا به سر رسیده
به همین قدرشم کفایت کرد
سر باباش از سفر رسیده
دلبری کرد مثل اون وقتا
سرشو رو سر بابا میذاشت
بوسه داد صورت کبودش رو
خون خشکو که از لبش برداشت
@hosenih
کر میشه گوش شام امشب از
قصه ی دختری که دق میکنه
سر بابا و دامن دختر ؟
قلب دختر کوچیکه دق می کنه
شاعر: #سعیده_کرمانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من آن شمعم که آتش بس که آبم کرده، خاموشم
همه کردند غير از چند پروانه، فراموشم
اگر بيمار شد کس، گل برايش مي برند و من
به جاي دسته گل باشد سر بابا در آغوشم
پس از قتل تو اي لب تشنه، آب آزاد شد بر ما
شرار آتش است اين آب بر کامم، نمي نوشم
تو را در بوريا پوشند و جسم من کفن گردد!
به جان مادرت، هرگز کفن بر تن نمي پوشم
ز زهرا مادرم خود ياد دارم رازداري را
از آن رو صورت خود را ز چشم عمه مي پوشم
دوباره از سقيفه دست آن ظالم برون آمد
که مثل مادرم زهرا ز سيلي پاره شد گوشم
اگر گاهي رها مي شد ز حبس سينه فريادم
به ضرب تازيانه قاتلت مي کرد خاموشم
فراق يار و سنگ اهل شام و خنده دشمن
من آخر کودکم اين کوه سنگين است بر دوشم
سپر مي کرد عمه خويش را بر حفظ جان من
نگردد مهرباني هاي او هرگز فراموشم
دو چشم نيمه بازت مي کند با هستي ام بازي
هم از تن مي ستاند جان هم از سر مي برد هوشم
بود دور از کرامت گر نگيرم دست «ميثم» را
غلام خويش را گر چه گنه کار است، نفروشم
غلامرضا سازگار
از دشت پربلا و مکانش که بگذریم
از ظهر داغ و بحث زمانش که بگذریم
یک راست می رسیم به طفل سه ساله ای
از انحنای قد کمانش که بگذریم
از گم شدن میان بیابان کربلا
یا از به لب رسیدن جانش که بگذریم
تازه به زخم های کف پاش می رسیم
از زخم های گوش و دهانش که بگذریم
حتی زنان شام به حالش گریستند
از حال عمه ی نگرانش که بگذریم
خیلی نگاه حرمله آزار می دهد
از خاطرات تیر و کمانش که بگذریم
با روضه ی کشیده ی گوشش چه می کنند
از گوشواره های گرانش که بگذریم
دروازه کودکان بدی داشت لااقل
از ازدحام پیر و جوانش که بگذریم
در مجلس یزید زبانش گرفته بود
از حرف های سخت و بیانش که بگذریم
حالا به گریه کردن غساله می رسیم
از دستهای زجر و توانش که بگذریم...
سعید پاشازاده
🔺 تابلوی غربت آل الله (ع) در دروازه ساعات | اثر حسن روح الامین
@azizamhosen
@yaraliagham
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
💠💠
🔶🔸اللهم عجل لولیک الفرج🔸🔶
سبک زمینه (دستگاه همایون)
شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
#زمینه_حضرت_رقیه_س
#با_گوش_پاره_میسازم
بند🌹
با گوش پاره میسازم
من بی گوشواره میسازم
با ساربون نه؛ بی بابا جون نه
با کبودی ها میسازم
با زخمای پا میسازم
با خیزرون نه؛ بی بابا جون نه
با لب پر خون میسازم
من بی آب و نون میسازم
با خندشون نه؛ بی بابا جون نه
ناله هامو شنیدی/ سراسیمه رسیدی
تا که موهامو دیدی/ آه سردی کشیدی
📿 بابا جونم فدات شم
فدا زخم لبات شم 📿
بند🌹🌹
چی بگم از حال زارم
سر روی خاکا میزارم
از تو میخونم؛ ای مهربونم
سوخته کلّ موهام بابا
ریخته از دندونام بابا
هر شب گریونم؛ ای مهربونم
زجر نامرد زجرم داده
لرزه تو دستام افتاده
زار و محزونم؛ ای مهربونم
یه روز خوش ندیدم/ میبینی قد خمیدم
خیلی طعنه شنیدم/ بابا دیگه بریدم
📿 بابا جونم فدات شم
فدا زخم لبات شم 📿
بند🌹🌹🌹
کجا بودی ای بابا جون
موی تو میده بوی نون
بال و پرت کو؟ پس پیکرت کو؟
عمّه گفت که تنها بودی
تو مقتل بی مأوا بودی
اون لشکرت کو؟ پس پیکرت کو؟
از روی نی قرآن خوندی
تشنه توی صحرا موندی
آب آورت کو؟ پس پیکرت کو؟
غریبیتو ندیدن/ رگاتو بد بریدن
تا سواره رسیدن/ روی جسمت دویدن
📿 بابا جونم فدات شم
فدا زخم لبات شم 📿
«التماس دعای خیر»
🖋 #علیرضا_پناهیان #عبدالزینب_س
💠💠
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠