💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسین__ع__نوحه
وای وای ، خون میچكد از آه زینب
وای وای ، ای كربلا كو مــاه زینب
عزیز مادرم كجائی دلدار و دلبرم كجائی
حسین بی سرم كجائی
جانم حسین جانم حسین جان
**
وای وای ، برگشته زینب از اسارت
وای وای ، من آمدم بهـــر زیارت
من عاشق روی تو هستم دلبسته موی تو هستم
من زائر كوی تو هستم
جانم حسین جانم حسین جان
**
وای وای ، ای یار خونین جامه من
وای وای ، بشنو زیارتنــــامه من
داغت شده پا بست زینب خیز و ببین ای هست زینب
باشد به سینه دست زینب
جانم حسین جانم حسین جان
**
وای وای ، در كاروان اشك و ناله
وای وای ، خالی بود جای سه ساله
دیدم گل نیلوفر تو دیدم سه ساله دختر تو
جان داده در پای سر تو
جانم حسین جانم حسین جان
**
وای وای ، ای روی تو ماه تمـامم
وای وای ، ای قبر تو بیت الحرامم
بر تار گیسویت اسیرم داغت حسین جان كرده پیرم
دورت بگردم و بمیرم
جانم حسین جانم حسین جان
شاعر : سید محسن حسینی
امام حسین (ع)
نوحه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسین__ع__زمینه
داره بوی ماتم میاد
سیاهیه پرچم میاد
خون میجوشه توی چشام
تا اسم محرم میاد
سیاهیه رو دیوارا
حال و هوای هیئت ها
داره میگه اینو هرکی
کربلا میخواد بسم الله
قافله سالار اومده با پرچم
داره خبر میده شده محرم
بغضای آسمون داره میباره
حسین حسین میخونه دریا بازم
وای
شال عزا رو گردنم
وای
لباس مشکیه تنم
وای
غباره رو پیراهنم
حسین آقام آقام آقام
2
صدای در و دیوارا
نیا کوفه یا ثارالله
مهمون نوازیشون جنگه
مسیرتو کج کن مولا
همونا که نامه دادن
فکر آشوب و بیدادن
کوفه نیا اینجا مردم
دشمنای مادر زادن
یتیمایی که لطف علی رو دیدن
حالا پشت درب کوفه صف کشیدن
تو دامنا سنگو تو دستا خنجر
همه اومدن برای سر بریدن
وای
اگه میشه آقا زود برو
وای
مدینه بهتر بود برو
وای
کوفه نداره سود برو
3
حالا که سه سالت خوابه
مشکای حرم پر آبه
مسیرتو کج کن برگرد
دلم براتو بیتابه
حالا که زنا تو پردن
مسیرتو کج کن حتما
حالا که همه چی خوبه
چرا میری کوفه اصلا
بگو لااقل زنا برن مدینه
کوفه مسلح شده ترسم اینه
پرده نشینای حرم بیانو
وا بشه آقا شعله های کينه
وای
کوفه شولوغه این شبا
وای
اگه میای تنها نیا
وای
منتظر سرن نیزه ها
3
شلوغه دوره گهواره
شش ماهه ی تو بیداره
ربابه دلش آرومه
میدونه که سقا داره
نیا سمت این نامردا
که آبو میبندن اینجا
اینجا روبروی چشمات
میشه اکبر اربن اربا
کاش نخوره به شامیا مسیرت
سنگ میزنن به خواهر اسیرت
چشم کسی نبینه مثل زینب
که میزنن رو نیزه سنگو تیرت
وای
دلم میکوبه برا حرم
وای
غمای دنیا ریخت رو سرم
وای
دلنگرون آب آورم
امام حسین (ع)
زمینه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_رقیه__س__روضه
بابا بنگر رویِ به هم ریخته ام را
وا کن گره يِ موی به هم ریخته ام را
دیگر رمقي نيست به رویت بگشایم
چشم تر ِ كم سویِ به هم ریخته ام را
من فاطمه ی شام شدم خُرده نگیری
لرزیدنِ بازوی به هم ریخته ام را
از مو که مرا بین هوا زَجر نگه داشت
دیدند تكاپويِ به هم ریخته ام را
آرام کن عمّه تو پس از حرفِ کنیزی
این خواهر ِکم روی به هم ریخته ام را
هر تکه ای از زيور ِ من دستِ کسی رفت
پیدا کن اَلَنگوی به هم ریخته ام را
در شام ِ غریبانِ من آرام بشوئید
خونابه ی پهلوی به هم ریخته ام را
زيبايي دختر يكي اش مويِ بلند است
صد حيف كه گيسويِ به هم ريخته ام را...
شاعر : محمد جواد پرچمی
حضرت رقیه (س)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
|⇦•با حق بگو از نوکران..
#روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام شب ششم محرم ۹۹ به نفس استاد حاج منصور ارضی•ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
السلام علیک یا مولاتی یا فاطمه الزهرا
با حق بگو از نوکران غم را نگیرد
دار و ندار ماست، ماتم را نگیرد
ماه حسین آمد بخواه از مادر او
از ما گنهکاران محرم را نگیرد
از چشم های گریه کن های حسینش
ارث به جا مانده از آدم را نگیرد
دلبستگی ها را بگیرد، صحبتی نیست
اما فقط ذکر حسینم را نگیرد
پرچم بماند بر زمین و زنده باشد؟!
حاشا بر آن نوکر که پرچم را نگیرد
گمراه خواهد شد یقینا هرکسی که
دامان او، این حبل محکم را نگیرد
یک عمر با هم در عزایش گریه کردیم
از ما خدا این اشک باهم را نگیرد
ای کاش شمشیر و سنان و خنجر و تیر
جسم ولی الله اعظم را نگیرد
حداقل ای کاش در گودال، قاتل
در پنجه، موی شاه عالم را نگیرد
کس نیست تا با ساربان او بگوید
این گونه از انگشت، خاتم را نگیرد
شاعر : #محمد_جواد_شیرازی
وقتی عمو اجازه نداد بره، گریه کنان اومد تو خیمۀنجمه خانم، مادر .. عمو اجازه نداده، میگه من هر وقت دلم برا حسنم تنگ میشه به اون صورتِ قشنگت نگاه میکنم .. مادر همه رفتن، علی اکبر رفت، دیگران رفتن .. مادر یه لبخندِ تلخی زد گفت عزیزم صبر کن .. تو خیمه یه ساروق بسته ای داشت باز کرد پارچۀ سبزی درآورد گفت ببر اینو بده عمو اذنِ میدان رو میده .. اومد پیشِ ابی عبدالله .. ای عزیزِ دلم ای همه کسم .. پارچه رو به حضرت داد حضرت ساروق بسته رو باز کرد دید یه کاغذی داخلشِ .. باز کرد دید دست خطِ حسنِ .. انقدر ابی عبدالله گریه کرد .. قاسمُ بغل کرد .. راوی میگه انقدر با هم دوتایی گریه کردن تا هر دو رو زمین افتادن .. نوشته بود حسین جان، بچه های من میان کربلا .. اجازه بده برات جون بدم .. انقدر این آقازاده خوشحال شد ..
صورت قاسمُ پوشاند وارد میدان شد طلب کرد مبارز .. یکی گفت این بچه س دیگری گفت اگه بچه ست برو میدان باهاش بجنگ .. ازرق یکی از پسراشُ فرستاد، به سرعت آقا نابودش کرد .. دومین پسر، سومین پسر، چهارمی .. یکی گفت ازرق تو میترسی در مقابلِ این بچه جلو بری و بجنگی! گفت من مبارزه میکنم با هزار سوار. گفت برو میدان، اومد .. گفت چیجوری بکشمت ؟! گفت به من میگی چیجوری بکشمت؟! تو که عرضه نداشتی بندِ پوتینتُ ببندی اومدی با من بجنگی!! ازرق تا سرشُ انداخت پایین چنان با شمشیر زد .. قربونت برم .. یه وقت دیدن از تو خیمه زن ها صدای تکبیر بلند شد ماشالله ابنُ الحسن .. خوشحالی زنها طول نکشید .. یهو دورش کردن .. همه قدیمیا فیض ببرن اول کاری که کردن با نیزه بهش زدن، بدنُ از رو اسب آوردن پایین شروع کردن لگد کوب کردن ..
دوش در خیمه اش از قصه نجاتم دادند
تا فدایش بشوم برگ براتم دادند
از عسل حرف زدم شاخه نباتم دادند
یا حسن گفتمُ فوراً حسناتم دادند
بی خیال همه ام حضرت او را عشق است
پدرم یاد به من داد عمو را عشق است
قاسمم من که به یل هایِ عرب هم زده ام
با همین سن کمم مُرشد این میکده ام
با زره کار ندارم به کفن آمده ام
من سر ازرق چندین پسرش را زده ام
اَشهدُ اَن حسین ابن علی ثارالله
وقت جنگم همه گفتند که ما شاءالله
ولی الآن بدنم بینِ بیابان مانده
به تنِ من اثر سم ستوران مانده
عمو از دیدن من خم شده حیران مانده
روی لبهام فقط ذکر حسن جان مانده
سنگ ها بوسه گرفتند همه از رویم
پیچ خورده است به یک نیزه کوفی مویم
لگدی خورده به رویِ پر اُفتادۀ من
کج شده زیرِ لگدها سر اُفتادۀ من
خم شده از چند جهت پیکر افتادۀ من
وای بر حال دل مادر افتادۀ من
خبرم را ببر ای باد برای زهرا
پهلویم درد گرفت است فدای زهرا
ای عمو پُر شده در هر گذر آوازۀ من
مثل یک ظرف عسل ریخته شیرازۀ من
کیف کن کیف کن الآن ز قد تازه من
زره جنگِ ابالفضل شد اندازۀ من
وقتی سوارِ اسبش کردن، پاهاش به رکاب نمیرسید .. وقتی ابی عبدالله سینه ش رو گذاشت به سینۀقاسم بلندش کرد، همه دیدن پاهایِ قاسم به زمین کشیده میشه ..
ماهِ حرم شد از خیمه عازم
سقا صدا زد جانم به قاسم
بت شکن آمد، کفن به تن آمد
با سربنده سبزِ جانم حسن آمد
جانم حسن جان، ای جانم حسن جان
نقشِ بازویش ذکرِ جاء الحق
با یک ضربه زد گردن ازرق
بر پا شد طوفان شد فاتح میدان
نعره کشید عباس ایولله عمو جان
جانم حسن جان، ای جانم حسن جان
قاسمم شورِ جمل را به تنت میبینم
از تو آقایی بابا حسنت میبینم
مرگ در ذائقه ات مثل عسل شیرین است
روح توحید میان سخنت میبینم
جای بابای تو امروز کنارت عباس
بچه شیر حسن آقا شدنت میبینم
روی لبهای تو با سنگ نوشتند حسن
خط کوفی به عقیق یمنت میبینم
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#شب_ششم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
┈•꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈
|⇦•سلام میدهم از دل به..
#روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم ۹۹ به نفس استاد حاج منصور ارضی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
سلام میدهم از دل به ساحتِ ارباب
ز راه دور روَم بر زیارتِ ارباب
صدای شور حسین و قیام سینه زنان
چه دیدنیست محرم قیامت ارباب
رسیده ماهِ محرم حسینیان آیید
به پا شده است دوباره ضیافت ارباب
به دستِ حضرت زهرا خدا سوایم کرد
شدم ز روز ازل عبد حضرت ارباب
به هرکجا که علم گشت بیرق ماتم
به روی شانه کشیدم علامت ارباب
به اشک دیده بشویم لبان خود شاید
اجازه ای بدهندم به صحبت ارباب
به ترک یک گنه و چند قطره گوهرِ ناب
چه عاشقانه شود حفظ حرمت ارباب
شود به رویِ دعایم درِ اجابت باز
دمی که سجده نمایم به تربت ارباب
چه کرده این پسرِ بوتراب که دشمن
نموده در همه جا مدح شوکت ارباب
امیر عشق حسین و خدای عشق حسین
خوشم شدم سر این سفره رعیت ارباب
یقین کنید شفا دست سید الشهداست
پناه هر دو جهان است هیئت ارباب
اگر اراده کند اربعین حرم هستیم
خدایی است به والله قدرت ارباب
حصیر هم دل شب همرَه دهاتی ها
زبان گرفت بمیرم ز غربت ارباب
رفتُ داغِ دوری اش دامانِ مادر را گرفت
از دم خیمه سر و سامانِ لشکر را گرفت
*همچنین که آوردش وسطِ میدان همه گفتن ما دیگه با این بچه جنگ نداریم ..*
تیر با چه سرعتی آمد بماند قصه اش
آن چنان آمد که آقا جای تن سر را گرفت
*بارها شنید گوش تا گوش، یعنی سر جدا شده بود به یه پوست فقط آویزان بود ..*
تیر با یک شعبه هم کار خودش را می کند
با سه شعبه جوری آمد کل حنجر را گرفت
خطبه اش با گریه بود افسوس لشکر خنده کرد
چند لحظه بعد آن خون کل منبر را گرفت
باغبان چه خون دلها خورد باغش سبز شد
با کمان آمد کسی و سیبِ نوبر را گرفت
خون او گر بر زمین میریخت محشر می رسید
این چه خونی بود داغش کل محشر را گرفت
پشت خیمه نیزه ها رفتند پیدایش کنند
نیزه ای در خاک شد جسم محقر را گرفت
آنقدر از این و از آن سیلی و شلاق خورد
تا رُباب از حرمله قنداقِ اصغر را گرفت
*بمیرم برات حسین .. روضه م همین باشه : راوی میگه وقتی این بچه خودشُ انداخت رو زمین همه بغلش کردن، زن ها دست به دست مگه آروممیشد .. تا دستِ رقیه دادن .. همه صورتشُ میبوسیدن .. صدایِ گریه که بلند شد ابی عبدالله از میدان برگشت فرمود: گفته بودم آرام گریه کنید .. آقاجان این بچه همه رو ریخته بهم .. تا بغلش کرد آرام شد .. ای مشکل گشا، امشب یه واسطه ای شو بینِ ما و ابی عبدالله .. آه .. سکینه خانم میگه وقتی تیر خورد من ایستاده بودم دیدم بابای عزیزم عبا رو کشید رویِ بچه به سمت خیمه ها که اومد، دیدم رفت پشتِ خیمه ها دویدم گفتم رباب بیا ببین ..*
شش ماهه یارِ نازک گلویم
خونِ گلویت شد آبرویم
ای علی جانم میلرزد دستانم
آهسته برایت لالایی میخوانم
لالا علی جان لالایی علی جان ..
یکی دو تا نیست این لحظه دردم
با چه رویی من خیمه برگردم
در خیمه مادر منتظر اصغر
روی سینه من پاره شده حنجر
لالا علی جان لالایی علی جان ..
آماده کردم یک قبر کوچک
میاید از راه مادر کودک
تو سر بلندی حق داری میخندی
مهلت نشد بابا چشمت را ببندی
لالا علی جان لالایی علی جان ..
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#شب_هفتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
✓اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
4_5999087113620947872.mp3
13.19M
ترکی
(اي مادر عاشوراي عشق)حلول ماه محرم
اي پادشاه دلها حسين
فرهنگ عشقه معنا حسين
لوح و قلم لر قاره علم لر معناده يكسر سسلر حسين
قاره گيين لر نوحه ديين لر آغلار سراسر سسلر حسين
يا سيدي يا مولا حسين3
عالم حسينه قربان اولا
آدم حسينه قربان اولا
قان آغلار اللر گلشنده گللر محزون ئوركلر سسلرحسين
هم انبيا لر هم اوليالر آغلار ملك لر سسلر حسين
يا سيدي يا مولا حسين3
گلدي محرم ماه عزا عالم اولوبدي ماتم سرا
گلدي محرم باشلاندي ماتم آغلار پيمبر سسلر حسين
دللر نواخوان عالم پريشان زهرا و حيدر سسلر حسين
يا سيدي يا مولا حسين3
آچدي بو آيدا گلزار عشق
رونق تاپوبدي بازار عشق
دشت ودمنده كلده چمنده پروانه لرده سسلر حسين
شمع ياندي سؤندي دل قانه دؤندي غمخانه لرده سسلر حسين
3 يا سيدي يا مولا حسين
كرب وبلاده طوفان اولوب
عالم سراسر حيران اولوب
دريالر آغلار صحرالر آغلارشمس و قمرده سسلر حسين
درياي احساس ميدانا عباس هم سؤد امرده سسلر حسين
يا سيدي يا مولا حسين3
كوي وفادي كرب وبلا
قانلي منادي كرب وبلا
كرب و بلاده قانلي مناده دشت و بيابان سسلر حسين
طوفان اولاندا مخيم ياناندا زينب هراسان سسلر حسين
🎤اجرای متن فوق با صدای کربلایی حسن ظریفی
|⇦•به دل دوباره هوای..
#روضه و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شب هشتم محرم ۹۹ به نفس استاد حاج منصور ارضی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
السلام علیک یا مولاتی با فاطمه الزهرا
به دل دوباره هوای حسین را دارم
هوایِ کربُبَلایِ حسین را دارم
چه غم که پشتِ سرم در تمام سختی ها
تمام عمر ، دعایِ حسین را دارم
نگاهِ رحمت و لطفش خداپرستم کرد
حسین خواست خدای حسین را دارم
حرارتِ دل نوکر، عطایِ فاطمه است
به سینه، داغ عزای حسین را دارم
گدایِ رحمت و لطف قدیم الاحسانم
هزار شکر عطایِ حسین را دارم
رضای غیر نخواهم که ترک روضه کنم
میان روضه ، رضایِ حسین را دارم
چه حاجت است به تسنیمُ سلسبیلُ بهشت
منی که مزه ی چایِ حسین را دارم
خدا کند وسط روضه پر کشم سویش
عجیب شوقِ لقای حسین را دارم
چقدر در شب هشتم میان سینه، غمِ
گرفتگیِ صدای حسین را دارم ..
*همه دیدن ابی عبدالله چنان ناله میزد .. چنان فزع میکرد .. هی میگفت ولدی ..*
به دل مصیبت آن پیکری که چیده شده
میانِ سطح عبای حسین را دارم
شاعر: #محمد_جواد_شیرازی
واردِ مدینه شد، آرزویِ دیدارِ پیغمبرُ داره، نمیدونه پیغمبر از دنیا رفته" منافقین مدینه مسخره ش کردن، عربِ ناراحت شد یکی گفت این قبرِ پیغمبرِ .. کم کم داشت میرفت، سلمان دیدش صدا زد بیا .. آوردش دم خانۀ ابی عبدالله گفت اینجا برو به مقصدت میرسی ..
وارد خانۀابی عبدالله شدن ابی عبدالله فرمود دوست داری پیغمبرُ ببینی؟! عرضه داشت بله آقا.
صدا زد علی جان بیا .. جوانِ خوش سیما وارد حجره شد، فرمود یه مقدار راه برو بابا .. گفت ای عرب اگه میخوای جمالِ پیغمبرُ ببینی أشبه الناس خَلقاً، خُلقاً و منطقاً برسول.. یعنی حرف میزد همه اونایی که پیغمبرُ دیده بودن میگفتن این خودِ پیغمبرِ .. راه رفتُ و عربِ نگاهش کرد یه وقت ابی عبدالله سوال کرد آی مردِ عرب، حاضری یه خار تو پایِ این بچه بره؟!.. زد زیرِ گریه .. گفت ان شالله خدا اون خارُ تو چشمِ من کنه ولی به بدنِ این بچه آسیب نرسه ..
میوۀ عمرِ پدر شعله نزن بر جگرم
پا نکش روی زمین، درد نکش ای پسرم
مثل قرآنِ بهم ریخته، درهم شده ای
آه ای خیر کثیرم چقدر کم شده ای
به برم بودی و این قافله پیغمبر داشت
پدرت حالِ خوشی داشت، علی اکبر داشت
خواستم بارِ دگر تا که بگویی چیزی
لخته ی خون به روی دامن من می ریزی؟!
*یه وقت دیدن ابی عبدالله انگشت انداخت در دهانِ علی اکبر .. خونُ درآورد بچه یه نفس کشید کار تموم شد .. همه گفتن حسین جان داده ..*
تنم افتاده کنارت، مددی می گویم
ولدی یا ولدی یا ولدی می گویم
ارباً اربا شدنت، داد جزایم را حیف
خُرد کردند سر پیری عصایم را حیف
سوختم تا که غریبی مرا حس بکنی
نیست انصاف ببینم که تو خس خس بکنی
چه شد اینگونه بهم ریختنت؟! حرف بزن
یوسفم، پس چه شده پیرهنت؟! حرف بزن
نگذار این همه غم در دلم آکنده شود
أشهدُ أنّ عَلی گو پدرت زنده شود
هرچه کردم به خدا جمع نشد، جمع نشد
بدنت بین عبا جمع نشد، جمع نشد
مثل یک دشتِ پر از لاله و گلگون شده ای
بس که نیزه به تنت خورده، دگرگون شده ای
سینه ات، سوخته انگار به چشمم آمد
ماجرایِ نوک مسمار به چشمم آمد
عمه ات آمده از خیمه برایش برخیز
دست بر معجر خود برده، به پایش برخیز
بر دلم آتش این داغ مدام است مدام
بعد تو صحبت لبخند حرام است حرام
"ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی"
رفتی و خون به دل مضطر لیلا کردی
شاعر :#محمد_جواد_شیرازی
*داشت با بچه ش حرف میزد، دید یه صدای آشنایی صدا میزنه حسینم داداشم .. نگاه کرد دید عمۀ ساداتِ .. زیرِ بغلای ابی عبدالله رو گرفتن .. جوان های بنی هاشم آمدن بدنُ گذاشتن میانِ عبا .. به خدا بدنُ جمع کردن .. وقتی زد به قلبِ لشکر، یه مرتبه دورَش کردن .. اول کاری که کردن عمودی به سرش زدن .. سر شکافته شد مثلِ علی .. اسب یه حیوانِ تربیت شده س، دست انداخت گردنِ اسب که بر گرده .. اما خون جلو چشمِ این اسبُ گرفت اشتباهی جای اینکه بیاد به سمتِ خیمه ها برد وسط لشکر، ارباً اربا*
با چه وقاری مانندِ حیدر
رو به میدان علی اکبر
ای همه هستم محاسن بر دستم
حرزِ یازهرا بر بازویِ تو بستم
یا علی اکبر، جانم علی اکبر ..
تا ناله کردی خود را رساندم
بهتر بگویم خود را کشاندم
بگو کجایی تو بخشِ صحرایی
پیشِ نگاهِ من تو ارباً اربایی
یا علی اکبر، جانم علی اکبر ..
نیزه کشیدم از پهلوی تو
افتاده بودم بی جان رویِ تو
ای نامرتب جانم شده بر لب
از تو جدایم کرد گریه کنان زینب
یا علی اکبر، جانم علی اکبر ..
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#شب_هشتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
✓اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
#زیبایی_های_حرم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ...
🔹 نمایی زیبای از حکاکی سوره مبارکه «حمد»، بر روی کتیبههای سنگی صحن آزادی _ حرم مطهر امام رضا علیه السلام
|⇦•اگر دردمندیم اگر بی قراری..
#روضه و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام اجرا شده شب نهم محرم ۹۹ به نفس استاد حاج منصور ارضی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
السَّلامُ عَلَيْكِ مَوْلاتِي يا فاطِمَةُ الزهرا
یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ
اگر دردمندیم اگر بی قراری
اگر سر به زیری اگر شرمساری
اگر زخم خوردی اگر پر غباری
چرا ناامیدی اباالفضل داری
بده دست خود را برو با ابالفضل
بزن روی سینه بگو یا ابالفضل
خوشا این کرامت خوشا این گدایی
نمی پرسد از تو که هستی کجایی
به یُمن ابالفضل در کربلایی
خیال تو راحت که حاجت روایی
نه تنها خودی ها نه تنها تنی ها
که قرص است بر او دل ارمنی ها
همه با مرامان اسیر مرامش
همه نامداران گرفتار نامش
حسین است امامش فدای امامش
غلامم غلامم غلامِ غلامش
اباالفضل لنگر حسین است کشتی
به قول رفیقان ابالفضل است مشتی
هوا داغ داغ و حرم قحط آب است
علی بی قرار و پریشان رباب است
عمو تشنه را آب دادن ثواب است
ببین هر طرف را که دیدم سراب است
بیا مشک بردار جانِ رقیه
که زخم است دیگر دهان رقیه
*وسط جنگِ صفین صدا زد حسین جان، عباس کجاست؟!.. رسید خدمت حضرت فرمود صورتش رو بپوشونید، گفت عباس جان برو به لشکر بزن .. لشکرُ زیر و رو کرد همه فرار میکردن .. رفت و برگشت، همه پرسیدن ابن جوان کی بود همه لشکرُ بهم ریخت ..
میدونن عباس، معلم جنگش حسن است و حسین .. همونجوری که پیغمبر دستِ علی رو بست، حسین دستِ عباسُ بست .. همه که شهید شدن اومد عرضه داشت سینه م داره سنگینی میکنه .. اجازه بده منم برم جونمُ قربونت کنم .. بعضی ها نوشتن تا اومد، سکینه خانم جلو آمد عرضه داشت عموجان بچه ها دارن از تشنگی میمیرن .. گریه کنا خیلی به خدا سخته مشکِ خالی بگیری، مشکِ خالی برگردونی .. حالا اومده اجازه بگیره، آقاجان اجازه میدی من برم؟! فرمود آخه تو صاحب لوایِ منی .. یه مقدار دیگه اصرار کرد، فرمود تو پشت و پناهِ منی، یعنی اگه بری بدون پشت و پناهِ من میشکنه .. (زبان حال) حسین جان یادتِ بابامون تو بستر نشسته بود من اومدم برم بیرون صدام کرد گفت عباسم باشه!!.. خودِ مولا فرمود عباس جان تو ذخر الحسینی ..
دید خیلی اصرار میکنه، فرمود فقط برو آب بیار .. ای یل اُم البنین ..
بسوز ای دل بسوز از داستانم
غمی آتش زده بر روی جانم
امان از شر فامیل حسودم
امان از مکر قوم بد زمانم
حسین اینجا اسیر و شمر نا مرد
مسیر مکه را داده نشانم
خجالت می کشم از روی زینب
خودم را سوی خیمه می کشانم
چه بهتر اینکه صد دفعه بمیرم
اگر از دشمنم باشد امانم
هر آنچه هست هر کس من همینم
هر آنچه گفته مولایم همانم
من عباسم اباالفضلم امیرم
سپاه زینبم خشمِ عیانم
سپهدارم علمدارِ حسینم
اگر تا حشر هم اینجا بمانم
منم شمشیرِ حیدر در غلافش
من آن تیرم که در بند کمانم
اگر چه مادرم اُم البنین است
ولیکن زاده زهرا بخوانم
*جوابشُ اول نداد، ابی عبدالله فرمود به زبانِ ما، اگه تا قیامت دشمنم به تو رو کرد جوابشُ بده .. اومد پشت خیمه ها چی میگی؟! گفت امان نامه آوردم" منو داداشام امان نامه داریم اما پسرِ پیغمبر امان نداره!! امان نامه رو گرفت پاره کرد .. با خجالت اومد رفت پشتِ خیمه یه وقت دید یه دستِ مهربانی رو شونه ش خورد .. عباس جان اومدم ازت تشکر کنم، تو فهمیدی حسینم تنهاست*
اگر چه مادرم اُم البنین است
ولیکن زاده زهرا بخوانم
فدای چشم مولا چشم هایم
فدای دست مولا بازوانم
به امید خدا سقای لشکر
همیشه سربلند از امتحانم
همه در خیمه خاطر جمع هستند
که از آب گوارا می رسانم
خجل از بی قراری رباب و
تلظی های طفل نیمه جانم
اگر چه دست های من جدا شد
گرفتم مشک را بین دهانم
نخوردم جا ز بارانی که آمد
نداده تیر و سر نیزه تکانم
نخوردم بر زمین تا که نشاندند
عمودی را به روی استخوانم
*مگه کسی میتونه حریف عباس بشه .. اول نانجیب از پشتِ نخل ها اومد بیرون دستای عباس قطع کرد، حالا که دیگه دست در بدن نداره جلو آمد گفت عباس کو اون دست هایی که بهش مینازیدی؟! حضرت با غضب بهش نگاه کرد.. گفت تو دست نداری من دارم، چنان با عمودِ آهن زد به سر عباس سر متلاشی شد*
زمین خوردم شدم شرمندۀ تو
ولی شرمنده تر از بانوانم ..
همچین که عمودُ زد از رویِ اسب افتاد .. داره همین روضه رو تو صحنِ عباس میخونه یه وقت دید یه آقایی وسط جمعیت بلند شد صدا زد ای مرد یه سوال دارم اگر سواری دست نداشته باشه بخواد از رو اسب بیاد رو زمین چه جوری میاد به زمین؟! به خدا عموی ما وقتی افتاد رو زمین تمام این تیرها به بدنش فرو رفت ..
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🗓تاریخ اجرا: شب چهارم #محرم99
@MATNMADDAHISHOOR
سلام الله علی زینب
و ما ادراک ما زینب
جمال و جلوه نورانی خیر النسا زینب
جلال مرتضی زینب
یگانه مظهر صبر و رضا زینب
شکوه و عشق و ایثار و وقار و عصمت و شرم و حیا زینب
کجا اندیشه ما و کجا زینب
سلام الله علی زینب
دلیل امتداد کربلا زینب
مسخر کرد با تیغ کلامش کوفه را زینب
چنان که حیدر از بالا صدا زد مرحبا زینب
کسی که میشکافد نیل غم را بی عصا زینب
سراپا غرق در ذات خدا زینب
که در شام غریبان هم نیافتاد از لبش یا ربنا زینب
گرفتار بلا زینب
پرستار سر از تن جدا زینب
علمدار حرم بعد از ابوفاضل پناه خیمه ها زینب
سلام الله علی زینب
غم بی انتها زینب
و از پایان درک عالم و آدم سفرها مانده تا زینب
همان زینب که یک دم خم نشد قد برومندش و صبرش آیت صبر خداوندش
نشان افتخارش خون پاک هر دو فرزندش
دو فرزندش بلاگردان دلبندش
که تنها با حسین است این ملیک انس و پیوندش
همان زینب که اشکش آبرو بخشید باران را
به یغما برده طوفان را
دو قربانی مهیا کرد و آن دم از برادر خواست فرمان را
قسم دادش به جان مادرش زهرا
گرفت آخر برای کودکانش اذن میدان را
و از قلب حرم راهی میدان کرد طفلان را
به زیر چادرش پنهان نمود آن چشم گریان را
نظر میکرد آن رزم نمایان را
میان آن دلاور ها همین که فاصله انداخت
تیغ و تیر و خنجرها
شکست آخر پرو بال کبوتر ها
کمان شد قد و بالای سنوبر ها
و صحرا پر شد از خون برادرها
حسین از خیمه آمد غرق در بغض و خجالت سوی پیکر ها
ولی در خیمه ماتم نشسته زینب کبری
گرفته اشک غم از دیده اش با گوشه معجر
همان زینب که رفت از خیمه دنبال علی اکبر
همان زینب که امد با برادر تا دل لشگر
به یک چشمش و چشم دیگرش پر خون
به دنبال پسرهایش نیاد از حرم بیرون
و زیر لب صدا میزد برادر جان
پسر هایم فدای پسرهایت
فدای قد و بالایت
دم آخر سر گلهای من بر دامنت افتاد
ولی در گودی مقتل
سر تو بر سر خاک بیابانهاست
سر پیراهنت دعواست
به قربان سرت زینب
بمیرد خواهرت زینب
@MATNMADDAHISHOOR
#سید_مجید_بنی_فاطمه🎤
#حضرت_زینب_کبری📜
#شب_چهارم 4⃣
#واحد🎼
https://eitaa.com/joinchat/550436918Cbc44167e53
❌کپی بدون درج لینک
کانال شرعاً حرام است❌
🗓تاریخ اجرا: شب ششم #محرم99
@MATNMADDAHISHOOR
به میدان میشود عازم
میان و ان یکاد و بغض و اشک و آه و اندوه بنی هاشم
جناب شاهزاده حضرت قاسم
و در صحرا طنین انداز شد صوت رجزهایش
انا القاسم شده آمادهی خیر العمل قاسم
پر از شوق عسل قاسم
انا ابن المجتبی قاسم
عزیز و یاور خون خدا قاسم
تجلی حسن در کربلا قاسم
کفن پوش آمده در قلب میدان بلا قاسم
قیامت میشود پا میگذارد هرکجا قاسم
به یغما میبرد گویا سپاه کوفه را قاسم
قمر قاسم ثمر قاسم حصل قاسم
دلیل هر مصاف تن به تن قاسم
به جای جوشن آورده کفن قاسم
قدم میزد به آرامی
ندارد جنگ با این نوجوان انگار فرجامی
که ناگه از دل لشکر روان شد
با پسرهایش به میدان ازرق شامی
گرفته تیغ برّان را به کف قاسم
سراپا شوق در شور و شعف قاسم
مدد میگیرد از شاه نجف قاسم
یکایک راهی آتش نمود آن دم پسرها را
به یک دم سوخت جان بی جگرها را
شبیه برگ پاییزی به خاک انداخت سرها را
غضب ناک ازرق آمد در پی قاسم
که ناگه نوجوان مجتبی در خشم تیغ خود
و راهی جحیمش کرد به یک ضربت دو نیمش کرد
سراسر کربلا آشوب طوفان شد
تمام دشت لبریز از سواران شد
نگاه نجمه گریان شد
دل خیمه پریشان شد
همین که دوره اش کردند
کار لشکر بی رحم آسان شد
و کوفیها عجب رسم بدی دارند
بنا بر سنگ باران شد
پرش زخمی تنش زخمی سرش زخمی
تمام پیکرش زخمی و پهلویش شبیه مادرش زخمی
به زیر سم مرکب یاس آل الله پرپر شد
قد و بالای قاسم مثل اکبر شد
@MATNMADDAHISHOOR
#سید_مجید_بنی_فاطمه🎤
#حضرت_قاسم📜
#شب_ششم 6⃣
#واحد🎼
https://eitaa.com/joinchat/550436918Cbc44167e53
❌کپی بدون درج لینک
کانال شرعاً حرام است❌
|کـانـالمـتنمـداحـیایـتـا| @MATNMADDAHISHOOR.mp3
6.88M
🗓تاریخ اجرا: شب نهم #محرم99
منبع: مهجه
@MATNMADDAHISHOOR
راه افتاده سمت دریا
دنبال سقا دعای اهل خیمه
میره اما قلب دنیا
میسوزه با ناله های اهل خیمه
تو قاب چشما تصویر ابالفضل
خیمه بی آب و دلگیر ابالفضل
آروم آروم داره میره ابالفضل
ابالفضل با وفا علمدار لشکرم
مه هاشمی نسب امیر دلاورم
@MATNMADDAHISHOOR
بر لب آب مثل مهتاب
افتاده عکس حرم در موج دریا
در تلاطم قطره قطره
التماسش میکنه هر موج دریا
پیش دریا خشک لبهای سقا
روی خاکِ قد رعنای سقا
داره خون می باره چشمای سقا
چه آمد به روز تو یگانه برادرم
ابالفضل با وفا علمدار لشکرم
مه هاشمی نسب امیر دلاورم
@MATNMADDAHISHOOR
#سید_مجید_بنی_فاطمه🎤
#حضرت_ابالفضل_العباس📜
#شب_نهم 9⃣
#واحد🎼
https://eitaa.com/joinchat/550436918Cbc44167e53
❌کپی بدون درج لینک
کانال شرعاً حرام است❌