#عبدالله_بن_الحسن
عمه محکم گرفته دستش را
داشت اما یتیم تر می شد
لحظه لحظه عمو در آن گودال
حال و روزش وخیم تر می شد
باورش هم نمی شد او باید
بنشیند فقط نگاه کند
بزند داد و بعد هر تیری
ای خدا کاش اشتباه کند
این هم از عشیره می باشد
مرگ بازیچه ایست در دستش
مرگ را می زند صدا اما
حیف افتاده بند بر دستش
یادش افتاد روضه هایی را
که عمویش کنار او می خواند
حرف مادر بزرگ را می زد
روضۀ شعله را عمو می خواند
مادرش پشتِ در که در افتاد
نفسی مادرانه بند آمد
شیشه ای خورد شد به روی زمین
راه کوچه به خانه بند آمد
دستهای پدر بزرگش را
بسته و می کشند اما نه
دست مادر به دامنش افتاد
گفت تا زنده است زهرا نه
چل نفر می کشند از یک سو
دست یک بار دار سَد می شد
بین کوچه علی اگر می ماند
که برای مغیره بد می شد
کار قنفذ شروع شده اما
دخترش برد عمع آنجا بود
خواست تا سمت مادرش بدود
آنکه دستش گرفت بابا بود
پسر مجتبی است این دفعه
نوبت زینب است او ندود
داشت می مُرد داشت جان می داد
وای بر او که تا عمو ندود
نه که گودال،کوچه را می دید
همه افتاده بر سرِ مادر
به کمر بسته چادرش اما
به زمین خورده معجر مادر
تا ببیند چه می شود باید
به نوک پای خویش قد بکشد
شرط کردند هرکه می آید
از تنش هر که نیزه زد بکشد
از همانجا به سنگ اندازان
داد می زد تورو خدا نزنید
وای بر من مگر سر آورید
اینقدر سخت نیزه را نزنید
زره اش را که کندید از تن
اینکه پیراهن است نامردا
از روی سینه چکمه را بردار
وقت خندیدن است نامردا
هرچه گلبرگ بر زمین می ریخت
پخش هر گوشه بوی گل می شد
کم کم احساس کرد انگاری
دستهای عمه شُل می شد
دست خود را کشید تا گودال
یک نفس می دوید تا گودال
از میان حرامیان رد شد
بدنش را کشید تا گودال
باز هم پای حرمله وا شد
پیچ می خورد حنجری ای وای
دید در آخرین نگاه حسین
دست طفلی مقابلش افتاده
حسن لطفی
@deabel
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_رقیه__س__روضه
اَصلا رقیه نه به خدا دختر خودت
یک شب میان کوچه بماند چه می کنی
در بین ازدحام و شلوغی بترسد و
یک تن به او کمک نرساند چه می کنی
اَصلا خیال کن که کسی دختر تورا
در بین جمعیت بکشاند چه میکنی
یا که خدا نکرده کسی روی صورتش
سیلی محکمی بنشاند چه می کنی
یا فرض کن که دختر تو جای بازی اش
هر شب دعای مرگ بخواند چه میکنی
اَصلا کسی بیاید و با تازیانه اش
خاک از لباس او بتکاند چه میکنی
مجید تال
حضرت رقیه (س)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسین__ع__روضه
شن بود و باد، قافله بود و غبار بود
آن سوی دشت، حادثه، چشمانتظار بود
فرصت نداشت جامه نیلی به تن کند
خورشید، سر برهنه، لب کوهسار بود
گویی به پیشواز نزول فرشتهها
صحرا پر از ستارة دنبالهدار بود
میسوخت در کویر، عطشناک و روزهدار
نخلی که از رسول خدا، یادگار بود
نخلی که از میان هزاران هزار فصل
شیواترین مقدمه نوبهار بود
شن بود و باد، نخلِ شقایقتبار عشق
تندیسِ واژگون شدهای در غبار بود
میآمد از غبار، غمآلود و شرمسار
آشفته یال، و شیههزن و بیقرار بود
بیرون دویده دختر زهرا ز خمیهها
برگشته بود اسب، ولی بیسوار بود
شاعر : سعید بیابانکی
امام حسین (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#طفلان_حضرت_زینب__س__روضه
بغض نگاه خسته تان، ای مسیح من
مانند سنگ؛ شیشه ی قلب مرا شكست
دار و ندار زندگیم نذر خنده ات
غصه نخور، كه ارتش زینب هنوز هست
در راه پاسداری آیین كردگار
عمریست در كنار شما ایستاده ام
این بچه های دست گلم را ز كودكی
من با وضو و حبّ شما شیر داده ام
سر مست باده های طهورایی توأند
شمشیرِ دستِ هر دو شان تیز و صیقلی است
پروانه وار منتظر اذنِ رفتنند
رمز شروع حمله شان ذكر یا علیست
ای پادشاه - تا تو رضایت دهی- ببین
سر بند یا علی به سر خویش بسته اند
بر فوت و فن نیزه و شمشیر واقف اند
چون پای درس ساقی لشگر نشسته اند
عباس گفته: خواهرمن! مرحبا به تو
این مردهای كوچك تو، شیر شرزه اند
مبهوت سبك جنگ و رجزهایشان شدم
شاگردهای اول پرتاب نیزه اند
گفتم به بچه های عزیزم كه تا ابد
غمگین زخم سینه ی یك یاس پرپرم
تا آخرین نفس به عدو تیغ می زنید
با نیت تلافی سیلی مادرم
در آزمون صبر و محن، مادر شما
با نمره ی قبولی تان گشت رو سپید
در دفتر كرامت من دست حق نوشت
ای دختر شهید، شدی مادر شهید
شاعر:وحید قاسمی
طفلان حضرت زینب (س)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#عبدالله_ابن_الحسن__ع__نوحه
می رود ثانیه ها زود به زود آهسته
آن قیام تو دگر گشت قعود آهسته
می رسد مرگ من و می رود آن جا آنچه
دارم و داشته ام، بود و نبود آهسته
بی رمق نیز تکان می خورد آن لب هایت
که خدا خود بنشسته به شنود آهسته
و فقط چند تپش تا برسد ساعت سه...
خیمه ها منتظر آتش و دود آهسته
یک طرف زمزمه نالۀ وا جدّا ه و
آن طرف هلهله برخاسته بود آهسته
عطر سیب است ولی می رسد اینجا دیگر
اندکی رایحه ی یاس کبود آهسته
آه این ثانیه ها کاش عقب برگردد
کاش عباس علمدار عرب برگردد
کاش اکبر برسد ، کاش بیاید قاسم
کاش تا کوفه نمی رفت سفیرت مسلم
من در این خیمه چرا از همگان جا ماندم؟
همه رفتند ، چرا اینهمه تنها ماندم ؟
من مگر رخت اسیری به تنم می آید؟
من به میدان بروم از تو چه کم می آید؟
نامه ای داشتم از دست پدر بهتر بود
کوچکم؟ اصغر تو رفت که کوچکتر بود
پردۀ خیمه کنار است تو را می بینم
چون شدی نقش زمین با چه دلی بنشینم؟
عمه جان دست مرا ول کن و بیهوده مکش
جگرم سوخت ، که ارث پدرم بوده ، مکش
آخرین لحظه به آغوش تو نائل شده ام
تن تو ، تیغ ، چه زیباست که حائل شده ام
چه قدر سرخی خون بر کفنم می آید
به من این اسم ، که ابن الحسنم می آید
عبدالله ابن الحسن (ع)
نوحه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#طفلان_حضرت_زینب__س__روضه
قامت کمان کند که دوتا تیر آخرش
یک دم سپر شوند برای برادرش
خون عقاب در جگر شیرشان پر است
از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش
این دو ز کودکی فقط ایینه دیده اند
آیینه ای که آه نسازد مکدرش
واحیرتا که این دو جوانان زینبند؟
یا ایستاده تیغ دو سر در برابرش
با جان و دل دو پاره جگر وقف می کند
یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش
یک دست گرم اشک گرفتن ز چشمهاش
مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش
چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر
چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش...
زینب همان شکوه که ناموس غیرت است
زینب که در مدینه قرق بود معبرش
زینب همان که فاطمه از هر نظر شده است
از بس که رفته این همه این زن به مادرش
زینب همان که زینت بابای خویش بود
در کربلا شدند پسرهاش زیورش
گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات
وقتی گذشته بود دگر آب از سرش...
شاعر: سید حمید رضا برقعی
طفلان حضرت زینب (س)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#طفلان_حضرت_زینب__س__شور
دو بچه شیر غیرتی گریه کنای هیئتی
تمومه عشق شون حسینه
یه عمره مشق شون حسینه
تویی غریب بن غریب روی لبت أمن یجیب
داداش نگو یاری نداری
مگه که خواهری نداری
**
زینب تو بی قراره برات دو هدیه میاره
اگه کمه به روم نیاری
مبادا حرف نـَه بیاری
این دو تا نذر سر تو نذر علی اکبر تو
داداش حسین سرت سلامت
نگی که دیدار به قیامت
**
کبوترامو پر میدم به راه تو پسر میدم
حالا برید دو نور عینم
دل نگرون برا حسینم
اگر که اذنتون نداد روی خوشی نشون نداد
قسم بدید به اسم مادر
به ماجرای کوچه و در
شاعر : حسین ایزدی
طفلان حضرت زینب (س)
شور
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#طفلان_حضرت_زینب__س__زمینه
به کی قسم بدم؟
که راضی بشی که گلام پرپرت شن
به کی قسم بدم؟
بذاری عزیزام فدای سرت شن
به کی قسم بدم؟
پسرهای من هم فدا اکبرت شن
یه عمره خواهرت
برای تو از هر چی خواسته گذشته
می دونی زندگیم
به امید مردن برا تو گذشته
می دونم اینو که
فدا تو شدن بهترین سرگذشته
می دونی داداش
همیشه آرزوم بوده بشم فدای تو
حالا که نشد
بذار گلام بشن فدای بچه های تو
بچه های من
فقط بزرگ شدن که جون بدن برای تو
اون نذری که باشه، نذر چشات عشقه
عشق پسرهامی، مردن برات عشقه
مردن برات عشقه
==
چطور بمونن و
ببینن منو توی رخت اسارت
چطور بمونن و
جلو چشم اینا بشه بم جسارت
چطور بمونن و
ببینن که هرچی داریم میشه غارت
خود تو که یه بار
کتک خوردن مادرو دیدی داداش
می دونی که برا
پسر سخته اینو ببینه باچشماش
نذار بمونن و
ببینن منو همراه مشتی اوباش
بعد از اکبرت
چجوری بچه هام بمونن آخه توو حرم
رومو رد نکن
جلوی بچه هام داداش من آبرو دارم
من می خوام قسم
بدم تو رو به صورت کبود مادرم
پرپر زدن داداش، پیش نگات عشقه
کاش قسمتم می شد، مردن برات عشقه
مردن برات عشقه
==
همون یه بار بسه
که زینب اسیر یه مشت بی حیا شد
رقیه رو زدن
به ناموس آل پیمبر جفا شد
گذشته سالیان
بازم زینبیه مثه کربلا شد
دیگه نمیذاریم
حرومی بخواد نزدیک این حرم شه
مابچه شیعه ها
می جنگیم تا شرّ حرومی ها کم شه
تا صاحب الزمون
بیاد و بساط سعودی ها جمع شه
کلنا فداک
نمیذاریم که دیگه غم ببینی بی بی جون
یا زینب میگیم
سر حرومیا رو میذاریم روو سینشون
سینه می زنیم
تا این که سینمون بشه سپر توو راهتون
اون سر که می افته، پیش پاهات عشقه
عشق شهیدایی، مردن برات عشقه
مردن برات عشقه
======
داود رحیمی
طفلان حضرت زینب (س)
زمینه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#طفلان_حضرت_زینب__س__نوحه
باز بي کس باز تنها باز اشکم باز آهم
باز چشمي مادرانه منتظر مانده به راهم
غرق درد زخمم اما طاقت گفتن ندارم
آه ديگر تابه خيمه روي بر گشتن ندارم
باغبان باغم اما باغ طوفان خورده خود
مانده ام حيران کنار دو گل پژمرده خود
تکيه گاهي نيست گرچه قامت افتاده ام را
مي کشم بر دوش خسته اين دو خواهرزاده ام را
کاش يک زن بين خيمه چشم زينب را بگيرد
شرم آن دارم ببيند ترس آن دارم ببيند
از تن صد چاکشان خون مي چکد بر شانه هايم
مانده باقي ز گلها رد خون با ردپايم
تن مگو پاشيده از هم جان مگو در بر ندارد
چشم زينب را بگيريد واي حتي سر ندارد
باز مي خندند آن سو بعد زخم کاري خود
باز مي گريم در اين سو بر امانت داري خود
*
طفلان حضرت زینب (س)
نوحه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسین__ع__روضه
امین فرخی
به ما ز راس غریبی خبر دهد نیزه
تمام دلخوشیه زینب است بر نیزه
سری به نیزه شد و آفتاب را گریاند
سری که شد سر بغض علی به سر نیزه
به صبح نیزه و ظهر و غروب هم نیزه
و خورده اند یتیمان تو سحر نیزه
یکی ز دخترکان تو گفت:یا ابتا
زدند بر سر طفلت حسین سر نیزه
رباب همسفر حرمله بیا و ببین
نگاه مضطرب شیرخواره بر نیزه
مپرس حال مرا خوب نیست احوالم
ز بس نظاره شدم در کنار هر نیزه
فتاده ای ز نوک نی بلند مرتبه شاه
هزار بار شدی جا به جا به هر نیزه
به بزم کوفه برادر تو گیر افتادی
سکوت کرده ای اما لبالب از دادی
امام حسین (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_رقیه__س__روضه
عشق کاری به قیل و قال ندارد
عاشقی حرف جز کمال ندارد
شاه عشّاق که مثال ندارد
باغ او میوه ای کال ندارد
نخل های علی نهال ندارد
غیر راه علی مسیر ندیدم
داخل خانه اش صغیر ندیدم
سر بلندند؛ سر به زیر ندیدم
من در این خانه غیر شیر ندیدم
شیر بودن که سنّ و سال ندارد
چون شده حیدری تبار؛ رقیّه
هست اعجوبه ی وقار؛ رقیّه
مثل عمّه شد استوار؛ رقیّه
گرچه دیده سه تا بهار؛ رقیّه
در کمالات؛ او مثال ندارد
بر رخ او خدا نقاب کشیده
روی او پرده ی حجاب کشیده
جای چشمانش آفتاب کشیده
صورتش به ابوتراب کشیده
حیف در زندگی مجال ندارد
خوشی از عمر خویش دیده؟ ندیده
نازدانه ست ناسزا نشنیده
پابرهنه به روی خار دویده
گرچه کودک، ولی شده ست خمیده
او الفباش غیر دال ندارد
مثل یک شیشه ی بلور، شکسته
همچو خشتی که در تنور شکسته
سنگ خورده ولی غرور شکسته
زیورش را کسی به زور شکسته
نزن او با کسی جدال ندارد
بر سرش ریخت آسمان خرابه
زخم ها خورد از زبان خرابه
معجر پاره؛ تازیانه؛ خرابه
آه؛ پروانه در میان خرابه
جای سالم به روی بال ندارد
بین انظار رفت مسخره کردند
سر بازار رفت مسخره کردند
دست به دیوار رفت مسخره کردند
کوچه هر بار رفت مسخره کردند
معجر پاره قیل و قال ندارد
زجر ول کن نبود؛ حرمله می زد
دخترک را بدون فاصله می زد
گردنش را گرفت سلسله می زد
گفت جامانده ام ز قافله می زد
طفل ترسیده که سؤال ندارد
کنج ویرانه غصّه دور و برش ریخت
خشت ها بالشی به زیر پرش ریخت
دختر شاه بود و موی سرش ریخت
گریه ها وقت دیدن پدرش ریخت
خواهشی او جز وصال ندارد
شاعر:
محمدجواد پرچمی
حضرت رقیه (س)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💢خاطره ای زیبا از دکتر زرین کوب در مورد عاشورا
البته میگویند داستان است ولی هرچه هست بسیار زیباست.
🔹روز عاشورا بود و در مراسمی بهمین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و عکسم را روی آن زده بودن انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم.
🔹دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی ام می گشتم .. موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمی خواستم، فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هرچه بیشتر فکر می کردم ، کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد :
🔹ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟
🔹گفتم : استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم
🔹خوشحال شد، شروع کرد به شرح این که چقدر دوست داشته، بنده را از نزدیک ببیند، همین طور که صحبت میکرد، دقیق نگاهش می کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟
🔹پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین، اما باوقار
🔹می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را میخواند
🔹پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟
🔹گفت : سؤالی داشتم و سپس پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید ؟
🔹گفتم : خب بله ، صددرصد ... گفت : ولی من اعتقاد ندارم !
🔹پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد ؟
💥( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )
🔹گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می کشید ؟
🔹گفتم : اگر از دستم بر بیاد، حتما ، چرا که نه
🔹گفت : یک فال برام بگیر
🔹گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم نیست
🔹بلافاصله دیوانی کوچک از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما
🔹مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید
🔹فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمیخوام، میخوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه ؟؟
🔹برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال
🔹حافظ ...عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چی ؟
🔹با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوعات پرداخته باشد
🔹متوجه تردیدم شد، گفت : چی شد استاد ؟ گفتم : هیچی، الان
🔹چشمان را بستم و فاتحه ای قرائت و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم :
💥زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
💥گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
💥بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
💥یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
💥رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
💥گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
💥در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
💥سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
💥چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
💥جانا روا نباشد خونریز را حمایت
💥در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
💥از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
💥از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
💥زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
💥ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
💥یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
💥این راه را نهایت صورت کجا توان بست
💥کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
💥هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
💥جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
💥عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
💥قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
🔹خدای من این غزل موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نیست، پس چیست ؟ سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل ویژه برا همین مناسبت سروده شده !
🔹بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی و گریه میکرد، طوری که تمام بدنش میلرزید انگار روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود .
🔹متوجه شدم عده ای دارند مارا تماشا میکنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فرا خواند و عذرخواه که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگر میدانستم سخنان خود را چگونه آغاز کنم .
🔹بلند شدم، دستم را گرفت و می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم، دستش را به نشانه ادب بوسیدم .
🔹گفت معتقد شدم، معتقد بووودم، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد !
🔹آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند .
🔹پیشنهاد میکنم هر وقت حال خوشی داشتید، این غزل را بخوانید.
✍️بیداری ملت
@bidariymelat
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#بصیرت
هر دو عالم قطره و دریا حسین
هر دو دنیا صورت و معنا حسین
آبرودار است بین ما حسین
شهر ما شهر خدا شد با حسین
ازهمه دل می کنیم الاحسین
صبح محشر روزگار فاطمه است
سینه زن جایش کنار فاطمه است
گریه هرکس کرده یار فاطمه است
این محرم ها بهار فاطمه است
پس بخوان با نوحه زهرا حسین
@hosenih
من خدا را در جهان دارم فقط
مصطفا را درجهان دارم فقط
مرتضا را در جهان دارم فقط
مجتبا را در جهان دارم فقط
میشود اینها همه یکجا حسین
چشم، آب از نهر کوثر میکشد
باده از دست علی سر میکشد
میل ما دائم به قنبر میکشد
هرکه سر بر پای رهبر میکشد..
میشود یک عبد سرتا پا حسین
جبههء فرهنگ جنگ خیبر است
پیر ما فرمود مسجد سنگر است
نسل زهرا ذوالفقار حیدر است
دشمن زهرا یقیناً ابتر است
لشکری دارد تک وتنها حسین
شد منا فیض جهاد اصغرم
سایهء پرچم نشد کم از سرم
کعبه راهش بسته شد رفتم حرم
دست بردارید اصلاً از پرم
میکِشد من را خودش بالا حسین
کنده اسرائيل یک چال سقوط
شد یمن تاراج عُمال سقوط
سال بعدی میشود سال سقوط
میشوند آل سعود آل سقوط
میکند محشر به پافرداحسین
ابرهه از قبل با ما آشناست
جان داعش دست کودکهای ماست
اربعین گردان بچه شیعه هاست
سفرهء زهرا نجف تا کربلاست
می نشیند پیش ما آنجا حسین
ما نمیخواهیم این دینار را
مرحبا این امت بیدار را
رهبر ما داده این هشدار را
بیعت ایران و استکبار را
هرکسی مرد است گوید یاحسین
وای از اسلام اشرافی گری
مرگ بر احکام اشرافی گری
کوفه هم شد خام اشرافی گری
این هم از فرجام اشرافی گری
سر درآورد از نوکِ نِی ها حسین
@hosenih
جهل انصار علی بالا گرفت
بین کوچه پهلوی زهرا گرفت
راه را بر زینب کبرا گرفت
هلهله در بین مردم پا گرفت
راستی امسال... عاشورا... حسین...
نوحه های مادری بیتاب، آب
کاش میدید اصغرش در خواب، آب
مشک را شرمنده کرده آب، آب
حال میخواهد چه در سرداب، آب
ناامید ازخیمهء سقا حسین
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_5778174328289889496.opus
178.7K
نوحه حضرت عباس علیه السلام- زنجیرزنی
ای علمدارم ای تکیه گاهم
بی کسم کرده ای اِی پناهم
ماه شب هایم به خاک و خون تپیده
بی برادر گشتم و قدّم خمیده
عباس / خاک طف از خون ابروی تو تر شد
عباس / قلبم از جسم رشیدت پاره تر شد
عباس / آسمانم بی قمر شد ۲
ای علمدارم یا اباالفضل ۲
خون فرقت به روی جبین است
آسمان روی خاک زمین است
پُر شده کرببلا از بوی مُشکت
علقمه شرمنده لبهای خُشکت
عباس / بی تو خیمه گشته آماج جسارت
عباس / دشمنان بی حیا در فکر غارت
عباس / می رَوَد زینب اسارت ۲
ای علمدارم یا اباالفضل ۲
ای پناه دل زار و خسته
ای تپشهای قلب شكسته
ميشوم گريان تو ای شاه عطشان
ذكر لبهايم شده مظلوم حسين جان
ارباب / ای نگين و ميوهی قلب پيمبر
ارباب / ای شهنشاه ولا ای عشق داور
ارباب / ای كه هستی و شاه و سرور ۲
يا حبيبی يا ثارالله
کربلایی هادی صالحی
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه ایتا👇
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#ورود_کاروان_به_کربلا
ای حضرت غریب من ای آشنای من
ای کعبه معظمه ی کربلای من
زانو بگیر تا به زمین نازلم کنی
رحلی گذار تا برسد آیه های من
@hosenih
هرجا تویی بهشت معلای زینب است
صحرا و خانه فرق ندارد برای من!
خون تو با اسارت من جلوه میکند
پس انتهای توست همان ابتدای من
تا شیرهای آل علی دور زینب اند
کرببلاست مرکز دولت سرای من
حالا نبین برای تو فریاد میکنم!
همسایه لحظه ای نشنیده صدای من!
گفتی قرار گریه کنان است این زمین
خرج تمام گریه کنانت به پای من!
عباس! خیمه را بغل خیمه ام بزن
هرجا که میروم تو بیا از قفای من
زینب علی ست هیچ نمیترسد از بلا
گیرم به کوچه ها برسد ماجرای من
امروز که به شانه تو تکیه میکنم
روز دهم چه میشود اینجا خدای من..
وقتی که نیزه ها به تنت سجده میکنند
تا عرش میرود شرر وای وای من
بگذار تا که ذبح شوم من به جای تو
با بچه ها برو به مدینه به جای من
@hosenih
عالم اسیر سفره ی خیرات زینب است
نان بیات کوفه نباشد غذای من
لعنت به نیزه های میان گلوی تو
لعنت به خنده ها وسط گریه های من
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_مدح
عشق یعنی بی کرانی که کرانش زینب است
عشق خورشید است اما آسمانش زینب است
عشق یعنی آن ظهوری که شکوهش از علی است
عشق یعنی آن نمازی که اذانش زینب است
@hosenih
دین بجز حُب نیست* یعنی که ستونش فاطمه است
فاطمه آن بی نشانی که نشانش زینب است
قبلهای دارد جهان با نامِ ایوانِ نجف
در نجف دیدم که نقشِ آستانش زینب است
حاء و سین و یا و نون و عین و شین و قاف اوست
کاف و ها و یا و عین و صاد* جانش زینب است
کعبه است آن محملی که پردهدارش اکبر است
کعبه است آن خیمهای که در میانش زینب است
کربلا رود است و اقیانوس آرامش حسین
کربلا منظومه است و کهکشانش زینب است
شام چون خاک است و کاخش پیش او بر باد رفت
کوفه چون کاه است تا کوهِ گرانش زینب است
روی زانوی علمدار است نقشِ پای او
حضرتِ عباس میداند توانش زینب است
آنکه آهش شد حسین و آنکه دادش شد حسن
خوش بحالش که همیشه خانمانش زینب است
@hosenih
هفت دفعه میدهد حق را به نام او قسم
حضرت صاحب الزمان هم بر زبانش زینب است
زینبیون سرفرازانِ قیامت میشوند
سربلند است آنکه در محشر امانش زینب است
*حدیث: هل الدین الا الحب
*سوره مریم ، آیه۱
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
به استعانت از اشکِ عَلَی الدَّوامِ حسین
شروع می کنم این ماه را به نام حسین
دوباره چشمه ی خونی ز عرش جوشیده
تمام عالمِ امکان سیاه پوشیده
@hosenih
هزار شکر عجینیم با غم تو حسین
رسیده ایم به ماه محرم تو حسین
هزار شُکر که درگیر ماتمت شده ایم
دوباره مُحرِم ماهِ مُحَرَّمت شده ایم
قَبای بندگیِ خویش را کفن کردیم
لباس نوکری شاه را به تن کردیم
اجازه داده خدا تا ثواب کسب کنیم
سیاهه های عزا را دوباره نصب کنیم
میان سینه ی ما آهِ تازه..،دم شده است
بساط چایی و اسپند هم علم شده است
چقدر فرش حسینیّه جا به جا کردیم
چقدر پادویی روضه ی تو را کردیم
بقای نوکری از ربَّنای فاطمه است
به روضه آمدن ما دعای فاطمه است
در این حسینیه تحت لوای مولائیم
به زیر سایهی چادر نماز زهرائیم
خوشا به حال دو چشمی که غرقِ دریا شد
کسی که گریهکُنات شد..،عزیز زهرا شد
قسم به کوثر و زمزم،شفاست گریه ی تو
برای هرچه مریضی،دواست گریه ی تو
قسم به تذکرهی قدسی خدای جهان
"حسین"..،راه علاج است..،آی بیماران
اسیر معصیتِ ممتدم نکن ارباب
تو را به جان رقیه ردم نکن ارباب
مرا فقیر نگاهت بدانی ام خوب است
گدای شاه خراسان بخوانی ام خوب است
رکوع اشک شدم،گریهی نماز شدم
به جان دختر تو کربلانیاز شدم
چه می شود که به سمتت قدم قدم برسم
چه می شود که دم اربعین حرم برسم
▪️
▪️
چراغ سرخ دم قتلگاه روشن بود...
هزار نیزهی خونین درون یک تن بود
نفس نفس زدن او به آه بند شده
صدای چکمه ی یک بددهن بلند شده
@hosenih
به خشکی لب آقا لگد نزن ای شمر
به پیش مادر او حرف بد نزن ای شمر
سنان کشانده عقب جمع نیزهداران را...
خدا بخیر کند حلق شاه عطشان را
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_کاروان_به_کربلا
با خودش دارد امیرِ مهربان این کاروان
زیر پا حس میکند هفت آسمان این کاروان
با حرارت دورشان گرم طواف است آفتاب
از پرِ جبریل دارد سایه بان این کاروان
@hosenih
میرود منزل به منزل مادرانه پشتِ سر
میخورد با دست زهرا(س) آب و نان این کاروان
خسته شد هرگاه، فوراً با نگاهی بر حسین(ع)
بیشتر از پیش میگیرد توان این کاروان
از حبیب بن مظاهر تا به طفل شیرخوار
دلبری کرده ست با پیر و جوان این کاروان
با صدای شبه پیغمبر مهیّا میشود
در صفوف عاشقی با هر اذان این کاروان
از امامش یک قدم هرگز نمی افتد جلو
از علمدارِ وفا دارد نشان این کاروان
هست لبخندِ رقیه(س) التیام خستگی
با خودش آورده یک آرام ِ جان این کاروان
چیست تقدیرش؟چه ها خواهد شد و با زینب(س) است
غرقِ در دلشوره های بیکران این کاروان
@hosenih
عده ای سرهایشان بر نیزه خواهد رفت و بعد...
خیمه ها میسوزد و بر سر زنان این کاروان
میرود ده روز دیگر دست-بسته، داغدار...
تا به شهر شام با شمر(لع) و سنان(لع) این کاروان!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_کاروان_به_کربلا
لحظۀ پر زدن ما به نظر نزدیک است
راه عرش از دل صحرا چقَدَر نزدیک است
در دل خیمه بیایید همه جمع شوید
همه را سیر ببینم که سفر نزدیک است
مادرم زودتر از ما زده خیمه اینجا
چقَدَر بوی گل یاس پدر نزدیک است
@hosenih
تا سری هست به سجده بگذارید امروز
لحظۀ بال درآوردن سر نزدیک است
تا توانید به ششماهۀ من بوسه زنید
بوسه های لب یک تیر سه پر نزدیک است
گریه ای کرد و غریبانه به زینب فرمود:
دخترم پیش تو باشد که خطر نزدیک است
گفت آسوده بخوابید همین شبها را
وقت بیداری شب تا به سحر نزدیک است
@hosenih
گریه کرد و به علمدار اشاره فرمود:
که فدای تو شوم درد کمر نزدیک است
بر سر و روی یتیمان حسن دست کشید
گفت قاسم که: عمو مرگ مگر نزدیک است؟
قد و بالای جوانش جگرش را سوزاند
ای خدا صبر بده داغ پسر نزدیک است
شاعر: #مجتبی_شکریان_همدانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_به_ماه_محرم
آوای حزن ، صوت عزا ، نالۀ جرس
نزدیک گشته ام به محرم نفس نفس
این اشتیاق دست خودم نیست یا حسین
گریه به زیر پرچمتان کرده ام هوس
هستم مریض عشق و دوا تربت شماست
درد مرا به جز تو نفهمیده هیچ کس
اذن دخول میطلبم قابلم بدان
ای تشنه لب به داد دلِ بی کسم برس
میخواند روضه خوان سخنش بود آشنا
میگفت بی هوا که تو افتادی از فرس
شعرش رسید بعدِ دو بیتی به قتلگاه
حرف از سنان و حرمله و شمر شد سپس
دم داد نوحه و دمِ " ای کربلا " گرفت
با ذکرِ " بر مشام " دل ما جلا گرفت
@hosenih
آمد محرم و نفسم رنگ آه شد
دیوار و در ، ورودیِ هیات سیاه شد
موکب علم شد و دلِ نوکر جلا گرفت
چای و بساط روضۀ مان روبراه شد
وقتی کتیبه ها روی دیوار جلوه کرد
چشمم به شعرِ حاشیه گرمِ نگاه شد
گفتم که ای کتیبه تو از محتشم بپرس
این شاهِ کم سپاه چرا بی سپاه شد
نزدیک عصر بود که لرزید کربلا
وقتی پناهِ عالمیان بی پناه شد
آواره شد عقیله زمانی که بی سوار....
نزدیک خیمه های حرم ذوالجناح شد
این بار نوحه خوان دمِ " ادرک اخا " گرفت
با ذکرِ " بر مشام " دل ما جلا گرفت
شاعر: #مهدی_مقیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
سخت آلودم، هوای روضه را از من مگیر
آه ای مروه صفای روضه را از من مگیر
هر لباسی جز غمت تن کردم آرامش نداشت
خواهشا رخت عزای روضه را از من مگیر
@hosenih
هیچ طعمی مثل طعم چای بزم روضه نیست
جان من ارباب چای روضه را از من مگیر
هرچه پل پشت سرم بوده خرابش کرده ام
این دو قطره اشک پای روضه را از من مگیر
تا نفس دارم برایت اشک میریزم حسین
آه آقا های های روضه را از من مگیر
من بدون روضه های مادرت دق میکنم
جان زهرا کیمیای روضه را از من مگیر
@hosenih
هرچه دارم میدهم دار و ندارم را بگیر
صاحب روضه نوای روضه را از من مگیر
...
رفتم اما هیچ جا کنج حسینیه نشد
تا نفس دارم هوای روضه را از من مگیر
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_کاروان_به_کربلا
🏴🍁✨▪️🏴🍁✨▪️
ای حضرت غریب من ای آشنای من
ای کعبه معظمه ی کربلای من
زانو بگیر تا به زمین نازلم کنی
رحلی گذار تا برسد آیه های من
هرجا تویی بهشت معلای زینب است
صحرا و خانه فرق ندارد برای من!
خون تو با اسارت من جلوه میکند
پس انتهای توست همان ابتدای من
تا شیرهای آل علی دور زینب اند
کرببلاست مرکز دولت سرای من
حالا نبین برای تو فریاد میکنم!
همسایه لحظه ای نشنیده صدای من!
گفتی قرار گریه کنان است این زمین
خرج تمام گریه کنانت به پای من!
عباس! خیمه را بغل خیمه ام بزن
هرجا که میروم تو بیا از قفای من
زینب علی ست هیچ نمیترسد از بلا
گیرم به کوچه ها برسد ماجرای من
امروز که به شانه تو تکیه میکنم
روز دهم چه میشود اینجا خدای من..
وقتی که نیزه ها به تنت سجده میکنند
تا عرش میرود شرر وای وای من
بگذار تا که ذبح شوم من به جای تو
با بچه ها برو به مدینه به جای من
عالم اسیر سفره ی خیرات زینب است
نان بیات کوفه نباشد غذای من
لعنت به نیزه های میان گلوی تو
لعنت به خنده ها وسط گریه های من
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#گوش_دل_وا_کنید
گوش دل وا کنید ای همهٔ عاشقان
می رسد نغمهٔ زنگ یک کاروان
زحال و روزشان بیتابم ای دل
به فکر خواهر اربابم ای دل
تموم ترس من قحطی آب
به فکر کودک بی خوابم ای دل
خواهری گریون ،گشته دوچشمانش، بیاد حرفهای آخر بابا
کربلا زینب ،یاور ویار تو ،میون اهریمن، بی کس وتنها
التماست میکنم ، برادرجان بیا و، برگردیم شهر مدینه
دلهره دارم ، که زینبت روزی ،تورو به زیر دشنه هاببینه
حســــــــین وآااااای حســـــین وآااای
یاحسین مولا/ ای گل طاها/ عزیز زهرا/
ابی عبدالله/ حضرت ثارالله/ عزیز زهرا /
این سفر آخره درد ورنج وبلاست
قتلگاه عشاق، دشت کرببلاست
خدا تورو ازم، یک وقت نگیره
که بی تو خواهرت، زینب س می میره
پس از تو زندگی، عین عذابه
زه کینهٔ عدو، زینب س اسیره
بوی هجران و،جدایی می آید ،بگو که از پیشم نمیری آخر
وعده مون این بود، همیشه وهر جا ،کنار هم باشیم تا روز محشر
چیشده حالا ،قصد سفر داری ، اونم تک وتنها بدون زینب س
یا حذر کن از، رفتن ویا اینکه، ببر منو با خود بجون زینب س
حســــــــین وآای ،حســـــین وآااای
شبها خواب می بینم ،که به غم می شینم
زیر نعل مرکب،تن تو می بینم
می بینم اکبرت ، شد اربا اربا
حیفه که جداشه، دستای عباس ع
قاسم ابن الحسن ع ،سینه اش شکسته
دخترت به زیر، مشت ولگد شه
خیمه ها دربین، شعلهای غم ،غارت گوشواره شده چه آسون
می شود تارخ ،به خواهرت زینب س، زه به بی حیاییه عدوی ملعون
خیزران میزد،عدو به لبهایت، به پیش چشم بچه هات برادر
تا مگردیگه. خواب شبم تعبیر، بیا و برگردیم به جون مادر..
حسیــــــــن وااااای حســین وااای
یاحسین مولا/این گل طاها/عزیز زهرا س
ابی عبدالله/حضرت ثارالله/عزیز زهرا س
این دل بی دلم ، شده دریای غم.
منتظر نشسته، تا بیاد محرم
از غمای حسین، درسوز ودردم
کاش بشه محرم، دورش بگردم
اروم اروم دیگه، وقت عزاشه
پیراهن مشکیمو، اماده کرده ام
کاش محرم شم ،زائر دربارت، میام کنار اون ضریح شش گوش
اینقدر بر سینه ام بکوبم تا ،زداغ تو گردم،همونجا بیهوش
روزعاشورا توقتلگاه تو ،سرم رو بشکونم، زداغت ارباب
سینه خیز ایم، روبروی گنبد ،باروی خونینی اون وقت منو دریاب..
حســـــــین واااااای حســــــین واااای
🥀🥀🥀
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه ایتا👇
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozevanoheayammoharramsoghandi
4_5805477980851407831.mp3
620K
🏴🏴🏴🏴
🖤🌹🖤
💔نوحه ورود به کربلای معلا💔
🎧مداح سید مهدی میرداماد🎧
هلال محرم دمیده
از چشام خون چکیده
واسه ی کرببلا
مهمون از راه رسیده
دل همه درتاب وتب
جون عالم به لب
مهدی صاحب زمان،عزادار زینب
وقت عزای عالم
مشکی پوشیده فاطمه
🖤واویلا ارباب یا حسبن
🖤واویلا ارباب یا حسین (2)
قافله ی ارباب اومده
مهرومهتاب اومده
ساقی علقمه ومشک پرآب اومده
سه ساله که شیرین زبونه
می گه این ومی دونه
نمی ترسم از کسی
چون عموم پهلونه
🖤اباالفضل،اباالفضل..
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه ایتا👇
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
آغشته به خون کاش به دیدار نیاید
یا نیزهنشین بر سرِ بازار نیاید
در کنجِ خرابه همه گفتند: خدایا
ای کاش که دختر بغلی بار نیاید
****
بابای خوبم! کامِ تلخم را عسل کن
این بیقراری را به آرامش بدل کن
یک خواهش از تو دارم ای رأس بریده:
از روی نی پایین بیا من را بغل کن
****
بلبلِ خوشنوا شده خاموش
تک و تنها و مضطر و بیهوش
گریه میکرد و زیرِ لب میگفت:
پس چه شد قولِ بوسه و آغوش؟
****
تیرهروزی شبیهِ شب دارم
من که "امالبکاء" لقب دارم
همچنان بیقرار آغوشم
همچنان بوسهای طلب دارم
****
من اگرچه سهسالهام، پیرم
دیگر از زندهبودنم سیرم
سخت دلتنگت ای پدر هستم
بغلم کن وگرنه میمیرم
****
معنای این اندوهِ سنگین را بفهمید
بر دردهایش رمزِ تسکین را بفهمید
این روزها خیلی دلم تنگ رقیهست
دختر بغل باید شود... این را بفهمید
****
به سینه درد و غم بسیار دارد
به روی چهرهاش آثار دارد
برای جرعهای آغوشِ بابا
چهل منزل فقط اصرار دارد
****
حدیثِ عشق را آغاز کن باز
پدرجان! دخترت را ناز کن باز
در این ویرانه خیلی گریه کردم
بیا آغوشِ خود را باز کن باز
****
روحی زلال و پاک چون آیینه دارم
داغی به قدرِ آسمان در سینه دارم
در انتظار بوسهای بر روی ماهم
آغوش بگشا، حسرتی دیرینه دارم
****
از چشم، جای اشکِ ماتم، خون ببارم
من وارثِ اندوه و رنجی بیشمارم
روزی در آغوشِ پدر میآرمیدم
حالا به دامانِ بیابان سر گذارم
****
بیحرمتی در کوچه و بازار هم بود
تنها نه یک سیلی فقط، تکرار هم بود
وای از پریشانیِ رگهای بریده
آغوشِ آخر، آخرین دیدار هم بود
****
آن ظهرِ پر خوف و خطر یادم نرفته
آن نیزهدار خیرهسر یادم نرفته
هرچند روی خارِ صحرا جان سپردم
نرمیِ آغوش پدر یادم نرفته
****
طفلک تمامِ هستی اش تاراج باشد
سینه سپر، سیلی خورِ امواج باشد
روزی نیاید کاش بابا روی نیزه،
دختر به آغوشِ پدر محتاج باشد
****
جای کبودی را به بابایش نشان داد
شرحی غمانگیز از جفای ساربان داد
افتاد سر در دامنِ طفلِ سهساله
در التماسِ لحظهای آغوش جان داد
****
پدر! بر تنم جای سیلی بهجاست
بغل کن مرا، ورنه جانم فداست
برای کنیزی مرا میبرند
بر این "ناروا" گر بمیرم، "رواست"
****
درمانِ من و دوای من باشد و بس
سوزِ دلِ بینوای من باشد و بس
ای شمر! بلند شو از آن جای بلند
آغوشِ پدر برای من باشد و بس
****
در خواب دیدم وعده ای داد و عمل کرد
با بوسهای شیرین، دهانم را عسل کرد
اصلا اسیرِ دستِ نامردان نبودم
بابا خودش آمد مرا محکم بغل کرد
****
پایان شبهای سیاه و تارم آمد
بابا: یگانه مونس و غمخوارم آمد
ای کاش من را سخت در آغوش گیرد
شاید دوباره خنده بر رخسارم آمد
****
تا آخرِ عمرم سیهپوشِ تو هستم
عالَم بداند من بلانوشِ تو هستم
تو روی نِی هستی و من هم در خیالم
بابا! فقط سرگرمِ آغوشِ تو هستم
****
حالی پریشان دارم و بشکسته بالی،
با من بگو کِی میرسد روزِ وصالی
در خواب دیدم: گرمِ آغوشِ تو هستم
من راضیام، حتی به آغوشِ خیالی
عادل حسین قربان
@rozeh_1
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
قطره ای نیست از این رود که دریا نشده
چهره ای نیست در این ماه، که زیبا نشده
من گدایی که نشستم همه جا با همه کس
او خدایی است که از پیش گدا پا نشده
یا که بخشیده و ننوشته گنهکار، مرا
یا که پرونده من، گم شده پیدا نشده
خوبی یوسفم این است که در اوج مقام
مانع سوختن و عشق زلیخا نشده
کاسهء آبرویی داشتم از لطف خدا
بارها خورده زمین بشکند اما نشده
وقت و بی وقت نشان داده که قولش قول است
نشده زود بگوید برو حالا...نشده
با کریمان بنشین شب، دم دیوار بهشت
روزی سفرهء تو آمده فردا نشده
در کجا دیده کسی جز سر بازار علی
این همه بندهء آلودهء رسوا نشده
ای که جا مانده ای از قافله عفو بیا
فاطمه گفته بیا! آخر دنیا نشده
زیر بال و پر من را همه جا خوب گرفت
همه خسته شده اند از من و زهرا نشده
زنده یا مرده ما را برسانید عرفه
سند بخشش مان خوب شد امضا نشده
جان، رقیه است همان آینهء زهرا که
کم ندارد در امامت، فقط آقا نشده
کسی اندازه او چکمه نخورده زهمه
کسی اندازه زینب کمرش تا نشده
چند تا ناخن اگر مانده شکسته شده است
هرچه کرده گرهء موی سرش وا نشده
حجم سیلی ز سر و صورت او بیشتر است
پنج انگشت، روی چهره او جا نشده
رضا دین پرور
@rozeh_1
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
به غارت برده دشمن دودمانم، دیده ای یا نه؟!
غروب عمر را در آسمانم دیده ای یا نه؟!
همان دُ دختر شیرین زبا بان تُ تو هستم
گرفته آبرویم را زبانم دیده ای یا نه؟!
پدر مویِ سرم شانه زدن دیگر نمی خواهد
شرر را در میانِ گیسوانم دیده ای یا نه؟!
شدم سرگرمی خندیدن طفلان این کوچه
دلیلِ خنده های این و آنم، دیده ای یا نه؟!
هر آن که رد شد از ویرانه با حیرت نشانم داد
ورم کرده سر و چشم و دهانم دیده ای یا نه؟!
دوتایی سنگ ها خوردیم، بابا من تو را دیدم
تو هم من را، بگو تا که بدانم دیده ای یا نه؟!
بیا تا زجر خوابیده بگیرم بین آغوشت
به لب آمد ز هجرانِ تو جانم، دیده ای یا نه؟!
اگر من را پذیرفتی، شهادت را نصیبم کن
صلاحم را به ترکِ آشیانم دیده ای یا نه؟!
محمدجواد شیرازی
@rozeh_1
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
دلم خوش بود بر عمه، که او را دست کم دارم
بیابان است و تاریک است و تازه ترس هم دارم
لباسم پاره و سرما مرا بدجور آزرده
چه بد... گرمای آغوش عمو را باز کم دارم
همیشه وقت مشکل های سخت و وقت تنهایی
توسل بر علی و فاطمه، چون عمه ام دارم
توسل کردم و آمد به سویم مادرم زهرا
رسید و گفتمش باید که فرصت مغتنم دارم
چه میبینم؟! خمیده آمدی؟! من درد یادم رفت
سوال از ماجرای کوچه و درب حرم دارم
نپرس از حال من، بابا ندارم، بعد عاشورا...
دو چشم تار و روی نیلی و آوای بم دارم
خدایا بازهم دارد، صدای زجر می آید
چه ترسی از صدای پای او در هر قدم دارم
به زیر چادرت مادر مرا پنهان کن و برگرد
ازین ملعون، کبودی در تنم چندین رقم دارم
به پهلویم لگد خورد و ببین یا فاطمه دیگر
شبیه تو ازین پس من همیشه قد خم دارم
برو مادر برو اما اگر دیدی تو بابا را
بگو از قول من، بعد از تو هر ثانیه غم دارم
محمدجواد شیرازی
@rozeh_1
#شب_دوم_محرم
#ورودیه_کاروان
کاروانِ سُلاله های خدا
کاروانِ امام عاشورا
کاروانِ بهشتیان زمین
کاروانِ فرشتگان سَما
یکی از نوکرانشان جبراییل
یکی از چاکرانشان حورا
گوشه ای از صدایشان داوود
نفسی از دعایشان عیسی
نوجوانانشان چو اسماعیل
پیرمردانشان خلیل آسا
زائر اشکهایشان باران
تشنه یِ مَشکهایشان دریا
همه آیات سوره ی مریم
همه چون کاف و ها و یا و الی
یوسفان عَشیره ی حیدر
مَریَمان قبیله ی زهرا
کعبه میبیند و طواف مَلَک
چشم تا کار میکند اینجا
کُشتگان حوادث امروز
صاحبان شفاعت فردا
تا به حالا ندیده هیچ کسی
این همه آفتاب یکجا
هر دلی با دلی گره خورده است
همه مجنون صفت همه لیلا
دارد این کاروان صحرایی
دخترانی عفیفه و نو پا
همه با احترام و با عزت
همه در پرده های حُجب و حیا
پرده را از مقابل مَحمل
باد حتی نمی برد بالا
دور تا دورشان بنی هاشم
تحت فرمان حضرت سقا
پای عُلیا مُخَدَّره زینب
روی زانوی اکبرِ لیلا
از غروبِ مدینه می آیند
در زمینی به نام کرب وبلا
میرسیدند و یاد می کردند
از سر و طشت و حضرت یحیی
حق نگهدار این همه مجنون
حق نگهدار این همه لیلا
/علی اکبر لطیفیان/
👇👇👇👇👇👇👇
@AliakbarLatifian
فاطی
.
#امام_حسین
شعر فلسفه قیام
ماجرای کربلا ، لبریز از رنج و غم است
غصه های مردی از، جنس علیِ اعلم است
دروجود نازنینش ، عالمی از درد بود
در مقابل ، دشمنی بی غیرت و نامرد بود
دید دین حق شده بازیچه ی دست ددان
خم نکرده سر ، به پیش دیده ی نامردمان
در ورای دین جنایت بود و ظلمی آشکار
طاقتی دیگر نمانده بر عزیز کردگار
بیعتی می خواست ازاو زاده سفیان یزید
قصد جان پور حیدر را نموده آن پلید
بیشماری نامه آوردند مردم نزد او
زاده ی زهرا گرفته دین و دنیامان عدو
رفته کوفه مسلم از سوی شه آزادگان
سر به دارش کرده دشمن پیش چشم کوفیان
باخموشی و سکوت مردم دون و ذلیل
جان به جانان داده مظلومانه فرزند عقیل
موسم حج بود و آقا بازنان و کودکان
درجوار کعبه با یارانی از پیر و جوان
حرمت بیت خدا بوده برایش محترم
با دلی شیدا ، شتابان ، ترک بنموده حرم
کعبه را کرده رها و آمده درکربلا
در همان جایی که بوده وعده گاهش با خدا
روز عاشورا ،تمام هستی اش کرده فدا
تا که جاویدان بماند دین جدش مصطفا
نور چشم فاطمه بوده در آن صحرا غریب
کاش می بودم در آن دشت بلا مثل حبیب
بانک هل من ناصرش پیچیده درگوش زمان
اشک غم جاری بود از دیده ی صاحب زمان
مظهر آزادگی ، دلداد گی گشته حسین
بهترین محبوب حق در بندگی گشته حسین
تا قیامت نهضت خونین او پاینده است
روشنی راه هر آزاده و ، تابنده است
هر محرم ازغمش برسینه و سر می زنم
تا که جان دارم دم از فرزند حیدر می زنم
مرثیه ها خوانده «سید» در عزایت یاحسین
بگذر از جرم و گناهانش نبی را نور عین
#سید_حسین_همایونی
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#محرم ۱۴۰۰
.کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه ایتا👇
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozevanoheayammoharramsoghandi
فاطی عالی سینه