هدایت شده از لشکر فرشتگان( زنان شهیده)
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : قوّهی قضائیّه باید وارد بشود
✍اگر اقای اژهای رئیس قوه قضائیه ۵۰ درصد از مصاحبههای تبلیغاتی خود را کم کند...
🔹و به فکر اجرای مطالبات رهبری باشد، قطعاً مردم و رهبری از او راضی....
🔹و جلوی اغتشاش طغیانگران، فتنهگران، براندازان و اوباش گرفته میشود
🔸گاه گاهی قوه قضائیه از ترک فعلهای قوای دیگر سخن میگوید، اما از کنار ترک فعلهای خود که منجر به اغتشاشات و خسارت سنگین سال قبل شده عبور میکند.
🔺یکی از آن ترک فعلهای قضایی، عدم توجه به دستور رهبری در دیدار سال گذشته مسئولان قضایی با معظمله بود که فرمودند:
🔹«از حقوق عمومی مردم همین است که امنیّت روانی داشته باشند. امنیّت روانی یعنی چه؟ یعنی هر روز یک شایعهای، یک دروغی، یک حرف هراسافکنندهای در ذهنها پخش نشود. حالا تا دیروز فقط روزنامهها بودند که این کارها را میکردند، حالا #فضای_مجازی هم اضافه شده. هر چند وقت یا چند روز یک بار، گاهی چند ساعت یک بار یک شایعهای، یک دروغی، یک حرفی را یک آدم مشخّصی یا نامشخّصی در فضای مجازی منتشر میکند، مردم را نگران میکند، ذهن مردم را خراب میکند. یک دروغی را مطرح میکند، شایع میکند، خب، این امنیّت روانی مردم از بین میرود.
🔹یکی از وظایف قوّهی قضائیّه برخورد با این مسئله است. البتّه اینجا هم من شنیدم بعضی گفتند که قانون نداریم؛ اوّلاً میشود از همین قوانین موجود استفاده کرد و حکم این را فهمید؛ اگر قانون هم ندارید، #سریع قانون تهیّه کنید»
1⃣خوب آقای اژهای بفرمایند، بر اساس این دستور رهبری، جلوی کدام دروغ و شایعه را گرفتند؟! ....
2⃣و کدام شخص مشخص یا نامشخصی را بخاطر دهها دروغ و شایعه پراکنی مجازات کردهاند ؟
3⃣کدام لایحه برای مقابله با شایعه و دروغ پراکنی توسط قوه قضائیه به مجلس ارسال شد؟!
🔺اصلأ نیازی بود که بدون اجرای دستور سال گذشته رهبری به دیدار با ایشان بروند؟ ....
🔺تا مجدداً رهبری بفرمایند:
«از حقوق عامّه، #امنیّت_روانی جامعه است. اینکه یک عدّهای آنجا بنشینند و با استفاده از #فضای_مجازی یا غیرمجازی مدام روی اعصاب مردم راه بروند و امنیّت ذهنی مردم را به هم بزنند، مردم را بترسانند و مانند اینها، خب این خلاف مقتضای احیای حقوق عامّه است و قوّهی قضائیّه #باید وارد بشود.»
🔸#فضای_مجازی
💠 فضای مجازی، بایدها و نبایدها (39)
❇️ پیدایش تلفن همراه در ایران
🔸بررسی تاریخچهی تلفن همراه در ایران، حکایت از آن دارد که یک دهه پس از ظهور تلفن سیّار در جهان، ایران نیز در سالهای 1355 ـ 1354 درصدد استفاده از این سیستم برآمد، ولی این طرح به مرحلهی اجرا نرسید.
در سال 1376، وزارت پست و تلگراف، اقدام به طراحی تلفن سیّار کرد و در سال 1372 تجهیزات خریداری و در سال 1373 مرحلهی اول این طرح با استفاده از 176 فرستنده و گیرنده در 34 ایستگاه رادیویی و با ظرفیّت 9200 شماره آغاز بکار کرد.
تا سال 1374 تعداد متقاضیان تلفن سیّار حدوداً 100 نفر بود، امّا در شهریور 1374 بعد از درج آگهی در روزنامه، نزدیک به 9000 نفر برای تلفن سیّار ثبتنام کردند. از بهمن 1374 با شناخته شدن تلفن همراه و مزایای آن، در استقبال عمومی از این ابزار ارتباطی چرخش به وجود آمد و 200 هزار نفر متقاضی دریافت تلفن سیّار شدند، در بدو امر فقط این ابزار در تهران مورد استفاده قرار میگرفت و بعدها به چند شهر مهم دیگر هم انتقال پیدا کرد. در سال 1375 تعداد 34 شهر با 59967 تلفن سیّار از این وسیلهی ارتباطی جدید بهرهمند شدند. در سال 1376 تعداد 134 شهر و در سال 1382 به تعداد 667 شهر ارتقا پیدا کرد. در سال 1383 تعداد خطوط تلفن همراه به رقم 878/449/3 خط رسید.
در مورد گوشی تلفن همراه باید گفت در ابتدا شرکت مخابرات به هر خط یک گوشی نوکیا یا صاایران میداد. امّا در سال 1375 با زیاد شدن خطوط واگذاری، «موبایل فروشیها» به وجود آمدند. بنابراین همگانی شدن تلفن همراه فرهنگ تجمّلی تلفن همراه را از خط آن، به گوشی تلفن همراه منتقل کرد و از این پس، گوشی تلفن همراه نشانهای از تجملات بحساب میآمد.
با ورود گوشیهای جدید که مجهّز به دوربین عکسبرداری، فیلمبرداری و امکانات صوتی بودند، تلفن همراه محبوبیّت بیشتری در بین جوانان پیدا کرد. با روزافزون شدن خطراتی که جامعه را تهدید میکرد، برخی از والدین به علّت کنترل بیشتر، با قبول هزینه، برای فرزندان خود تلفن همراه خریدند و فرزندان هم در عین تفاخرطلبی با تلفن همراهشان، گاه از این وسیلهی پیشرفته، جهت دیدن تصاویر نهچندان مناسب، کلیپهای کوتاه و تعمیق رابطه با دوست جنس مخالفشان سود بردند. تا ده سال بعد از ورود تلفن همراه به ایران، منوی پیام کوتاه، یک ظرفیّت بدون کاربرد بود، زیرا این سرویس برای مشترکین ارائه نمیشد. پیام کوتاه برای اولین بار در سال 2002 م در نمایشگاه تلهکام در غرفهی مخابرات ایران، عرضه شد.
📙برگرفته از مقدمه کتاب: بایدها و نبایدهای فضای مجازی؛ نوشته محمد مکفی رودی.