eitaa logo
از کرخه تا شام
162 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مرتضی کریمی،؛ شهید مدافع حرم
❤️ 🔰وقتی آمد با اینکه او را ندیده بودم، انگار سال‌ها بود که او را می‌شناختم و یک دل نه صد دل عاشقش😍 شده بودم، ولی به خاطر کمی که داشتم خانواده‌ام راضی نبود❌ یادم نیست🗯 چه چیزهایی از هم پرسیدیم و به هم گفتیم. 🔰هردوی ما خجالتی بودیم، ولی از من گرفت که وقتی ازدواج💍 کردیم و به تهران آمدیم درسم را ادامه بدهم، ⚡️ولی بعد از ازدواج آن‌قدر گرم زندگی شدم که . من و آقا مرتضی 🗓سال 82 زیر یک سقف رفتیم. 🔰من آن زمان حدوداً 15 سال داشتم و آقا مرتضی بود☺️. همان روز اولی که ایشان را دیدم به دلم افتاد💓. انگار قبلاً می‌شناختمش، با او صحبت کرده بودم و باهم آشنا بودیم. نمی‌دانم. عجیبی داشتم که قابل بیان کردن نیست. 🔰همان روز اول دلبسته‌اش💞 شدم. سن کمی داشتم که ازدواج کردم. من را ندیده بودم👀 فقط گفته بودند قرار است خواستگار بیاید، چیزهایی از ایشان شنیده بودم. با این وجود احساس می‌کردم کاملی دارم. بعد از چندماه رفت و آمد و خواستگاری که بیشتر همدیگر را شناختیم دو طرفه❣ شکل گرفت. 🔰دوست داشت من ادامه تحصیل بدهم📚 که متأسفانه نشد. می‌گفت دوست دارم همسرم باشد. به اخلاقیات اهمیت می‌داد و اهل رفت و آمد بود. روی بحث نماز 📿و روزه‌ام تأکید داشت. دوست نداشت خیلی با غریبه و هم‌کلام شوم به برخوردهایی که بعضاً نیازی نبود هم خیلی اهمیت می‌داد👌 و تأکید داشت. البته تأکید اصلیش روی بحث بود. 🔰من هم چون در خانواده مذهبی بزرگ شده بودم و از بچگی پدر و مادرم به ما مسائل دینی را یاد داده بودند کاملا این را درک می‌کردیم و روی محرم و نامحرم⭕️ حساس بودیم. به خاطر همین هم‌فکری💭 بود که زود به نتیجه رسیدیم و وقتی هم وارد زندگی ایشان شدم مشکلی نداشتم. 🔰چون ما در شهرستان ساکن بودیم خودشان در یک عروسی🎉 گرفتند و ما هم ظهر در شهر خودمان مراسم مختصری گرفتیم و بعدازظهر سوار ماشین🚘 شدیم و برای مراسم شب به تهران آمدیم. مراسم بود و چون نه ما و خانواده آقا مرتضی اهل ساز و آواز نبودند عروسی در خانه مادرشوهرم🏡 برگزار شد. 🔰خود آقا مرتضی همیشه به من می‌گفت: بچه بودی که آوردمت تهران. من هم دیگر عادت کردم. درست است اوایل اینکه از وارد یک فضای جدید شده بودم برایم سخت😥 بود. باید عادت می‌کردم و همان اول به خودم باوراندم که باید اینجا و زندگیم اینجاست پس زودتر با شرایط کنار بیایم. 🔰حدود هفت هشت ماهی طول کشید. آقا مرتضی ابتدا در معاونت فرهنگی شهرداری تهران کار می‌کرد و بعد از دو سال که ازدواج کردیم💍 ایشان وارد شد. تیپ حضرت زهرا(س) از سپاه محمدرسول‌الله(ص) تهران بزرگ، در آن مشغول به کار‌شد و تا زمان 🌷 در آنجا خدمت کرد.   @azkarkhetasham
#عکس_یادگاری 🔷خواب شیرین رزمنده ای که لحظه لحظه ی آن عبادت است. شبتون شهدایی #کانال_از کرخه تا شام @azkarkhetasham
بخون و بخنــــــ😂ــــــد آبادان بوديم محمدرضا داخل سنگر شد. دورتا دور سنگر رو نگاه کرد و گفت: 😒 آخرش نفهميدم کجا بخوابم! هرجا مي خوابم مشکلي برام پيش مياد!.😡 يکي لگدم مي زنه، يکي روم مي افته، يکي ...!😐 از آخر سنگر داد زدم: بيا اين جا اين گوشه سنگر! يه طرفت منم و يه طرفتم ديوار سنگر! 😌 کسي کاري به کارت نداره. منم که آزارم به کسي نمي رسه! 😉 کمي نگاهم کرد و گفت: عجب گفتي! گوشه اي امن و امان! تو هم که آدم آروم بي شرّ و شوري هستي! و بعد پتوهاشو آورد، انداخت آخر سنگر. خوابيد و چفيه اش رو کشيد رو سرش. منم خوابيدم و خوابم برد. خواب ديدم با يه عراقي دعوام شده😆 عراقي زد تو صورتم! منم عصباني شدم😡 و دستمو بردم بالا و داد زدم: يا ابوالفضل علي! بعد با مشت، محکم کوبيدم تو شکمش!😐 همين که مشتو زدم، کسي داد زد: ياحسين! 😰 از صداش پريدم بالا! محمدرضا بود! هاج و واج و گيج ومنگ، دور سنگر رو نگاه مي کرد و مي گفت:🤕😟 کي بود؟ چي شد؟ مجيد و صالح که از خنده ريسه رفته بودند.. گفتند: نترس! کسي نبود! فقط اين آقاي بي شر ّو شور، با مشت کوبيد تو 😂😂😂 @azkarkhetasham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پنج شنبه که میشود... ثانیـه هایمـان سخت بوی دلتنگي میدهد شهدا و اموات آن طرف چشم به راه هدیه ای، تا آرام بگیرند با فاتحـــــه و صلواتي " آنها را یاد کنید " @azkarkhetasham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزم چون روزِ ديگران مى گذرد ؛ اما شب كہ مےرسد يادها پريشانم مےڪنند ... #همسرانه #شهید_محـمـد_ڪامران #کلنا_بفداک_یا_زینب شبتون شهدایی @azkarkhetasham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صداهیمان روز به روز ضعیف تر می شود عهدهایمان هم به مرور سست تر ! #بیسیم را به زمین بگذار و دیگر وضع را گزارش مده ! ما به اندازه #مردانگیتان #شرمنده_ایم ! صبحتون شهدایی @azkarkhetasham
#یابن_الحسن❣ بوی عطر یاس دارد جمعه ها وعده دیدار دارد جمعه ها جمعه ها دل یاد دلبر میکند نغمه یاابن الحسن سر میکند 🔸اللّٰھم عجل لولیڪ الفرجـــ @azkarkhetasham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا