از کرخه تا شام
#ستارههای_زینبی
🔰آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود.
وقتی ایام محرم می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده میگرفت.
🔰با عشق و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد...
🔰بهش میگفتن آقا حامد شما افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن.
🔰می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه #سردارم باشی باید #شکسته شوی تا بزرگ بشی"و همینطور می گفت: "شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت"
که بالاخره این طور هم شد.
#شهید_حامد_جوانی🌷
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#شهدای_حسینی
چند روز قبل از آمدن محرم، برای آماده کردن لباس مشكى، یادآوری میکرد. لباسهای سفید را جمع میکردم و برایش لباس مشکی همراه با شال مشکی مهیا میکردم.
میدانستم حال و هوایش در محرم و صفر، خاص میشود؛ هیئت و سینهزنی و کار و فعالیت و ...
یادش بخیر؛ همه عشقش، سینهزنی در عزای ارباب بود و داشتن شور و حال حسینی و جالب اینکه فقط به یک هیئت هم بسنده نمیکرد و هیئات گوناگون و مجالس عزای متفاوت را شرکت میکردو در هر کدام به نحوی، ارادت خود را به عزاداران ابراز میکرد. دستی بر کار داشت
برای مجالس حرمت قائل بود و حتی غذای مجلس را تبرک میدانست و تلاش میکرد از غذای مجلس حسین (علیهالسلام)، لقمهای به خانه بیاورد تا به عشق حسین (عليهالسلام) متبرک شویم.
ابوالفضل را با خود میبرد تا از کودکی، این عشق حسینی را در درونش جای دهد و زیباتر اینکه سینهزنی را با شور خاصی به او یاد میدهد.
#شهید_مهدی_محمدیمفرد🌷
@azkarkhetasham
#رسم_خوبان
هميشه پارچه سياه كوچکی بالای جيب لباس سبز پاسداری اش دوخته شده بود، دقيقا روي قلبش، روی پارچه حک شده بود "السلام عليك يا فاطمة الزهرا".
همه میدانستند حاج محسن ارادت دور از تصوری به حضرت زهرا دارد، هر وقت پارچه سياه كم رنگ ميشد از تبليغات، پارچه نو ميگرفت و به لباسش مي دوخت، كل محرم را در اوج گرمای جنوب با پيراهن مشكی ميگذراند، در گردان تخريب هم هميشه توی عزاداری و خواندن دعا پيشقدم بود
🌺🌿در مقابله با مسائل زندگی ،
آرام و صبور باشيد
به خداوند شكايت نكنيد
نگران آينده نباشيد
به خدا اعتماد كنيد
و همه چيز را به بزرگی و عشق او بسپاريد
خداوند از همه مسائل ما بزرگتر است
خدا راه حل مسائل ما را بهتر میداند
خدا از درون ما باخبر است ...
مشكلات را از تخت پادشاهی پايين بكشيد
و به خود بگوييد ،
"خدا از همه چيز بزرگتر است"
"خدا بر همه چيز تواناست"
"خدا از همه چيز آگاه است"
پس رها كنيد و رها شويد ...
خداوند، با همه عظمت و شكوهش
با همه بخشش و مهربانیاش
با همه بزرگی و عشق خدايیاش ،
همراه و يار و ياور ماست ...
خود گفته است
" فَإنِّی قَریبٌ أُجیب"
او به ما بسيار نزديک است و ما را اجابت میكند ...
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#خاطرات_شهدا
◾️هر سال محرم که میشد، با بچههای محل تکیهای برپا میکردیم، تو پارکینگ خونه #شهید_ولایتی.
◾️یک سال به خاطر یه سری از مشکلات نمیخواستیم تکیه رو برپا کنیم. تو جمع رفقا، حسین میگفت هر طور شده باید این سیاهیها نصب بشه، باید این روضهها برقرار باشه.
◾️حسینی که از جون و دل مایه میگذاشت در خونه ارباب و نمیخواست هیچ جوره کم بزاره، وقتی دید کسی همراهیش نمیکنه اومد در خونه ما؛ گفت من دلم نمیاد که امسال تکیه نباشه، سیاهیها و پرچم رو ازم گرفت و رفت..
◾️اون شب خودش تکیه رو برپا کرده بود؛ تنهای تنها. از قرار معلوم شب رو هم تو تکیه خوابیده بود. صبح روز بعد سراسیمه و البته با خوشحالی زنگ خونمون رو زد.
بهش گفتم چی شده حسین جان!؟
◾️گفت: دیشب که پرچم ها و سیاهیها رو نصب کردم تو همون تکیه خوابم برد. تو خواب دیدم امام حسین(ع) اومده تو پارکینگ خونمون و به من گفت احسنت! چه تکیه قشنگی زدی و دستی به سیاهیها کشید و بهم خسته نباشید گفت.
◾️وقتی حسین این جملات رو میگفت، اشک تو چشمای قشنگش حلقه زده بود، میدیدم که چقدر خوشحاله از اینکه کارش مورد قبول ارباب واقع شده بود.
🔻عکس مربوط به عزاداری عاشورای سال ۹۷ دو روز قبل از شهادت...
#شهید_حسین_ولایتیفر
#چه_زیبا_ارباب_تو_را_خرید
@azkarkhetasham
🏳🏴🏳🏴
🏴🏳🏴
🏳🏴
🏴
👈پیرو ولایت فقیه باشید؛ قیامت یقه تان را می گیرم اگر ولی فقیه را تنها بگذارید
◾️▫️◾️▫️◾️
👈بعد از کربلا دیگر هیچ بهانه ای برای یاری نکردنِ امام پذیرفته نمی شود.
حضرت رقیه به ما آموخت که می شود حتی با سلاح اشک، در گوشه یک خرابه، خواب را از چشم پلید یزیدیان ربود...👌
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🏴
🏳🏴
🏴🏳🏴
@azkarkhetasham