از کرخه تا شام
دوست سجاد که از سوریه خبر شهادتش را به من داد، میگفت پیکر سجاد در عملیات آزادسازی دیرالزور در دست داعشیها باقی مانده است. تا اینکه صبح شنبه ۲۱ مرداد بعد از دو روز بچههای مقاومت با مجوز حملهای که داشتند توانستند منطقه را از دست داعشیها آزاد کنند و پیکر سجاد و دیگر اجساد رزمندگان سوری را به عقب منتقل کنند.
فرمانده سجاد میگفت شهید شب قبل از شهادت حالت عجیبی داشت و شاید یک ساعت بیشتر نخوابید. تا صبح بیدار بود و نماز میخواند. خیلی با بچهها شوخی میکرد تا اینکه بعد از نماز صبح عملیات را شروع کردیم.
همرزم شهید که خودش مجروح عملیات دیرالزور است برای ما نقل کرد: بچههای مقاومت در آزادسازی منطقه دیرالزور در چند کیلومتری که پیشروی کرده بودند بالای یک تپه در تیررس دشمن قرار میگیرند. وقتی شهید میبیند یکی از بچههای ایرانی و یک سوری در بالای تل مورد اصابت گلولههای دشمن قرار گرفتهاند، طاقت نمیآورد و سریع میرود به آنها کمک میکند که خودش هم مورد اصابت تیر دشمن در قفسه سینهاش قرار میگیرد.
این دوست سجاد که الان مجروح است میگوید سجاد در چهار متری من به زمین افتاد. بعد رویش را به طرف من برگرداند و گفت سلام من را به خانوادهام برسان. سپس اشهدش را خواند و شهید شد. هرچه صدایش کردم دیگر جواب من را نداد.
داعشیها اجساد رزمندگان ایرانی و سوری که باقی مانده بود جیبهایشان را خالی کرده و تیر خلاص به صورتشان زده بودند. ما آثار تیر خلاص را در صورت سجاد دیدیم.
#شهید_سجاد_باوی
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۵۹/۳/۲ کارون ، خوزستان
شهادت : ۱۳۹۶/۵/۱۹ سوریه
@azkarkhetasham
۱۹ مرداد ۱۳۹۹
۲۰ مرداد ۱۳۹۹
۲۰ مرداد ۱۳۹۹
۲۰ مرداد ۱۳۹۹
از کرخه تا شام
#لالههای_آسمونی
رضا روی انتخاب اسم دخترش حساس بود؛ چون معنی و مفهوم اسم برایش مهم بود...
بین اسامی سه تا اسم گلچین شد و قرار شد بنویسیم و بگذاریم بین صفحات #قرآن و یکی و انتخاب کنیم.
روز اول ماه رمضان، رضا یکدفعه گفت «دخترمون قراره تو ماه رمضان، ماه نیایش و بندگی به دنیا بیاد؛ نیایش هم اسم قشنگی هست.»
برای اسمهای دیگه چند وقت فکر کرده بودیم؛ اما این اسم ناخودآگاه به ذهن رضا آمد. نوشت و وسط قرآن گذاشت. یکی از کاغذها را برداشتم و آن را باز کردم؛ رویش نوشته بود نیایش...
هنوز هم آن چند تا اسم که با دست خط رضا نوشته شده و وسط قرآن هست، را دارم. نیایش، تنها یادگار رضا موقع شهادت پدرش فقط ۱۵ ماهش بود.
#شهید_رضا_دامرودی
#سالروز_ولادت
ولادت : ۱۳۶۷/۵/۲۰ سبزوار
شهادت : ۱۳۹۴/۷/۲۵ حلب
@azkarkhetasham
۲۰ مرداد ۱۳۹۹
۲۰ مرداد ۱۳۹۹
#سلام_امام_زمانم
صبح دمید و من به اذن نگاه بهاری ات دوباره #روییدم و در آسمان محــبت بهشتی ات به امید عنایتت بال گشودم ...
که تو واسطه ی #آسمان و زمینی و من به یُمن ِ نفس های تـــــوست که روزی می خورم ...
پس از کاستی ها چه باک وقتی رزقم به دست #کریمانه ی توست....
#یاایهاالعزیز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@azkarkhetasham
۲۲ مرداد ۱۳۹۹
۲۲ مرداد ۱۳۹۹
با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!
ساعت ۳ عصر
حدود #هفت_ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم.
پایان جلسه...
مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبتکنان تا درب خروج همراهیش کردیم.
خوردویی بیرون منتظر حاجی بود
حاجقاسم عازم بیروت شد تا سیدحسننصرالله را ببیند...
ساعت حدود ۹ شب
حاجی از #بیروت به دمشق برگشته
شخص همراهش میگفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و #خداحافظی کردند.
حاجی اعلام کرد امشب عازم #عراق است و هماهنگی کنند
سکوت شد...
یکی گفت؛
حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!
حاجقاسم با لبخند گفت؛
میترسین شهید بشم!
باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد
_ #شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعهست!
_ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم
حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمردهشمرده گفت:
میوه وقتی میرسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده میشه و خودش میفته!
بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضیها اشاره کرد؛ اینم رسیدهست، اینم رسیدهست...
* ساعت ۱۲ شب
هواپیما پرواز کرد
ساعت ۲ صبح جمعه
خبر شهادت حاجی رسید
به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم
کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود.
راوی: مسول ستاد لشکر فاطمیون
#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم
#رسانه_دمشق
@azkarkhetasham
۲۲ مرداد ۱۳۹۹
۲۲ مرداد ۱۳۹۹
۲۲مرداد #روز_جهانی_چپ_دست...
چه کسی به شما
تبریک گفت آقای من!؟
ای "خاصــ" ترین چپ دست جهان...
همه ایام روز توست...
روز جــانـباز...
روز پــدر...
روز مــعـلم...
دو تولد که برای ما توفیق دو چندان است...
و این بار روز چپ دست...
هرچند که دستت...
خاص ترینه آقای من...
روزت مبارک بابا جان
#مقام_معظم_دلبری
#دستتاماحکایتیدارد...
@azkarkhetasham
۲۲ مرداد ۱۳۹۹
۲۲ مرداد ۱۳۹۹