بعضی آقایان وقتی وارد خانه میشوند و محیط خانه را نامرتب میبینند یا متوجه میشوند که غذا آماده نیست، اعتراض میکنند.
مواقعی بود که بخاطر موقعیت کاری یا بچهداری نمیتوانستم غذا آماده کنم یا خانه را مرتب کنم.
وقتی مصطفی وارد میشد از او عذرخواهی میکردم
از ته قلبش ناراحت میشد و میگفت: «تو وظیفهای نداری که برای من غذا درست کنی. تو وظیفهای نداری که خانه را مرتب کنی. این وظیفه من است و حتما من اینجا کم کاری کردم».
بعد با خنده به او میگفتم: «پس من چه کاره هستم و وظیفه من چیست؟»
مصطفی هم پاسخ میداد: «وظیفه تو فقط تربیت بچههاست. بقیه کارهای خانه وظیفه من است. اگر خودم بتوانم کارهای خانه را انجام میدهم و اگر نتوانستم باید با کسی هماهنگ کنم که این کارها را برای تو انجام دهد».
زندگی با مصطفی خیلی شیرین بود. خیلی شیرین بود.
به نقل از همسر شهید مصطفی صدرزاده
#هنر_عشق_ورزی_شهدا
#شهدا_عاشق_ترند
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
شهید مجید قربانخانی #کانال_ازکرخه_تاشام @azkarkhetasham
در عشـــــق یا وارد نشو
یا مـــــرد رفتن باش ...
این جاده اصلا
دوربرگـــــردان
نخواهـــد داشت ...
#رسم_خوبان
داییهای مجید همه نانوایی داشتند؛ مجید میرفت دم در نانوایی بربری داییاش میایستاد به کسانی که توانایی خرید نان نداشتند از جیب خودش نان میخرید ودستشان میداد...
بعضی وقت ها هم با مناسبت و بی مناسبت هزینه یک روز پخت نان را به شاطر میداد و میگفت نان رایگان به مردم بدهد.
آنقدر در این نانوایی ایستاد تا به مجید بربری معروف شد؛ از بس به این اسم معروف شده بود؛ وقتی هم که ثبت نام کرد برای اعزام به سوریه حاج جواد از مسئولین گردان امام علی(ع) فکر میکرد فامیلش بربری است.
به روایت مادر بزرگوار شهید
#شهید_مجید_قربانخانی
#سالروز_ولادت
ولادت : ۱۳۶۹/۵/۳۰ تهران
شهادت : ۱۳۹۴/۱۰/۲۰ سوریه
@azkarkhetasham