از کرخه تا شام
#شهدا_عاشق_ترند
همسرم شهید ڪمیل خیلے با محبت بود
مثل یہ مادرے ڪہ از بچہ اش مراقبت میڪنہ از من مراقبت میڪرد...
یادمه تابسـتون بودو هوا خیلے گرم بودخستہ بودم،
رفتم پنڪہ رو روشن ڪردم
وخوابیدم «من بہ گرما خیلے حساسم»خواب بودم و احساس ڪردم هوا خیلے گرم شدہ و متوجہ شـدم برق رفته، بعد از چند ثانیہ احساس خیلے خنڪے ڪردم و به زور چشمم
رو باز ڪردم تا مطمئن بشم برق اومدہ یا نہ...
دیدم #ڪمیل بالای سرم یه ملحفہ رو گرفتہ و مثل پنڪه بالای سرم مے چرخونہ تا خنڪ بشم
ودوبارہ چشمم بسته شد ازفرط خستگے... شاید بعد نیم ساعت تا یکساعت خواب بودم و وقتے بیدارشدم دیدم ڪمیل هنوز دارہ اون ملحفه رو مثل پنڪہ روے سرم مے چرخونه تا خنڪ بشم...
پاشدم گفتم
#ڪمیل توهنوز داری مےچرخونے
خستہ شدی
گفت: خواب بودی و برق رفت و تو چون به گرما حساسے
میترسیدم از گرمای زیاد از خواب بیدار بشے و دلم نیومد
#شهید_کمیل_صفری_تبار
@azkarkhetasham
#شهادت
زیباست
یک نگاه تو میتواند
مرا به سمت بهشت هدایت کند...
چه زیبا دل کنده ای
خوشا به حالت...
@azkarkhetasham
#سلام_امام_زمانم
دلم به آن مستحبی خوش است
کـه جـوابـش واجـب اسـت)
سـلام عشق مـن
ســلام عـݪــیـڪ
حجٺ بن الحسںْ
#یاایهاالعزیز🥀
| #اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ|
@azkarkhetasham