#شهیدانه
#کر_لال بود, با دست یه #قبر کشید کنار قبر پسرعمو شهیدش,بعد به خودش اشاره کرد!
#خندیدیم. گفتیم تو کجا, #شهادت کجا.
کربلای ۸ شهید شد.
تو #وصیتنامه اش نوشته بود:
یک عمر هر چی میخواستم به مردم #محبت کنم فکر کردند من آدم نیستم و مسخره ام کردند😔
یک عمر هر چی #جدی گفتم شوخی گرفتند
یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم...
اما بدانید #آقایم با من حرف زد...
#شهید_عبدالمطلب_اکبری
🌹نثار شادی ارواح شهدا و سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان صلوات🌹
@azkarkhetasham
بنام یگانه خالق هستی
#سلام_دوستان
روز جمعه شما بخیر و خوشی
✅حضرت امام عسکری (ع) :
کسی در آخرالزمان از هلاکت و نابودی نجات پیدا نمی کند ، مگر این که خداوند او را به دعا برای تعجیل فرج و ظهور موفق بگرداند....
📕 بحار الانوار، ج 102، ص 112
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
@azkarkhetasham
#وصیت_شهید
منتظر ظهور آقا نماز اول وقت میخواند
به سوی نماز می شتابد
دوست داریم شهید شویم؟
با نماز قضا کسی شهید نمی شود
با نماز دیر وقت کسی به درجه شهادت نمی رسد...
#شهیدعلی_عابدینی
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
@azkarkhetasham
#سیره_شهدا
در قم طلبه بود. با شهید میثمی ، هم حجره بودند.
مصطفی یک عاشق واقعی بود. سه شنبه ها با دوستانش با پای پیاده عازم جمکران بود.
وقتی مریض شد ، برادرش به دیدنش آمد. وسایلش را جمع کرد تا به اصفهان برگردند.
یک کیسه لباسهای کارگری داشت. از دوستش پرسید:
این ها چیست؟
گفت: مصطفی روزهای آخر هفته در کارخانه گچ ، کار میکند و مزد آن را به آیت الله قدوسی میدهد تا به شهریه طلبه های متاهل اضافه کنند....
#شهیدمصطفی_ردانی_پور
📕 مصطفی
اثر نشر هادی
🌹 یاد کنید شهدا را با ذکر صلوات🌹
@azkarkhetasham
#خاطرات_شهدا
شب عملیات طریق القدس قبل از حرکت به طرف خط بعد از نماز ، حاج آقا ترابی خواستند قدری صحبت کنند.
حاج آقا بعد از بسمالله یکی دو بار گفتند:
یاحسین ... یا حسین .....
در این موقع بود که عاشقان حسین تاب نیاوردند و با گریه بلند مولایشان ، حسین(ع) ، را صدا زدند.
به خدا قسم تاکنون عشق به امام حسین(ع) را از شهیدانی که چند ساعت بیشتر به شهادتشان نمانده است ندیده بودم.
خدایا ، به عزتت قسم عشق به امام حسین و اولاد طاهرینش را در عمق جان این ملتِ به پاخاسته وارد کن.
آن قدر صدای گریه بلند بود که جان هر دلسوختهای را میسوزاند...
@azkarkhetasham
#روایت
خودش میگفت : دوشب هست خواب میبینم تکفیری ها روی سینه ام نشستند تا سرم رو از بدنم جدا کنند...
منم فریاد میزدم ،امام حسین(ع) آمدند و گفتند:
نترس درد نداره عزیز من سرت رو جدا میکنند اما دردی حس نخواهی کرد چون فرشتگان از هر طرف تورا در بر خواهند گرفت .
چند روز بعد توی عملیات زخمی شد و داعشی ها اسیرش کردند.
همانطور که توی خواب دیده بود سر از تنش جدا کردند
او 17 سال بیشتر نداشت😔
♡شهید ذوالفقار حسن عزالدین♡
🌸هدیه به همه شهدا صلوات🌸
@azkarkhetasham
زندگینامه☝️
سجاد در نوزدهم بهمن ماه سال 1370 در محله ی خانی آبادنو تهران، دیده به جهان گشود. نام پدرش محمد بود.
بعد از اتمام سربازی، وارد سپاه شد. او بسیار علاقه مند به برنامه های بسیج و مسجد بود.
در تاریخ بیستم شهریور 1395 برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) برای دومین بار به سوریه اعزام شد و نهایتا بعد از گذشت 18 روز، در روز چهارشنبه هفتم مهر ماه سال 1395 به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد و روح بلندش در جوار حق آرام گرفت.
مزار پاکش در بهشت زهرا(س) تهران قرار دارد
@azkarkhetasham
☝️شب اول قبر
سجاد دوست صمیمی من بود. از 10 سالگی تا روز شهادت همراه و دوست هم بودیم. ما با هم بچه محل، همپایگاهی، هممسجدی، همهیئتی و هممدرسهای بودیم. سجاد به عنوان بسیجی نمونه پایگاه مقاومت کمیل، تکاور نیروی ویژه تیپ صابرین هم بود. من طبق قرار با سجاد بعد از شهادتش سه شب بر سر مزارش ماندم.
قرار این همراهی هم از روزهای دبیرستان و قول و قراری آغاز شد که به هم دادیم. من و سجاد در دوران دبیرستان سهشنبهها یا پنجشنبهها به قم و جمکران میرفتیم. در یکی از این سفرها صحبت از مرگ و شب اول قبر پیش آمد و اینکه چه مراحلی دارد و چقدر سخت است. سجاد به من گفت قول بده اگر من از دنیا رفتم تو سه شب تا صبح سر قبرم بیایی و تنهایم نگذاری. من هم گفتم که اگر من زودتر از تو مردم تو باید بیایی. آقاسجاد قبول کرد و با هم قول و قرار گذاشتیم. در سالهای گذشته چند بار صحبت این قول شد. این اواخر باز هم قولمان را یادآور شد. گفتم حاجی بیخیال سه شب زیاد است، چیزی نگفت ولی معلوم بود ناراحت شده است. تا اینکه خبر شهادتش را شنیدم. سه شب تا صبح رفتم سر مزارش. قرآن و دعا و فاتحه خواندم.«سردارغریب» لقبی بود که به سجاد داده ایم. چون خیلی مظلوم بود. صبح بعد از آن سه شب موقع رفتن به سجاد گفتم من به قولی که به تو دادم وفا کردم. الان دلم می سوزد که چه کسی را از دست داده ام.
راوی: مجتبی قاسمی
@azkarkhetasham