eitaa logo
از کرخه تا شام
162 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
از کرخه تا شام
خانواده ما مذهبی هستند. میثم از همان کودکی نماز می‌خواند. از هفت سالگی روزه می‌گرفت. هیچ وقت موسیقی حرام گوش نمی‌داد. ما در عروسی‌هایمان هم موسیقی حرام نداریم. میثم عاشق مسجد بود. ذاتاً بچه خوبی بود. تک‌تیرانداز بود و از دوستانش شنیدم خیلی شجاعت داشت. رفتارش طوری بود که همکارانش می‌دانستند شهید می‌شود. طوری زندگی می‌کرد که انگار سال‌ها زندگی می‌کند و باز طوری زندگی می‌کرد که انگار فردا می‌خواهد شهید شود. می‌گفت دعا کنید شهید شوم. خیلی کار می‌کرد. به کار کشاورزی علاقه داشت. بعد از شهادتش متوجه شدم فعالیت و کار زیادش به خاطر کمک به خانواده‌های بی‌بضاعت بود. به روایت مادربزرگوارشهید @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
بار آخر به شهید گفتم من باردارم الان نرو. گفت می‌روم و زود برمی‌گردم. برای به دنیا آمدن بچه می‌آیم. خیالم را جمع می‌کرد و نمی‌گذاشت نگران شوم. میثم هر وقت عکس دوستان شهیدش را که در خان‌طومان به شهادت رسیدند می‌دید، خیلی بی‌تابی می‌کرد. سعی داشت جلوی من گریه نکند ولی من متوجه بودم. از هم‌دوره‌ای‌های میثم، شهید مدافع حرم محمد تقی سالخورده و شهید مبارزه با گروهک تروریستی پژاک شهید محمد منتظر قائم بودند که علاقه زیادی به این شهدا داشت. از وقتی از خان‌طومان برگشت برای شهید سالخورده بی‌تاب بود. برای رفتن میثم به مأموریت‌هایش مخالفت نمی‌کردم. همیشه ته دلم راضی بود. هرچند برای یک خانم دوری از تکیه‌گاه زندگی‌اش سخت است. ولی خب همه مشکلات را تحمل می‌کردم واعتراض نمی‌کردم. دلتنگش می‌شدم اما میثم می‌دانست ته دلم رضایت دارم. سوریه رفته بود خواب دیدم از ناحیه گردن مجروح شده است. بعداً خبر مجروحیتش را آوردند. سالروز تولدش یعنی جانباز شد و هیچ گاه پیش من حرف از رفتن و شهید شدن نمی‌زد. همیشه می‌گفت برمی‌گردم. با شناختی که از دین داشت علاقه‌مند بود برای دفاع از اسلام برود. دفاع از دین برایش مرز نداشت. اولین باری که به سوریه اعزام شد خیلی خوشحال بود. می‌گفت حضرت زینب(س) اسممان را جزو مدافعان حرمش ثبت کرد. هرچند در سوریه شهید نشد، ولی عاقبت شهادت را برای خودش خرید. به روایت همسربزرگوارشهید ولادت : ۱۳۶۶/۱/۲۱ بابلسر ؛ مازندران شهادت : ۱۳۹۶/۴/۱۹ نوار مرزی شمالغرب کشور @azkarkhetasham
*بسم رب الشهدا و الصدیقین* *پاسدار مدافع حرم ابراهیم اسمی در راه دفاع از حرم حضرت زینب و تامین امنیت حریم کشورمان در بوکمال سوریه به شهادت رسید.* شهادت مدافع حرم ابراهیم اسمی از شهرستان فردیس استان البرز را به محضر مبارک حضرت بقیه الله(عج)، مقام معظم رهبری و بیت معظم ایشان تبریک و تسلیت عرض می کنیم. @azkarkhetasham
شهدا امدادی به ما هم برسانید به درد دنیازدگی دُچاریم حالمان بد است کمی زودتر ... #مجروحین #عملیات_نصر4 #ارتفاعات_دوقلو #ماووت_عراق_تیر66 @azkarkhetasham
تنها بہ امید دیدن روزگارٺ، هر روز نفس میڪشم... اے ڪہ نگاهم فرش راهٺ و جانم فداے نگاهٺ... روزے ڪہ ظهور ڪنی؛ هیچ دلے نباشد، مگر روشن از فروغ سیمایٺ... و هیچ ویرانہ اے نماند، مگر گلشن از بهار دیدارت الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج ▩تعجیل در #ظهور ۳ صلوات▩ @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
🔹واکنش پدرباازدواج پسر۱۹ساله اش!!! پسرم۱۹سالش بود وسال اول دانشگاه بود که یک روز به خانه آمد و گفت می‌خواهم موضوعی را مطرح کنم،می دانم مخالفید ولی من زن میخواهم! من با تعجب گفتم:شماهم از لحاظ سنی وهم شغل و درآمد درسطحی نیستید که ما اقدام کنیم،برای کدام دختربرویم که شرایط شمارا قبول کند؟حالازوداست صبرکن به وقتش... حاجی باخونسردی گفت:خانم کارشمامثل این است که فردی بگویدتشنه هستم وشما بگویی صبرکن۴-۵سال دیگربه توآب میدهم،دراین میان آن فردتلف میشود. حاجی گفت:باباکارخوبی کردی که موضوع را مطرح کردی،چون اگرخدایی نکرده فشاری راتحمل ویاخطایی برتومیرفت پای منو مادرت نوشته میشد. خلاصه دست به کارشدیم وخداهم قسمت کرد وپسرمان ازدواج کرد‌. @azkarkhetasham
دوماه قبل از اعزامش گفت : من برای سوریه ثبت‌نام کرده‌ام که اگر نیازی به من بود بروم. گفتم : خطری ندارد؟! مهدی گفت : نه من برای آموزش تخریب می‌روم آنقدر به خودش و توانایی‌هایش اعتماد داشتم که رفتنش برایم قابل قبول بود. با اینکه ایشان به خاطر جانبازی چشمش معاف از رزم بود اما آنقدر کارش را دوست داشت که با جان و دل تلاش می‌کرد. بعضی وقت‌ها می‌گفتم : مهدی قدر جانت را بدان به خودت استراحت بده اما ایشان می‌گفت وقت برای استراحت زیاد است. بار آخر شب شهادت امام علی (ع) تماس گرفت من در مراسم شب قدر بودم. گفت : برایم دعا کن براتم را بگیرم. گفتم : مهدی الان زود است به فکر شهادت باشی، بچه‌ها به شما احتیاج دارند. گفت : خدای بچه‌ها خیلی بزرگ است، شما را به خدا می‌سپارم. به روایت همسربزرگوارشهید ولادت : ۱۳۶۱/۱/۱ سیدمیران ، گرگان شهادت : ۱۳۹۴/۴/۲۱ تدمر ، سوریه @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
بسم رب الشهدا ۲۱ تیرماه سال۱۳۷۰ محسن شهید، متولد شد. ازهمان دوران کودکی روضه خوان حضرت ارباب«علیه السلام»بود.از برو بچه های بسیجی که پای ثابت راهیان نور بود. او هم مثل دیگر شهدا ؛ رفیق شهید داشت.. رفیقی که تا سرداری او را به آسمان برد؛ شهید حاجـ احمد کاظمیـ دغدغه اش کار فرهنگی بود .می دانست دشمن امروز تهاجمش از نوع فرهنگ است. به این رسیده بود که یکی از راه و رسم سلوک؛ نماز اول وقت است. لباس دامادی که بر تن کرد با لطف خدا لباس پاسداری راهم ، برتن کرد. شهید حججی ؛ مدافع حرم شد و برات شهادتش را در حرم امام رضا جان با دعای مادر گرفت. شهادتی که روضه کربلا را به چشم میدیدی... نمیدانم از پهلوی تیر خورده بگویم ، یا از دستان بسته در اسارت، یا از لبان تشنه اش، یا از سر بریده اش ، و یا از بدن اربااربا اش که خود یه عاشورا روضه داشت...... هجدهم مرداد سال۹۶ محسن رسید به آرزویش. گرچه شهید محسن حججی سرش داد ؛ اما ای خواهرم! میخواست چادر بر سر تو بماند... دیدی چگونه سرباز ولایت بود؟ آنچنان که بعد از شهادتش، امام سید علیـ خامنه ای«مدظله العالی» از او به عنوان حجت همگان یاد کرد... گفته ایم و بازهم میگوییم: عـاشقان را سر شوریده به پی‍ــکر عجب است دادن سر نه عــجبـ ،داشت سـر عجـبـــ اســت @azkarkhetasham
وقتی درونت پاڪ باشد خداچهره ات راگیرا میڪند این گیرایی از زیبایی وجوانی نیست این گیرایی از نور ایمانی است ڪه درظاهر نمایان میشود... #شهیدمحمدرضادهقان امیری @azkarkhetasham