eitaa logo
از کرخه تا شام
157 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾همه گویند گذشت 💥اما من گویمت چگونه از ❤️ گذشت؟! 🌾ای کسی که مصداقِ تُعِزُّ مَنْ تَشَاء خداوندی حالا بیاید و تو را روایت کند : ”تو را با خدا چه بود که از این کرامت برخوردار شدی⁉️” که ❣ سَبَب بیداری تمامِ خواب زده هایِ عالمِ غفلت است👌 🌾از کدام خواسته های دِلَت گذشتی تا اینگونه و ناگاه بیایی و از همه دلبری کنی ...😔 🌙 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
✒️ یک روز 📅خاله‌ها و دایی‌هایم را برای دعوت کردیم، دم‌دمای رسیدن مهمان ها آمد پیشم و گفت:❗️ پیام دادن علیرضا رو دارن میارن لشکر، علیرضا نوری یکی از لشکر بود، چهار پنج روزی می شد خبر شهادتش در سوریه پیچیده♻️ بود، گفتم: حالا چه کار کنیم؟ رفت توی هم، همه هم و غمش رفتن و رسیدن به مراسم وداع بود، گفتم: پس زود سفره رو می ندازم☺️ که بتونی خودت رو برسونی، همه که را خوردند، پا شد و معذرت خواهی کرد 😥که یکی از بچه های لشکر شهید شده است و باید برود برای وداع. رفت توی اتاق و پیراهن را از تنش بیرون آورد و یک لباس آبی 💙تیره پوشید، پرسیدم: چرا مشکی‌ت رو در آوردی؟ گفت: نمیخوام تو مجلس مشکی بپوشم! 🌷 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
وقتی روز معلوم شد، دو هفته 📆بعد (از نوشته شدن اسمش تو اعزامی ها) رفتیم امام زاده شاهزاده حسین، آنجا محسن زنگ خورد، فکر کردم یکی از دوستانش👥 است یواشکی گفت: آماده می‌شم، گفتم: کی بود؟ میخواست از زیرش در برود پاپی‌اش شدم گفت: فردا صبح . احساس کردم روی زمین🌏 نیستم، پاهایم دیگر نداشت، سریع برگشتیم نجف آباد،🏘 گفت: باید اول به پدرم بگم اما نباید هیچ بویی ببره ناراحت میشه، ازم خواهش کرد این لحظات را تحمل کنم😔 و بدون گریه بگذرانم تا آب ها از آسیاب بیفتد، همان موقع عکس🖼 پروفایل را عوض کردم: من به چشم👀 خویشتن دیدم که میرود ... ‌ ✍ به روایت همسر بزرگوار شهید 🌷 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
🔹زغال ها گل 💥انداختہ بود؛ ها توی آبلیمو و پیاز و زعفران حسابی قوام گرفتہ بود.😋 🔸تا آمدم ها را بگذارم روی منقل، سروڪله اش پیدا شد؛ من زودتر خوانده بودم ڪه نهار رو روبہ راه ڪنم. پرسید: داری میڪنی ؟ گفتم: میبینی ڪه می خواهم برای نهار جوجہ بزنیم! 😇 🔹گفت: با این و دمی ڪه راه می اندازی اگہ یہ بچہ دلش❣ خواست چی؟اگه یہ زن هوس ڪرد چی ؟!♂ 🔸مجبورمان ڪرد با گرسنہ بند و بساط را جمع ڪنیم و برویم جای خلوط تر .😑یڪ پارڪ پیدا ڪردیم، تڪ و توڪ گوشه ڪنار فرش انداختہ بودند برای استراحت.🏕 🔹ڪسب ڪردیم ڪه (آقا محسن اینجا مورد تأییده ؟)‌ 😍با اش همان جا اتراق ڪردیم دور از چشم 👀بقیہ ✍ به روایت رفیق شهید 🌷
به کجا برم #سری را... که نکرده ام فدایت آری! هنوز هم کربلا جارےست هنوز هم... شمر و حرمله و ابن سعد ها تیغ برکشیده اند برای خاموش کردن صدای حقیقت و نمےدانند حق، خاموش شدنی نیست #سالروز_شهادت #شهید_محسن_حججی @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
در استان اصفهان حسینیه‌ای وجود دارد که ۴۰ شب روضه💔 برگزار می‌کرد، به مدت دو سال جزو خادمان این حسینیه بود🍃. او از نجف‌آباد حدود ۵۰ کیلومتر را طی می‌کرد تا به اینجا بیاید، وقتی برای پذیرش آمد دو نکته گفت، یکی اینکه من را پشت قضایا بگذارید که جلوی چشم نباشم👌 و دوم هر چه کار سخت در این حسنیه هست را به من بگویید🙂 انجام دهم. بعضی از شب‌ها آنقدر خسته می‌شد که وقتی عذرخواهی می‌کردیم، می‌گفت برای امام حسین باید فقط سر داد.😔😭 @azkarkhetasham
چهل هفته خالصانه به جمڪران رفت و رسیدن به حضرت حق را طلب ڪرد سربلند شد ، به معبود رسید ، شهید شد شهید بی‌سر ... #شهید_محسن_حججی ( از عاشقان شهید هادی ) آقا جان ما را به شوق وصالت سر به راه ڪن @azkarkhetasham
#قبله_دلها 🌷می خواست که به اینجا برسد. هدف گذاری کرده بود و برنامه هایش را مدیریت کرده بود. خیلی جاها سر رفتن به سوریه باهاش مخالفت کرده بودند، اما محکم و‌قوی هدفش را دنبال می کرد. 🌷در اردوی تخصصی که در شیراز داشتیم، به محسن گفتم: "پسر بیا با این تیپ و لباس، یه عکس با ژست فرمانده ازت بگیرم." خندید و گفت: " رفیق! من نمی خوام فرمانده بشم، می خوام شهید بشم! " 📚برشی از کتاب #سرمشق #شهید_محسن_حججی
◀ شوخ طبعی 🌷 شوخی زیاد می کرد و پایه ی خنده ی دوستان بود. آمد در مغازه. پرسیدم: " وامت جور شد؟ " گفت: 🌷 " مگه خبر نداری؟! " بعد از جیبش چند تا ده هزار تومانی درآورد 🌷 و گفت: " این وام من، اومدم باهاش پوشک بخرم، بچمم توش خراب کاری کنه! "😅 برشی از کتاب #سرمشق صفحه ی ۷۴ #شهید_محسن_حججی🌷 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
بسم رب الشهدا ۲۱ تیرماه سال۱۳۷۰ محسن شهید، متولد شد. ازهمان دوران کودکی روضه خوان حضرت ارباب«علیه السلام»بود.از برو بچه های بسیجی که پای ثابت راهیان نور بود. او هم مثل دیگر شهدا ؛ رفیق شهید داشت.. رفیقی که تا سرداری او را به آسمان برد؛ شهید حاجـ احمد کاظمیـ دغدغه اش کار فرهنگی بود .می دانست دشمن امروز تهاجمش از نوع فرهنگ است. به این رسیده بود که یکی از راه و رسم سلوک؛ نماز اول وقت است. لباس دامادی که بر تن کرد با لطف خدا لباس پاسداری راهم ، برتن کرد. شهید حججی ؛ مدافع حرم شد و برات شهادتش را در حرم امام رضا جان با دعای مادر گرفت. شهادتی که روضه کربلا را به چشم میدیدی... نمیدانم از پهلوی تیر خورده بگویم ، یا از دستان بسته در اسارت، یا از لبان تشنه اش، یا از سر بریده اش ، و یا از بدن اربااربا اش که خود یه عاشورا روضه داشت...... هجدهم مرداد سال۹۶ محسن رسید به آرزویش. گرچه شهید محسن حججی سرش داد ؛ اما ای خواهرم! میخواست چادر بر سر تو بماند... دیدی چگونه سرباز ولایت بود؟ آنچنان که بعد از شهادتش، امام سید علیـ خامنه ای«مدظله العالی» از او به عنوان حجت همگان یاد کرد... گفته ایم و بازهم میگوییم: عـاشقان را سر شوریده به پی‍ــکر عجب است دادن سر نه عــجبـ ،داشت سـر عجـبـــ اســت @azkarkhetasham
بعد از آنکه محسن وارد سپاه شد، عصر ها به کتابفروشی می آمد و پولی را که از این کار به دست می آورد برای اردوهای جهادی کنار می گذاشت. رشته ی تحصیلی محسن برق ساختمان بود و کار برق کشی هم انجام می داد، پول دست مزدش را در قُلَّکی که برای این کار کنار گذاشته بود، جمع می کرد و هر دفعه که به اردوی جهادی می رفتیم، سه، چهار میلیونی که جمع کرده بود را خرج اردو می کرد. #شهید_محسن_حججی @azkarkhetasham